مرحله ی دوم :
مرحله دوم ، انگیزه هست .بیشتر ماها .واقعا دوست داریم عوض بشیم – اما نمی توانیم خودمان را وادار به تغییر کنیم .
تغییر به توانمندی نیاز ندارد ،،،تغییر به انگیزه نیاز دارد .
مثلا اگر کسی اسلحه روی سر من بگذرد و بگوید – بهتر هست افسردگی را رها کنی و از همین حالا شاد باشی مگرنه شلیک می کنم ،،،مطمن باشید براش پشتک هم می زنم – چه برسه به خنده :)
اما مشکل اینجاست که تغییر اغلب یک ضرورت نیست .ما باید حس ضرورت را در خودمان بسیار شدید کنیم و خود را مجبور سازیم تغییر کنیم .
دو قدرت در زندگی ما وجود داره : ( دو تا انگیزه )
قدرت درد – قدرت لذت
مثلا :از یک طرف ، می خواهیم تغییر کنیم ،،،نمی خواهیم به خاطر سیگار کشیدن سرطان بگیریم ، نمی خواهیم به خاطر چیزی که در گذشته مان رخ داده است در بقیه عمرمان احساس افسردگی داشته باشیم ،،،از طرف دیگر ،، از تغییر می ترسیم و با خود می گوییم :اگر سیگار کشیدن را ترک کنم ، چه اتفاقی می افتد ؟
اگر سیگار را ترک کنم لذت آن را از دست می دهم .
هنگامی که همچنین سوالاتی از خودمان می پرسیم – یعنی سئوالاتی تو ام با درد و لذت ،،، در واقع مغز خودمان را لای منگنه می گذاریم - این کار ما باعث میشه مغز مطمئن نباشه !
راه حل چیست ؟
یکی از کارهایی که افراد را تغییر می دهد ، رسیدن به آستانه ی درد است .
یعنی تجربه ی درد ، به اندازه ای که بدانیم اکنون باید تغییر کنیم .
یعنی باید به نقطه ای برسیم که مغز ما بگوید :" آن را تحمل کردم – دیگه بسه - نمی توانم این گونه زندگی کنم ""
اما ما این چنین شرایطی را تحمل کردیم ،،،، چرا ؟
شاید به خودمان بگوییم که شرایط بهتر می شود - شاید اتفاق خاصی بیافتد ،،
اما ...
کاری برای بهتر شدن آن انجام ندادیم .
اگر آن قدر رنج کشیده ایم ، پس چرا آن شرایط را ترک نکرده ایم ؟
با وجود آنکه شاد نبوده ایم .
مثلا طرف میگه :
"" آره من الان خوشحال نیستم ، اما اگر اکنون این فرد را ترک کنم و هرگز کسی را پیدا نکنم ، آن وقت چه می شود ؟
حداقل الان می دونم چگونه به رنجی که می کشم بپردازم ! ""
این نوع تفکر مانع بروز تغییرات در افراد می گردد .
همان طور که بیان شد ، باید ما خودمان را به آستانه درد برسانیم ، به طوری که به خودمان بگوییم دیگه بسه – من باید تغییر کنم .
ما در صورتی نغییر می کنیم که ، تغییر را ضرورت بدانیم .
وقتی ما خودمان را می خواهیم آزاد کنیم از مشکلاتی مانند :افسردگی – نگرانی – ترس و ......باید عمیقا حس کنیم که نیاز به تغییر داریم .
اگر چند بار کوشیده ایم تغییری ایجاد کنیم – اما هر بار شکست خورده ایم باید بدانیم که درد ناشی از شکست به حد کافی قوی نبوده است،،، و ما هنوز به آستانه ی درد نهایی نرسیده ایم .
سئوال : به نظر شما کدام یک از عامل های زیر باعث میشه ما در آستان ی درد ( هدفی برای تغییر ) قرار بگیریم :
1) استاندارهای زندگی خودمان ( عامل درونی)
2) عامل بیرونی مثلا : خانواده – دوست - کشور – و ......
بزرگ ترین اهرمی که می تونیم برای خودمان درست کنیم درد و رنج درونمان هست – نه بیرون ار وجودمان ،،
دانستن اینکه تا کنون نتوانسته ایم مطابق استاندارها یمان زندگی کنیم ، خود بزرگ ترین رنج است ،، چون فرد ار درون کاملا تحت فشار هست .
اگر عامل و فشار بیرونی ( مثل خانواده و دوست و .... ) را فرد اعمال کنیم – باعث میشه که فرد مقاومت کنه ،،، ولی عامل درونی قدرت بیشتری دارد .
ولی خب چرا ما تغییر نمی کنیم ؟
چون تغییر را درد می دونیم ،،نه لذت،،در حالی که تغییر لذت بخش هست .
باید دو جور سئوال پرسیده بشه که انگیره ایجاد کنه :
سئوال دردی
به عنوان مثال :
اگر تغییر نکنم چه بهایی را باید بدهم ؟
اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟
سئوال لذت بخش
اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
باید هر دو سئوال را از خود بکنیم و پاسخ خوب براش پیدا کنیم . .
مثال :
ما الگوی نگرانی داریم – اگر بخوایم از این دو مرحله استفاده کنیم :
مرحله اول : باید به خودمان بگوییم ،،به جای نگرانی چه چیزی می خواهم ؟ ( خواستن )سپس باید در این زمینه تعهدی برای خودمون ایجاد کنیم .
مرحله دوم : باید نگرانی را به آستانه درد برای خودمان برسانیم مثلا بگوییم که:
نگرانی زندگیمان را ویران می کند .
این سئوال ، احساس درد را در ما بوجود می آورد
حالا با سئوال لذت بخش :
اگر نگران نباشم و به جاش شاد باشم چه چیزی بدست می آوریم ؟
جواب : مثلا اگر شاد باشم پوست صورتم زیباتر می شود
و ......
با این سئوالات و جواب ها ،،متوجه میشیم که نگرانی ، ما را به جای خطرناکی می رسانه ،،،و می دانیم که اگر نگران باشیم باید چه بهایی بپردازیم .
و اگه به جای نگرانی شادباشم ،،چه چیزهایی به دست می آورم .
قانون (80 و 20 ) در این جا هم کاربرد داره – یعنی :
بیست در صد در هر تغییر ، دانستن نحوه ی انجام آن است ، اما 80 درصد آن دانستن دلیل انجام آن هست
اگر ما دلیل کافی و خوب داشته باشیم برای تغببر یک الگو منفی ،،،،می توانیم معجزه کنیم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)