سلام دوستان این ادامه همون تاپیک زیر است:
http://www.hamdardi.net/thread-30303.html
من احساس می کنم گم شدم... حس می کنم وجود خارجی ندارم و نامرئی هستم... از موی سرم تا پنجه پام به نظرم زشته... به نظرم حرفا و عقایدم مفت و بی ارزشه چون خودمو بدبخت کردن... هیچ هدفی ندارم توی زندگیم... هیچ آرزویی ندارم... توان جنبیدن هم ندارم... میل به هیچ چیزی ندارم نه خواب نه خوراک نه اب نه معاشرت با مردم... از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کنم فقط مستقیم روبرو را نگاه می کنم چونن اگر پایینو نگاه کنم دلم می خواد از اون پنجره برم بالا و بپرم پایین... ولی مستقیم یه چراغ پر نور سبز رنگ هست که می شینم بهش زل می زنم ایت الکرسی می خونم... ولی میترسم بالاخره یه روزی این چراغ سبز روشن هم خاموش بشه و دیگه همینم نباشه توی زندگیم و بذاره بره ... چطور می شه توی این آشفته بازار من روی خودم تمرکز کنم و حداقل یه بخشی از همونی که تا قبل از اومدن این آدم توی زندگیم بودم را دوباره پیدا کنم؟؟؟ یادمه م یگفتن دختر مهربان و موفقی بودم نه مثل الان یه بازنده... اگر می تونید راهنمایی کنید لطفاً.
پاورقی: از مدیران محترم تالار واقعاً ممنونم که حداقل یک سری مطالب جالب در امضای خودشون قرار دادن که ادم ازشون بسیار استفاده می کنه... مثلاً امروز کلی خوشحال شدم گفتم وای چه خوب بالهای صداقت عزیز واسم نظر گذاشته... بعد دیدم نه فرمودن مطالبتون چت گونه است و ظرفیت تاپیک بسته شده و تمام. از حس بدی که بهم دست داد که بگذریم و اینکه من کارشناسم؟؟؟ این دوستای گلی که برام جواب نوشتن کارشناس هستن؟؟؟ یا شما مدیران عزیز متخصصهای این سایت هستین... ماها که اگر بلد بودیم که حال روزمان این نبود که!!! پس بهمون خرده نگیرین چون راهکار تخصصی بلد نیستیم بحث ها چت گونه هستن وگر نه ما هم از خدامون بود شما جای بستن تاپیک حداقل می نوشتین برو فلان کتاب رو بخون، برو فلان پست را بخون یا اصلا ول کن برو بمیر... تا ما هم هدایت شده عمل کنیم.
از نکات خوبشم بگم دیدم پستشون یک عکس قشنگ داره که نفهمیدم داره اون دست به آسمان اشاره می کنه یا خودش به سمت آسمان دراز شده... رنگی می نویسن... و یک امضای قشنگ هم دارن تحت این عنوان:
آرام باش... خدای امروز، فردا هم هست... مطمئنم، تو هم مطمئن باش...
علاقه مندی ها (Bookmarks)