به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 69
  1. #51
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سارا جان

    انسانها لحظه به لحظه در حال تجربه کردن و در نتیجه بر مبنای تجربیات در حال تغییر هستند .توجه داشته باش . شناخت پارسال تو مربوط به 365 روز پیش بوده و تعداد ثانیه ها را در 365 ضرب کن ببین به چه عددی می رسی !!!

    اگر این آقا و یا کلا هر انسانی آن چنان که باید از لحظاتش نیاموزد حداقل و دست کم از هر یک ساعت و یا دوساعتش که می آموزد . اینطور نیست ؟!

    شناخت پارسال مال پارسال و تا پارسال بود . خود تو از پارسال تا امسال چقدر تغییر کرده ای ؟! امسال او آدمی است که یک سری فاکتورهای پایه دارد و یک سری تجربیات تازه که بر مبنای آن مجبور و وادار به تغییر شده .گاهی حتی در ضمیر ناخودآگاه تغییراتی اتفاق می افتد که فرد به آن توجه ندارد .

    نازنین خانم دکتر و دوست جوانم

    تو باید شناخت خودت را از ایشان سریعا به روز کنی . این را بدان که نه امروز و در این شرایط بلکه در کل مسیر زندگی ما باید اطلاعات و شناختهای خود را از خود و دیگران به روز کنیم . انسانها هر لحظه در حال تغییر هستند چرا که شرایط زمینه ساز تغییرات است و همیشه شرایط یکسان نیست .


    قبل تر هم به تو گفتم مشاوره ی قبل از ازدواج کمک بزرگی به روند شناخت و توجه و نحوه ی تصمیم گیری می کند . قبل از ازدواج و درست در همین شرایطی که در حال انتخاب هستی مشاوره هم راستا را فراموش نکنید . هر دو شما .

    مشاوره قبل از انتخاب و ... که متاسفانه ما خیلی عادت به آن نداریم . اما چقدر می تواند در شناخت دو طرف و حتی بیماری ها و آسیبهای روحی و مداوا در سن پائین کارساز باشد .

    تو باید بهترین نوع شناخت از خودت و این آقا را داشته باشی تا با کمترین ضریب اشتباه وارد چرخه ی زندگی زناشویی شوی . به همکارانت در شاخه ی روانشناس بالینی اعتماد کن .

  2. #52
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام:



    دوستان عزیز از راهنمایی شما ممنونم...
    از دیشب تا الان که پست ها رو خوندم خیلی فکر کردم...
    حرف اقای محمد تلنگر خوبی برای من بود چون خودم هم متوجه شدم چیزی که دارم نشون میدم اصلا من نیستم..
    راستش همش سعی می کنم مثلا طبق فلان تجربه یا بهمان مقاله مواظب باشم غافل از اینکه اون خود من رو دوست داشت و مشکل اصلا چیز دیگری بود...
    خودمم احساس کردم که کمی همین رفتارم عجیب غریبه چون خودمم وقتی فکر می کنم احساس می کنم خیلی رفتارم خنده دار شده....
    بله شما ها همه صحیح می گویید نباید خودم رو آنقدر گم کنم..اون خود منو و شخصیتم و کارهامو همیشه دوست داشت و من دارم خودمو تبدیل می کنم به چیزی که نیستم و اون ویزگی های مثبتم هم دارم با این گیجی خراب می کنم..امروز که تماس داشتیم سعی کردم خودم باشم کمی هم خندیدم و دیدم اون چقدر راحت تر شد....
    ممنونم..
    داشتم به قول دوست خوبم از اون ور بوم می افتادم..
    در رابطه با تعیین هدف و طول ان موافقم..فعلا منتظرم که ببینم اصلا چه چیزی در ذهنش است و به محض اینکه حس کنم شرایط مقبوله می پرسم که هدفش از برقراری مجدد ارتباط چیست و چه برنامه ای در ذهنشه...
    البته حس می کنم از رفتارش که اون کاملا نظرش روی ازدواجه..این حس منه از توجهات زیادی که داره می کنه البته نه احساساتی ولی خوب با شناختی که ازش دارم از رفتارش متوجه می شم ...
    به هر حال تا چیزی نگه من هیچ اقدامی نخواهم کرد..
    فعلا به شدت با خانواده مشغوله و نمی دونم در این رابطه هم صحبت می کنه یا نه .به هر حال من به مادرم که گفته بودم و یکی از خواهرهام هم در جریان گذاشتم و دارم کم کم آماده شون می کنم..البته فعلا هیچ کدام مخالفتی ندارند جز مسئله اون خواستگارم که چون متخصص و برای فوق می خونه مامانم می گه بهش فکر کن منم گفتم تا ندونم این قضیه..... به کجا می رسه نمی تونم به اون فکر کنم.و بهش باز تاکید کردم من .... دوست دارم و ایشان هم چون خودش قبلا........ رو خیلی دوست داشت پذیرفت و عین همه شما فقط می گویند که احساساتی نشو...:D و مواظب باش....
    سعی می کنم کم کم هدف دار کنم ارتباط رو تا خدای نکرده ضربه نخورم..

    آتنا جان در رابطه با صحبت شما متینه ولی من برای رفتن به آمریکا چون هم خواهرم انجا داشجوی تخصص پزشکی است و هم همسرش فوق تخصص انجاست مشکلی ندارم و در ادامه باید ذکر کنم که ایشان ( نامزد اسبق) خودشان به شدت مخالف آمریکا رفتن هستند و برنامه من و ایشان برای کشور دیگری بود علی رغم اصرار خواهرم ایشان اصلا تمایلی به زندگی در انجا ندارند و هدفشان تحصیل در خارج و بازگشت به ایران بود که منم موافق بودم ولی الان اصلا نمی دونم برنامه اش چطوره و باید حتما بپرسم چون برای من و خانواده ام این مسئله خیلی مهمه.....

    آنی جانم ممنونم که وارد تاپیکم شدید..بله ..حتما این کار را می کنم و باید سریعتر اطلااتم را به روز کنم چون من از ..... الان هیچ نمی دانم و همه شناختم بر پایه سال گذشته است که می دانم همین کمی خطرناک است...

    چشم دوستان ..من با دقت جلو می رم و سعی می کنم حتما هر جا مشکلی حس کردم باز با شما دوستان مشورت کنم...
    برای هر دو ما دعا کنید..
    ببخشید انقدر مزاحم وقت های گرانبهاتون میشم..
    شروع دوباره یک رابطه واقعا سخت تر است....خیلی سخت تر....



  3. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (یکشنبه 05 دی 89)

  4. #53
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 دی 91 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    338
    امتیاز
    4,957
    سطح
    45
    Points: 4,957, Level: 45
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 286 در 92 پست

    Rep Power
    50
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام دوستان و سارای مهربون
    یکی از مطالبی رو که میخواستم در تاپیک فراسوی ذهن بیان کنم ولی فرصت نشد همین موضوعی هست که در چند پست آخر این تاپیک میبینم
    اول از همه بی تعارف میگم که خیلی از ما که بارها در تالار و مطالب آموزشی آن وکتاب های روانشناسی و... چرخی زدیم داریم اشتباه میریم و از بسیاری از اهداف اصلی دور میشیم !مخصوصا درباره ی راهنمایی و مشاوره برای ازدواج

    من بهتون اطمینان میدم که اگر کسی هزار تا راهی که مشاوران و دوستان میگن رو بره ولی کاری رو که دوست داره و دل و احساسش میگه رو انجام نده و فقط به این فکر کنه که کجا باید چطور رفتار کنه!
    یه جایی می بره و کم میاره،به قول دوستان چون از خودش دور شده...
    برای مثال اگر سارای عزیز و یا هر دختر و پسر دیگه ای با این همه شوق میاد و از حسش میگه و در ضمن از لحاظ روحی و شرایط تناسب نسبی رو با طرف داره ،اولین چیزی که بهش میگیم دقت کردید چه چیزهاییه!(در مورد خودمون هم همینطور):
    اول از همه تشویقش میکنیم به وسواس شدید و نه میانه روی(خلاصه گفتم)
    حالا اومد و این آقا یه جایی در این همه چالش و ریز بینی بیش از حد ،کم آورد و در نهایت هم این خانم ردش کرد و حالا هی این سناریو چند بار تو زندگیش پیش بیاد ...
    میدونید آخرش چی میشه؟
    من میگم:وسواس فکری و سرخوردگی وخدایی نکرده در آینده پشیمانی های جبران ناپذیر
    پس عزیزان تعادل بهترین روش است
    هر چیزی به اندازه!
    سارای عزیز سعی کن طوری رفتار کنی که بعدها به روح و قلبت بدهکار نباشی!
    قبل از ازدواج هم باید خوب چشم ها رو باز کرد ولی دنبال گل بی خار بودن اشتباهه محضه
    بیایید اینقدر همدیگرومخصوصا خودمون رو به اسم شناخت وآگاهی و محک و چالش به سختگیری های بنی اسرائیلی تشویق نکنیم.
    موفق باشید

  5. #54
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام به دوستان گلم:

    ممنون امریم عزیزم...بله من حتما تعادل رو سعی می کنم رعایت کنم و در همه موارد تعادل به خرج بدم..منتها حس می کنم اصلا دیگه به خاطر تجربه هام قدرت احساساتی شدن تا اون حد رو ندارم و همین رو خودم می پسندم چون رفتارم معقول تر شده....
    دوستان:
    برای اینکه خیال عده ای که دارند به من کمک می کنند راحت بشه باید بگم که امروز ایشان دوباره از من خواستگاری کردند و گفتند هدفشون ازدواج هست....
    ایشان گفتند که حتی پارسال هم قصد رفتن نداشتند و منتها تا من گفتم تمام ایشان آنقدر شوکه شده اند که تا مدت ها اصلا نمی دونسته چی رخ داده...
    گفتند تمام این مدت به یاد من بودند و اصلا قدرت فکر کردن به کسی نداشتند و الان قصدشون بررسی دوباره جهت شناخت در راستای ازدواجه....

    و قرار شد با همفکری هم به گونه ای با خانواده من صحبت کنند تا اجازه شناخت دوباره به ما بدهند و الان مهمترین مشکل ما راضی کردن پدر منه که اصلا روحش خبر نداره...ولی مادرم فعلا موافقه ....
    منتظرم این بار با همفکری هم این مشکلاتو حل کنیم..
    برای هر دو ما دعا کنید....
    نمی خوام احساساتی باشم ولی فقط یک چیز برام جالبه و اینکه این همه زمان من به یاد ایشون بودم اونم این طور بوده ..همه این یکسال و می گه اصلا نتونسته بره از اینجا و می خواد مبارزه کنه در جهت مثبت تا به قول خودش یک زندگی زیبا دونفره همیشگی داشته باشیم...

    البته من مدام به خودم می گم سارا هر ان ممکنه نشه ...و اصلا احساساتی نمی خوام بشم و در جواب این محبتش فقط گفتم ممنونم..
    حالا در حال برنامه ریزی هستیم در راستای هدف..
    برامون دعا کنید..

  6. #55
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    با سلام..

    دوستان عضو محترم ""امریم"" عزیز به نکات قابل توجهی اشاره نمودند که باید آنان را مدنظر قرار دهیم.

    اما همیشه این نکته بسیار مهم و اصلی را که یک رابطه سالم وابسته آن است را از یاد نبرید که::

    ""اگر با قلب و دلتان فردی را انتخاب کردید و او را بر حسب همین انتخاب "دوست داشتید" زیاد جدی نگیرید. زیرا طبق عمومیت کار دل > ""دوست داشتن" است.. مانند کار گوش که شنیدن است و چشم که دیدن است...... ""


    بنابراین در پرسه مهم انتخاب تاکید باید بر احتمالات و جلوگیری از اشتباهات باشد که در این صورت اصلی ترین کار بر عهده ""عقل و منطق"" است... اتفاقا عقل و منطق نیز با شنیدن و تحلیل راهنمایی های صاحب نظران و مشاوران گسترش یافته و خوب را از بد تشخیص می دهد.

    پس باید جمله "امریم" گرامی طوری دیگر بازگو کنیم... یعنی در انتخاب و طول مدت رابطه تاکید بر تحمیل عقاید دیگران و صاحب نظران نباشد بلکه با شنیدن راهنمایی های آنان طوری اقدام نمایم که ضریب خطا کاهش یابد.

    با سپاس

  7. #56
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام به همه دوستان خوبم:



    خب دوستان....
    روزها از پی هم می روندو می آیند و من گهگاهی برایم ایستادن در این نقطه اکنون عجیب است...
    سخن زیادی ندارم جز اینکه بگم واقعا ممنونم و همه تغییراتم رو مدیون دوستان تالار هستم که به واقع الان نتیجه اون همه دوری ..عذاب و .. و اکنون شادکامی رو می بینم..
    دوستان ما بارها صحبت کردیم.و ایشان از این روزهای فراق گفتند و من شنیدم و فکر کردم..
    خوشحالم که ایشان اصلا و ابدا در این مدت من رو فراموش نکرده اند.
    گفتند که تنها علت ماندنشان همین قضیه ماست و اینکه به قول معروف نمی تونه از این شهر دل بکنه و بره!!
    برنامه هنوز برای ادامه تحصیلش در خارج از کشور است و من هم فعلا موافقت کردم....در این مورد و ایشان به خاطر دست یافتن به من ( به قول خودش ) سفرش رو عقب انداخته تا ببینیم نتیجه چی میشه...
    از علاقه و... هم زیاد گفتند که نمی شود گفت ولی هم ایشان هم من هر دو تاکید کردیم که این همه علاقه صحیح ولی نباید چشم هامونو ببندیم و دوستان الان راجع به چیزهایی حرف می زنیم که من پارسال اصلا نمی دونستم باید بپرسم و همه رو مدیون تالارم...
    اونم خیلی تغییرات مثبت کرده.گاهی باورم نمیشه خودشه...پخته بود..پخته ترم شده..و معتقده منم خیلی عوض شدم...
    باهوش عمل می کنه منم همین طور..البته هنوز درخواست ملاقات نکرده ..می گه دلم آنقدر تنگ شده که اگر ببینمت خرابکاری میشه و خواسته بذاریم مسلط بشه به احساسش تا به مرور همو دوباره قبول کنیم ...و منم گفتم عجله ای نیست..
    هنوز رسما خانواده ها وارد نشدن..ولی قراره راجع به این موضوع با هم مفصل حرف بزنیم...
    برای هر دو ما دعا کنید..به قول خودش حالا بعد این همه دوری خیلی قدر همو می دونیم...

    دوستان می خواستم بگم حالا می فهمم گاهی حکمت خداوند در اون چیزی که ما می بینیم نیست مهم اصل موضوع است که خدا به من زیبا ثابت کرد و تلاش من و کمک شماها برای تغییر.. امروزها خوب پاسخ می دهد...
    این تالار را بستری برای پیشرفت خود کنید...
    من جواب گرفتم و الان حتی اگر بهم نرسیم من راضیم که تغییر کردم..شما هم شروع کنید..
    برامون دعا کنید..
    راستی به همتون هم سلام می رسونند...
    موفق باشید...


  8. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (یکشنبه 05 دی 89)

  9. #57
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سارای عزیز
    منم خیلی خوشحالم که با آرامش وبدون دغدغه دارین کار رو دنبال می کنین.

    دوست داشتم درخصوص تصمیم گیری ومهارتهای تصمیم گیری براتون بنویسم اما یه مطلب دیگه که بنظر من براتون مهمتره اینه که برا هر موضوعی به اندازه خودش وقت بذارین ، بهش فکر کنین و...
    بنظر من رو این موضوع - فهمیدن کامل رفتارهای این آقا - خیلی دارین انرژی میذارین واین درگیر شدن فکرتون شما رو در تصمیم گیری تون و واکنشهای به رفتارها دچار حالتهای افراط وتفریط می کنه.
    فقط چارچوب برا تصمیم گیری اینهاست:
    1- تعریف دقیق
    2- شناخت موقعیت وشرایط اتخاذ تصمیم
    3-شناسائی گزینه های مختلف
    4- ارزیابی پیامدها
    5- اولویت بندب گزینه ها
    6- مرور وبازنگری
    7- اقدام

    اگه خیلی آکادمی شد برا اینه که بحث تصمیم گیری رو دنبال کنید ،
    ضمنا من خیلی از عشق وعاشقی و روانشناسی اطلاع ندارم امابنظرم اومد باید :
    1- ذهن وفکرتون رو آزاد ورها کنید وبا اطلاعات زیاد (اوردوز اطلاعات) مسیرتون رو گم نکنید
    2- رو بحث تصمیم گیری و خطاهای تصمیم گیری و... بیشتر وقت بذارین
    3- کارهارو ساده کنید ونه پیچیده.

    داشتن یه زندگی خوب و سرشار از عشق براتون آرزومه

  10. #58
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام:

    دوستان عزیزم..ممنون.
    baby گرامی خیلی نقطه نظرات شما زیباست حتما به کار می بندم.
    دوستان ما امروز خیلی خیلی جدی صحبت کردیم..
    راستش وقتی باهاش حرف زدم خیلی بحث ها شد..در رابطه با همه اتفاقات و همه سنگ ها را واکندیم..
    اون گفت که بسیار اشتباه کرده و ههیچ زمان نرفته بوده و اصلا اون موقع هم قصد رفتن نداشته و با اون کار من گیج شده بوده....می گفت که ما هردو اشتباه کردیم..
    گفت حالا می فهمم حرفت راجع به اون پرستاره راست بوده و اون ادم خوبی نبوده و حس تو درست بوده..ما نباید با هم لجبازی می کردیم و حالا نباید بذاریم به خاطر یک اشتباه تا آخر عمر افسوس بخوریم..
    بعد گفت من از همان روز اول که برگشتم با خانواده ام صحبت کردم و هردو آنها پذیرفتند و خانواده من در جریان بودند..گفت تو هم دیگه به خانواده بگو..
    منم گفتم باشه ولی من می دونم اونا نمی ذارن ما دوباره همو بشناسیم و باید یا دوباره بیای خونمون یا دوباره خانواده تماس بگیرند..اونم گفت چشم..هرچه خانواده ات بگویند انجام میدم..
    و قرار شد من خبرش کنم.
    من به مامانم که گفته بودم.بهش گفتم به بابا هم دیگه بگو..
    مامانم هم به بابام گفت ولی بابام خیلی راضی نیست..
    میگه عشق مال نهایت یک ساله و من باید بدونم چرا رفت که برگرده.؟
    من بهش گفتم اشتباه از من بوده ما هردو بچه بازی کردیم و پشیمونیم ولی بابام خیلی ریخته فکرش بهم..
    می گه می ترسم بذارم بیاد..می گه اون برای من تمام بوده و حالا چطور اطمینان کنم و دخترمو بدم بهش..
    منم هر کار کردم البته با منطق فعلا می گه زمان می خوام.می گه باید بذاری فکر کنم..
    من می دونستم بابام سخت می گیره..منم ترسوند با حرفاش..نمی دونم چطور باید این قضیه رو جلو ببرم؟
    آیا کینه بابام از اون پاک میشه و بعدا رو زندگیم اثر نمی ذاره؟
    من بابامو خیلی دوست دارم و اونم دوست دارم..نمی دونم چطور میشه راضیش کنم؟
    چکار درسته؟
    آیا اصلا اصرار من صحیحه؟
    نمی دونم.
    برام دعا کنید..

  11. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (یکشنبه 05 دی 89)

  12. #59
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سارای عزیز

    همانطور که پدرت خودش اظهار کرده ، نیاز به زمان داره . این طبیعیه ، پدرت عقلانی به قضیه نگاه می کنه و ابهاماتی داره که میخواد براش روشن بشه .
    شما آرام باش و به پدرت اصرار نکن ، بگذار زمانی که پدرت نیاز داره طی بشه ، مطمئناً پدر شما نگران آینده شماست و این که نکنه تصمیم نسنجیده بگیری ، اگه خیالش از شما راحت بشه که با منطق جریان رو مدیریت می کنی و از خود پدر هم کمک می گیری در این مورد اون خیالش راحت تر میشه و زودتر به نتیجه می رسه .

    همینکه ایشون خواسته که شما حالا دیگه موضوع رو با خانواده مطرح کنید و قصد اینه که خانوادش جلو بیان خیلی خوبه ، اگر کار به نامزد شدن رسید پیشنهاد می کنم تو این دوران مشترکاً روی مهارتهایی که برای زندگی نیاز دارید کسب کنید کار کنید و کلاً طرح و برنامه فردای زندگیتون رو با هم مطرح سازید . اینطوری شناخت بیشتری از هم نصیبتان می شود .
    اما یه نکته مهم :

    سارا جان
    در مسیر شناخت بهتره صفتهای کلیدی و سرنوشت ساز را بیابی و مشترک بود اونها را بسنجی ، روی تفاوتهای سلیقه ای که در سرنوشت مشترک شما نقش اساسی بازی نمی کنه زوم نکنید ، چون هیچ کدوم از ما کامل نیستیم و باید طرفمون رو به نسبت آنچه خود هستیم با دیده انعطاف بنگریم . در یک کلام نه از اونور بوم افتادن نه از اینورش .

    موفق باشی

  13. #60
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سارای عزیز یه تجربه از زمان خواستگاریم بگم:
    از اون جائی که به روشهای علمی تصمیم گیری خیلی علاقه داشتم ، برا انتخاب همسر از درخت تصمیم گیری استفاده کردم به این ترتیب که یه لیست از مشخصات همسر ایده آلم تهیه کردم ، (شاخصها)، بعد اونا رو امتیاز دهی کردم مثلا اصالت خانودگی 20 از 100 و خوشکلی 30 از 100و....
    یه جدول خام تهیه کردم ، هر جا خواستگاری می رفتم ، برا برآورد نمره ای که برا هر کدوم از شاخصها می خواستم بدم از پارکینگ خونه ، قاب عکسهای تو خونه ......تا سوالهای مستقیم وغیر مستقیم .....بعد بلافاصله خونه که میومدیم نمره هر شاخص رو برا اون دخترخانوم می دادم و جمع نمرات و...
    این جدول 7 سطرش پرشد اما...

    حالا نکته جالب و تجربه ام اینجا بود که من یه خواستگاری 8 می هم رفتم و شد این زندگی مشترکی که الانه دارم.
    بعد که به اون جدول مراجعه کردم دیدم برا خانمم اصلا تو این فرایند نمره نداده بودم!!!!
    همیشه قبل از ازدواج شنیده بودم که برا این کار به خدا توکل کن و کارو به او بسپار (نه اینکه با درایت پیش نری) اما بعد از این اتفاق برام کاملا مسجل شد که :
    " همینکه خدا یه برنامه دیگه برات پیش میاره که با برنامه ریزیهای خودت و حساب وکتابت جور در نمیاد ، معنیش اینه که به حال خودت رها نشدی و یه اراده فوق اراده وخواستت وجود داره ، پس
    به خدا توکل کن واز او مدد ویاری بخواه، خیالت هم راحت باشه
    خدایا ممنونتم از این که زمینه های این انتخاب رو برام فراهم کردی


 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.