همسر خواهر شوهرم بهم نظر داره !!

[maryam123]

سلام خدمت دوستان عزیز

من مدتیه که با مشکلی دارم دست و پنجه نرم میکنم.
در واقع الان 4 سال از شروع زندگی مشترک من و همسرم میگذره.من از همون روزای اول متوجه نگاههای سنگین شوهر خواهر شوهرم شدم.
با خودم میگفتم شاید من دارم اشتباه میکنم اما الان دیگه شکم به یقین تبدیل شده.

ایشون یه مرد 35 ساله هستش که چهره فوق العاده جذابی داره(در واقع خیلی شباهت به بازیگر معروف billy zane در فیلم تایتانیک داره/اینو همه هم بهش میگن)
میخوام بگم که به خاطر چهره ای که داره سمت هر دختری بره بهش نه نمیگه

این اقا خیلی وقتا زل میزنه به من(البته خیلی باهوشه و میدونه کی اینکار رو بکنه تا کسی نفهمه)

الانم جدید وارد فاز جدیدی شده و حتی چشمک هم میزنه !!
طوری نگاه میکنه که من شدیدا معذب میشم.نگاهش مثل این مردایی میمونه که میخوان تو خیابون مزاحم آدم بشن !
13 به در هم که باهم رفته بودیم بیرون دیدم توی چادر دراز کشیده و زل زده به من ...


من در این 4 سال همیشه در اینجور موارد نگاهم رو سریع میدزدیدم تا چشم تو چشم نشم باهاش.

فکر میکردم بهترین کار همینی بوده که تا حالا انجام میدادم.اما با خودم میگم اگر کار درستی بود که مشکل حل شده بود.
نمیدونم به نظر شما چیکار کنم.اینم میدونم که در جریان گذاشتن همسرم خیلی کار درستی نیست.
لطفا اگر میتونید راهنماییم کنید

[eng.aydin]

سلام خواهر خوبم
1- باهاش جدی برخورد کنین حتی اگر شده اخم و بی محلی کنید طوری که از شما متنفر بشه
2- تنها با او در جایی نباشید و نمانید و نروید
3- عزت نفس خودتون رو بالا ببرید
4- از لباس های تحریک امیز استفاده نکنید
5- طوری نشان دهید که با همسر خود بسیار خودمانی تر از تصورات احتمالی او ( تصوراتی که احتمالا فکر می کنه ترس باعث میشه به همسرتان اینجور قضایا رو شرح ندهید) هستید.
6- خود را فردی مقید به مذهب نشان دهید که پایبند به مذهب هستید و به هیچ وجه گرفتار نگاه های او نمی شوید

در نهایت مواظب باشید زندگیتان به دستان خودتان متلاشی نشود
اینکه چهره ایشان را جذاب می دونید و تشبیه .... زنگ خطره
احساسات رو در ذهنتون فقط نسبت به همسرتون بزرگ کنید نه دیگر مردان

[maryam123]

ممنون که جواب دادید

مورد شماره یک.
همیشه همینجوری باهاش برخورد کردم اما هوزم مثل روزای اوله

مورد شماره دو.
تمام سعی خودم رو برای انجام اینکار کردم و بازم میکنم

مورد شماره 3.
حتما
مورد شماره چهار.
لابد شما از حرفهای من اینجوری برداشت کردید که من خیلی بی قید و بندم !!
در حالیکه حجاب من در فامیل زبانزده.حتی همین آقا بارها به همسرش گفته دلم میخواد مثل مریم باشی. !

مورد شماره 5.

متاسفانه این اقا خیلی با سیاسته و من مطمئنم اگر عنوان کنم خودم خراب میشم

مورد شماره 6
تا اونجا که تونستم تا الان مذهبی و چایبند به دین و مذهب بودم

ضمنا ایشون در همه فامیل به خاطر شباهت چهرهشون زبانزد خاص و عامه.حتی در بسیاری از محافل که وارد میشه ایشون رو با اسم اون هنر پیشه صدا میزنن.
البته این چیزا برای من مهم نیست و اگر بود در این 4 سال باید حتی نظر من به ایشون تغییر میکرد.


چرا که من خودم همسرم رو خیلی دوست دارم و زندگی خوبی داریم.
در واقع از خودم مطمئن هستم اما نگاههای این آقا دیگه داره آزارم میده

من برای ضد حال زدن به این اقا هر کاری رو امتحان کردم.مثلا همین اخم کردن...ترک کردن جایی که ایشون هست و ...

اما نتاسفانه بعد از گذشت 4 سال نه تنها بهتر نشده بلکه بدترم شده

اینم عنوان کنم که ایشون بارها تعریف حجاب و سنگینی و تحصیلات من رو در غیاب من کرده

دوستان بازم اگر راهی به ذهنتون میرسه لطفا عنوان کنید
سپاسگزارم

[نازنین آریایی]

سلام مریم جان شما روابط با خواهر شوهر چطور هست؟
به نظرم با شوهر خواهرت روابط خوب و خوهرانه ای داشته باش نه اون قدر صمیمی که افراطی بشه ولی جوری که ایشون حس کنه شما اون خانم رو مثل خواهر خودتون می دونید
چه مرد بدی مریم!
مردا انگار از ابروشون هم دیگه نمی ترسن
واقعا برام جالبه چطور به خودشون جسارت می دن در حالیکه می دوند که طرف می دونه که اونها متاهلند ..
شما که هیچ چ چ خودت هم متاهلی
واقعا از این ادم باید ترسید
پناه بر خدا

[داود.ت]

به نظرم اگه تمام راهها رو امتحان کردی ! بد برخورد کردن ، خشک برخورد کردن حتی در جمع !

به همسرتون طوری بگید که ایشون در جریان باشه !

مثلا بگید از طرز نگاهش خوشم نمی یاد ! جوری که باعث نبشه همسرتون کار غیر عقلانی و احساساتی انجام بده !

از اون طرف هم همسرتون رابطه خودتون رو کم کنید !

مطمئن باشید ، این جور آدم ها فکر دنبال موقیعت برای بی آبرو کردن هستن ! چون چهره مناسبی دارن ، به خودشون اجازه هر کاری رو می دن !

[maryam123]

سلام نازنین جان

متاسفانه خواهر شوهرم اصلا دلش نمیخواد روابط خوبی داشته باشیم.من در این چند سال تمام سعی و تلاش خودمو کردم.از محبت..هدیه گرفتن..عیادت کردن در مریضی ها و خلاصه هر چی که فکر کنی.

حتی این اواخر دیگه همسرم بهم گفت اینا لیاقت محبتای تورو ندارن !!

منم دیگه الان خیلی سر وسنگین برخورد میکنم.

اره نازنین جان.منم از همین موضوع الان دارم عذاب میکشم.

فکرشو بکن 4 سال تو این فکر رو با خودت بکشی اینو و اونور.جرات نداشته باشی به کسی بگی.
دیگه بعد از 13 به در اعصابم بهم ریخت..

جالب اینکه من همیشه با چادر هستم و حتی یه تا موی منم بیرون نیست.همیشه سنگین و رسمی باهاش برخورد کردم.
نکته دیگه اینکه این اقا سعی میکنه در جمع به قول خودمون حال منو بگیره.مثلا چایی میاره به همه تعارف میکنه .به من که میرسه انگار که من وجود ندارم.حتی یه بار گفت من مریم خانومو ندیدم !!


اما خدا نکنه برای ثانیه ای تنها بشیم....
گفتم بیام اینجا مطرح کنم انشالله که شما و بچه ها کمکم کنید.

بازم ممنون نازنین جان

[mehrdad_m]

مریم خانوم من متوجه نمیشم،الان مشکل اصلی شما چیه؟ از نگاهاش میترسید!؟

نگاهاش چه ضرری میتونه واسه شما داشته باشه!؟ شما که پوشیده و با حجاب هستید و سنگین رفتار میکنید،پس از چی میترسید!؟
رفت و آمدتون رو باهاشون کمتر کنید.توجهی هم بهش نشون ندید.
با صرف نگاه کردن و حرکات چشمش نمیتونید متهمش کنید.بیخیال رفتار کنید ولی... اگر خدایی نکرده یه روز پاشو از گلیمش درازتر کرد و دست به حرکت خاصی زد(مثلا یه جوری خودش رو عمدا با شما تماس فیزیکی داد،یا مثلا دستش رو...) اونموقع دیگه کار تمومه و از خط قرمز رد شده! اونوقت باید هرچی از دهنتون درمیاد نثارش کنید.جیغ،فریاد،فحش،کتک!!!!!!! !!!
انشالا که هیچوقت کار به اونجاها نکشه ولی اگه کشید،دیگه از هیچی نترسید،نگید به خاطر آبروم مجبور شدم سکوت کنم یا ترسیدم کسی حرفم رو باور نکنه....

فعلا اینروزا بیخیال رفتار کنید

بذار انقدر نگاه کنه تا جونش در بیاد!

[deljoo_deltang]

مریم عزیز من فکر می کنم تا وقتی ما این نگاهها برامون اهمیت داشته باشند این مشکل حل نمی شه. اگر بتونی طوری فکر کنی (و در پی اون عمل ) که تا زمانی که شما درست رفتار می کنی این نگاههای مزاحم مهم نیستند و مهم رفتار درست شماست می بینی که دیگه این نگاههای مزاحم نه تنها برات بی اهمیت میشه بلکه از روی شما کم کم برداشته میشه. البته همیشه جانب احتیاط رو رعایت کن .

اینم لینکی که من مشکلی مشابه شما رو مطرح کردم. اگر نظرات دوستان رو با دقت در اون تاپیک بخونی خیلی مفید بودند:

مشکل من با دوست شوهرم

[maryam123]

ممنون از همه دوستان

برادر گرامی آقا مهرداد دنبال راه حل هستم.از این نگاهها خسته شدم.
چیزی بیشتر از همه چیز من رو آزار میده رفتارای جدید این اقاست.که چپ میره راست میره میخواد مثلا منو ضایع کنه.

مثلا وقتی میاد تو خونه با همه سلام علیک میکنه غیر از من !!
وقتی هم مادر شوهرم بهش گفت که مریم چوب که نیست اینجا وایستاده اون گفت آدم وقتی کسی رو ریز میبینه اصلا نمیبینتش !!!!

آقا داوود عزیز
یکبار غیر مستقیم به همسرم گفتم که ناراحتم میکنه وقتی نگام میکنه.همسرم هم گفت ما در صداقت و پاکدامنی فلانی شکی نداریم !!

متاسفانه خیلی زیرکه.اذان میگن جلوتر از همه میره نماز میخونه.همه فکر میکنن خیلی آدم پاکیه

دلجو دلتنگ عزیزم
ازهمین ناراحتم.من تا الان دست از پا خطا نکردم.حتی چند بار نشستم اتفاقات قبل از لحظه چشمک زدن ایشونو مرور کردم.بازم به نتیجه ای نرسیدم .نگاههاش اذیتم میکرد اما کنار امده بودم باهاش

این اواخر که شده چشمک خیلی خیلی عصبی و خشمگینم میکنه.
دلم میخواد برم یه سیلی بزنم تو گوشش

[deljoo_deltang]

عزیزم من نمی گم خدای نکرده شما دست از پا خطایی کردی. منظورم از اهمیت دادن همین نگران این نگاهها یا رفتارها بودن است.