به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 فروردین 00 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1399-11-12
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,408
    سطح
    21
    Points: 1,408, Level: 21
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    میترسم پدرم را به خواستگارا معرفی کنم

    سلام دوستان عزیز
    من 31 سالمه و تحصیل کرده ام و خودم شاغل هستم و از لحاظ مالی کلا مستقل هستم.
    مشکلی که من دارم کلا خواستگار زیادی ندارم ولی همین که کسی هم خواستگاری بکنه میترسم پدرم را معرفی کنم. حتی اگر سرکار از کسی خوشم میاد میگم چه فایده طرف بیاد و بدونه پدرم کیه دیگه بیخیال میشه و از طرفی آبرومم میره پیشش.
    پدر من معتاد هستن و کلا چند سالی میشه هم پیش ما زندگی نمیکنن و ول کردن رفتن و گه گهای سر میزنن به ما. کلا از بچگی که یادم میاد تو خونه ی ما بین پدر و مادرم جنگ و دعوا بود به خاطر بی پولی و خیانت های پدرم.
    میدونم برای فامیل هم اگر مواد بخوان تهیه میکنن. و به مادرم هم خیلی خیانت کردن. الان نمیدونم دقیقا داره چیکار میکنه.
    کلا از طرفی که هیچ وقت پشتوانه و تکیه گاهی برای من نبودن از اون طرف هم اگر کسی بخواد بیاد خواستگاری میترسم مخصوصا در محیط کار.
    من خیلی تو حوزه ی درسی تلاش کردم و دانشگاه های خوبی هم درس خوندم و کار خوبی هم دارم ولی مشکل اصلیم اینه.
    بعضی وقتا با آدم هایی که کار میکنم یا استادم میگم اگر یه روزی اینا بدونن من از چه خانواده ای هستم و پدر کیه چه عکس العملی نشون میدن.
    از طرفی همیشه هم وقتی کسی در مورد پدرش صحبت میکنه یا چیزی میگه دلم میگیره خیلی حس تنهایی میکنم و تمام مشکلات رو باید به تنهایی حل کنم و کسی نیست که بهم کمک کنه.
    جدیدا انگیزه ام را از دست داده ام

  2. 2 کاربر از پست مفید elahe526 تشکرکرده اند .

    Mvaz (دوشنبه 13 بهمن 99), زونیام (سه شنبه 14 بهمن 99)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اجازه بدید از همینجا بهتون یک آفرین بگم که با داشتن چنین شرایط سختی درس خوندید و کار میکنید و موفق هستید. این نشون از هوش بالای شما، تعهد شما به زندگیتون و خودتون هستش. من اگر جای همکارانتون بودم و میفهمیدم شما با چه مشکلاتی خودتون رو به اینجا رسوندید احترامم بهتون چند برابر میشد که انقدر قوی و خود ساخته هستید.

  4. 3 کاربر از پست مفید niloofarjan تشکرکرده اند .

    Mvaz (دوشنبه 13 بهمن 99), زونیام (سه شنبه 14 بهمن 99), سحر بهاری (دوشنبه 13 بهمن 99)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    224
    Array
    سلام
    به نظرم برای خود فرد شرایط کلی پدرت رو بگو
    مثلا بگو اعتیاد داره و جدا از شما زندگی می کنه
    دیگه بحث خیانت و ... رو نگو
    اونا به خودت مربوطه
    اگه خواست که ادامه بده
    من موارد زیادی دیدم که اتفاقا دخترانی با موقعیت شما ازدواج های خوبی هم داشتن
    معمولا قبل ازدواج یه آشنایی پیدا کردن و به خود شخص گفتن، خود شخص هم به نحوی برای خانوادش گفته
    خانوادش خیلی وقتها آخرش نفهمیدن جریان دقیقا چی بوده

  6. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    زونیام (سه شنبه 14 بهمن 99), سحر بهاری (دوشنبه 13 بهمن 99)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,637 در 1,207 پست

    Rep Power
    292
    Array
    سلام
    در فرایند ازدواج عوامل متعددی دخیل هست، همونطور که صرفا نمیشه یه خانم در ازدواج فقط به شغل خواستگارش تکیه کنه و بگه همه چیز حله... همونطور هم خواستگار شما مطمئنا تمام تمرکزش رو روی این موضوع نخواهد گذاشت ( اون هم موضوعی که از کنترل شخص شما خارج هست ) و سری به معیارهای خودش، بررسی شخصیت شما بعنوان یک فرد مستقل خواهد زد.

    پس مشکل پدرتون نباید بعنوان یک سد یا مانع جلوی ازدواج شما رو بگیره و ابتدا باید تفکر خودتون رو تغییر بدید. این تغییرات سبب میشه بعنوان یک یک سد در برابر دیگران قرار نگیرین و اجازه بدین افراد شایستگی های شما رو بیین و بشما فکر کنن.

    * حالا بریم سر موضوع اینکه با این شرایط در زمان آشنایی ازدواج چه کنم؟

    ۱. اولین چیزی که در ازدواج مهمه، صداقت هست. یعنی با با صداقت و شفافیت اجازه میدیدم اونشخص در شرایطی که فکراشو کرده و تصمیم نهاییش رو گرفته با انتخاب خودش بما پاسخ بده. پس دادن حق انتخاب مهم هست .

    ۲. در راستای صداقت و شفافیت افرادی رو جذب میکنیم که شرایط ما رو میپذیرین، یعنی این ظرفیت رو دارن که مسئله رو برای خودشون حل شده بدانند و شما نگرانی بابت افشای حقیقت در آینده ارتباط نداشته باشین ، چون چیزی نیست که بتونین طولانی مدت مخفیش کنین.
    _ صداقت بمعنی این نیست اگر امروز فردی باهاتون آشنا شد و در راستای ازدواج قدمی بطرف شما برداشت بهش بگین پدرم فلان مشکل رو داره، بلکه به این معنی هست که تلاش برای مخفی کردنش نداشته باشین و ایشون بتونن در گامهایی که بر میدارن با خانواده، شخصیت شما و شرایطتتون آشنا بشن و تصمیماتشون آگاهانه گرفته بشه.
    ( لازم نیست در مورد مسائل خصوصی مثل خیانت صحبتی بکنین )

    * دوم اثر این مسئله بر روی شماست.
    رنج ها همیشه هستند در شکل های گوناگون و رنج های کوچک تا بزرگ. ما انسان ها قادر هستیم رنج ها رو در زندگی توأم با پذیرش اونها مدیریت و کنترل کنیم.

    از طرفی با کلماتی مثل ( باید )،( اگر )،( کاش ) و ... فقط رنج های خودمون رو بیشتر میکنیم. گاهی وقت ها با چسبیدن به منفی های زندگی و آزردگی هامون دچار احساسات ناخوشایند و سپس بی انگیزگی میشیم.

    پس جریان فکریتون رو جدی بگیرین، در زندگی گاهی دردهایی هستن که زمان طولانی تری برای درمان لازم دارن برای همین ما نیاز داریم مهارت های تحمل پذیری درد رو توسعه بدیم و امیدواری رو تمرین کنیم.

    این کمک میکنه خودمون رو عامل بدونیم نه یک قربانی و وارد مسیرها و تجربه های لذت بخش بشیم، در واقع باید روایت های جدیدی از رنج هامون داشته باشیم.
    نیازمند این هستیم که با شجاعت با واقعیت پدیده های گاها تغییر ناپذیر زندگیمون روبرو بشیم و به جای ستیز و قربانی بودن معنای تازه ای خلق کنیم.


    ویرایش توسط سحر بهاری : دوشنبه 13 بهمن 99 در ساعت 10:58

  8. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (دوشنبه 13 بهمن 99), زونیام (سه شنبه 14 بهمن 99)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 فروردین 00 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1399-11-12
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,408
    سطح
    21
    Points: 1,408, Level: 21
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ببخشید من سرم شلوغ بود نتونستم سر بزنم
    از نظرات تمام دوستان تشکر میکنم
    ولی این قضیه برای من ایجاد مشکل کرده
    من همچین حسی ندارم که افراد با این قضیه به راحتی کنار بیان و حتی به این فکر کنن که من چقدر توانمند بودم که با این شرایط تونستم به اینجا برسم.
    ولی من خودم دیدم همکارهایی که رفتن سمت دخترهایی که از لحاظ مالی بهتر بودن و بهتر بودن وضعیت مالی خوب به پدر هم بستگی داره.
    تو این اوضاع جامعه افراد دنبال ازدواج بدون مشکل هستن نه اینکه بیان با دختری ازدواج کنن که پدرش این مسائل رو داره و از طرفی پایین شهر زندگی میکنه برام پیش اومده که میگم.
    حالا بحث من خیلی ازدواج نیست کلا مشکل من این هست که هر جا به مشکل میخورم کسی رو ندارم بهم کمک کنه و مشکلم رو حل کنه مثلا سرکارم کلی نامردی دیدم کلی اذیتم کردن به طوری که مجبور شدم بیام بیرون ولی تو این مدت پدری نبود که بخوام بهش تکیه کنم و بهم دلگرمی بده.
    مثلا من از دانشگاه که میخواستم بیام خونه اگر شب میرسیدم ترمینال کسی نبود که بهش زنگ بزنم بیاد دنبالم با ترس باید تاکسی میگرفتم
    این کمبودها داره اذیتم میکنه اینکه همه ی مشکلات رو خودم به تنهایی باید به دوش بکشم الان خیلی حساس شدم مخصوصا وقتی کسی از پدرش صحبت میکنه گریه ام میگیره.

    - - - Updated - - -

    سلام
    ببخشید من سرم شلوغ بود نتونستم سر بزنم
    از نظرات تمام دوستان تشکر میکنم
    ولی این قضیه برای من ایجاد مشکل کرده
    من همچین حسی ندارم که افراد با این قضیه به راحتی کنار بیان و حتی به این فکر کنن که من چقدر توانمند بودم که با این شرایط تونستم به اینجا برسم.
    ولی من خودم دیدم همکارهایی که رفتن سمت دخترهایی که از لحاظ مالی بهتر بودن و بهتر بودن وضعیت مالی خوب به پدر هم بستگی داره.
    تو این اوضاع جامعه افراد دنبال ازدواج بدون مشکل هستن نه اینکه بیان با دختری ازدواج کنن که پدرش این مسائل رو داره و از طرفی پایین شهر زندگی میکنه برام پیش اومده که میگم.
    حالا بحث من خیلی ازدواج نیست کلا مشکل من این هست که هر جا به مشکل میخورم کسی رو ندارم بهم کمک کنه و مشکلم رو حل کنه مثلا سرکارم کلی نامردی دیدم کلی اذیتم کردن به طوری که مجبور شدم بیام بیرون ولی تو این مدت پدری نبود که بخوام بهش تکیه کنم و بهم دلگرمی بده.
    مثلا من از دانشگاه که میخواستم بیام خونه اگر شب میرسیدم ترمینال کسی نبود که بهش زنگ بزنم بیاد دنبالم با ترس باید تاکسی میگرفتم
    این کمبودها داره اذیتم میکنه اینکه همه ی مشکلات رو خودم به تنهایی باید به دوش بکشم الان خیلی حساس شدم مخصوصا وقتی کسی از پدرش صحبت میکنه گریه ام میگیره.

  10. کاربر روبرو از پست مفید elahe526 تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 22 اسفند 99)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,637 در 1,207 پست

    Rep Power
    292
    Array
    الهه خانم دو تا اشتباه من میبینم که باید بهش توجه کنین؛

    ۱. اینکه تلاش کنیم یه تصویر بی عیب و زیبا در ذهن دیگران از خودمون ایجاد کنیم و بخوایم توجه اونها رو در واقع جلب کنیم. ( چه خواستگار باشه چه دوستانم، چه همکارانم و ... )
    یعنی بجای اینکه من خودمو و شرایطمو همون‌طور که هست بپذیرم و راهی برای پیشرفت و توسعه ی توانایی هام پیدا کنم و متوجه نکات مثبت در مورد خودم باشم... تمام توانم رو صرف این میکنم که در نظر دیگران مقبول بشم.

    ۲. و اشتباه بعدی اینه که دیگران رو هم بدون مشکل و بدون عیب ببینیم، در حالی که همه ی اونها هم در میدان های زندگی خودشون در حال نبردن و لزوما نباید منو خبر کنن!

    _ قبلا هم در این تالار بارها به دوستان عرض کردم اینکه حالا دوست من، همکار من، فامیل من برای یک پسر یا دختر مورد قبول واقع میشه و به ازدواج ختم میشه دلیلش این نیست اگر اون کیس ها سمت من نیامدن ، مشکل از منه، حتما بخاطر فلان ایراده که من توی اون نقشی نداشتم... نه! من فقط انتخاب اونها نبودم.





 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.