نوشته اصلی توسط
نیکی 69
ولی برای بعدش که دیگه احتمالا مستقر شدیم تو خونه خودمون و شوهرم چون فرد فهمیده ای هست احتمالا متوجه میشه هر موقع از خونشون میام چقد عصبی و پرخاشگر میشم.
الان چون کنار هم نیستیم متوجه حالتهام نمیشه.
امیدوارم بفهمه.
یا حداقل مادرش این رویه رو تموم کنه.
عزیزم سعی کن خودت مشکلت با مادرشوهر رو مدیریت کنی ، اگه از حرفشون ناراحت شدی اون حرف رو به چالش بکش ، مثلا به مادرشوهرت بگو مامان منظورتون چیه؟ یا میشه بیشتر توضیح بدین که قضیه چی بوده؟ مامان چی شده بود که خاله همچین برداشتی کرده؟ چه رفتاری از همسرم دیده؟ ببین باز هم میتونه جزئی تر بگه؟ اگر واقعا رفتار سردی بوده که مقصر همسرشما بوده به مادرشوهرتون بگین بهتره اینو مستقیم با همسرشما درمیون بذاره که کدورتی نمونه ،همه اینارو با زبون خوش بگو ، اینجوری مادرشوهرت رو ارجاع میدی به همسرت
مادر خودم نظرش اینه چون فکر میکنه دارم پسرشو ازش میگیرم.
من حاضرم شوهرم هر روووز تنها بره بهش سر بزنه، نظر شما چیه؟
به نظرم پاک کردن صورت مسأله هست.
یه نظر دیگه هم میخوام، میگم کلا یه مدت طولانی دو سه ماهه در مورد این چیزا سکوت مطلق کنم پیش همسرم تا مطمئن بشم جام توی قلبش محکم شده، اونوقت یه سری مشکلات رو تو فضایی که سحر بهاری تو پستهای قبل توضیح دادن مطرح کنم.
به نظرم مطالب سحربهاری رو از همین الان اجرایی کن چرا دوماه بعد؟ و اینکه فکر میکنی اگر جات توی قلب همسرت محکم بشه چه خواهد شد؟ هیچ مردی طاقت اینکه همسرش مدام از خانوادش شکایت کنه نداره و البته هیچ زنی هم طاقت اینو نداره،بالاخره این زنی که شما ازش صحبت میکنید یه مادره که سالها پسری رو در دامان خودش پرورش داده که الان همسرشماست و عاشقانه همدیگرو دوست دارید، همسر شما حتما عاشقانه مادرش رو دوست داره وجلب رضایت هردوی شما هم زمان وقتی باهم در کشمکش باشید خیلی سخت میشه.
فعلا راه درازی در پیش دارم. باید بیشتر از اینا تحملمو بالا ببرم.
ممکنه با رفتنمون به خونه خودمون، کلی مشکلات جدید بار بیاد، مثل رفت و آمد سر زده و ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)