با سلام به همه دوستان،
من مدتي است كه با دختري ارتباط برقرار كرده ام، حدود 6 ماه. بسيار بهش علاقه مند شدم و بعد از گذشت 4 ماه از اين رابطه، او را به عنوان اينكه همسر من باشد، انتخاب كردم.
علاقه زيادي به هم داريم، بهتر است كه راحت باشم تا بتوانم جواب خوبي بگيرم. ما همديگر را بوسيديم، بقل كرديم، او با تمام وجودش من را ميبوسيد، من خيلي خوشحال بودم كه من را پذيرفته. به دليل اينكه من را ميبوسيد و حرفهايي به من ميزد كه من اطمينان پيدا كردم كه من را ميخواهد، مثل: "" عزيزم اين خيلي خوبه كه من و تو همديگر را پذيرفتيم، اين خيلي براي من مهمه. "" سعيد، تو مرد ايده آل من براي زندگي هستي، من ميتوانم كنار تو خوش بخت بشم، اما از خودم ميترسم، كه نكنه اين رابطه و عشق به تو برام تكراري بشه، تو دلمو بزني""". كه اينجا بود كه من با حرفهام آرومش كردم. از من فرصت خواست كه بهش وقت بدم تا از نظر اخلاقي و رواني درباره من به اطمينان برسه، همه چيز خوب داشت پيش ميرفت، تا اينكه، بعد از يك روز 5شنبه كه با هم بيرون بوديم، به من اس ام اس زد كه، سعيد نميدانم چرا آن شور و هيجاني كه بقيه دخترها دارند را من ندارم، نميدانم چرا، نميدانم چرا آنقدر كه بايد كشته مردت نيستم.
اينجا بود كه من بهش گفتم، آيا از قيافه من بدت آمده؟؟؟ كه با كمي من و من كردن گفت، زياد به دلم ننشستي!!!!
آيا اين حرف منطقي است كه بعد از 6 يا 7 ماه رابطه درست و حسابي كه من منتظر نتيجه بودم، اين حرف زده بشه؟؟؟ اين حرف يعني چي؟؟ من هر چه باهاش حرف ميزنم جواب درستي به من نميدهد، دارم آتيش ميگيرم، نميدانم بايد چه كنم.
به كمك نياز دارم.
سعيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)