تشکرشده 8,124 در 1,482 پست
سارا بانو (جمعه 03 اردیبهشت 89)
تشکرشده 657 در 204 پست
گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم
من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم
با این سوال بی جواب ، پناه به آینه می برم
خیره به تصویر خودم ، می پرسم از کی بگذرم
یه سوی این قصه تویی یه سوی این قصه منم
بسته به هم وجود ما تو بشکنی ، من می شکنم
نه از تو می شه دل برید نه با تو می شه دل سپرد
نه عاشق تو می شه موند نه فارغ از تو می شه موند
هجوم بن بست رو ببین ، هم پشت سر ، هم رو به رو
راه سفر با تو کجاست من از تو می پرسم بگو
بن بست این عشق رو ببین ، هم پشت سر ، هم رو به رو
راه سفر با تو کجاست من از تو می پرسم بگو
تو بال بسته ی منی من ، ترس پرواز تو ام
برای آزادی عشق از این قفس من چه کنم
bloom (دوشنبه 23 فروردین 89)
تشکرشده 4,222 در 1,018 پست
به نام خدایی كه ناظر بر اعمال ماست و می داند هر آنچه نمی دانیم،
سلام،
خدایا سلااااااااام ...
دلم گرفته است امشب ... دلم می خواهد بالهایم را باز كنم و پرواز كنم در آسمان آبی ... آرامش و پاكیاش را بفهمم و یكی شوم با آن ... انگار چیزی درون من می جوشد! چیزی كه ناراحت است و آرام نمی شود با كلمات سرد!! و می خواهد تا رهایش كنم، تا اوج بگیرد و آسوده باشد ... پرواز كند در آسمان معنا و حضور ... رها شود در نور ... یا كه لب چشمه ای رود و همرنگ پاكی آن شود ... می خواهد نور بنوشد و گرمی آفتاب را بفهمد ... چیزی كه درونم است آرام نمی شود با قدم هایم و یا حتی با لبخند و نگاهم!!! ... شوق او از جنس دیگریست! و قدم هایش ...
خدایا ... ایستاده بودن برای تو، جور دیگریست و شاید روشنیام كم شده است!!! ... می خواهم از پشت كوه های قد كشیده، خورشیدی طلوع كند امیدبخش ... می دانی؟ دیگر طاقت ابری بودن ندارم!!! ... و این باران گرم!!! ... وجودم را ذوب می كند!!! ... خدایا دلم برات تنگ شده دلتنگتم، كاش می شد در آغوشت بگریم ... و انگار این روزها خیلی ها دلتنگتند ... خدایا سلااااااااااااااااااااااا م ...
اشتباه كردم! خیلی چیزها نمی دانم ... اما خیالم مرز نمی شناسد و می شكند تمام حصارهای رفتنش را ... برایش قانون معنا ندارد! و همه در یك رده هستند!! بالا و پایین، خوب یا بد، زشت یا زیبا، درست و غلط نمی شناسد و هیچ كس برایش مهم تر و یا والاتر نیست همه انسانند، اما و اگر جایی ندارد ... راه می رود و راهش را باز می كند ... مثل ذره ای نور كه خورشید را می داند، مثل رودی كه جاری می شود تا به دریا رسد ...
دریای من تویی و من آن رودم كه بی تابم ... گاهی سرد، گاهی گرم! گاهی آرام، گاهی خروشان! ... من آن رودم كه می روم تا برسم به دریای تو ... مسیرم را می بینی؟!
و گاهی می بینم دشتهای خالی و سرد را !! گویی از همه چیز خالیاند!!! حیرت می كنم ولی می گذرم!!
و یا آسمانهایی از جنس بلور!! بعضی ها چه زیبا و روشن و خالص می درخشند!!!
بعضی دیگر لطیف تر و مهربان تر و زیباتر از گل هایند و خنده اشان، زندگی را در رگهای بسته ام جاری می كند!
و برخی به مانند پیاز لایه لایه اند!!! و نمی دانم پشت هر لایه چه چیز نهفته است و به كجا می رسم!!
بعضی ها را اصلا نمی بینم!!! انگار پرده ای جلوی چشمان من است و یا پوششی بر آنها! هر چی نگاه می كنم به جایی نمی رسم!! یا خیلی عمیق و بلندند یا خیلی خالی و سرشار از هیچی!!! ... نمی دانم!!! نمی بینم!! تو بینا و دانایی ... تو خدای مایی ...
ولی خدایا ازت ممنونم ... به خاطر وجود كسانی كه خوبند ... كسانی كه هر بار با دیدنشان یاد تو میفتم و در دل می گویم خدایا شكر كه اینها را آفریدی ... خدایا در پناه خود حفظشان كن و همیشه مراقبشان باش، آنها را به تو می سپارم ...
و من ... شاید هنوز شیشه ام رنگ نقره به خود نگرفته است كه خود را در آن ببینم! ولی هر از گاهی گریزی می زنم! سر را داخل می آورم و در خود جستجو می كنم!!! نقاط خالی بسیار دارم!! مثل پازل و یا كندوی عسل!!! ... امیدوارم این نقاط خالی با قطعات درست پر شود تا من یك پارچه نور شوم و بازگردم به سمت و سوی تو ...
خدایا از تو به تو پناه می بریم ... همه را به راه راست و درست هدایت كن، خدایا هدایتمان كن ... بر ما ببخش و ما را هدایت كن! زمین فرصت كوتاهی است و آنچه می ماند یا بالهایی برای روحمان است و یا خاری بر قلبمان ... روحمان را بلند و والا بگردان تا برسد به آسمان ... و آنگاه كه آسمان را فهمیدیم نیز هدایتمان كن ... خدایا كمك كن حركتمان به سمت تكامل و روشنی باشد ...
در قلبمان باش تا با تو پرواز كنیم ...
http://www.only-allah.mihanblog.com/
gole maryam (جمعه 03 اردیبهشت 89), paiize (دوشنبه 03 شهریور 93)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
یه زمان هایی دل آدم عجیب می گیره
عجیب احساس تنهایی می کنه
و وقتی هم که جمعه باشه این دلتنگی دوبرابر میشه
شاخه ای تکیده؛ گل ارکیده با چشمای خسته لبهای بسته
غم تو روی چشماش آروم نشسته شکوفه شادیش از غم گسسته آه
آشنای درد خورشیدش سرد تو قلب سردش غم لونه کرده
مهتاب عمرش در پشت پرده اما حصارش پاییز سرد آه
دستای ظریفش تو دست مادر پیکر نحیفش چون گل پرپر
از محنت و درد آروم نداره
سایه سیاهی رو بخت شومش ارکیده تنهاست زیر هجومش
طوفان درد پایون نداره
دست منو تو میتونه با هم قصری بسازه با رنگ شبنم
شکوفه ای که غمگین و سرد گل ارکیدست نمیره کم کم
بیا نذاریم گل ارکیده گلی که چهرش پاک و سپیده
که توی پاییز شاخه ای بیده بهار ندیده بمیره کم کم
دستای ظریفش تو دست مادر پیکر نهیفش چون گل پرپر .... از محنت و درد آروم نداره
سایه سیاهی رو بخت شومش ارکیده تنهاست زیر هجومش .... طوفان درد پایون نداره
بالهای صداقت (پنجشنبه 31 فروردین 91)
تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
بالهای صداقت عزیز
اینم از آهنگش ، ولی خدا وکیلی خیلی مشغولش نشو
<object style="border: 3px solid " height="40" width="468" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> <param name="volume" value="100"><param name="Url" value="http://songcode.ucoz.com/Blog-Files/Music-Files/1387-Ordibehesh/Eilya-Monfared-Gole-Orkideh.mp3"> <param name="enableContextMenu" value="-1"> <param name="rate" value="1"> <param name="balance" value="0"> <param name="currentPosition" value="0"> <param name="defaultFrame" value> <param name="playCount" value="1"> <param name="autoStart" value="0"> <param name="currentMarker" value="0"> <param name="invokeURLs" value="-1"> <param name="baseURL" value> <param name="mute" value="0"> <param name="uiMode" value="full"> <param name="stretchToFit" value="0"> <param name="windowlessVideo" value="0"> <param name="enabled" value="-1"> <param name="fullScreen" value="0"> <param name="SAMIStyle" value> <param name="SAMILang" value> <param name="SAMIFilename" value> <param name="captioningID" value> <param name="enableErrorDialogs" value="0"> <embed src="http://songcode.ucoz.com/Blog-Files/Music-Files/1387-Ordibehesh/Eilya-Monfared-Gole-Orkideh.mp3" stretchtofit="true" loop="true" enablecontextmenu="false" showcontrols="true" height="15" width="468" name="WMP1"> </embed></object>
فرشته مهربان (پنجشنبه 31 فروردین 91)
تشکرشده 657 در 204 پست
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند.
bloom (یکشنبه 12 اردیبهشت 89)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
خوشبختی نزدیک است آن را خواهم یافت
و دوباره پنجره ها را باز خواهم کرد
حتی اگر کسی آنسوی پنجره منتظر من نباشد
تنهاییم را با گلها قسمت میکنم
زیر باران قدم خواهم زد
چشمهایم را به خورشید نشان خواهم داد
***
ستاره ها را نور خواهم بخشید
با ترانه باران میرقصم
زندگی با من جان میگیرد
من در نسیم نفس میکشم
***
سفری خواهم داشت تا بلوغ ابرهای باران زا
زیر چادر شب مهتاب را ملاقات میکنم
آواز سبز مهربانی میخوانم
در موسیقی شبنم گم میشوم
من در افق به عشق میرسم
زندگی میکنم نفس میکشم و فریاد میزنم
***خدایا متشکرم***
تنهاییم را دوست دارم
من در من پیدا میشوم
یک شاخه گل برای خودم
یک سبد سیب برای خودم
یک هدیه برای خودم
میخواهم خودم را دوست داشته باشم
***
اینک زمان در دستهای من است
پس پاییز را ورق میزنم
میخواهم بهار را ببینم
سبز خواهم شد با اولین خنکای بهاری
***
کودکیم را به یاد می آورم
و روزهای ناب مهربانی را
خود را در گذشته میابم
من در من بیدار میشود
و صدایی در وجودم زمزمه میکند:
خوشبختی نزدیک است
baran.68 (پنجشنبه 31 فروردین 91)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
دلم برات تنگ شده.اما من من میتونم این دوری رو تحمل كنم. به
فاصله ها فكر نمیكنم .میدونی چرا؟؟ آخه جای نگاهت رو نگاهم
مونده.هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام كنم.
رد احساست روی دلم جا مونده میتونم تپشهای قلبت رو
بشمارم چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن!
حالا چطور بگم تنهام؟؟چطور بگم تو نیستی؟؟چطور بگم با من
نیستی؟؟آره!خودت میدونی میدونی كه همیشه با منی
برای همینه كه حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی
برای همینه كه میتونم دوریت رو تحمل كنم
صدای مهربونت رو میشنوم و آخر همه اینها به یه چیز
میرسم به عشق و به تو.....آره به تو....اونوقت دلتنگیم بر طرف
میشه اونوقت تو رو نزدیكتر از همیشه حس میكنم اونوقت دیگه تنهانیستم
حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم به این تنهایی دل
بستم حالا میدونم كه این تنهایی خالی نیست پر از یاد عشقه پر از
اشكهای گرم عاشقونه
سلام به عشقی که در کنارم نیست
ویرایش توسط بالهای صداقت : جمعه 07 شهریور 93 در ساعت 12:56
paiize (دوشنبه 03 شهریور 93), بالهای صداقت (دوشنبه 03 خرداد 89)
تشکرشده 8,124 در 1,482 پست
تشکرشده 657 در 204 پست
میدونم برات عجیبه این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دستات بدون حتی نوازش
میدونم كه خنده داره واسه تو گریه ی دردم
میگذری از من و میری اما باز من برمیگردم
میدونم برات عجیبه من با اون همه غرورم
پیش همه ی بدی هات چه جوری بازم صبورم
میدونم واست سواله كه چرا پیشت حقیرم
دور میشی منو نبینی باز سراغتو میگیرم
میدونی چرا همیشه من بدهكار تو میشم
وقتی نیستی هم یه جوری با خیالت راضی میشم
میدونی واسه چی از تو بد میبینم و میخندم
تا نبینی گریه هامو هر دو چشمامو میبندم
چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی توی رگهام
میمیرم اگه نباشی بی تو من بدجوری تنهام
میدونم یه روز می فهمی روزی كه دنیا رو گشتی
من چه جوری تو را خواستم تو چه جور ازم گذشتی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)