با سلام
اول میخوام از مدیر سایت تشکر کنم واسه اینکه جایی برای همدردی ایجاد کرده.
من سویل هستم 23 سالمه. حدود 5 ماهی میشه تو دانشگاه با یه پسره آشنا شدم. من فقط به خاطر مسائل درسی بهش شماره دادم و اصلا به رابطه ی جدی باهاش فک نمیکردم. ولی بعد از یه ماه بهم پیشنهاد ازدواج داد و ازم خاهش کرد که پیشنهادشو جدی بگیرم و بهش فک کنم.
خیلی سریع مادرشو در جریان گذاشت و یه بار آورد جلوی دانشگاه منو ببینه. ولی من به خاطر مسائل خونوادگی رد کردم. راستش من توی خانواده ی پر تنشی بزرگ شدم و در اون مقطع کلی مشکلات داشتیم و اصلا آمادگی ازدواج نداشتم اما الان از اخلاقاش خوشم اومده خیلی سر سنگینه باب میل منه و دوس دارم بهش جواب مثبت بدم. آخه ماهی یه بار پیشنهادشو تجدید میکنه
ولی یه مشکلی هس.
من دختر لاغر اندامی هستم و بارها بهم گفته که اگه چاق تر بشی خیلی بهتر میشی حتی یه بار بهم گفت دوس داره همسر آیندش اندام گوشتی داشته باشه. ازم خواس سعی کنم چاق شم.
منم ناراحت شدم و گفتم اگه منو همینطوری قبول نداری نباید پیشنهاد ازدواج بدی چون من معیاری که تو میخوای رو ندارم برو دختر چاق پیدا کن باهاش ازدواج کن من همینم که هستم. البته با لحن تند بهش گفتم. ولی سریع حرفشو پس گرفت گفت غلط کردم جز تو هیچ کسو نمی خوام.
ولی میدونم اندام خیلی براش مهمه. بارها گفته کاش یکم چاقتر بودی حیف.
نمیدونم چه کنم. میگه اگه دوباره رد کنی میمیرم.
شما بگین چه کنم؟؟؟ میگه بیا بعد ماه صفر عقد کنیم. خیلی هم با عجله رفتار میکنه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)