به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اسفند 92 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-12-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    33
    سطح
    1
    Points: 33, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درمانده...فراموشی هم کلاسی که شاید بهترین مورد برای ازدواج باشد یا ادامه تحصیل ؟؟لطفا کمکم کنید.

    سلام به همه ی دوستان.لطفا خواهشمندم این پست طولانی من رو با دقت بخونید و چه اقایون خودشونو بزارند جای من و چه خانم ها خودشون رو بزارند جای اون خانم و بگند که بهترین تصمیمی که میتونم بگیرم چی هستش ؟؟

    دوستان راستش سریع میرم سر اصل موضوع و میخوام خیلی سریع تصمیم بگیرم و نظرات تک تک شما میتونه خیلی به تصمیمی که می خوام بگیرم کمک کنه لذا عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید

    ببنید من ترم هشت هستم و البته امسال کنکور ازمایشی شرکت کردم وکلی از درس هامو خوندم و انشالله به امید خدا سال دیگه یه رتبه ی خیلی خوب میتونم بیارم و یه دانشگاه خوب تهران قبول شم
    و در واقع این ترم ترم اخرم نیست و میخوام مرخصی بگیرم و همچنین ترم بعد و سال دیگه همچین موقعی سایر واحد های موندم رو میخوام پاس کنم و میخوام در این مدت برای ارشد بخونم

    اما موضوع اصلی این هستش که من از یکی از هم کلاسی هام خوشم میاد یعنی یکی از بهترین دخترهای دانشگامون هستش که همه به خوب بودنش شک ندارند و من خیلی منتظر این فرصت بودم تا بهش درخواستمو بگم یا از طریق خودم یا طریق خواهرم و حداقل اونو از این دوست داشتنم خبر دار کنم

    حالا من دو راه پیش رو دارم این که بدون در نظر گرفتن این احساسم و این که این علاقه ی شاید بیش از 4 ترمم رو حداقل مجبورم پنهان کنم و بخونم برای کنکور سال بعد ولی هیچ تضمینی نیست که اون دیگه توی این مدت ازدواج نکنه از طرفی میترسم ازدواج کنه اخه دیگه ترم هشته و تنها مزیتی که دارم این هستش که ایشون ده ترمه هستند و درسته این ترم ترم هشت هستیم ولی دو ترم دیگه هنوز توی دانشگاه هستند و من از این بابت تا سال دیگه نگرانی ندارم که همین امسال از دانشگاه فارغ میشه ولی خب واقعا هیچ تضمینی نیست حالا که ترم هشت شده بخواد ازدواج کنه بعضی وقتا میگم برم بهش بگم یا خواهرمو بفرستم بهش بگه از علاقه ی من و من یه سال دیگه به طور رسمی برم برای عقد و اگه البته بهم علاقه داشته باشه (میدونم اون قدر بهم شناخت داره که اگه قول بدم به قولم اعتماد کنه ..چطوری بگم توی دانشگاه تعریف نباشه همه سر من قسم میخورند و از این بابت شکر خدا یه مزیتی دارم و همه میشناسند منو به نیکی)
    حس میکنم ممکنه منو اون هم دوست داشته باشه و شک ندارم اگه خوشش نیاد از من قطعا بدش نمیاد و واقعا با توجه به شناختی که بقیه از من دارند برای ازدواج قطعا میدونند میتونم پسر خوبی باشم و شرایطم برای ازدواج در حد هر دانشجوی ترم هشت دیگه ای هست وتنها سرمایه ی من این هستش که درسم خوب بوده و اگه خدا بخواد روزی استاد میشم حداقلش

    از طرفی میگم نه خب ادامه ی ارشد و داشتن زندگی بهتر تحصیلی مهم تره و این برای من یه نوع اولویته قطعا...راستش من نه
    ترم دو هستم که شناخت نداشته باشم از خودم و چی از اون دختر و یا این که نتونم از عواطف و احساساتم رو کنترل کنم

    اگه دوستانی که این دوران رو گزروندید و فکر میکنید ادامه ی تحصیلم خیلی مهم تر هستش هم برای خودم (و هم با این شرایط اون دختر رو با یه زندگی متوسط زیاد اذیت نکنم و در عوضش بعد ها شاید یه دختری دیگه رو بتونم با شرایط خوب خوشبخت کنم ) و در واقع قید این دختر و علاقه ی دو ساله رو بزنم و این راز روی برای همیشه در سینم دفنش کنم حالا سال دیگه بعد کنکور اگه مجرد بود برم خواستگاری و اگه نبود هم که دیگه هیچی شاید عمری افسوس یا نه فکر میکنید بهتره برم بهش بگم تمام موضوع رو و از این علاقه خبر دارش کنم و اگه موافق بود یه سال برام صبر کنه اخه ممکنه اونم منو دوست داشته باشه و نمی خوام عمری افسوس بخورم..

    واقعا موندم طوری که درس خوندنم هم تحت شعاع قرار داده..اون قدر شکر خدا خودمو میشناسم که بتونم هر تصمیم یگرفتم حتی بر فراموشی این کار رو بکنم ولی الان دچار تردید هستم و این تردید داره منو از پا در میاره...


    به نظر شما چیکار کنم بهتره این که برم بگم بهش و اگه اونم نظرش مثبت بود بدون هیچ ارتباطی یه سال دیگه برم خواستگاریش و از نظر خونواده و.. اینا هم مشکلی ندارم که بخوام برم خواستگاریش و واقعا امسال شرایطش نیست وگر نه همین امسال میرفتم و مهمترین مشکلم همین ارشد و گرفتن لیسانس هست دیگه بقیشو خدا درست میکنه یا نه به نظرتون کلا هیچی بهش نگم همین به ادامه ی تحصیل و دکترا فکر کنم در حالی که مجرد باشم ..ولی واقعا دختر خوبی هستش و بعضی وقتا فکر میکنم مبینم فراموش کردنش هم اون قدر ها راحت نیست ولی خب وقتی شرایطش نباشه چاره چیه..وقتی کسی دیگه بتونه خوشبخت ترش کنه ...نیمدونم واقعا دچار تردید و دودلی هستم..لطفا کمکم کنید
    از همه ی شما ممنونم.حالا سوالی بود بپرسید من میگم.با تشکر از وقتی که میزارید.خدا اشنالله بهتون عوضشو بده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید sokot92 تشکرکرده است .

    capitan (یکشنبه 04 اسفند 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام آقاي محترم به همدردي خوش اومديد.

    من يك خانوم هستم و از ديد خودم به اين مسئله نگاه ميكنم .شما چرا فكر ميكنيد كنكور ارشد با ازدواج تناقض داره.به نظر من بهتره از طريق خواهرتون از اون دختر خانوم خواستگاري غير رسمي كنيد نه اينكه ايشون رو از علاقتون مطلع كنيد اگر ايشون پذيرفتن .شما شرايط و موقعيتتون رو بهشون بگيد اگر قبول كردند خواستگاري رسمي كنيد .اگر نه كه هيچ

    شما چرا حق انتخاب خودتون رو از اون خانوم مي گيريد؟؟؟

    نذاريد از علاقتون در ابتدا مطلع بشن تا تصميم عاقلانه بگيريد هر دو.

    يه موقع ميبينيد اون خانوم همين شرايط شما رو قبول دارند و ميتونيد عقد باشيد تا شما كنكورتون رو بديد.

    يه موقع قبول ندارند و شما به ادامه مسير تحصيلتون مي پردازيد.و اگر اون زمان مجرد بودن و بازم شما خواستيد ازشون مجددا خواستگاري مي كنيد.

    ديگه وقتي از اين ماجرا فاصله گرفتيد حسرتي براتون باقي نميمونه.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...





    ویرایش توسط صبوری : شنبه 03 اسفند 92 در ساعت 20:36

  4. 5 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), faghat-KHODA (سه شنبه 06 اسفند 92), sokot92 (شنبه 03 اسفند 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 04 اسفند 92), واحد (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام دوست من

    خوش اومدید به جمع بچه های همدردی

    بنده هر چی فکر کردم نتونستم بفهمم چه تنافری داره که شما ازدواج بکنید و درستون رو هم توامان ادامه بدید.

    دوستان راستش سریع میرم سر اصل موضوع و میخوام خیلی سریع تصمیم بگیرم و نظرات تک تک شما میتونه خیلی به تصمیمی که می خوام بگیرم کمک کنه لذا عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید
    اینکه زود میرید سر اصل موضوع خوبه اما اینکه میخواید زود خیلی سریع هم تصمیم بگیرید جای بحث داره.کاملا از عذاب بلاتکلیفی و شک و تردید اگاهم،اما دلیل نمیشه عجول باشید.

    اگه دوستانی که این دوران رو گزروندید و فکر میکنید ادامه ی تحصیلم خیلی مهم تر هستش هم برای خودم (و هم با این شرایط اون دختر رو با یه زندگی متوسط زیاد اذیت نکنم و در عوضش بعد ها شاید یه دختری دیگه رو بتونم با شرایط خوب خوشبخت کنم ) و در واقع قید این دختر و علاقه ی دو ساله رو بزنم و این راز روی برای همیشه در سینم دفنش کنم حالا سال دیگه بعد کنکور اگه مجرد بود برم خواستگاری و اگه نبود هم که دیگه هیچی شاید عمری افسوس یا نه فکر میکنید بهتره برم بهش بگم تمام موضوع رو و از این علاقه خبر دارش کنم و اگه موافق بود یه سال برام صبر کنه اخه ممکنه اونم منو دوست داشته باشه و نمی خوام عمری افسوس بخورم..

    چند بار گفتید که خودتون رو می شناسید و .... .اما بنده فکر می کنم هنوز خوب خودتون رو نمیشناسید.نمونه ای رو از پست خودتون براتون گذاشتم گواهی بر نکته ای که عرض کردم.جواب سوالای بالای شما رو فقط خودتون میدونید.چون هیچکس مثل خودتون تو این سایت شما رو نمیشناسه.هیچکس نمیتونه بگه در اینده برای ما چه اتفاقاتی خواهد افتاد.شما باید ببینید که شخصیتتون طوری هست که فردا روزی هی نشینید و حسرت از دست دادن این خانم یا مدرک دکتری رو بخورید ؟

    شما از شرایطتون نگفتید.اصلا شرایطتون واسه ازدواج مهیا هست ؟ حداقل ها رو دارید ؟ یا مثل اکثر ما پسر ها تازه بعد درس ، سربازی و بعدش پیدا کردن کار و ... .؟ اگه اینها رو ندارید به نظر من هدفتون رو بدست اوردن اینها قرار بدید.حالا هر جور که شده.مثلا با ادامه تحصیل به این اهداف برسید.

    اونجایی هم که عرض کردم ازدواج و ادامه تحصیل تنافری با هم ندارن به شرط وجود همین حداقل ها یا لا اقل داشتن خانواده هایی هست که کاملا پشتتون باشن.تا شما بتونید بطور کامل مستقل بشید.

    در ضمن غافل از این مهم هم نباشید که شما هنوز نظر ایشون رو درباره خودتون نمیدونید.و متاسفانه دو سال یکطرفه به ایشون فکر کردید.

    فرمودید که احساساتی نشدید.اما شدید.تو خطوط اخر پستتون مشخصه.اما به نظرم هنوز در اون حدی نشده که شما رو از گرفتنم تصمیمات منطقی منصرف کنه.شاید یکی از دلایلش هم عدم ارتباط شما با این خانم بصورت دو طرفه بوده.که مانع از پیش روی بیش از حد احساساتتون شده.

    دوست داشتید یه خرده هم از شرایطتون بگید.سربازی،شغل،سن،خونواد هاتون و ... .

    موفق باشید

    فقط خدا

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط faghat-KHODA : شنبه 03 اسفند 92 در ساعت 20:59

  6. 5 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), sokot92 (یکشنبه 04 اسفند 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 04 اسفند 92), واحد (چهارشنبه 07 اسفند 92), صبوری (شنبه 03 اسفند 92)

  7. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    شما یک نوعی مطالبتون را نوشتید که به نظر می رسد برای ازدواج تنها علاقمندی شما یا ایشون کافی هست.
    در حالیکه علاقمندی فقط ایجاد انگیزه می کند برای شروع یک بررسی و شناخت یک نفر برای ازدواج. پس علاقمندی نقطه صفر هست. نه نقطه آخر.

    یعنی حتی اگر شما همین الان به وسیله خواهرتون به ایشون اطلاع دهید و رسما با خانواده خواستگاری بروید ، ممکن است در بررسی ها متوجه شوید معیارهایتان و خانواده هایتان با هم تناسب نداشته باشند.
    خوب بودن طرف در ازدواج شرط ازدواج نیست.
    بلکه تناسب شرط ازدواج هست.

    مسائل درس همانطور که دوستان اشاره کردند مسئله اصلی نیست بلکه جنبی هست.
    مسئله اصلی اینست که اگر تمایل دارید حتما این خانم را برای ازدواج بررسی کنید. باید سریعا خواستگاری رسمی انجام دهید و فرایند شناخت را شروع کنید.
    اگر دختری باشند که شرایط مناسبی داشته باشند. ممکن است همین الان که در اینجا در حال نقشه کشیدن هستید، مراسم مهر برونش انجام شود.
    نمی خواهم بترسونمتون
    اما حق بدهید، وقتی که شما دست دست می کنید. و فرصت ها را به بهانه های مختلف از دست می دهید ممکن است او در حال بررسی یک مورد واقعی و خواستگار واقعی باشد.

    البته این هم صحیح نیست که شما به ایشون ابراز علاقه کنید چه مستقیم چه غیر مستقیم!
    آنچه که لازم هست واقعی بودن خواستگاری شما هست که با رسمیت بخشیدن و قدم رنجه کردن شما انجام می شود. و دختر علاقمندی واقعی را در اقدام عملی شما می بیند.

    به هر حال اگر شرایط خواستگاری و ازدواج را به هر دلیلی در خود نمی بینید. فکر او را از سر به در کنید تا وقتی که شرایط ازدواج داشته باشید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  8. 10 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), faghat-KHODA (سه شنبه 06 اسفند 92), sanjab (شنبه 03 اسفند 92), sokot92 (یکشنبه 04 اسفند 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 04 اسفند 92), فرشته مهربان (یکشنبه 04 اسفند 92), واحد (چهارشنبه 07 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 04 اسفند 92), شادی 65 (یکشنبه 04 اسفند 92), عشق آفرین (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نظرم کارشناسانه نیست، کاملا شخصیه. شما اول برو وابستش کن وقتی که وابسته شد هر کاری خواستی میتونی انجام بدی، با نداریت میسازه، حرص نمیخوری دوستت نداره و .... منم نخواستم طرف موردنظرمو وابسته کنم خواستم از راهش برم حالا از همه کار و درسو زندگی افتادم برعکس بقیه که رفتن دوست شدنو طرفو وابسته کردن الان هم به دختره رسیدن هم به کارو درسو زندگیشون. قضیه دختر با پسر فرق میکنه تا دوسش داری نمیتونی بری دنبال درسو کار و خونه زندگی ولی اینا(همون دخترا) میشینن تو خونه یکی بیاد ببرتشون دو روزم حرص میخورن تموم میشه میره، از من میشنوی خودت درگیر این موجودات نکن، اینا عشقو محبت حالیشون نمیشه، سیستم بدنشون به حرص خوردن و بی محلی و این جور چیزا بیشتر میخوره. عشقتو بذار واسه همسر آیندت.

    با عرض معذرت از دوستان همدردی من واقعیت جامعه رو گفتم، پسر هر چی گرگ تر موفق تر. دیدم که میگم ، شما هم دیدی نمیگی!!!!

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اسفند 92 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-12-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    33
    سطح
    1
    Points: 33, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد به همگی شما..واقعا ازتون ممنونم بابت همه چیز هم خوش امد و هم راهنمایی هاتون و.. راستش من یه سال پیش با این جا اشنا شدم بعدش متاسفانه اسم سایت رو فراموش کرده بودم و خیلی دنبالش بودم و .. تا این که قسمت شد دوباره این جا رو ببینم ...خیلی مطالب خوب و اموزنده ای هستش این جا..کلی از تاپیک ها رو خوندم و وقتی ادم میبینه چقدر حس های مشترکی بین همه ی ادم ها وجود داره و .. کلی درس میگیره یه نفر با یه سوالش هم به بقیه چیزی یاد میده و هم سایر دوستان با جواباشون و.. انشالله اگه عمری باشه بعد از این منم عضو کوچیکی از این خانواده خواهم بود و بازم یه جا از همه شما و مدیریت محترم تشکر میکنم و اما..

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    من يك خانوم هستم و از ديد خودم به اين مسئله نگاه ميكنم .شما چرا فكر ميكنيد كنكور ارشد با ازدواج تناقض داره.به نظر من بهتره از طريق خواهرتون از اون دختر خانوم خواستگاري غير رسمي كنيد نه اينكه ايشون رو از علاقتون مطلع كنيد اگر ايشون پذيرفتن .شما شرايط و موقعيتتون رو بهشون بگيد اگر قبول كردند خواستگاري رسمي كنيد .اگر نه كه هيچ

    شما چرا حق انتخاب خودتون رو از اون خانوم مي گيريد؟؟؟

    نذاريد از علاقتون در ابتدا مطلع بشن تا تصميم عاقلانه بگيريد هر دو.

    يه موقع ميبينيد اون خانوم همين شرايط شما رو قبول دارند و ميتونيد عقد باشيد تا شما كنكورتون رو بديد.

    يه موقع قبول ندارند و شما به ادامه مسير تحصيلتون مي پردازيد.و اگر اون زمان مجرد بودن و بازم شما خواستيد ازشون مجددا خواستگاري مي كنيد.

    ديگه وقتي از اين ماجرا فاصله گرفتيد حسرتي براتون باقي نميمونه.
    راستش چون توی پست بعدی هم دوستمون پرسیدند من شرایطمو گفتم مثل هر دانشجوی ترم هشتی که هیچی نداره جز یه مدرک...خونوادم پشتم هستند ولی خب نه اون حد دیگه نهایتش یه خونه بتونند بهم بدند اول زندگی مستاجری نکنم (تازه اگه طرف مقابل قبول کنه که توی یه خونه با پدر و مادر شوهرش هم خونه شه البته در طبقه ای جدا ) و طبیعتا من باید حدود یه سال خدمت سربازی برم (یه سال کسری دارم ) و از همه مهم تر سال دیگه ارشد کنم و مطئنم اگه خدا بخواد یه جای خوب قبول میشم و سنم هم 22 سال هستش...ایشون بعید میدونم به ارشد فکر کنه و احتمالا فعلا به فکر گرفتن همین مدرک لیسانش هستش و قطعا این سال از نظر تحصیلی به اندازه ی کافی سرش شلوغ هست..خیلی از واحد هایی که من ترم پیش و پیش ترش داشتم ایشون این ترم تازه دارند ....
    این که میگید نذارم از علاقه من مطلع بشه یعنی چی ؟؟وقتی من که 4 ساله باهاش هم کلاس بودم ..یه ترم یه کلاس .یه ترم شده 5 کلاس..یه ترم شده هیچ کلاس... ولی این قدر از نظر اسم و کلا هم کلاسی بودن شناخت داریم وقتی میرم ازش خواستگاری کنم خب این خودش نشون میده که بهش علاقه دارم ایا این طوری نیست به نظر شما ؟؟خیلی خوبه که این جا نظرات متفاوت دیدم ..به امید خدا کمک کنه یه تصمیم درست بگیرم که پشیمون نشم..
    تعریف نباشه منو بچه ها به عنوان یه فرد موفق میشناسند و این که خیلی بعضی چیزا برام ارزشه مثل همین ارتباط با نامحرم و.. این خودش یه برگ برنده هستش برای من
    در جواب شما در جواب جناب مدیر یه چیرو میگم لطفا بخونید و نظرتون رو بگید

    - - - Updated - - -


    نقل قول نوشته اصلی توسط faghat-KHODA نمایش پست ها
    سلام دوست من
    خوش اومدید به جمع بچه های همدردی]
    بنده هر چی فکر کردم نتونستم بفهمم چه تنافری داره که شما ازدواج بکنید و درستون رو هم توامان ادامه بدید.
    اینکه زود میرید سر اصل موضوع خوبه اما اینکه میخواید زود خیلی سریع هم تصمیم بگیرید جای بحث داره.کاملا از عذاب بلاتکلیفی و شک و تردید اگاهم،اما دلیل نمیشه عجول باشید.
    چند بار گفتید که خودتون رو می شناسید و .... .اما بنده فکر می کنم هنوز خوب خودتون رو نمیشناسید.نمونه ای رو از پست خودتون براتون گذاشتم گواهی بر نکته ای که عرض کردم.جواب سوالای بالای شما رو فقط خودتون میدونید.چون هیچکس مثل خودتون تو این سایت شما رو نمیشناسه.هیچکس نمیتونه بگه در اینده برای ما چه اتفاقاتی خواهد افتاد.شما باید ببینید که شخصیتتون طوری هست که فردا روزی هی نشینید و حسرت از دست دادن این خانم یا مدرک دکتری رو بخورید ؟
    شما از شرایطتون نگفتید.اصلا شرایطتون واسه ازدواج مهیا هست ؟ حداقل ها رو دارید ؟ یا مثل اکثر ما پسر ها تازه بعد درس ، سربازی و بعدش پیدا کردن کار و ... .؟ اگه اینها رو ندارید به نظر من هدفتون رو بدست اوردن اینها قرار بدید.حالا هر جور که شده.مثلا با ادامه تحصیل به این اهداف برسید.
    اونجایی هم که عرض کردم ازدواج و ادامه تحصیل تنافری با هم ندارن به شرط وجود همین حداقل ها یا لا اقل داشتن خانواده هایی هست که کاملا پشتتون باشن.تا شما بتونید بطور کامل مستقل بشید.
    د ضمن غافل از این مهم هم نباشید که شما هنوز نظر ایشون رو درباره خودتون نمیدونید.و متاسفانه دو سال یکطرفه به ایشون فکر کردید.
    فرمودید که احساساتی نشدید.اما شدید.تو خطوط اخر پستتون مشخصه.اما به نظرم هنوز در اون حدی نشده که شما رو از گرفتنم تصمیمات منطقی منصرف کنه.شاید یکی از دلایلش هم عدم ارتباط شما با این خانم بصورت دو طرفه بوده.که مانع از پیش روی بیش از حد احساساتتون شده.
    دوست داشتید یه خرده هم از شرایطتون بگید.سربازی،شغل،سن،خونواد هاتون و ... .
    موفق باشید

    - - - Updated - - -
    ممنونم..
    این که گفتم تصمیم سریع بگیرم..منظورم این بود فکرم مشغوله اگه قراره بر فراموشی بگیرم دیگه بچسبم به خوندن درسم و فرصت رو بیش از این از دست ندم و اگه میخوام تصمیم دیگه ای بگیرم که یه چاره ای براش پیدا کنم.... اون شاید دلیل بر عدم قطعیتم نبود و ممنون از توجهتون راستش من گفتم شرایطم چطوری هستش وهم الان دوباره گفتم ولی خب ببنید به قول خیلی ها ازدواج این نیست که مثلا همه چی اماده بشه بگی حالا میخوام ازدواج کنم اون وقت شاید دیگه هیچ وقت اون فردی رو که در ارزوش بودی پیدا نکنی و شاید هم خیلی بهترش رو پیدا کنی منم دچاراین تردید بودم که کدوم راه میتونه مناسب تره باشه
    به قول شما با داشتن دکترا یه عمر افسوس گذشته رو نخوری ؟؟!!!
    مثلا وقتی الان هیچی نداری یکی بهت بله بگه خیلی ارزشش بیش تره و همیشه برات این ارزشمنده تا این که وقتی مثلا کار داری سربازی داری تحصیل کرده هستی و این چیزا رو داری و در عوضش مثلا 28 به بالا سن داری نه که دست روی هر دختری بزاری بخوان حتما بهت بدند نه ولی قطعا اگه یه خانواده ی هم سطحت باشند و دختر خانم هم اقا پسر خوشش بیاد دیگه همه چی تمومه ولی قبول دارید دیگه اون قدر ها که میتونست اون بله وقتی به پسری که هیچی از نظر مالی نداشت گفته بشه ارزشش خیلی بیش تر بود ؟؟ از طرفی بله گفتن به پسری که اول راهه و .. قطعا سختی های خودش رو داره و حتی شاید ریسک هم باشه به نوعی و...

    و اما من این طور نبوده دو سال عاشقش باشم.نه درسمو میخوندم و .. همیشه اونم برام یه اروز بود داشتنش و توی ذهنم بود که ترم هشت شدم اگه ازدواج نکرده بود بیام تصمیم نهایمو بگیرم... راجب اون دختر خانم فکر نمیکنم وضعیت مالیشون خیلی بالاتر از ما باشه ولی واقعا چیز زیادی نمیدونم ولی مثلا اینا رو خوب میدونم
    مثلا ایشون قناعتش همیشه برام قابل تحسین بوده توی این چند ترم بر خلاف خیلی دختر های شیک پوش دیگه ای که دیدم و.. که خیلی هم خوبه ولی هر ترم شاید کیف عوض کنند و کفش عوض کنند و .. ایشون اصلا این طوری نبود همیشه در عین ساده گی با وقار بودند همیشه با یه تیپ و این نشون از قناعت میده

    این که من باهاشون کلا چندبارصحبت داشتم اونم کلا در حد یه قرض دادن یه لوازم ازمایشگاهی جزیی بوده و یه بارم یه چیز جزیی ولی این دختر همیشه سرش توی لاک خودش بوده هیچ وقت قصد نداشته هیچ پسری رو جلب خودش کنه همیشه نقاطی از کلاس مینشست زیاد توی چش نباشه ولی غافل از این که این کاراش بیش تر چش منو گرفت دیگه فکر میکنم به سوالاتون جواب دادم بازم اگه فکر میکنید جواب سوالی رو باید بدونید که به نظرتون کمک میکنه بگید تا بگم...

    - - - Updated - - -


    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    شما یک نوعی مطالبتون را نوشتید که به نظر می رسد برای ازدواج تنها علاقمندی شما یا ایشون کافی هست.
    در حالیکه علاقمندی فقط ایجاد انگیزه می کند برای شروع یک بررسی و شناخت یک نفر برای ازدواج. پس علاقمندی نقطه صفر هست. نه نقطه آخر.

    یعنی حتی اگر شما همین الان به وسیله خواهرتون به ایشون اطلاع دهید و رسما با خانواده خواستگاری بروید ، ممکن است در بررسی ها متوجه شوید معیارهایتان و خانواده هایتان با هم تناسب نداشته باشند.
    خوب بودن طرف در ازدواج شرط ازدواج نیست.
    بلکه تناسب شرط ازدواج هست.

    مسائل درس همانطور که دوستان اشاره کردند مسئله اصلی نیست بلکه جنبی هست.
    مسئله اصلی اینست که اگر تمایل دارید حتما این خانم را برای ازدواج بررسی کنید. باید سریعا خواستگاری رسمی انجام دهید و فرایند شناخت را شروع کنید.
    اگر دختری باشند که شرایط مناسبی داشته باشند. ممکن است همین الان که در اینجا در حال نقشه کشیدن هستید، مراسم مهر برونش انجام شود.
    نمی خواهم بترسونمتون
    اما حق بدهید، وقتی که شما دست دست می کنید. و فرصت ها را به بهانه های مختلف از دست می دهید ممکن است او در حال بررسی یک مورد واقعی و خواستگار واقعی باشد.

    البته این هم صحیح نیست که شما به ایشون ابراز علاقه کنید چه مستقیم چه غیر مستقیم!
    آنچه که لازم هست واقعی بودن خواستگاری شما هست که با رسمیت بخشیدن و قدم رنجه کردن شما انجام می شود. و دختر علاقمندی واقعی را در اقدام عملی شما می بیند.

    به هر حال اگر شرایط خواستگاری و ازدواج را به هر دلیلی در خود نمی بینید. فکر او را از سر به در کنید تا وقتی که شرایط ازدواج داشته باشید.
    ممنونم..اره من حتی وقتی مثلا ترم 5 بود میگفتم این دختر روی زمین نمی مونه و اگه ازدواج نکنه خوبه و.. شکر خدا تا الان که ازدواج نکرده..خیلی نذر ونیازها کردم که اگه قسمت من بشه و... میدونید شناختی که من از ایشون دارم درسته خیلی عمیق نیست ولی دیگه اون قدر فکر میکنم شناخت دارم که بتونم بدونم زیاد اهل تجملات نباشند و از مهم تره به احتمال زیاد ممکنه خیلی تناسب هم داشته باشیم..تازم میتونم از طرف خانواده برم ادرس خونشون رو از دانشگاه بگیرم و ببینم مثلا درچه محله ای هستند وکلی چیزی دستم بیاد واگه ببینم نه خیلی از ما بالاتر هستند حداقل در سطح مالی دیگه کلا لااقل توی این یکی دوسال بی خیال موضوع بشم...ولی فکر نمیکنم زیاد تفاوتی باشه ...از طرفی توی همین تاپیکا خوندم همون اقایی که 28 سالش بود و دکتر (حالا جدایی از مسایل شاید غرور ایشون ) دیدید که اون دختر خانم قسمتش یه چیز دیگه بوده وداره با یه همکلاسش ازدواج میکنه که از نظر مالی اصلا قابل مقایسه با اون اقا نیست ..میگم اینا همش قسمته...مثلا اون اقا شاید دچار یه خود باوری بیش از حد هستند وخدا این قدر شاید مثلا اون دختره دوست داشته که قسمتش رو زودتر یه چیزدیگه قرار داده
    جناب مدیرمنظور از شرایط اگه این باشه که مثلا حتما فلان کار رو داشته باشم یا فلان ماشین یا حتما فلان مدرک یا فلان پس انداز خب به معنای واقعی صفر و هیچم !!!
    این که گفتید به ایشون ابراز علاقه کنم خوب نیست یعنی منظوررتون این هست اصلا این موضوع رو چه خودم جه خواهرم به خودش مستقیم نگیم و اگه خواستم بهش بگم از طرف خانواده به خانوادش بگیم و نظرشون رو جویا بشیم ؟؟ به هر حال از کمک هاتون ممنونم...اگه فکر می کنید فراموش کردن بهتر هستش لطفا بگید تا من تصمیم درست رو بگیرم...من کلا ادم هستم که با عشق یه نیروی مضاعفی دارم و بدون عشق زندگی برام معنا نداره..داشتن یه همسر دلسوز رو از هرچیزی بیش تر توی این دنیا میپسندم در کنار داشتن چیز های دیگه...
    به هر حال بازم اگه فکر میکنید با شرایط من فراموش کردن بهتر هستش بگید ..
    مثلا ببنید یه وقت هست یه پسری نشناخته از یه دختری خواستکاری میکنه و ممکنه اون پسره کلا یه سری شرط لازم رو نداشته باشه و دختر یا خوانودش به کل پسر رو رد کنند و یا همین طور خلافش ...ولی یه وقت هستش یکی رو میشناسی و.. اون قدر به نظرت اون فرد میتونه مرد زندگی باشه که حالا یه سری نداشته هاشو قبول کنی و به اون فرد فرصت بدی و الان من حس میکنم این طور باشه که اون دختر خانم با شناختی که از من توی محیط هستش قبول کنه مثلا برای من یه سال صبر کنه به نظرتون این نشدنی هستش ؟؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    نظرم کارشناسانه نیست، کاملا شخصیه. شما اول برو وابستش کن وقتی که وابسته شد هر کاری خواستی میتونی انجام بدی، با نداریت میسازه، حرص نمیخوری دوستت نداره و .... منم نخواستم طرف موردنظرمو وابسته کنم خواستم از راهش برم حالا از همه کار و درسو زندگی افتادم برعکس بقیه که رفتن دوست شدنو طرفو وابسته کردن الان هم به دختره رسیدن هم به کارو درسو زندگیشون. قضیه دختر با پسر فرق میکنه تا دوسش داری نمیتونی بری دنبال درسو کار و خونه زندگی ولی اینا(همون دخترا) میشینن تو خونه یکی بیاد ببرتشون دو روزم حرص میخورن تموم میشه میره، از من میشنوی خودت درگیر این موجودات نکن، اینا عشقو محبت حالیشون نمیشه، سیستم بدنشون به حرص خوردن و بی محلی و این جور چیزا بیشتر میخوره. عشقتو بذار واسه همسر آیندت.

    با عرض معذرت از دوستان همدردی من واقعیت جامعه رو گفتم، پسر هر چی گرگ تر موفق تر. دیدم که میگم ، شما هم دیدی نمیگی!!!!
    دوست من این دختر خانم از این دختر هایی نیست که بخوای بری باهاش دوست شی و.. هر چند خودمم اینو نمیپسندم اصلا اگه چنین دختری بود که من خیلی وقت پیش ها عطاشو به لقاش بخشیده بودم و اگه الان این قدر بعد 4 یا 5 ترم خاطرش عزیزه به خاطر همین ویژگی هاش هستش...دوست من فکر کنم شما یه خاطره ی بدی داری..شاید بهتر باشه شما هم گذشته رو فراموش کنی وگر نه همه نوع ادمش هست جه دختر و چه پسرش.....
    ویرایش توسط sokot92 : یکشنبه 04 اسفند 92 در ساعت 05:17

  11. 2 کاربر از پست مفید sokot92 تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), faghat-KHODA (سه شنبه 06 اسفند 92)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    ولی اینا(همون دخترا) میشینن تو خونه یکی بیاد ببرتشون دو روزم حرص میخورن تموم میشه میره، از من میشنوی خودت درگیر این موجودات نکن، اینا عشقو محبت حالیشون نمیشه، سیستم بدنشون به حرص خوردن و بی محلی و این جور چیزا بیشتر میخوره.
    اول واسه این نوشته هام معذرت میخوام ولی بقیش کاملا درسته . آقای سکوت من همسن تو بودم. همین کارایی که الان افراد اینجا میگنو انجام دادم. همین روش مشاوره ای!! ولی الان میبینم هر کی این روشو پیاده نکرد موفق تر شده!!! هنوزم مساله خودم مشخص نیست یعنی حوصله این مسخره بازیا رو دیگه ندارم. منم مثل خودتم تقریبا کم کم دارم قید همه چیو میزنم. تو همین تالار بخون ببین یه دختر هر چی خوبتره موفقتره ولی واسه پسرا واقعا اینجوریه؟؟؟! اون پسری که نخواسته یه دختریو وابسته کنه الان میاد اینجا میگه نمیتونم فراموشش کنم چه گناهی کرده؟؟

    مثل اینکه کسی حواسش نیست دوروبرمون چجوریه!!! شما اگه واقعا دوسش داری برو بهش بگو ازش اجازه بگیر رسما برو خواستگاری، اگه واقعا دوستت داشته باشه حاضره باهات زندگیتونو بسازید. ولی احساس میکنم اونقدرها هم دوسش نداری، اگه اینجور بود قید همه چیو میزدی تا این دخترو بدست بیاری. مساله ارشد و کار و سربازی تو دو سه سال جمع میشه. تو همون دوران نامزدی و عقد.
    شما اگه رسما بری خواستگاری تکلیفت مشخص میشه

  13. کاربر روبرو از پست مفید capitan تشکرکرده است .

    sokot92 (سه شنبه 06 اسفند 92)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 اسفند 92 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=مدیرهمدردی


    البته این هم صحیح نیست که شما به ایشون ابراز علاقه کنید چه مستقیم چه غیر مستقیم!
    آنچه که لازم هست واقعی بودن خواستگاری شما هست که با رسمیت بخشیدن و قدم رنجه کردن شما انجام می شود. و دختر علاقمندی واقعی را در اقدام عملی شما می بیند.

    به هر حال اگر شرایط خواستگاری و ازدواج را به هر دلیلی در خود نمی بینید. فکر او را از سر به در کنید تا وقتی که شرایط ازدواج داشته باشید.[/QUOTE]



    آقای sokot92 عزیز من به عنوان کسی که زخم خورده ی همچین روابطی هستم لازم دونستم واستون بنویسم. بهترین حرف هارو آقای مدیر همدردی واستون نوشتن من فقط برای تاکید بیشتر می نویسم.

    خواهش می کنم، خواهش می کنم تا زمانیکه از خودتون، احساستون، خانوادتون مطمئن نشدید به هیچ عنوان ابراز علاقه نکنید.

    شما با ابراز علاقه به اون خانم باعث به وجود آمدن یک روزنه ی امید و عشق در قلبش می شوید که در صورت دوطرفه بودن این احساس، این روزنه بزرگ و بزرگتر می شه و رفته رفته تمام قلب اون دختر رو تسخیر می کنه. و اگر شما به هر دلیلی نتونستید و یا نخواستید قدم پیش بگذارید، فقط با آینده اون دختر بازی کرده اید. شما نه تنها احساس عشق که حس اعتماد رو هم در درون اون دختر از بین خواهی برد.

    ولی من خیلی خوشحال شدم که با وجود سن نسبتاً کمتون اینقدر عاقل هستین که قبل از هر اقدامی به اینجا اومدین و درخواست مشورت کردین.

    پس پیشنهاد من به شما:

    1. پیدا کردن شناخت از خودتون ( اینکه آیا شما توانایی پذیرفتن مسئولیت یک زندگی مشترک با تمام سختی هایش را دارید؟ آیا شما به بلوغ فکری، مالی، اخلاقی ، جسمی، جنسی و..... رسیده اید؟ وبسیاری مسائل دیگه در ارتباط با خودشناسی...)

    دوست داشتن یک کلمه است با دنیایی از مسئولیت ....
    گفتنش هنر نیست ...
    مسئولیت پذیرفتنش مهم است....


    2. شناختن معیارهای خودتون در ارتباط با همسر آیندتون

    3. مطمئن شدن از حمایت و پشتیبانی خانواده در این امر مهم و مشورت کردن با آنها ( بسیار بسیار مهم)

    4. در صورت مثبت بودن تمام این موارد حال می توانید به سراغ دختر خانم رفته و درخواست اقدام رسمی کنید.


    5. اگر جواب ایشون مثبت بود به ادامه ی رابطه، شما می توانید در کنار محیط امن خانواده و حمایت آنها به شناخت از روی عقل و بر اساس معیارهاتون بپردازید.

    کاملاً درک می کنم که شما چه مسیر سختی رو در پیش خواهید داشت ولی فراموش نکنید که فرآیند همیشه از محصول مهمتر است. شما بایک روش مطلوب می توانید در پناه خدا به بهترین نتیجه دست پیدا کنی. می گوید: از شما حرکت، از من برکت.

    موفق باشید دوست من.

  15. 3 کاربر از پست مفید شادی 65 تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), faghat-KHODA (سه شنبه 06 اسفند 92), sokot92 (سه شنبه 06 اسفند 92)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اسفند 92 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-12-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    33
    سطح
    1
    Points: 33, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی دوستان...راستش من توی این چند روزه خیلی فکر کردم و از طرفی خیلی هم به خوندم تاپیک های مشابه کردم و نتیجه ای که عایدم شد رو مینویسم

    مثلا دیدم توی تاپیکی که یه دختر خانمی با این که یه خواستگار از فامیلشون داشت که خیلی هم ازش تعریف میکرد ولی چون شرایطش هنوز مهیا نشده بود از طرفی یه خواستگار بهتر داشت بیش تر تمایلش به اونی بود که شرایط بهتری داره و...

    منم به قول اقای مدیر همدردی که میگن علاقه مندی نقطه ی صفره و نه اخر و.. و منم میبینم واقعا شرایطم الان اصلا مهیا نیست هر چند اینده ی شاید خیلی درخشانی داشته باشم.... ولی یه چیزی رو حیفم اومد نگم
    .
    .
    .
    کلا من متنفر بودم از کسانی که در سن بالا ازدواج میکردند وبعدش خیلی هم سخت گیر تر میشدند و... خب خداییش وقتی به پسری توی سن 22 هیچکسی اعتماد نمیکنه و خودم اگه بخوام الان موضوع خواستگاری رو مطرح کنم شاید به خیلی مشکلات و مخالفت های بربخورم مخصوصا شاید از خانواده ی اون دختر (اصلا گیریم اون دختر عاشق من هم باشه ) و این چیزا ولی از طرفی وقتی ادم همه ی شرایطش مهیا میشه توی سن های 26 به بعد خب اون جا طبیعتا کمتر جایی هست که ممکنه بره خواستگاری و با مخالفت رو به رو بشه واین جاست که اون ارزشی بله ای که یه دختر به پسری میده که اول راه مشخص میشه چون وقتی شرایط مهیاست که چرا بله نگند... و متاسفانه خود من هم دارم میشم یکی مثل همه ی اون پسر هایی که روزی ازشون متنفر بودم ولی این شرایطی هست که خیلی چیزها دست به دست هم داده و...
    .
    .
    من اون دختر رو خیلی دوست داشتم کم نیست 5 ترم این علاقه رو حفظ کنی ولی به روی خودت نیاری و نذرای به یه عشق داغ هم تبدیل شه و.. من فکر میکردم شاید بتونم اتقاق خاصی بیفته و همین امسال برم خواستگاری ولی خب مساله ی ادامه ی تحصیل در مقطع ارشد اونم رشته ی مهندسی چیز الکی نیست و با تمام این تفاسیر باید فراموشش کنم هر چند سخته ولی غیر ممکن نیست و مطمئنم به احتمال زیاد ازدواج میکنه تا سال بعد و من فقط براش ارزوی خوشبختی میکنم..

    از راهنمایی همه ی شما هم ممنونم.

  17. 3 کاربر از پست مفید sokot92 تشکرکرده اند .

    capitan (چهارشنبه 07 اسفند 92), faghat-KHODA (سه شنبه 06 اسفند 92), شادی 65 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sokot92 نمایش پست ها
    سلام به همگی دوستان...راستش من توی این چند روزه خیلی فکر کردم و از طرفی خیلی هم به خوندم تاپیک های مشابه کردم و نتیجه ای که عایدم شد رو مینویسم

    مثلا دیدم توی تاپیکی که یه دختر خانمی با این که یه خواستگار از فامیلشون داشت که خیلی هم ازش تعریف میکرد ولی چون شرایطش هنوز مهیا نشده بود از طرفی یه خواستگار بهتر داشت بیش تر تمایلش به اونی بود که شرایط بهتری داره و...
    .
    کلا من متنفر بودم از کسانی که در سن بالا ازدواج میکردند وبعدش خیلی هم سخت گیر تر میشدند و... خب خداییش وقتی به پسری توی سن 22 هیچکسی اعتماد نمیکنه و خودم اگه بخوام الان موضوع خواستگاری رو مطرح کنم شاید به خیلی مشکلات و مخالفت های بربخورم مخصوصا شاید از خانواده ی اون دختر (اصلا گیریم اون دختر عاشق من هم باشه ) و این چیزا ولی از طرفی وقتی ادم همه ی شرایطش مهیا میشه توی سن های 26 به بعد خب اون جا طبیعتا کمتر جایی هست که ممکنه بره خواستگاری و با مخالفت رو به رو بشه واین جاست که اون ارزشی بله ای که یه دختر به پسری میده که اول راه مشخص میشه چون وقتی شرایط مهیاست که چرا بله نگند... و متاسفانه خود من هم دارم میشم یکی مثل همه ی اون پسر هایی که روزی ازشون متنفر بودم ولی این شرایطی هست که خیلی چیزها دست به دست هم داده و...
    .
    .
    من اون دختر رو خیلی دوست داشتم کم نیست 5 ترم این علاقه رو حفظ کنی ولی به روی خودت نیاری و نذرای به یه عشق داغ هم تبدیل شه و.. من فکر میکردم شاید بتونم اتقاق خاصی بیفته و همین امسال برم خواستگاری ولی خب مساله ی ادامه ی تحصیل در مقطع ارشد اونم رشته ی مهندسی چیز الکی نیست و با تمام این تفاسیر باید فراموشش کنم هر چند سخته ولی غیر ممکن نیست و مطمئنم به احتمال زیاد ازدواج میکنه تا سال بعد و من فقط براش ارزوی خوشبختی میکنم..

    واقعا این جملت خیلی درسته، بهتره زنو شوهر زندگیشونو با هم بسازن. اما من میگم اگه واقعا دوسش داری و ممکنه بعدا نتونی فراموشش کنی حداقل شانستو امتحان کن، یه بار از طریق خانواده امتحان کن. البته یه مساله ای هم هست ممکنه شرایط شما در چند سال آینده خیلی بهتر بشه اما خب باید اعتماد دخترو و خانوادشو بدست بیاری، گاهی وقتا هم باید به دختر و خانوادش هم حق داد چون شما از تواناییهای خودت خبر داری اونا که خبر ندارن.

  19. کاربر روبرو از پست مفید capitan تشکرکرده است .

    شادی 65 (چهارشنبه 07 اسفند 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 اردیبهشت 93, 15:17
  2. نقاب؟؟چر؟؟
    توسط حسین پور در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 87, 08:50
  3. آیا هنوز هم احساسی فکر میکنم؟؟کجاها اشتباه کردم؟؟؟؟
    توسط dele bigonah در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 مهر 87, 20:47
  4. رشته تحصیلی روانشناسی
    توسط montazer_313 در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 مرداد 87, 10:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.