به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 115
  1. #81
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای Quality واقعا ازینکه انقد با صرف وقت و حوصله راهنمایییم می کنید نمیدونم چطور تشکر کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها

    آدم معمولی تازه ممکنه اون چیزی که میگه با دلش فرق داشته باشه. .. هنوز به مرحله عمل نرسیده. باید ببینیم در عمل همسرتون چی میکنه.
    من فکر نمیکنم با صبر کردن من اون عملی انجام بذه که من بخوام ببینم عملش چیه .. اون خودشو از هر عملی کشیده کنار آخه دیگه کدوم عمل.. موضعشم که مشخص کرده .. تا اخر عمر منو به حال خودم ول میکنه تا خودم برم دادکاه با بخشش مهریه برم بهم لطف کنه طلاقم بده .. اگه هم منظورتون از عملش برخوردش وقتی با پدرم برم پیششه .. که خب اونم ببینیم.. بعد ازون دیگه چه راهی میمونه چون مشاورم که دیگه قصد نداره بهش زنگ بزنه..

    صحبتهای طلایی و مفید و خطاهای شناختی رو جناب بهزاد بهتون گفتند و صحبتهای ایشون کاملا بند بند مورد تایید منم هست.
    بله منم ازشون خیلی ممنونم .. تو شرایط روحی الانم بعد خدا فقط حرفای شما و آقا بهزاده که یذره هنوز امیدو تو دلم زنده نگه داشته وگرنه واقعا دیگه دارم میبرم

    خواهد گفت که دیدی گفتم؟ و میگه این دختر .... بود و من میدونستم و فلان و...ها و حراج کردن زیبایی های خودتون ..در شبکه های اجتماعی و غیره شما در معرض پیشنهادات آفراد پست و وقیح و فاسد قرار میگیرید و از طرفی که روحیه آسیب پذیر و نیاز به مهرو محبت دارید ... دیگه راه برگشتی باقی نخواهد موند..

    بله درست استدلال کردید ..
    . فعلا نه طلارو بدید نه مهریه ببخشید.
    وقتی مشاور بهش گف گردنبندو برات بیاره گف من گدا گشنه ی یه گردنبند نیستم با اینکه هنوز داریم قسطشو میدیم.. بعد مشاور به من گف بنظرم تو خواستی زرنگ بازی در بیاری با ندادن گردنبند در صورتی که قانونا طلا برای اوناس .. خیلی بهم برخورد اصلا دلم میخواد برم پرت کنم تو صورت شوهرم یه گردنبند پنج شیش تومنیه چیه من اون لحظه گفتم میره میفروشه با پول ماشینش رو هم دستش برای پیش قسط مهریه باز میشه من و خانوادم از اول این ازدواج تو مسایل مالی کم نزاشتیم اونا همیشه کم گزاشتن هیچ کار نکردن تا پول سفرمونو پدر من داده به شوهرم قرض داده شوهرم برای من هییچ خرجی نمیکرده پدرشم همینطور اونوقت الان من شدم زرنگ؟ اونا که نه سر عقد کادو دادن نه تو مناسبتا نه از پسرشون حمایت مالی کردن نه قرض پدرمو پس داد نه کادوهای مارو پس داد .. به مشاور گفتم میبرم میدم گردنبندو تا فکر نکن من گدا گشنه بودم اون اگه نبود چرا با اون رفتار زشت میخواس بگیره .. مشاور گف اگه فکر میکنی برابر با کادو های شماس نبر..
    اما هنوز فکر میکنم ببرم بهتره..


    اگر خاطرتون باشه یجا گفتم ریشه اصلی مشکل همسر شما همون سو ظن هست. همه صحبتاش یه طرف و اون یک نصف شب و جسارت شمارو بیان کردنش یه طرف. این اولین چیزی هست که باید بین شما و همسرتون حل بشه چون ریشه اینجاست.


    ببینید شوهر من دروغگو مغلطه کاره .. چرا.. چون اولا اصلا اتوبوسای اون مسیر به مشهد شیش هفت شب راه میوفتن نه یک نصفه شب ..بعدم صب میرسن.. من یبار که یدفعه ای گف دارم گوشیمو خاموش میگنم تموم کنیم از عصبانیت اینکه ازم سو استفاده کرده راه افتادم برم مشهد گفتم اگه قراره تمومم کنیم رودرو تموم کنیم که وقتی رفتم اونجا خودش نتونس رودرو تموم کنه .. یبارم به میل درخواستو رضایت خودش رفتم که حتی بهم گفت وقتی بخاطر من این راه 15 ساعته سختو میای منو یاد صبر و استقامت مادرم میندازی ازت ممنونم( حالا همون چیزیو که نماد خوبی من براش بود شده نماد بدی ؟ پس ذیگه مشکل ازونه که عوض شده و دنبال بهانس وگرنه همه این چیزارو قبل ازدواج دید )بعدم منظورش از جسارت فک نکنم مسایل حیثیتی باشه منظورش اینه من پرروام ..این آقا حتی اینکه من رفتم تا اموزشگاهش که شهر بغلیه و نیم ساغت فاصله داره میگه جسارت .. پس من کجا میرفتم پیداش میکردم تا باهاش ححرف بزنم.. پس چطور الان به مشاور میگه چرا بیشتر نیومد تا از دلم در بیاره.. بیشتر کجا میرفتم؟ خونشون که اصلا نیستو مادرشم درو روم باز نمیکنه ؟ .. یا دوباره آموزشگاهش که بگه جسارت داشتی این وقت شب اومدی ..؟ کجا؟ چطوزی؟من هر کاری کنم اون یه بهانه میاره .. برم میگه جسارت داشتی غرور نداری بهت برنمیخوره هر کار میکنم.. نرم میگه چرا از دلم در نیاورد..دارم دیوونه میشم .. یکی میگه صبر کن یکی میگه برو همش .. خودشم که معلوم نیس چی میخواد

    مشاوره شما پاسخهاش و رفتارش کمی منفعلانه به نظر میاد و حد اقل 2-3 تا تکنیک رو میتونست استفاده کنه که به نظرم نکرده.
    شایدم من کامل نگفتم اما خیلی سعی کرد.. شما نبودید ببینید و منم صدای شوهرمو نشنیدم اما از عکس العملای چهره مشاور میفهمیدم شوهرم چقد با قاطعیت داره همه راه های پیشنهادی اونو پس میزنه واسه همین انقد بهم ریختم انگار ذزه ای ذیگه علاقه براش نمونده وگرنه یذره هم شده کوتاه میومد حتی حاضر نیس بخاطر طلاق توافقی هم چهره منو ببینه ینی اینهمه تنفر ؟ حتی برای مذاکره طلاقم حاضر نیییس.. خیلی احساس تحقیز شذن داشتم خیلی ..
    امکانش هس این تکنیکارو بگید اگه شد با مشاور در میون بزارم؟

    البته نمیدونم از اون مکالمه تا گفته های شما در این تاپیک چقدر تغییر یا حذفیات اتفاق افتاده و ممکنه ما کامل در جریان دیالوگ نباشیم. حتی لحن و خیلی چیزا. کار مشاور اینه که فرد مقابلو بتونه آول اعتمادشو جلب و همراهش کنه.

    مشاور لحنش با شوهرم خیلی نرمو ملایم و خیلی با محبت بود و دقیقا حس کردم داره باهاش همراهی و همدردی میکنه تا اعتمادشو جلب کنه .. حتی یجا دلم گرفت که شوهرم از مشاور کمک خواس فک کنم که از چه راهی از دست من راحت شه یا از مهریه .. فک گنم پرسید عدم تمکین بدم؟ که مشاور گف اون موقع خانمت استشهاد میگیره که خواسته آشتی کته تو نزاشتی یا اینکه این که میخوادت بامبول در میاره میاد برای تمکین تازه شما تو عقدین فک نکنم بتونی عدم تمکین بدی.. بنظرم اینجا مشاور واقعا داشت بهه نفع اون میگف . شاید همون میزاشت شوهرم عدم تمکین بده بهتر بود که ..نبود؟

    یه حقیقتی هم بگم. همیشه صعود در آخرین تلاشه. مثل صعو به قله در آخرین قدم. دقیقا لحظه آخر .
    ممنونم که بهم انرژی میدید چند باار این بندو خوندم

    از طرفی خانمها گوشی هستند و اقایان عمل گرا و ...کلامی نیستن و خیلی حرفهایی که میزنن روی دل نیست هنگام اینجور صحبتا.

    خدا کنه اینطور باشه من فکر میکردم این خانما هستن که حرفاشون احساسیه و خیلی واقعی نیس و برعکس مردا وقتی حرفیو میزننن دقیقا منظورشون همون حرفه و ججدی میگن .. اینطور نییس ینی؟
    البته ادما متفاتن...

    .
    . من اگر میتونستم با همسرتون صحبتی داشته باشم حتما ظرف مدتی کاری میکردم عاشقانه و مسئولانه به شما برگردند...

    واقعا ازتون ممنونم که دلسوزانه به فکرمید .. فقط شوهرم واقعا حتی اگه بفهمه من تو اینجور سایتا اومدم و مشکل بیان کردم حتی اگه الان با هم آشتی هم بودیم بدترین دیدو بهم پیدا میگرد و هیچوقت بهم نگاه دیگه نمیگرد چه برسه تو این وضع..
    شوهرم ازینکه من مشکلو به هر کی بگم میره به همه به عنوان بد بودن من گزارش میده به همین خاطر حتی میترسم از مادربزرگش به عنوان واسطه استفاده کنم یا حتی مشاور گفف ریش سفید یا روحانی محلشون رو بگید میترسم بگه آبروی مارو برردید و همه چی بدتر شه..
    کاش ذر ذنیای واقعی از دوستانش بودید..
    دیروز فک کنم جز ایرادام داشت به مشاور میگف مشکلات زنو شوهریمون رو برای هم تعریف میکنه یه همچین چیزی دیدم مشاور رو کاغذ نوشت ذرست نذیدم..هنوز تو ذهنش شیش ماه اول عقدمونه که من بعضی مسایلو پیش خانوادم گفتم حالا هر چقدم بعذش ذیگه نگفتمو تو خودم ریختمو ندید که ندید..


    .

  2. #82
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا بهزاد سلام خیلی ممنون که همراهی میکنید..
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها

    ولی بعد از گذشت چند ماه ، شوهرتون به شکل متفاوتی از امروز رفتار خواهد کرد و باید به رابطه زمان بدید.
    واقعا اینطور فکر می کنید ؟ آخه الان پنج ماه گذشته چی تغییر کرد ؟ اتفاقا عصبانی تر شد که بهتر نشد.. همه میگفتن صبر کن عصبانتیش بخوابه بعد سمتش برو.. اما الان میفهمم نه منتظرم بوده و ازین قضیه عصبانی تر شد و کلا ذیگه برید ازمو سرد شد بهم .. خودمم حدس میزذم همون اولا که هنوز دلتنگه برم سمتش بهتره تا صبر کنم اینجور بهم بی احساس شه.. الانم اگه باز صبر کنم اون نیم درصد شانسمم از بین میره نمیره؟ من حس میکنم تو این دو سه ماه چهار پنج بار برم سمتش هرچقدم که بد رفتار کرد که حداقل باز بعدا نگه بازم به اندازه کافی نیومد از دلم در بیاره..

    شوهرتون داره مثل یک کودک رفتار میکنه و تمام اون احساساتی رو که در لحظه داره به زبون میاره. بزارید بگه تا خالی بشه. چند ماه دیگه به شکل دیگری رفتار خواهد کرد.
    .. زمان (مثلا 2 یا 3 ماه) موضع شوهرتون رو عوض میکنه..

    من خودمو شوهرمو بد عادت کردم وقتی برا دعواهای خیلی کوچیکتر عادتش دادم تا چندین و چند روز منتشو میکشیدم و محبت میکردم بهش بعد یه هفته راضی مداوم راضی به آشتی میشد خب معلومه الانم با سکوت یا یه بار دوبار من راضی نمیشد.. بنظر من که نباید صبر میکردم..
    البته هنوزم میگم اون بیشتر منظورش از دلجویی مادر برادرم بودن که برن خونشون اما خب وقتی نمیرن من چیکار کنم ..
    میدونم شما میگید این راه اصلا خوب نیس .. اما شوهر من دقیییقا همینو میخواس ..
    در این مدت هم میتونید بدون خار کردن خودتون ، ارتباط معقولی با ایشون برقرار کنید. اگر نشد ، همین مشاور یا واسطه ها کافی هستن. مهم اینه که شما تلاش معقول و متین داشته باشید (بدون خار کردن خودتون).
    میشه یکم با جزییات بیشتر بگید تلاش معقول متین چطور؟ ببینید الان مشاور که دیگه بهش زنگ نمیزنه.. فقط میمونه یکبار رفتن من با پدرم پیش اون ..بعد اونم اگه نه بگه دیگه پدرم نمیاد.. تنهایی هم برم که میگن دختر جسورر و این وقت شب .. روزم که جاش معلوم نیس.. واسطه کی؟ نمیگه آبرومو بردی؟ بخدا گیج شذم .. با یه خط جدید بهش پیام بدم؟اگه بلاک کرد سریع دیگه دوباره خط گرفتنم بی فایده و زشته..

    خیلی از حرفهای شوهرتون متناقض هست و این یعنی اولاً داره کودکانه رفتار می کنه ، دوماً هنوز چیزی رو در رابطه با شما جا گذاشته. بزارید زمان بگذره تا وضعیت به ثبات و آرامش بیشتری برسه. انقدر آشفته نباشید. خبری نیست!!
    باوز کنید میشناسمش هر چی زمان بگذره فقط کینش بیشتر میشه که چرا نیومدن از دلم در بیارن و اینکه نسبت به من سرد و بی تفاوت تر .. من دیگه میترسم بزارم زمان بدون انجام کاری بگذره چون رو این آقا اثر عکس داره

    مبادا مهریه رو ببخشید!! به هیچ عنوان توصیه نمی کنم. ولی شما هم مهریه رو در دادگاه به اجرا نزارید.
    مشاورم خیلی راخت گف تا دو ماه دیگه برو یه اقدام قانونی کن یه فقدان همسر یا درخواست طلاق یا اجرای مهریه!! که من تعجب کردم گفتم من برم درخواست طلاق بدم ؟ چرا من؟ گف خب مهریه بزار اجرا یا فقدان همسر یچیزی که مجبور بشه بیاد مشاوره



    امیدوارم مثل اون حکایت مولوی نباشید که به دلیل توصیه های متقاض مردم به یک فرد بدبخت ، دست آخر گیج شد و خرش رو انداخت توی دره!!
    دقیقااا

  3. #83
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیرینم جان سلام
    مرسی عزیزم میدونم حرفات از همدردیته ..

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirinam نمایش پست ها
    خب پس باید یه کاری کنه گیریم چندسال دیگم راه بازگشتو بازیچه کرد.
    اخه به اینم میگن مرد که بری پشت زنت به مادرت بد بگی؟
    تروخدا من جای راه بازگشت دلم شکست ازش
    بیاین یه راه حلی بدین که اون اقا انقدم خوش نگذره بهش با این اخلاقش

    منم دقیقا از همین میترسم که چند سال باازیچه بشم و بقول تو برای یه مرد دیر نمیشه اما برای زن دیر میشه خیلی چیزا.. نمیگم الان فکر اینم که زودتر طلااق بگیرم که ازدواج کنم امما ازینم خیلی میسوزم که منو بازی بده چند سال اخر من کنج تنهاییم دارم میسوزم اواسط دهه سی زندگیم بشه و اون تازه میره با یه دختر کم سن وسال بقول خانوادش ازدواج میکنه خوش و خرم

    هیچوقت یادم نمیره یبار شوهرم تو دعوا گف پدرم اگه بخاطر من نبود هیچوقت دختر بچه طلاقو واسه پسرش نمیگرفت اونم دختری که چیی همسن پسرشم باشه.. یجوری گف انگار من ده سال ازش بزرگترم.. یا مادرش داشتیم میرفتیم عروسی بهم میگه به فامیلا بگو یه سال کوچیکتری..
    واقعا اعتماد بنفس منو نابود کردن این خانواده با اینکه واقعا من از خیلی جهات سر هستم از شوهرم..


  4. #84
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    راه برگشت جان چقدر تو دو سه تا پست آخرت قشنگ و منطقی حرفات رو زدی...
    هیچکس غیر از خود آدم نمیتونه تصمیم نهایی رو بگیره. تو فقط میتونی از بقیه راهنمایی بگیری... اما تصمیم آخر رو خودت میگیری ...
    خیلی خوبه که متوجه شدی اونا تو خیلی موارد اعتماد به نفست رو تضعیف کردن، در حالی که تو اون موردها ایرادی نداشتی... این شروع دوست داشتن خودت و قدر خودت رو دونستن هست. کم کم خودت میفهمی کجای این رابطه ایستادی و قدم بعدیت چی هست. یعنی وقتی به اشتباهات خودت آگاه شدی و تصمیم به اصلاح خودت گرفتی، میتونی تصمیم بگیری که آیا اون آدم رو لایق خودت میدونی یا نه؟

    اون دعوا و مقصرا رو کنار بزار، فرض کن دو طرف با هم آشتی کردن و همدیگه رو بخشیدن. آیا این آقا میتونه برای چندین سال آینده همسر خوبی برات باشه؟ تکیه گاهت باشه؟ میتونی برای بچه دار شدن و تربیت بچه روش حساب باز کنی؟
    با وضعیتی که خانواده های هر دو طرف دارن، خودتون دو تا بعد از ازدواج خیلی باید سنجیده عمل کنین. آیا این باتدبیر بودن رو در خودت و شوهرت میبینی؟ یا امید داری بعد از یه مدت که روی خودتون کار کردین به این تدبیر برسین؟

    راه برگشت جان، تو الان همه تمرکزت روی برگردوندن شوهرت هست. اما اگر برگشت همه مشکلاتت حل میشه؟

  5. 2 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (یکشنبه 18 آذر 97), راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97)

  6. #85
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام


    راه برگشت حق داری پست شماره 63 رو درک نکنی ،،همدری منو بپذیر ،، این روزهام میگذره
    مهم اینه که خدا هست خیلی ام دوستت داره . کافیه بهش اعتماد کنی و خودتو به دستش بسپاری .

    گاهی هیجانات باید فروکش کنه ،
    گاهی باید زمان بگذره
    و یه چیزایی رو تجربه کنیم و علت های دیگه..
    تــــــــا بتونیم بعضی مسائل رو درک کنیم .



    به هر حال خیلی کلی و فشرده اگر بخواهیم اون پست رو خلاصه کنیم ؛

    در اونجا از "خودکفایی، بجای وابستگی " صحبت شده بود .

    وابستگی به یک آدم نرمال و سالم هم اگر از حد بگذره آسیب زاست ،،
    حالا وابستگی اگر به یک شخصیت مشکل دار و رابطۀ خراب باشه ، این آسیب خیلی شدید و جدی میشه .
    ( بدلیل سرکوب شدن نیازهای این وابستگی که تامین نمیشه ، ناکام موندن ها ، درگیری های زیاد ذهنی ، صرف انرژی زیاد و.. )

    پس باید ازین وابستگی خارج شد ،، ( مشاورین میگن " تمرکززدایی از همسر " )
    برای خروج از وابستگی نیاز داریم قوی باشیم .

    یعنی قدرت پذیرش داشته باشیم ، خودمون رو دوست داشته باشیم ، واقع بین باشیم ،
    خودمون رو بشناسیم و در کل سوراخ های نفوذ این حد و این مدل از وابستگی رو در وجودمون رو شناسایی و برطرف کنیم .





    حالا خروج از وابستگیه رابطه مخرب ( یا حتی نرمال ) میتونه در زندگی مشترک و در بطن رابطه اتفاق بیوافته
    یا میتونه خارج از رابطه باشه وقتی داریم جدا میشیم ،،
    بخاطر همین نوشتم که اگر اینگونه باشی ( شناسایی »» درمان »» قوی بودن ) دیگه زیاد فرقی نمیکنه در رابطه باشی یا جدا شده باشی.

    چون در هر حال آسیب کمتری میبینی و تصمیم منطقی تر و درست تری میگیری .






    البته این توصیه مشاورین عموما از سمت مراجع درک نمیشه
    مثلا فکر میکنن مگه میشه با کسی زندگی کرد و روی عیوبش زوم نکرد و ندید
    مگه میشه با کلی مشکل حواسمون فقط به رفتار خودمون باشه اصلا کدوم رفتار چگونه رفتاری


    اما حقیقتا میشه ، منتها باید با خودمون روراست باشیم مقاومت نکنیم توجیه نکنیم مشکلمون رو بشناسیم و..
    بعد از شناخت ، مهارت ها رو یاد میگیریم ،
    بعدش دیگه فرقی نمیکنه طرف مقابلمون دوستمونه یا همسرمون یا پدرمون یا حتی خودمون .
    بلکه همواره ما در صدد رفتار درست هستیم .

    اصلا همین برخورد درست هست که میشه " تلاش ما "
    و برخورد درست در سایه ی خودکفایی اتفاق می افته .

    برای همین حتی اگر بخواهی ادامه بدی باید .. (همون پست شماره 69 و این پست تا اینجا . )








    مطلب بعدی که درک نشده بود ؛



    ببین عزیزم فکر کن یه زوجی بیان بگن ما میخواهیم جدا بشیم چون بی پولیم .
    شما زیر بار میری که علت مشکلاتشون و جدایی ، " فقر" باشه ؟

    میشه بگیم خوب شما بیا این 50-100 میلیون تومنو بگیر برو مشکل مالی ات رو حل کن ( راهکار ناپایدار و غیر اصولی )
    بعدش زندگیشون درست میشه ؟ نه .
    اونها پول رو توی جیبشون میذارن بعدش با مشکلات قبلی که فقط اسمش عوض شده برمیگردن .


    الان مادر شما بگه ببخشید معذرت میخوام ، مشکلتون حل نمیشه بلکه فقط بهانه ی همسرت عوض میشه .
    نه تو میتونی مادرت رو تغییر بدی نه همسرت
    نمیتونید که لب مادرهاتون رو بدوزید اونها دخالت هاشونو میکنن حرفاشونو میزنن


    منتهـــا
    اگر رابطه دونفر رابطه درستی باشه بقیه نمیتونن اینطور همه چیزو خراب کنن
    به هر حال دلخوری پیش میاد اما نه اینکه کلا شیرازه رابطه از هم بپاشه .

    پس مشکل ، رابطه ی شما دونفره .
    نه این دخالت ها . نه مامانت و مامانش .
    بلکه دخالت ها فقط تا حدی تشدید کرده ،،
    وگرنه همسر تو از بار مسئولیت وحشت داره نه از مادرت .

    اگر مشکل مادرت بود ، میگفت بریم سر زندگیمون ولی حق نداری پاتو خونه مادرت بذاری
    نه اینکه بگه جدا بشیم ، تو بمون با مادرت ( چیزی که اصلا مادرتم همینو میخواد )


    مطلب بعدی در مورد این

    "من که او رو بیشتر از خودم دوست داشتم ... اینهمه کار براش انجام دادم ... هیچی نخواستم "
    راه برگشت سر فرصت برو پیش یه مشاور روانکاو یونگین ببین چرا وقتی با همسرت دوست شدی چسبیدی بهش
    چرا خودت رو دوست نمیداشتی و نداری و علت مقاومت کردناتو بگو .

    بهتره خط بالا رو اینطور بخونیم :
    تو حمایت کردی هیچی نخواستی سکوت کردی چون فقط به فکر این بودی همسرت بمونه
    به اینکه انتخاب درستی کنی، رابطه درستی بسازی ،
    به اینکه چهطوری بمونه چرا بمونه بعدش چه کنی اصلا فکر نکردی .

    همونطور که به زور یه دوستیه اشتباه رو به ازدواج رسوندی
    ( توجیه ات اینه که اونم دوستم داشت ! )
    عزیزم قبول کن تا اینجا همه چیزو به زور خواستی
    چند بار پست شماره 1 ات رو بخون ،،
    ازینجا به بعد قبول کن زوری نمیشه همه چیزو درست کرد ،

    اصلا همه چی درست کردنی نیست ، نهایتا میشه پذیرفت و جلوی آسیب به خومون رو تا حدی گرفت .

  7. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97)

  8. #86
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز

    من نگفتم فقط صبر کنید و هیچ کاری نکنید!

    گفتم برای درست شدن رفتارهای همسرتون صبور باشید.

    گفتم توی این مدت هم از هر راه معقول و منطقی (بدون خار شدن) ، ارتباط بگیرید تا کم کم مشکل حل بشه.

    قبول دارم که رفتارهای شوهرتون برقراری ارتباط رو به شدت سخت کرده. ولی من از اینجا چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم مثلا به فلان صورت میشه ارتباط معقول برقرار کرد. شاید یک مشاور جدید بتونه زنگ بزنه. رفتن با پدرتون هم بد نیست ولی من نگران عزت نفس پدرتون هم هستم. ظاهرا پدر فداکار و وارسته ای دارید که میتونه بچه بازی های شوهرتون رو تحمل کنه.

    کاری که من میتونم انجام بدم اینه که شما گزینه های مختلفی رو که به ذهن تون میرسه بگید ، بعد من اون مواردی رو که به نظرم جواب نمیده یا عزت نفس شما رو لگدمال میکنه ، تذکر میدم. متوجه شدم که دیدار با شوهرتون خیلی سخت شده و از طرفی ارتباط تلفنی هم نمیزاره که داشته باشید. بعلاوه واسطه انتخاب کردن هم با خصلت های ایشون سخته. پس شاید یک مشاور جدید و یکبار رفتن با پدرتون ، گام های اول باشن.

    میدونید چرا آقایون همسرشون رو رها می کنن؟؟

    چون اون خانم مردانگی شون رو خدشه دار کرده. پس دیگه براشون قابل قبول نیست که شوهر اون زن باشن. مثال های اون در مورد شما مثلا اینه که فوحش ها رو مقابله به مثل کردید. یا اینکه بدون اطلاع ایشون در جاده های بین شهری سفر کنید. کلا رفتارهایی که اقتدار و حرمت شوهر رو میشکونه ، شما رو به جایی میرسونه که شوهرتون میتونه شما رو 5 ماه رها کنه. اگر شما با شوهرتون درشتی نمی کردید و اگر مقابله به مثل نمی کردید ، هرگز چنین وضعی پیش نمی آمد. قبلا هم این رو گفته بودم و الان با توضیحات بیشتر موضوع رو باز کردم. امیدوارم این مساله رو ترمیم بفرمایید.

    راهکار کاربر گرامی گیسوکمند به نوعی پیروی از تئوری های روانشناسی غربی هست که کم کم شما رو از رابطه با شوهرتون خارج میکنه. به شما آمادگی میده تا درد خروج از رابطه کم و کمتر بشه. مراحل بعدی هم قبح زدایی از طلاق و قبح زدایی از هر گونه تقابل با شوهر هستش. این همون زهری هست که اکثر کاربران این تالار ارائه میدن. در واقع تمرکز این دوستان روی تسهیل طلاق هست و تمرکزی رو ترمیم رابطه ندارن. اگر چیزی هم در خصوص ترمیم رابطه بگن ، ناکافی و غیر اصولی هستش.

    همچنان با تاپیک شما همراه هستم.
    ویرایش توسط behzzad : یکشنبه 18 آذر 97 در ساعت 23:12

  9. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (یکشنبه 18 آذر 97), راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97)

  10. #87
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام خانم راه برگشت. امیدوارم این روزها و این اتفاقات که افتاده روحیه خودتون رو نباخته باشید. چیزی که مسلمه اینه که همیشه زندگی سختی و غم داره. اینجا بهشت نیست. زمینه. با هر کسی هم که ازدواج کنید یه سری مشکلات و عیوب خودشو داره و جزء 14 معصوم نیست.

    میدونم عیوب همسرتون و صحبتاشو که حسن نیت نشون ندادن. کارشون رو بنده که تایید نمیکنم. رفتار و عیوبشون رو هم همینطور. منتها الان یکم زوده همه چیرو تموم شده و غیر قابل حل قلمداد کنید و فکر کنید دقیقا همونطوریه که میگه تو حرفاش و اوضاع خیلی خرابه. حرفه. حرف ! بقول آقای بهزاد رفتار کودکانه. بزارید یه مثال بزنم. من خواهرم مدتی الکی بهونه میاورد حرف زور میزد هر کاریم میکردم و به واسطه ها مدام سر جنگ گرفته بود و اصلا گفتم این تا آخر عمرش با من قهر میخواد بکنه ولی چرا اصلا؟ حرفاشم غیر منصفانه بود و نا معقول و بچه بازی و مشکل تراشی. خواهر دیگم میگفت فقط عقده گشایی و لجه اونم بی دلیل و واقعا کاری ساخته نیست. منم بیخیال شدم مدتی. بعدا خونه بابام دیدیم همو اصلا انگار نه انگار. خودشم اومد روبوسی خیلی عادی و صمیمی اصلا انگار هیچی نشده. گفتم الان منی که متهم میکردی رو بزرگواری کردی بخشیدی ته دلت ناراحتی یا بزرگواری کردی یا کلا فهمیدی عیب از من نبوده یا چی شده اصلا؟ من نه قهرتو فهمیدم نه آشتیتو. گفت بچه بازی بود. گفت مشکلی نیست فقط تو واسطه و دعوا آدم الکی حتی به خودشم دروغ میگه. الان خوبه. ازینجور نمونه ها تو زندگیم زیاد دیدم. من میگم اگر انصاف و وجدانتون میگه عیب از شما در حدی نبوده که بخواد جدا بشه و اگرم بوده قبول و ترمیم کردید یا میکنید پس نگران نباشید.

    ادامه راه این نیست که بیخیال بشید و چند سال عمرتون به باد بره. یا اینکه هیچ کاری نکنید برای آشتی. بنظرم زمان و سقفی رو خودتون معین کنید اما الان بازم میگم زوده. واقعا الان زوده . مشاور چرا گفت دیگه زنگ نمیزنه؟ خیلی زود تسلیم شده تلاش نکرده و غالب حرف نزده. بعدشم نباید به این زودی بحث طلاقو اینارو پیش ببره. بهش باید میگفتی اگه قرار بر این بود که پیش شما نمیومدم. باید همسرتونو جلب میکرد به گفتگو تحریکش میکرد. امید میداد و چند تا کار دیگه. حتی لازم باشهمشاور دیگم برید تسلیم نشید. صبر کنید چند روز یکم فکر کنید روی روشها و برنامه ریزی داشته باشید. از مشاور بخواید زود تسلیم نشه. انشالله اگر مسیر و گفتگو باز بشه باید حتما شوهرتون هم مسائلی رو یاد بگیره و مشاوره و روان درمانی بشه. امکانشم میسره. احساسی نباشید فعلا. مثلا در مورد حرفاش و طلاها. دادن طلاها = رضایت برای طلاق و از بین رفتن سرمایه. ضمنا اگر گیریم در بدترین شرایط تصمیم جدایی هم بگیرید ( یکدرصد ) دادگاه باید تکلیف طلاها و هدایارو تعیین کنه. مگرنه علی رغم پس دادن طلاها میتونه منکر دریافتش بشه و از شما وجه طلاهارو طبق قانون مطالبه کنه. پس هیچی پس نمیدید. مهریه هم نمیبخشید فعلا. بزرگتر و مشاور ( که البته مشاور در اولویته ) و حتی گفتگوی خودتون با خط جدید یا هر راهی که شان شمارو هم حفظ کنه باید از سمت شما پیگیری بشه. همسرتون که برگشت شما بعد از آرومسازی فضا کم کم مطالبات و مسئولیتهاش و رفتارشو سعی کنید بر وقف نیاز و شایستگی سوق بدید. من دوست ندارم زندگی سخت یا منفعلانه یا تحقیر آمیزی داشته باشید. دوست دارم همسرتون برگردند و شما بتونید به نقطه مشترک و در تعادل زندگیتون رو ادامه بدید. با توکل به خدا انشالله


    در مورد صحبتهای آقای بهزاد باید بگم حرفشون کاملا درسته و باعث شد من صحبتام خلاصه تر بشه. در نظر بگیرید صحبتهای ایشون رو. در مورد صحبتهای خانم گیسو کمند نظرم اینه که اگر شما قبل عقد و در شروع رابطه بودید و این صحبتها ( کلش ) از جمله دوست داشتن خود و ... رو ایشون به شما میگفتند یک بیگ لایک به صحبتهای ایشون میدادم. انصافا اگر قبل عقد و شروع دوستیتون بود نظر من کاملا نظر خانم گیسو کمند بود. اما صحبتهای ایشون یه جوریه انگار الان شما قبل تصمیم و انتخابید. متوجه باشید تصمیم گرفته و انتخاب شده و .... . الان اولویت بازسازی و ساخته زندگیه و این برمیگرده به هنر شما و انسانیت طرفتون که قضاوت در موردشم زوده فعلا. صد البته که سخته و این برمیگرده به انتخابتون از اول. اما اگر از این سختی فرار کنید مسیرهای دیگه بدتر و سخت تره. شخص دیگه ایرادای دیگه روز از نو روزی از نو. تازه دل و روح و روانتون دیگه مثل قبل انرژی ممکنه نداشته باشه. تازه مشکل مادرتون و بعضی مشکلات هم بازم هر شخصی باشه موجوده ( شایدم اینبار از اونور بوم بیوفتند که اینم مخربه ) و اینکه دیگه شما یک زن مطلقه خواهید بود و از دایره انتخاب خیلیها خارج و موج آسیب های مختلف سمتتون میاد. همون مقاله ای که آقای بهزاد لینک دادن گویاست و شما هم شرایط خاص دارید.

    بله اگر همسرتون رویه سابقو تا آخر عمر بخوان ادامه بدن زندگی سختی میشه اما قرار نیست همچین اتفاقی بیوفته. بعد از آشتی انشالله روی همه موارد دو تایی باید کار کنید تا به یه استانداردی برسید. از کمک مشاور و کتابها و خیلی چیزا هم بهره ببرید. در ضمن شما هم جذابیت براش خواهید داشت و ممکنه روزایی برسه که قدر شمارو بهتر بدونه و به عشق شما که اگه خالص باشه میتونه همسرتون رو مطیع شما کنه.

    کارهای نا هنجار و شتابزده و تحریک طرف مقابل و خودتون رو انجام ندید. همینطور که رفتار همسر شما بنظرم زشت و ناپسند بوده شما سعی نکنید در همون سطح باهاش بجنگید. فکر طلاقم فعلا از سرتون بیرون کنید همینطور حرفشو. ببینید به نظرتون مشاور کفایت داره باز هم تماس بگیره و توانایی قانع کردن همسرتون رو داره یا نه. اگر هست انجامش بدید نترسید. زندگی و طلاق شوخی نیست.

    ممکنه یکی یه جا یه چیزی رو به لجن بکشه. اما این ماییم که اجازه بدیم و بپذیریم این لجن به ما بوخوره یا نه. مثل ماشینی که رد میشه و آب به ما میپاشه. لباس ما فاصله ما و خیلی مسائل. فعلا گوشتونو دروازه کنید به حرفاش ( فعلا ) تا ببینیم روشها و زمان نتایجش چی میشن.

    به امید روزهای بهتر با کمک فکر و درایت خودمون و صد البته خدا

  11. کاربر روبرو از پست مفید Quality تشکرکرده است .

    راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97)

  12. #88
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    به شما آمادگی میده تا درد خروج از رابطه کم و کمتر بشه
    میتونیم اینطور هم بگیم که
    اگر تصمیم و شرایط بر ادامه ی زندگی شد،،

    درد تحمل و زوم کردن روی مشکلات و مدام درصدد تغییر همسر بودن
    رو کم میکنه .
    نهایتا انرژی و اعصابمون رو به جای تلف شدن ، ذخیره و محفوظ میکنه .
    و میتونیم با حفظ آرامش و از راه درستش برای مشکلمون تلاش کنیم ،،

    از تشویش ، اضطراب و استرس و نگرانی نجاتمون میده ،
    از تصمیم های احساسی باز میداره ،
    جنبه منطقی مون رو افزایش میده ،،
    و... .

  13. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97)

  14. #89
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    دوستمون رو دعوت میکنید به صبر ،،
    صبوری یعنی چی ? یعنی انتظار ?
    یا همین قوی بودن تحمل کردن پذیرفتن ...!!!



    مادر استارتر حاضر به هیچ همکاری نیست و اصلا حضورشون کار این دو نفر رو سختتر هم میکنه ،
    تازه اگر حضور مادر بتونه آقا رو به زندگی مشترک دلگرم کنه .
    رفتن و صحبت کردن موجب توهمتهای مختلف شده و بهانه ی جدید .
    نرفتن هم بهانه ی دیر شدن دستشون داده .

    بنابراین تا نتیجه موقت و مشخص شدن تکلیف زندگیشون ،
    خانم راه بازگشت جز اینکه همسرشون رو تحریک نکنن و لجبازی نکنن عملا کار دیگری از دستشون بر نمیاد .




    هر وقت تصمیم به بازگشت شد و این دو رفتن زیر یک سقف
    اون زمان میشه راهکارهای مشاوره برای ترمیم رابطه رو شروع کرد .

    نه حالا که همه چیز در گرو صبر و زمان و تصمیم گیری است .
    و فقط همون مشاور میتونه کمک کنه که دقیقا چه اقدام خاصی کنن .

  15. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    راه برگشت (دوشنبه 19 آذر 97), زن ایرانی (سه شنبه 20 آذر 97)

  16. #90
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 فروردین 01 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1397-4-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,885
    سطح
    39
    Points: 3,885, Level: 39
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 48 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    و فقط همون مشاور میتونه کمک کنه که دقیقا چه اقدام خاصی کنن .
    اتفاقا من ازمشاوره خوشم نیومد مخصوصا ک طرف اونم میگرفت
    اصلا نباید زنگ میزد به پسر باید به خود دختر راه بازگشت و درست کردن ارائخ میداد
    میخواست حرفم بزنه حضوری میزد


 
صفحه 9 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.