ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خون دیده فرهاد
تشکرشده 116 در 62 پست
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خون دیده فرهاد
تشکرشده 160 در 86 پست
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آیینه سازد سکندری داند
نه هر که کٌله کج نهاد و تندو نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
تشکرشده 375 در 164 پست
دلا ياران سه قسمند ار بداني
زباني اند و ناني اند و جاني
به ناني نان بده از در برانش
محبت كن به ياران زباني
وليكن يار جاني رانگهدار
به راهش جان بده تا مي تواني
او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!
تشکرشده 34 در 22 پست
یارا ! یارا ! گاهی دل ما را به شراب نگاهی روشن کن
شام تار دل را چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن
تشکرشده 116 در 62 پست
ناله را هر چند خواهم در دلم پنهان کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
تشکرشده 657 در 204 پست
نیكنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
تشکرشده 34 در 22 پست
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
تشکرشده 116 در 62 پست
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)