نوشته اصلی توسط
Pooh
سلام.ممنون از اقا غلام و اقای کرای.
دوستم فقط تعریف کرد و من گوش کردم و گفتم مشاوره رو ادامه بدی بهتره. و اصلا قصد اینکه مشاوره بهش بدم ندارم. چون صلاحیتش رو ندارم.
این هم که اینجا گفتم اصلا به خاطر دوستم نیست. فقط وقتی گفت مشاور گفته این حساسیته، من خودم یه زنگ خطری برای خودم حس کردم و خواستم ببینم ایا مثلا منم حساسم؟
من خودم خیلی دیدم مثلا بچه ها توی خوابگاه خیلی با هم صمیمی ان و حتی با کلماتی که به نظر من فحش هست همدیگه رو صدا میکنن و مشکلی هم ندارن و با شوخی و خنده طی میکنن. ولی من اصلا اینجوری نیستم. با صمیمی ترین دوستام هم حریم زیادی رعایت میکنم و اصلا با نمیتونم اونجوری باشم که میبینم بقیه هستن.
یا مثلا من توی عمرم توی درسام حتی یکبار هم تقلب نکرده ام. ولی به چشم دیدم تمام همکلاسی های مقطع فعلی با تقلب صد در صد امتحان دادن. و حرصم گرفته بود و خیلی عصبانی بودم. ولی وقتی تو خونه یا برای دوستای دیگم تعریف میکردم و حرص میخوردم خیلی راحت میگفتن چیزی نیست که تو لجت گرفته! و به طرز جالبی یکی از همونایی که تقلب محض کرده بود، معتقد بود دعاهاش جواب داده و تمام کیهان به کمکش اوندن به خاطر ختم فلان سوره و شرایط جور شده که بتونه تقلب کنه.
یعنی اگه شاخ در اوردنی بود، من اون روز که این حرفا رو میزد، قطعا دو متر شاخ در آورده بودم.
کلا دیگران من رو ادم خشکی میدونن. یعنی بارها شده نظر که از دیگران خواستم میگن خوبیت مهربونیت و ایرادت یکم زیادی خشک و رسمی بودن!
حالا امسال میخوام روی این چیزای خودمم کار کنم.
چون قصد دارم اگر امسال خواستگاری پیش اومد، با ارامش بهتری بتونم بررسی کنم. و اگر امسال ازدواج جور نشد دیگه کلا رو ازدواج روخط قرمز بکشم و برنامه ی زندگی مجردی و کار و بعد از فارغ التحصیلی اگر شد به فرزندی گرفتن یه بچه رو اجرا کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)