ایمان یک نیازفطری برای بشراست.
کمبود،خلاء،یا ضعف ایمان باعث وابستگی انسان به افراد،اشیاء خارجی یا افکار ورفتارهای خاص درونی شود.این وابستگی دقیقا نقطه مقابل وارستگی
ودلبستگی است.
درکنارایمان عقل رکن جدایی ناپذیرازایمان است.امام علی (ع)فرموددونفرکمرمراشکستند عالم بی زهدوزاهدبی علم(باتلخیص)اولی یعنی دانشمندبی ایمان
مردم رافاسد وبی دین میکندودومی زاهد بی علم مردم راگمراه وبددین. این اهمیت ایمان وعقلانیت درکنارهم رامیرساند.نزدیک به همین معنااز زبان
پیامبر(ص)وامام صادق (ع)احادیثی نقل شده است.
وقتی نام عقل می آید مفهوم زیبایی معنای بیشتری مییابد عقل دنبال زیباییست هرچه رازیباببیند به دنبال دست یافتن به آن است وقتی زیبایی می آید
عشق هم معنا پیدامیکند عشق میتواندمیل شدید عقل به زیبایی باشد(قصد تعریف عشق راندارم عشق غیرقابل تعریف است)البته بین "نیاز"وزیبایی هم
ارتباط مستقیم وجود دارد هرچه به آن نیازمند شویم زیبامیشود مثل غذا،هرچه گرسنه ترباشیم غذا زیباتربه نظرمیرسد وزمانی که زیادی سیرشویم همان
غذا شاید کمی چندش آوربه نظربرسد.
اکنون برمیگردم به نقطه آغازبحث؛ایمان چقدرمیتواند درتعریف عقل ازمفهوم ومحتوای زیبایی دخالت کند؟چرا زیبایی نزداکثرمردم متفاوت است؟اینجاباید به دو تفکیک از زیبایی قائل شد:
۱_ زیباییهای عمومی
۲ - زیباییهای خاص
منظوراز زیباییهای عمومی زیبایی مفاهیمی مثل عدالت،صبر،وفای به عهدو...
منظوراززیبایی های خاص زیباییهای منحصربه فردی است که باعث تفاوت شخصیت افراد میشود.مثلاآهنگی خاص،افرادی خاص،رشته ای خاص برای فردالف
زیباست وبرای فردب ممکن است هیچ جذابیتی نداشته باشد فردالف احتمالا این زیباییهای خاص خودرادنبال وهمین باعث شکل گیری شخصیت ودیدگاهی
متفاوت ازفرد دیگر ،در او شود.
رابطه ایمان وتفاوت محتوای زیبایی دراینجا،نسبت به زیباییهای عمومی مدنظراست.ضعف ایمان میتواند باعث تغییرمحتوای زیبایی های عمومی شود به
عنوان مثال فردی که کمبود ایمان درجنبه یاتمام جنبه ها داشته باشد،برای حل نیازجنسی خود زنا یارفیق بازی باجنس مخالف رازیبا میبیند.یعنی حیابه
عنوان زیبایی عمومی کم کم مفهوم خود رااز دست میدهد.اینجا عقل فطری جایگاهش ضعیف وشبه عقل(عقل ابزاری)فرد را متمایل(عشق)به انحراف
میکند.درشکل شدیدتر زیبایی خانواده برای فردجای خودرابه زیبایی آزادی منهای تعهد خانوادگی میدهد.فردمعتادی راتصورکنید که زیبایی مواد برای او زیبایی
ارتباط باهمسر وفرزندان،زیبایی همنشینی وتعامل با افرادسالم جامعه راکمرنگ یا ازبین برده است.گاهی عده ای ازاین خاصیت زیبایی گرایی عقل
سواستفاده میکنند به عنوان مثال راهپیمایی همجنسگرایان بسیارشیک وزیبا برگزارمیشود مقالات علمی زیبا. تصویر دوقوی همجنسگرای سیاه رنگ در
دریاچه ای آرام وزیرسایه درختان حقیقتا مسحورکننده است.اما آیا استفاده ازاین زیبایی بامقالات زیبا وخدمت گرفتن هنر برای انتقال این پیامها میتواند
محتوای زیبایی درروابط انسانی راتغییر دهد.آیا عقلانیت فطری ومحض(غیرابزاری) که با آن زاده میشویم،زیربار این خطای ادراک ها می رود تامقصد عشق هم
تغییرکند؟ سنگ محک تشخیص زیبایی های اصیل وحقیقی ازغیرحقیقی وشبه حقیقی چیست؟
زیبایی حقیقی نوعی تناسب وهماهنگی است.نوعی هارمونی باتمام اجزاء هستی است.اگرموسیقی زیباست به خاطرهارمونی موجود درآن است.زیبایی
حقیقی بین سلامتی،امنیت،آرامش،وتمام خوبیها هارمونی برقرارمیکند.بنابراین فردمعتاد،فرد جاه طلب،نفع طلب ومبتلا به هرنقصی هارمونی خودباهستی
را از دست یاکمرنگ خواهدکرد.ازدیدن ستاره هایاجویبارآب لذت نمیبرد چنان غرق افکارواسته کننده هست که متوجه زیباییهای حقیقی نمیشود.ضعف ایمان
میتواندانسان راوابسته یک بت کند تمام هستی وتمرکزش بتی است که بادستان خویش میسازد.انسان بایک روحانیت ذاتی(پاکی معنوی) زاده میشود
اشتباهات اساسی ،اورا ازاین روحانیت دورمیکند بنابراین اصلاح هراشتباهی وبازگشت ازهراشتباهی بهتراست همراه تقویت ایمان صورت پذیرد تا
ماندگارترشود.به همین دلیل افراد سالم که هماهنگی وهارمونی بیشتری باجامعه دارند کمتراتفاق میفتد آسیبی به دیگران یاحتی طبیعت وارد کنند.برای
ارتقاء،گسترش وتعمیق هماهنگی باهستی،وصف زیبایی،عشق حقیقی، عدالت ومهرورزی به همنوعان کافی نخواهد بود.ما نیازبه اطلاعات محکم ودقیق
برای توسعه زیبا بینی وزیباگرایی هستیم.هرچه به مفاهیم مثبت که درحیطه زیبایی در رقص وهارمونی هستندنزدیکترشویم شادی ماندگارتروحقیقی تری
نصیب ما خواهدشد.وبرعکس هرچه دورترشویم ازشادی حقیقی هم دورترمیشویم.به عنوان مثال نظم ازمواردهارمونی وتناسب حوزه زیبایست هرچه درنظم
شخصی وسایرحیطه مربوط به خود رشدکنیم احساس شادمانی وزیبایی وتناسب بیشتری خواهیم کرد.بنابراین عقلانیت فطری یاهمان عقل مبتنی برایمان
ما را به مغز هستی نزدیکتر واحساس رضایت مندی درونی راافزایش میدهد.
مقاله از : ammin.n
علاقه مندی ها (Bookmarks)