به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 96
  1. #51
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    ببخشید من آخرین پست عشق آفرین رو نخونده بودم و فقط پست ارم رو که خوندم فارغ از تمرینی که داده بودید جواب دادم.

  2. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 18 بهمن 96), عشق آفرین (سه شنبه 17 بهمن 96)

  3. #52
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 03:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    778
    امتیاز
    24,323
    سطح
    94
    Points: 24,323, Level: 94
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    eram عزیز راجع به مثالی که زدی در مورد پیاده روی و موضوع تکراری که اون دوستتون هر بار عنوان می کنه به نظرم باید کشف رمزش کنی اینکه چه منظوری داره هر بار این مطلب رو بیان می کنه.

    شاید ایشون به دنبال راه حل نیست که هر بار شما راه حل می دهید.

    شاید ایشون نیاز به هم حسی شما دارد ، اینکه مثلا بگویید چقدر سخته با این پا درد ، پیاده روی طولانی ؟؟ آیا می تونم کمکی بهتون بکنم؟

    شاید ایشون نیاز به تقدیر و تشکر از جانب شما داره یه جور تایید طلبی و اینکه می خواد نشون بده من با وجود پا درد اما انتخاب کرده ام که با شما به پیاده روی بیام.

    و موارد دیگر
    ممنون بی نهایت عزیزم، اون شخص یه دوست نیست بلکه یه بزرگتر هست. دقیقا زدی به هدف، ایشون به واسطه خدماتی که برای ما انجام داده شاید توقع تقدیر و تمجید بیشتری داره .

    اما من دوست ندارم به واسطه پادرد کسی بخوام بهش توجه و نوازش بدم چون فکر میکنم این باعث میشه این فرد در مقابل من حس کنه با مریضی و بیان دردها میتونه به من نزدیک بشه

    من اینو نمیخوام و دوست ندارم خلاف اون چیزی نشون بدم که هستم. از طرفی آدمی نیستم که روز و شب تقدیر و تشکر کنم و خودم هم برای کسی کاری انجام میدم توقع تقدیر ندارم چون

    سعی میکنم در حد توانم کاری برای دیگران انجام بدم برای همین اهل زبون ریختن و مدام تشکرو ... نیستم.بلکه شاید هفته ای ماهی 1 بار تشکر جامع کنم. البته حس میکنم این وسط یه

    جایی میلنگه که امیدوارم با شرکت توی این کارگاه آموزشی بتونم رفتارم رو اصلاح کنم.

    البته حق با شماست که ایشون به راه حل من نیاز نداره و من باید اینو اصلاح کنم.

  4. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 27 بهمن 96), بی نهایت (چهارشنبه 18 بهمن 96), عشق آفرین (جمعه 20 بهمن 96)

  5. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    متشکرم از پاسختون. به نکات خیلی خوبی اشاره شد.

    تمرین 1 / الف:

    همانطور که پاییزه و Eram عزیز اشاره کردند همکار صبا فردیه که بی توجه به احساس و حتی حق و حقوق دیگران از جمله وقت و انرژیشون غر میزنه و گله و شکایت می کنه. اما روی مهم تر قضیه اینه که انتظار دارند همه باب میل ایشون رفتار کنند و به همین دلیل هم غر میزنند.

    دقت کنید اگر یک نفر منتقد باشه نسبت به یک عمل، غر نمیزنه. درک می کنه ممکنه به هر دلیلی حالا شاید فراموش کرده، یا بلد نیست، تمرکز نداشته، نتونسته و ... کار رو صحیح انجام نداده. پس انتقاد می کنه. اما وقتی یک نفر غر میزنه یعنی برام مهم نیست به چه دلیلی ، مهمه اینه که "من" آزرده ام و این مصداق خودمحوریه.

    تمرین 1/ ب:
    ما یه جمله کلیدی گفتیم که:

    " یکی از راه های غلبه بر خودمحوری تلاش برای ارزیابی مسائل از نقطه نظر و دیدگاه طرف مقابل هست"


    پاییزه درست میگه، صبا خودمحور نیست. ولی همانطور که Eram گفت شاید تلاش برای درک همکارش باعث اتفاقات بهتری در روابط کاریشون بشه.

    خانمی مدام غر میزنه و همه ازش کلافه هستند.
    این یک تصویر کلی هست. برامون قابل درک تر میشه اگر در نظر داشته باشیم این خانوم سن و سالی داره مثلا 80 سال و سواد هم نداره. قابل درک تره اگر بفهمیم به بیماری وسواس شدید دچار هست و از قضا در محیطی متعصب و افراطی بوده. و قابل درک تر اگر بدونیم در گذشته اش همسر خدابیامرزش با زن دومی تحقیرش کرده، همانطور که پدر و مادرش در کودکیش جدا شدند و هر کدوم زندگی جدیدی تشکیل دادن و هیچ کس حضانتش رو به عهده نگرفت!

    ما باید در نظر داشته باشیم شخصی که مقابل ما قرار گرفته با مجموعه رفتارهاش، شخصیت مستقلی هست و مجموع فرهنگ و محیط، عقیده ، هوش و استعداد، سبک زندگی، سن و سال، جنسیت، میزان رفاه، موفقیت و شکست، نوع مشکلات تا حتی شرایط جسمانیش در شخصیتی که به او داده دخیل هست.

    شاعر چه زیبا میگه:
    " اگر در دیده مجنون نشینی، به عیر از خوبی لیلی نبینی"

    مصداق جمله ای که زیاد گفتیم و شنیدیم: "تو جای من نیستی" ! نه اینکه تو عاشق نشدی، نه اینکه نمی دونی عشق چیه. ولی تو تو شرایط مجنون نبودی، تو مثل مجنون فکر نکردی، مثل مجنون احساس نکردی، خواست و نیاز او، درک و شناخت او با تو متفاوت بوده. فقط از نگاه مجنون میشه مثل مجنون عاشق لیلی شد.

    و حالا میشه به صبا گفت مسائل رو از نقطه نظر همکارت ببین و بسنج نه از جایگاه و نقطه نظر خودت. ولی باید در نظر داشت هر کسی تا جایی قابل درک هست که از محدوده خودش تعدی نکنه. اگر افراد وقت ما رو می گیرند، آرامشمون رو سلب می کنند لازمه انتقاد کنیم، یا حتی برخورد محکم و قاطع داشته باشیم. عزت نفس دیگران رو تا جایی می تونیم حفظ کنیم که عزت نفس خودمون خدشه دار نشه.

    تمرین 2 /

    پاسخ های خوبی ارائه شد. ممنون. و پاسخ بی نهایت عزیز هم به بانو Eram در مورد کشف رمز بسیار خوب و مناسب بود. تشکر.

    در پست بعدی قراره در مورد سلطه جویی صحبت کنیم به امید خدا.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : پنجشنبه 19 بهمن 96 در ساعت 10:07

  6. 6 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 19 بهمن 96), paiize (جمعه 27 بهمن 96), مدیرهمدردی (پنجشنبه 19 بهمن 96), بی نهایت (پنجشنبه 19 بهمن 96), صبا_2009 (پنجشنبه 19 بهمن 96)

  7. #54
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام دوستان

    ممنون از نظرات ارزشمندتون.

    هفته پیش که مساله همکارم رو مطرح کردم؛ چند تا مساله تو یه روز رخ داده بود.
    1) صبحش با همکارم در مورد گناه های نکرده مون به شوخی حرف میزدیم که ایشون گفتند از کجا میدونی حرفی که میزنی باعث ناراحتی نشده؟ یا اگر باعث ناراحتی شده، عمقش تا چه حد هست و ... کلا فضای شوخی بود ولی خب من خیلی به فکر رفتم که شاید خیلی آزردمشون.

    2) دو ساعت بعدش، یه برخورد خیلی قشنگ انجام دادن و من تحسین کردم، ایشون هم گفتند وقتی صبا خانم تحسین کنه من اعتماد به نفسم 100 برابر افزایش پیدا میکنه! دوباره من به فکر فرو رفتم که خدایا یعنی حرف های من چقدر رو این بشر تاثیر داره!!

    3) باز دو ساعت بعدترش به یکی از همکارای دیگه در حضور خودم گفتن که من خیلی حاضر جوابم!!
    بعد من اومدم اینجا، نوشته های اینجا رو خوندم و خودم رو گذاشتم جای همکارم و دیدم خیلی افراطی از دید ایشون خودمحور هستم.

    اما واقعیت مساله، همکار من شدیدا منفعل هستند و همسرشون یک بانوی شدیدا سلطه جو هست، ایشون از ازدواجشون اونقدرا راضی نیستند و برای همین تبدیل شدن به یه موجود ضد زن!! که از هر فرصتی برای تخریب و توهین به زن ها استفاده می کنند، من هیچی نمیگم چون درکشون میکنم، و گاهی هم میگم بابا!!! من خانمم خب بد نیست کمی رعایت کنی و 1% احتمال بده به من برخوره! ولی نرود میخ آهنین در سنگ!
    کلا هم اگه مثلا بهشون بگی یه کاغذ اضافه تر از وظیفه خودشون جابه جا کنند، یا زودتر جابه جا کنند! دیگه یا میشی دیو دو سر!! یا مدافع حقوق خلق اله و ...
    خب بنده هم آدم هستم و تو این دوسالی که همکارشون بودم چند باری کاسه صبرم تموم شده! و از خجالتشون در اومدم البته همیشه حواسم هست تحسین کنم و حمایت کنم ولی اون چند بار گویا تو ذهنشون موندگار شده!
    از اون طرف خب ایشون نقش رنده برقی رو برای اعصاب من و اون یکی همکارم بازی می کنند و من فکر میکردم صبر من کم هست یا من حساس و خیلی تو چارچوب هستم ولی در راستای درک ایشون بهشون گفتم شما که اینقدر از حضرت بانو!! شکایت داری که غر می زنه! خودت که ما رو نابود کردی با غرهات!! می فرمایند خب شماها می خندین و این یعنی از غرهای من اذیت نمیشین دیگه اونجا بود که من "خودمحوری" رو به معنای واقعی کلمه درک کردم. و البته اذعان کردم که از اخلاق خوب ما داری سوء استفاده می کنی!!

    نکته بعدی من مدت هاست در مورد اینکه ایشون اینقدر رو اعصاب هستند عذاب وجدان دارم!! یعنی همونطور که گفتم خودخوری داشتم که من حساسم! ولی تو همین هفته اخیر ایشون یک روز مرخصی بودند، و مبالغه نکردم اگر بگم 20 نفر اومدن گفتن که امروز شما دوتا (من و اون یکی همکارم) چقدر حالمون خوبه و چهره مون با نشاطه و کاملا مشخصه از نبود همکار مذکور داریم بهره میبریم!! اینجا هم من باز به فکر فرو رفتم که اونها فقط همکار رو در حد چند دقیقه در روز یا حتی چند روز یکبار می بینند و متوجه موج منفی و ماهیت رنده برقی ایشون شدن! پس من چرا این همه مدت خودخوری، عذاب وجدان دارم و نمی پذیرم مشکل از ایشون هست و نه من؟؟

    الان حرف هایی که زدم به این تاپیک ربط داشت؟ ربط نداشت؟!!

  8. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 19 بهمن 96), paiize (جمعه 27 بهمن 96), عشق آفرین (جمعه 20 بهمن 96)

  9. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    ممنون از توضیحاتت صبا جان. به مسئله سلطه جویی که بپردازیم، ابعادی از این قضیه هم برامون روشن میشه انشاءالله.


    سلطه جو رو اینچنین تعریف کردیم:


    "شخصی که دیگران را در راستای اهداف خود استثمار می کند."


    وقتی از سلطه جویی صحبت می کنیم، معمولا تصویر شخصی در ذهن ما مجسم میشه که سعی داره با قلدری، دیکتاتوری و زورگویی دیگران رو مجبور به استطاعت از خودش کنه. اما واقعیت اینه که تمایل به در اختیار گرفتن دیگران، خودآگاه یا ناخودآگاه گرایشی شایع میان اکثر ما هست.

    اینها مثال هایی متداول از سلطه جوییست:

    " تو اگه من رو دوست داشتی این کار رو نمی کردی!" (تحریک عاطفی)
    " شوهر دوستم هرسال می برتش سفر خارجه" (مقایسه کردن)
    " باشه هرچی تو بگی، کی نظر من مهم بوده؟" (مظلوم نمایی)
    " استاد! پدربزرگم برای بار ششم مرده بود نتونستم درس بخونم" (خود موش مردگی)
    ....

    روش های سلطه جویی بسیار متنوع هست. ولی از جمله رایج ترینش میشه به موارد زیر اشاره کرد:

    1. باهوش سلطه جو: مثل کسی که مدام حرف های دیگران رو تصحیح و تکمیل می کنه. یا دوستش رو با نقطه ضعفش به شوخی در جمع ضایع می کنه.

    2. دیکتاتور سلطه جو: فردی که خودش رو در قدرت سرتر از طرف مقابل می دونه و امر و نهی می کنه. مثلا: هرجا من میگم بریم! هرچی من میگم بپوش.

    3. بیچاره ی سلطه جو: این گونه افراد با ابراز عجز و ناتوانی دیگران رو تحت سلطه می گیرند. مثل زنی که همواره خودش رو در رنج و عذاب روحی نگه میداره تا شوهرش نگرانش باشه و پروانه وار دورش بگرده.

    4. وابسته و وابسته ساز سلطه جو: کسی که با وابسته شدن یا وابسته ساختن دیگران سعی در نگه داشتن دیگران در قفس خودش داره!

    5. مشکل گشای سلطه جو: فردی که همیشه برای کمک حاضر هست.

    6. قضاوتگر سلطه جو: شخص بدبینی که همواره در حال قضاوت و سرزنش دیگران هست

    7. خوب سلطه جو: کسی که هرگز نقاط ضعفش رو بروز نمیده و همیشه نقش یک فرد مثبت رو بازی می کنه.
    و موارد دیگه که انشاءالله در تمریناتتون بهش اشاره می کنید.

    تمرین 1 / مصداق هایی از سلطه جویی که در اطرافتون مشاهده می کنید بیان کنید.

    تمرین 2 / به نظر شما فرق افراد مقتدر و توانمند با افراد سلطه جو چه چیزی هست؟

    منتظر پاسختون هستم
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  10. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 27 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  11. #56
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام دوستان

    ممنون از نظرات ارزشمندتون.

    هفته پیش که مساله همکارم رو مطرح کردم؛ چند تا مساله تو یه روز رخ داده بود.
    1) صبحش با همکارم در مورد گناه های نکرده مون به شوخی حرف میزدیم که ایشون گفتند از کجا میدونی حرفی که میزنی باعث ناراحتی نشده؟ یا اگر باعث ناراحتی شده، عمقش تا چه حد هست و ... کلا فضای شوخی بود ولی خب من خیلی به فکر رفتم که شاید خیلی آزردمشون.

    2) دو ساعت بعدش، یه برخورد خیلی قشنگ انجام دادن و من تحسین کردم، ایشون هم گفتند وقتی صبا خانم تحسین کنه من اعتماد به نفسم 100 برابر افزایش پیدا میکنه! دوباره من به فکر فرو رفتم که خدایا یعنی حرف های من چقدر رو این بشر تاثیر داره!!

    3) باز دو ساعت بعدترش به یکی از همکارای دیگه در حضور خودم گفتن که من خیلی حاضر جوابم!!
    بعد من اومدم اینجا، نوشته های اینجا رو خوندم و خودم رو گذاشتم جای همکارم و دیدم خیلی افراطی از دید ایشون خودمحور هستم.

    اما واقعیت مساله، همکار من شدیدا منفعل هستند و همسرشون یک بانوی شدیدا سلطه جو هست، ایشون از ازدواجشون اونقدرا راضی نیستند و برای همین تبدیل شدن به یه موجود ضد زن!! که از هر فرصتی برای تخریب و توهین به زن ها استفاده می کنند، من هیچی نمیگم چون درکشون میکنم، و گاهی هم میگم بابا!!! من خانمم خب بد نیست کمی رعایت کنی و 1% احتمال بده به من برخوره! ولی نرود میخ آهنین در سنگ!
    کلا هم اگه مثلا بهشون بگی یه کاغذ اضافه تر از وظیفه خودشون جابه جا کنند، یا زودتر جابه جا کنند! دیگه یا میشی دیو دو سر!! یا مدافع حقوق خلق اله و ...
    خب بنده هم آدم هستم و تو این دوسالی که همکارشون بودم چند باری کاسه صبرم تموم شده! و از خجالتشون در اومدم البته همیشه حواسم هست تحسین کنم و حمایت کنم ولی اون چند بار گویا تو ذهنشون موندگار شده!
    از اون طرف خب ایشون نقش رنده برقی رو برای اعصاب من و اون یکی همکارم بازی می کنند و من فکر میکردم صبر من کم هست یا من حساس و خیلی تو چارچوب هستم ولی در راستای درک ایشون بهشون گفتم شما که اینقدر از حضرت بانو!! شکایت داری که غر می زنه! خودت که ما رو نابود کردی با غرهات!! می فرمایند خب شماها می خندین و این یعنی از غرهای من اذیت نمیشین دیگه اونجا بود که من "خودمحوری" رو به معنای واقعی کلمه درک کردم. و البته اذعان کردم که از اخلاق خوب ما داری سوء استفاده می کنی!!

    نکته بعدی من مدت هاست در مورد اینکه ایشون اینقدر رو اعصاب هستند عذاب وجدان دارم!! یعنی همونطور که گفتم خودخوری داشتم که من حساسم! ولی تو همین هفته اخیر ایشون یک روز مرخصی بودند، و مبالغه نکردم اگر بگم 20 نفر اومدن گفتن که امروز شما دوتا (من و اون یکی همکارم) چقدر حالمون خوبه و چهره مون با نشاطه و کاملا مشخصه از نبود همکار مذکور داریم بهره میبریم!! اینجا هم من باز به فکر فرو رفتم که اونها فقط همکار رو در حد چند دقیقه در روز یا حتی چند روز یکبار می بینند و متوجه موج منفی و ماهیت رنده برقی ایشون شدن! پس من چرا این همه مدت خودخوری، عذاب وجدان دارم و نمی پذیرم مشکل از ایشون هست و نه من؟؟

    الان حرف هایی که زدم به این تاپیک ربط داشت؟ ربط نداشت؟!!

    با سلام
    با اجازه صاحب تاپیک من نظرم رو در مورد این همکار صبا جان عنوان می کنم

    به نظر من نیازی نیست که آدم با همه اطرافیان رابطه صمیمانه داشته باشه
    در مورد این جور آدما به نظرم روابط باید به میزان حداقل ممکن باشه

    یعنی ظاهر رابطه نسبتا خوب باشه ولی در حد سطحی
    نیاز نیست آدم برای همه آدمها شنونده خوبی باشه یا در راستای خواسته هاشون قدم برداره

    من اگر جای صبا باشم اتفاقا دل به دل این همکار نمیدم اصلا
    مثلا از همسرش گلایه می کنه بهش میگم این موارد رو به خود ایشون باید بگید
    از خانمها گلایه می کنه میگم بله البته این نظر شخصی شماست و من به شما و به همه حق میدم نظر شخصی خودشون رو داشته باشن

    یا چند بار وسط حرفش میگم ببخشید شرمنده اگر اجازه بدید من این کارم رو انجام بدم بعدا در موردش با شما صحبت می کنم بعدا مثلا دو ساعت بعدش که طرف یادش رفت و از مود غر غر دراومد، میرم میگم ببخشید برای انجام اون کار عجله داشتم و اون موقع نمی تونستم تمرکز داشته باشم اگر موردی هست بفرمایید.
    که هم زیاد بی ادبی نشده باشه و هم طرف بفهمه که همیشه هم نمی تونه وقت منو برای چیزهای صد من یه غاز بگیره

    به عبارتی برای خودم در رابطه با این آدم یه حریم ایجاد می کنم و از یه جایی به اون طرف نمیذارم بیاد جلو (البته به شیوه مودبانه نه پرخاشگرانه)
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  12. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    عشق آفرین (سه شنبه 24 بهمن 96), صبا_2009 (شنبه 21 بهمن 96)

  13. #57
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها

    تمرین 1 / مصداق هایی از سلطه جویی که در اطرافتون مشاهده می کنید بیان کنید.

    تمرین 2 / به نظر شما فرق افراد مقتدر و توانمند با افراد سلطه جو چه چیزی هست؟

    منتظر پاسختون هستم
    عشق آفرین عزیز در مورد تمرینهاتون

    من یک همکار دارم که در شرایط عادی آدم بدی نیست خیلی مودبه و اگر کاری که به خودش ضربه نزنه از دستش بربیاد برای همکاران انجام میده

    ولی امان از وقتی که منافعش به اندازه یه سر سوزن در خطر باشه

    مثلا موقع انتخاب واحدهای درسی بهترین واحدها رو انتخاب می کنه و هر همکاری روی یکی از واحدها دست بذاره میگه این واحد خط قرمز منه و اصلا سرش شوخی ندارم

    یعنی به شدت خودخواهه

    به نظرم میشه خودخواه سلطه جو

    به نظرم این مدل افراد نیاز به یک عزم همگانی دارن که مجبور به عقب نشینی بشن

    که الان توی گروه ما چنین جوی ایجاد شده
    چون دستش برای همه رو شده و یه جورایی همه رو به لج انداخته

    وقتی خودخوهانه برخورد می کنه اون موضوع رو به رای میگذاریم و به اون فقط یه حق رای میدیم و بس

    دیگه کوپن هاش تموم شدن و کسی به احترام حرفش عقب نشینی نمی کنه

    به نظرم اگر اون فرد سلطه جو توی محیط اجتماع باشه میشه مودبانه و با احترام از مافوقش برای حل مشکلاتی که ایجاد کرده کمک گرفت

    ولی اگر توی خانواده باشه به نظرم خیلی کار سختیه بستگی به درجه نزدیکی فرد داره
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  14. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 27 بهمن 96), عشق آفرین (سه شنبه 24 بهمن 96)

  15. #58
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها

    تمرین 1 / مصداق هایی از سلطه جویی که در اطرافتون مشاهده می کنید بیان کنید.

    تمرین 2 / به نظر شما فرق افراد مقتدر و توانمند با افراد سلطه جو چه چیزی هست؟
    تمرین1/
    پست اولی که راجع به خودمحور و تایید طلب و سلطه جو گذاشته بودی در نگاه اول خودم را کاملا به دور از این سه دسته از شخصیت می دونستم اما بعد از اینکه بیشتر مطالعه کردم و مخصوصا اون تست 8 ریشتری که دادم متوجه شدم که در شرایط مختلف خودم نمونه بارز یک سلطه گر آدم خوب، کمتر سلطه گر وابسته و به ندرت هم قضاوت گر هستم.

    در برابر آدم هایی که دوستشون دارم در زمان هایی که بهشون نیاز دارم بیشتر از این روش استفاده می کنم (سلطه گر آدم خوب). البته اغراقم زبونی نیست بلکه در عمل خیلی بیش از اندازه محبت می کنم.

    در برابر همسرم اکثر اوقات نقش سلطه گر وابسته رو بازی می کنم البته این یکی غیر عمد هست .

    در برابر زن برادر هام و خانواده همسرم سلطه گر قضاوتگر هستم و این یکی از دلایلی هست که باعث شده اونها از من خوششون نیاد و نتونند با من صمیمی بشن.

    اتفاقا ازقول یکی از زن برادرهام شنیدم که گفته بود که اصلا نمی شه با بی نهایت راحت بود چون هر حرفی بزنی یه حرف درشت و کوبنده جوابمون می ده . الان که نگاه می کنم به خاطر اینه که دایم کارهاشون رو قضاوت می کنم و روی بدی هاشون زوم کرده ام و به خاطر یک سری کارهاشون نمی تونم ببخشمشون.


    تمرین2/

    افراد مقتدر و توانمند : افرادی صادق و سالم هستند . به حقوق خودشون و دیگران کاملا آشنا هستند و به حقوق دیگران تجاوز نمی کنند. خود فاش سازی سالم و صحیح دارند. اعتماد به نفس بالایی دارند و به خود احترام می گذارند آرامش خاطر دارند و هدف گرا هستند.

    توضیحات تکمیلی در لینک زیر :
    http://www.mardoman.net/life/aggression

    افراد سلطه جو

    شخص قلدر: این نوع شخصیت درباره بیداد گری، عصبانیت و خشم خود اغراق می کند و می خواهد او را هدایت ، تحمیق و از او مراقبت کنند.

    دیکتاتور : در بیان قدرت اغراق می کند، دستور می دهد ، اعمال قدرت می کند و به هر کاری که به کنترل قربانیان منتهی شود متوسل می شود.

    حسابگر: گول می زند ، دروغ می گوید و همیشه سعی می کند دیگران را تحمیق کند و تحت کنترل در آورد.

    وابسته: قطب مخالف حسابگر ، شخصیت وابسته است . وی در میزان وابستگی خویش اغراق می کند و می خواهد او را هدایت و از وی مراقبت کنند.

    آدم خوب : درباره عشق و میزان مراقبت از دیگران اغراق می کند و با پنبه سر می برد . کنار آمدن با این نوع شخصیت مشکل تر از کنار آمدن با افراد قلدر است.

    آدم ضعیف:اغلب قربانی دیکتاتورها هستند . این شخص در بیان حساسیت های خود اغراق می کند و برای کنار آمدن با افراد قلدر از پس خود بر می آید.

    قضاوتگر : این دسته درباره قدرت انتقاد گری خود اغراق می کنند به همه افراد بدبینن اند و گفتارشان سرزنش آمیز و توام با رنجش و تنفر است و گناه دیگران را به سختی می بخشند.

    منبع : http://www.salamatnews.com/news/8532...C%D8%B3%D8%AA-

  16. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 27 بهمن 96), عشق آفرین (سه شنبه 24 بهمن 96)

  17. #59
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام دوستان

    خب من تو این تاپیک بیشتر مثال ها رو بر اساس همکارم میزنم؛ فقط قبلش بگم که ایشون دیو دوسر نیست! یه آدم معمولیه با کلی خصوصیات مثبت؛ من برای یادگیری خودم و شفاف سازی موضوع از ایشون استفاده میکنم


    تمرین 1
    / مصداق هایی از سلطه جویی که در اطرافتون مشاهده می کنید بیان کنید.

    1. باهوش سلطه جو: مثل کسی که مدام حرف های دیگران رو تصحیح و تکمیل می کنه. یا دوستش رو با نقطه ضعفش به شوخی در جمع ضایع می کنه.
    دقیقاً همین همکار منمثلا یه بنده خدایی پیش ما کار می کرد (پسر جوانی) پلیپ داشت و کمی تو دماغی حرف میزد، همکار من هر فرصتی پیش می اومد هی به این می گفت من جای تو بودم مثلا 20 میلیون می دادم و خودمو از شر این دماغ با این صدا راحت می کردم
    یا مثلا فامیلی یه بنده خدایی فرض کنید کبوتریان باشه، همکار من چپ میره راست میاد به این میگه کلاغ نه جلوی خودشا، پشت سرش بعدش میگه ما با هم سالهاست رفیقیم و ناراحت نمیشه!



    3. بیچاره ی سلطه جو: این گونه افراد با ابراز عجز و ناتوانی دیگران رو تحت سلطه می گیرند. مثل زنی که همواره خودش رو در رنج و عذاب روحی نگه میداره تا شوهرش نگرانش باشه و پروانه وار دورش بگرده.

    همین همکارم از بس استرس داره، گاهی تپش قلب می گیره! و دکتر بهش گفته گاهی مثلا پروپرانول بخور، بعد تا یه چیزی بهش بگیم میگه من اگر اعصاب داشتم که این قرص ها رو نمی خوردم!

    4. وابسته و وابسته ساز سلطه جو: کسی که با وابسته شدن یا وابسته ساختن دیگران سعی در نگه داشتن دیگران در قفس خودش داره!

    بازم همکار محترمم: هر وظیفه جدیدی که برای ما تعریف میشه، یا مربوط به تکنولوژی هست، ایشون خودش رو می زنه به خنگی (اینکه میگم خنگی چون خودشون میگن و دقیقا از همین واژه استفاده میکنند که من "خنگم" دیر یاد میگیرم، شماها یاد بگیرید) یعد ما از نظر شغلی هم رده هستیم یعنی کسی رئیس و مرئوس دیگری نیست! و البته همونطور که قبلا که گفتم ایشون سابقه کارشون خیلی از ما بیشتره، ولی با این وجود همش میگه رئیس شمائید و هر چی شما بگین!! و شدیدا و صراحتاً تمایل به رفع مسئولیت از خودشون دارن.



    6. قضاوتگر سلطه جو: شخص بدبینی که همواره در حال قضاوت و سرزنش دیگران هست
    همکار محترمم به همکارهای یه بخش دیگه که کارشون واقعا زیاده میگه حتما یه برنامه ای دارید که همیشه تا شب اداره هستید! یا من برای مراجع کننده توضیح میدم در حد 3 دقیقه یا نهایتا 5 دقیقه میگن چرا اینقدر فک میزنی! یه کلمه بگو آره یا نه!
    یا اعصابم خورد میشه از دست مراجعه کننده ای که پیله هست، باز یه جور دیگه سرزنش! که اینا رو همون اول بفرست پیش من

    7. خوب سلطه جو: کسی که هرگز نقاط ضعفش رو بروز نمیده و همیشه نقش یک فرد مثبت رو بازی می کنه.

    اولین بار که این رو خوندم حس کردم شاید خودم خوب سلطه جو هستم ولی بیشتر که دقت کردم دیدم که من اصراری به مثبت بودن یا پنهان کردن نقاط ضعف ندارم؛ هر چند که شخصیتاً تا مدت های طولانی با کسی صمیمی نمیشم و همین باعث میشه نقاط ضعفم زیاد به چشم نیاد! کلمه هرگز کلمه مهمی است تو این تعریف به نظر من

    و موارد دیگه که انشاءالله در تمریناتتون بهش اشاره می کنید.


    تمرین 2 / به نظر شما فرق افراد مقتدر و توانمند با افراد سلطه جو چه چیزی هست؟

    یه مبحث تو مسائل مدیریتی و سیستمی هست که سیستم یا سازمان نباید قائم به فرد باشه، یعنی چی؟ یعنی من اگر شرکت دارم نباید اینجوری باشه چون x , y , z کارمندام هستند شرکتم موفقه و سوددهی بالایی داره، در حالیکه درستش این هست که سیاست کلی به یه سمتی باشه که اگه امروز x گفت از فردا نمیام خللی به روند کلی کار وارد نشه!
    در مورد تفاوت فرد مقتدر و توانمند با فرد سلطه جو همین اصل حاکمه! فرد سلطه جو وابسته است به اشخاص! اگر شخص عوض بشه و فرد دیگه ای در مقابلش قرار بگیره شاید نتونه از پس مدیریت اوضاع بربیاد و زندگی ش دچار اختلال بشه! ولی فرد مقتدر و توانمند وابسته به افراد نیست، وابسته به شرایط هم نیست، تو بیابون با لباس تنش هم که رهاش کنی پس از مدتی می تونه جایگاه قبلیش و حتی بهتر از اون رو بدست بیاره.

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------


    سلام فکور عزیز.

    خیلی ازت ممنونم که توجه نشون دادی و واسم نوشتی. نمی دونم که اینجا جاش باشه که جواب بدم یا نه؟ ولی خب سعی میکنم کوتاه جواب بدم.
    هر چند که این همکار من case study بسیار مناسبی برای این تاپیک هست و من دیگه همه مثال ها و تمرین هام رو از رو ایشون گفتم

    با سلام
    با اجازه صاحب تاپیک من نظرم رو در مورد این همکار صبا جان عنوان می کنم

    به نظر من نیازی نیست که آدم با همه اطرافیان رابطه صمیمانه داشته باشه
    در مورد این جور آدما به نظرم روابط باید به میزان حداقل ممکن باشه

    یعنی ظاهر رابطه نسبتا خوب باشه ولی در حد سطحی
    نیاز نیست آدم برای همه آدمها شنونده خوبی باشه یا در راستای خواسته هاشون قدم برداره
    رابطه من تو محیط کار همیشه به همین شکل هست؛ یعنی رابطه دوستانه هست؛ پر از طنز و شوخی ولی عمقش به یک میلی متر هم نمیرسه، من در جهت خواسته های وجدانم فقط گام بر می دارم و لاغیر

    من اگر جای صبا باشم اتفاقا دل به دل این همکار نمیدم اصلا
    مثلا از همسرش گلایه می کنه بهش میگم این موارد رو به خود ایشون باید بگید
    از خانمها گلایه می کنه میگم بله البته این نظر شخصی شماست و من به شما و به همه حق میدم نظر شخصی خودشون رو داشته باشن

    محبط کار من بر اساس تعامل با آدم هاست! وقتی که همکار من جلوی من به هر موجود مذکری که تو اتاق هست میگه من اگر تو این مملکت کاره ای بودم عمراً نیروی زن استخدام میکردم! یا فلانی! تو مثل من دیوانه نشو و ازدواج نکن و زن ها ال و بل هستند! اینجا من طرف صحبت نیستم که بگم من کار دارم؛ و اتفاقا چون کار دارم باید حضور داشته باشم تو اتاق و نمی تونم فضا رو ترک کنم؛
    که اگه من طرف صحبت باشم هم بلدم بحث رو منحرف و عوض کنم و حتی گاها جواب دندان شکنی دادم که تو ذهن تو ایشون حاضرجواب جلوه میکنم

    یا چند بار وسط حرفش میگم ببخشید شرمنده اگر اجازه بدید من این کارم رو انجام بدم بعدا در موردش با شما صحبت می کنم بعدا مثلا دو ساعت بعدش که طرف یادش رفت و از مود غر غر دراومد، میرم میگم ببخشید برای انجام اون کار عجله داشتم و اون موقع نمی تونستم تمرکز داشته باشم اگر موردی هست بفرمایید.
    که هم زیاد بی ادبی نشده باشه و هم طرف بفهمه که همیشه هم نمی تونه وقت منو برای چیزهای صد من یه غاز بگیره

    به عبارتی برای خودم در رابطه با این آدم یه حریم ایجاد می کنم و از یه جایی به اون طرف نمیذارم بیاد جلو (البته به شیوه مودبانه نه پرخاشگرانه)

  18. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 22 بهمن 96), paiize (جمعه 27 بهمن 96), عشق آفرین (سه شنبه 24 بهمن 96)

  19. #60
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    مرسی بچه ها. فوق العاده اید.

    اول مشقاتون ببینم...

    فکور جان، با توصیفاتی که دادین، همکار شما بیشتر به نظر میاد خودمحور باشند تا سلطه جو. یعنی طبق تعریفی که دادیم، خودمحور شخصی هست که فقط منافع خودش رو در نظر می گیره و به خواست و نیاز دیگران اهمیتی نمیده. اما سلطه جو از دیگران ناعادلانه در راستای اهداف خودش بهره کشی می کنه. حالا شاید ایشون سلطه جو هم باشند و احتمالش هم زیاده. چون خودمحوری و دگر محوری، هر دو پیش درآمدی بر سلطه جویی هستند.

    بی نهایت عزیز...

    میگن پزشک های گرامی هنگام ورود به دانشگاه معمولا دچار سندرم خودبیمارانگاری میشن. یعنی با علائم هر بیماری آشنا میشن میگن ای وای، من هم دارم! با توجه به ضمیمه زلزله 8 ریشتری، تصورم اینه که شما هم دچار چنین تفکری شدین. ما همان ابتدا تاکید کردیم خصلت خود محوری و سلطه جویی درون همه ما هست، پس طبیعی هست حس اش کنیم. حال ممکنه عدم مدیریت صحیح اش، منجر به تخریب ارتباطاتمون بشه. این که آنالیز کردین چه جاهایی احتمالش هست درست مدیریت نشده باشه خیلی عالی هست و همه ما هم برای همین اینجا هستیم. کسب مهارت! ولی باعث نشه خودتون رو ببازید و نگاه مثبت به خود رو تحریف کنید. پاسخ دو هم بسیار عالی بود و بابت مقالات مفیدتون ممنون.

    صبابانو...

    همکار شما عجب کیس مناسبی هست. :) در مورد پاسخ تمرین 2 به نکته خوبی اشاره کردین. به همین دلیل هست که ما علت سلطه جویی رو عدم عزت نفس می دونیم. در واقع شخص سلطه جو نه به توانمندی خودش باور داره و نه به دیگران اعتماد داره. در حالی که فرد مقتدر و توانمند، همانطور که بی نهایت گفت، عزت نفس داره، صادقانه نیازش رو اقرار می کنه، حقوقش رو مطالبه می کنه و به حقوق دیگران هم احترام میگذاره.

    تمرین 3 / به نظر شما چه کنیم در ارتباطاتمون کمتر سلطه جو باشیم و بیشتر مقتدر؟

    مثال:
    - به همان اندازه که خودمون رو تصدیق می کنیم روحیه دیگران رو درک کنیم.
    - درک کنیم میان صمیمی ترین افراد هم فاصله وسیعی هست و به این فاصله احترام بگذاریم.
    - به شخص مورد علاقه مون فشار نیاریم و به جای حسادت و حساسیت نسبت به او، علایق خودمون رو گسترش بدیم
    - به جای اینکه دیگران رو وادار کنیم از ما پیروی کنند، اون ها رو به بی همتایی تشویق کنیم و ازشون بخواهیم یگانه باشند.
    - در روابط دو طرفه گاهی بپذیریم پیرو باشیم.

    شما چی فکر می کنید؟
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  20. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 27 بهمن 96), فکور (شنبه 28 بهمن 96), صبا_2009 (چهارشنبه 25 بهمن 96)


 
صفحه 6 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.