ازتون تمنا می کنم خودتونو جای من بذارین بعد راهنمایی کنید. من لیسانس زبان میخونم. اواخر دوران کاردانیم با یه خانم که تمام معیارهای منو داشت آشنا شدم. دختر پاک و معصومی بود. کارشناسی شهر خودم قبول شدم. همش ازم میخاست نمره هام عالی باشه و منم بهش قول میدادم. چون میخاستم خوشحال بشه میرفتم کار میکردم که براش کادو بگیرم یا نهار ببرمش بیرون. این کار کردن من باعث شد که کلی افت تحصیلی کنم در نتیجه پیشش چند بار به خاطر نمره هام بدقول شدم( اون خانم از شغلم خوشش نمیومد و میگفت که اون کارو نکنم ولی من مجبور میشدم برای خریدن کادو و خوشحال کردنش ادامش بدم). بماند، این خانم خیلی مذهبی بود با این وجود چند بار به اسرار من تن به س.ک.س باهام داد. و مدتی از این سکسها که میگذشت منو دعوا میکرد که چرا رو عقایدم پا گذاشتی. این رو هم بگم که خیلی قوربون صدقش میرفتم و هر دفعه که دعوامون میشد من سعی میکردم که از دلش درارم. خیلی همدیگرو میخاستیم. چند روز پیش بعد از یه دعوای کوچیک گفت که دیگه خسته شدم. نمیخامت. گفت تو بد قولی کردی و پا رو عقایدم گذاشتی. خیلی منتشو کشیدم که برگرده ولی به هیچ وجه راضی نمیشه. تا حدی ازش خواهش کردم که احساس میکنم که پیشش حقیر شدم. فقط بگید چه کار کنم؟ آیا بازم دنبالش برم؟ به نظر شما امکان داره کسی بعد از دو سال یه دفعه عشقشو فراموش کنه؟ آیا بازم برمیگرده؟ بهترین کاری که باید بکنم چیه؟
ممنون که به حرفام گوش دادین
علاقه مندی ها (Bookmarks)