دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
اینکه کمیگویند آن خوشتر زحسن
یار ما این دارد وآن نیز هم
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
اینکه کمیگویند آن خوشتر زحسن
یار ما این دارد وآن نیز هم
تشکرشده 9 در 6 پست
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
تشکرشده 160 در 86 پست
تا کجا خواهی شوی
آخر قرین رحمتی
تشکرشده 9 در 6 پست
یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و وین مجنون بود
تشکرشده 160 در 86 پست
درد زه گر رنج آبستان بود
بر جنین اشکستن زندان بود
تشکرشده 7 در 5 پست
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در ره نباشد کار بی اجر
تشکرشده 77 در 52 پست
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد او را به هوا برد که برد.
دال
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
دلا ز نور هدایت گر آگاهی یابی
چو شمع خنده زنان ترکِ سر توانی کرد
ولی تا تو لب معشوق وجام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
تشکرشده 116 در 62 پست
دانی که من چها، چها، چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا میخواهم
فریاد و فغان و ناله ام دانی چیست؟
یعنی که تو را ، تو را، تو را میخواهم
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
منم که دیده بدیدار دوست کرده ام باز
چه شکر گویمت ای پادشاه بنده نواز
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)