نوشته اصلی توسط
Quality
آدم معمولی تازه ممکنه اون چیزی که میگه با دلش فرق داشته باشه. .. هنوز به مرحله عمل نرسیده. باید ببینیم در عمل همسرتون چی میکنه.
من فکر نمیکنم با صبر کردن من اون عملی انجام بذه که من بخوام ببینم عملش چیه .. اون خودشو از هر عملی کشیده کنار آخه دیگه کدوم عمل.. موضعشم که مشخص کرده .. تا اخر عمر منو به حال خودم ول میکنه تا خودم برم دادکاه با بخشش مهریه برم بهم لطف کنه طلاقم بده .. اگه هم منظورتون از عملش برخوردش وقتی با پدرم برم پیششه .. که خب اونم ببینیم.. بعد ازون دیگه چه راهی میمونه چون مشاورم که دیگه قصد نداره بهش زنگ بزنه..
صحبتهای طلایی و مفید و خطاهای شناختی رو جناب بهزاد بهتون گفتند و صحبتهای ایشون کاملا بند بند مورد تایید منم هست.
بله منم ازشون خیلی ممنونم .. تو شرایط روحی الانم بعد خدا فقط حرفای شما و آقا بهزاده که یذره هنوز امیدو تو دلم زنده نگه داشته وگرنه واقعا دیگه دارم میبرم
خواهد گفت که دیدی گفتم؟ و میگه این دختر .... بود و من میدونستم و فلان و...ها و حراج کردن زیبایی های خودتون ..در شبکه های اجتماعی و غیره شما در معرض پیشنهادات آفراد پست و وقیح و فاسد قرار میگیرید و از طرفی که روحیه آسیب پذیر و نیاز به مهرو محبت دارید ... دیگه راه برگشتی باقی نخواهد موند..
بله درست استدلال کردید ..
. فعلا نه طلارو بدید نه مهریه ببخشید.
وقتی مشاور بهش گف گردنبندو برات بیاره گف من گدا گشنه ی یه گردنبند نیستم با اینکه هنوز داریم قسطشو میدیم.. بعد مشاور به من گف بنظرم تو خواستی زرنگ بازی در بیاری با ندادن گردنبند در صورتی که قانونا طلا برای اوناس .. خیلی بهم برخورد اصلا دلم میخواد برم پرت کنم تو صورت شوهرم یه گردنبند پنج شیش تومنیه چیه من اون لحظه گفتم میره میفروشه با پول ماشینش رو هم دستش برای پیش قسط مهریه باز میشه من و خانوادم از اول این ازدواج تو مسایل مالی کم نزاشتیم اونا همیشه کم گزاشتن هیچ کار نکردن تا پول سفرمونو پدر من داده به شوهرم قرض داده شوهرم برای من هییچ خرجی نمیکرده پدرشم همینطور اونوقت الان من شدم زرنگ؟ اونا که نه سر عقد کادو دادن نه تو مناسبتا نه از پسرشون حمایت مالی کردن نه قرض پدرمو پس داد نه کادوهای مارو پس داد .. به مشاور گفتم میبرم میدم گردنبندو تا فکر نکن من گدا گشنه بودم اون اگه نبود چرا با اون رفتار زشت میخواس بگیره .. مشاور گف اگه فکر میکنی برابر با کادو های شماس نبر..
اما هنوز فکر میکنم ببرم بهتره..
اگر خاطرتون باشه یجا گفتم ریشه اصلی مشکل همسر شما همون سو ظن هست. همه صحبتاش یه طرف و اون یک نصف شب و جسارت شمارو بیان کردنش یه طرف. این اولین چیزی هست که باید بین شما و همسرتون حل بشه چون ریشه اینجاست.
ببینید شوهر من دروغگو مغلطه کاره .. چرا.. چون اولا اصلا اتوبوسای اون مسیر به مشهد شیش هفت شب راه میوفتن نه یک نصفه شب ..بعدم صب میرسن.. من یبار که یدفعه ای گف دارم گوشیمو خاموش میگنم تموم کنیم از عصبانیت اینکه ازم سو استفاده کرده راه افتادم برم مشهد گفتم اگه قراره تمومم کنیم رودرو تموم کنیم که وقتی رفتم اونجا خودش نتونس رودرو تموم کنه .. یبارم به میل درخواستو رضایت خودش رفتم که حتی بهم گفت وقتی بخاطر من این راه 15 ساعته سختو میای منو یاد صبر و استقامت مادرم میندازی ازت ممنونم( حالا همون چیزیو که نماد خوبی من براش بود شده نماد بدی ؟ پس ذیگه مشکل ازونه که عوض شده و دنبال بهانس وگرنه همه این چیزارو قبل ازدواج دید )بعدم منظورش از جسارت فک نکنم مسایل حیثیتی باشه منظورش اینه من پرروام ..این آقا حتی اینکه من رفتم تا اموزشگاهش که شهر بغلیه و نیم ساغت فاصله داره میگه جسارت .. پس من کجا میرفتم پیداش میکردم تا باهاش ححرف بزنم.. پس چطور الان به مشاور میگه چرا بیشتر نیومد تا از دلم در بیاره.. بیشتر کجا میرفتم؟ خونشون که اصلا نیستو مادرشم درو روم باز نمیکنه ؟ .. یا دوباره آموزشگاهش که بگه جسارت داشتی این وقت شب اومدی ..؟ کجا؟ چطوزی؟من هر کاری کنم اون یه بهانه میاره .. برم میگه جسارت داشتی غرور نداری بهت برنمیخوره هر کار میکنم.. نرم میگه چرا از دلم در نیاورد..دارم دیوونه میشم .. یکی میگه صبر کن یکی میگه برو همش .. خودشم که معلوم نیس چی میخواد
مشاوره شما پاسخهاش و رفتارش کمی منفعلانه به نظر میاد و حد اقل 2-3 تا تکنیک رو میتونست استفاده کنه که به نظرم نکرده.
شایدم من کامل نگفتم اما خیلی سعی کرد.. شما نبودید ببینید و منم صدای شوهرمو نشنیدم اما از عکس العملای چهره مشاور میفهمیدم شوهرم چقد با قاطعیت داره همه راه های پیشنهادی اونو پس میزنه واسه همین انقد بهم ریختم انگار ذزه ای ذیگه علاقه براش نمونده وگرنه یذره هم شده کوتاه میومد حتی حاضر نیس بخاطر طلاق توافقی هم چهره منو ببینه ینی اینهمه تنفر ؟ حتی برای مذاکره طلاقم حاضر نیییس.. خیلی احساس تحقیز شذن داشتم خیلی ..
امکانش هس این تکنیکارو بگید اگه شد با مشاور در میون بزارم؟
البته نمیدونم از اون مکالمه تا گفته های شما در این تاپیک چقدر تغییر یا حذفیات اتفاق افتاده و ممکنه ما کامل در جریان دیالوگ نباشیم. حتی لحن و خیلی چیزا. کار مشاور اینه که فرد مقابلو بتونه آول اعتمادشو جلب و همراهش کنه.
مشاور لحنش با شوهرم خیلی نرمو ملایم و خیلی با محبت بود و دقیقا حس کردم داره باهاش همراهی و همدردی میکنه تا اعتمادشو جلب کنه .. حتی یجا دلم گرفت که شوهرم از مشاور کمک خواس فک کنم که از چه راهی از دست من راحت شه یا از مهریه .. فک گنم پرسید عدم تمکین بدم؟ که مشاور گف اون موقع خانمت استشهاد میگیره که خواسته آشتی کته تو نزاشتی یا اینکه این که میخوادت بامبول در میاره میاد برای تمکین تازه شما تو عقدین فک نکنم بتونی عدم تمکین بدی.. بنظرم اینجا مشاور واقعا داشت بهه نفع اون میگف . شاید همون میزاشت شوهرم عدم تمکین بده بهتر بود که ..نبود؟
یه حقیقتی هم بگم. همیشه صعود در آخرین تلاشه. مثل صعو به قله در آخرین قدم. دقیقا لحظه آخر .
ممنونم که بهم انرژی میدید چند باار این بندو خوندم
از طرفی خانمها گوشی هستند و اقایان عمل گرا و ...کلامی نیستن و خیلی حرفهایی که میزنن روی دل نیست هنگام اینجور صحبتا.
خدا کنه اینطور باشه من فکر میکردم این خانما هستن که حرفاشون احساسیه و خیلی واقعی نیس و برعکس مردا وقتی حرفیو میزننن دقیقا منظورشون همون حرفه و ججدی میگن .. اینطور نییس ینی؟
البته ادما متفاتن...
.
. من اگر میتونستم با همسرتون صحبتی داشته باشم حتما ظرف مدتی کاری میکردم عاشقانه و مسئولانه به شما برگردند...
واقعا ازتون ممنونم که دلسوزانه به فکرمید .. فقط شوهرم واقعا حتی اگه بفهمه من تو اینجور سایتا اومدم و مشکل بیان کردم حتی اگه الان با هم آشتی هم بودیم بدترین دیدو بهم پیدا میگرد و هیچوقت بهم نگاه دیگه نمیگرد چه برسه تو این وضع..
شوهرم ازینکه من مشکلو به هر کی بگم میره به همه به عنوان بد بودن من گزارش میده به همین خاطر حتی میترسم از مادربزرگش به عنوان واسطه استفاده کنم یا حتی مشاور گفف ریش سفید یا روحانی محلشون رو بگید میترسم بگه آبروی مارو برردید و همه چی بدتر شه..
کاش ذر ذنیای واقعی از دوستانش بودید..
دیروز فک کنم جز ایرادام داشت به مشاور میگف مشکلات زنو شوهریمون رو برای هم تعریف میکنه یه همچین چیزی دیدم مشاور رو کاغذ نوشت ذرست نذیدم..هنوز تو ذهنش شیش ماه اول عقدمونه که من بعضی مسایلو پیش خانوادم گفتم حالا هر چقدم بعذش ذیگه نگفتمو تو خودم ریختمو ندید که ندید..
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)