حتما حتما خانم گل؛ خودت یه وقت روان پزشک بگیرید و برای درمان استرس و اضطراب ایشون و همین طور وسواسشون همسرتون رو راضی کنید که نزد دکتر برید!
میتونید توی یه زمان مناسب و پر از احساس؛ در مکان مناسبی، با روی خوش بعد از اینکه چند تا از ویژگی های مثبت همسرت رو بیان کردی؛ بگو: " عزیزم، من خیلی دوست دارم و دلم نمیخواد که ناراحتیت رو ببینم؛ دوستان دارم ازت خواسته ای داشته باشم، منتها قبلش باید بهت بگم که این خواسته ی من فقط و فقط بخاطر احساس آرامش و امنیت خودته! خیلی دوست دارم که آسایش و راحتی تو ببینم. ببینم که استرس و اضطراب نداری! من نگرانتم و دوست دارم این نگرانی هر چه زودتر تموم بشه!
اگر اجازه بدی من یه وقت پیش روان پزشک بگیرم و باهم بریم پیشش! این جوری هم من خیالم راحته که همسرم شبها و روزها اذیت نمیشه و هم خیال خودت راحت تر میشه و میتونی یه زندگی آروم تری رو تجربه کنی! بخاطر این نگرانی های من قبول کن!!"
مطمئنم که اگر لحن صحبتت رو یه جوری قرارش بدی که نشون بده تنها هدفت؛ احساس آرامش همسرت هست، می پذیره!
آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
من
برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
و امروز
من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
منه انسان
چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)