به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 40 نخستنخست 12345678910111213142434 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 392
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 91 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1389-2-03
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,335
    سطح
    29
    Points: 2,335, Level: 29
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 39 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    از همه بخاطر خاطرات قشنگشون ممنون منم خیلی لذت بردم حتی نشستم فکر کردم منم حتما یه خاطره شیرین با شوهرم داشتم چون اون یه زمانی عاشق من بود ولی چیزی یادم نیومدبازم خوشحالم که هنوز مردایی هستن که عاشق همسرشونند و ابرا علاقه رو بلدند

  2. 10 کاربر از پست مفید mahya tanha تشکرکرده اند .

    mahya tanha (دوشنبه 02 بهمن 91), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مهر 90 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-03
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    3,717
    سطح
    38
    Points: 3,717, Level: 38
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    890

    تشکرشده 902 در 220 پست

    Rep Power
    41
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    خانم mahya tanha

    چرا فکر می کنید حتماً باید شوهرتون لحظات و خاطرات عاشقانه رو ایجاد کنه؟ پس شما چی؟
    [size=medium]فراغ و وصل چه باشد، رضای دوست طلب *** که حیف باشد از او غیر از او تمنایی[/size]

  4. 12 کاربر از پست مفید green تشکرکرده اند .

    green (دوشنبه 02 بهمن 91)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 91 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1389-2-03
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,335
    سطح
    29
    Points: 2,335, Level: 29
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 39 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    green
    عزیزم مثل اینکه تاپیک منو نخوندید من الان نزدیک به 2ماه است که از شوهرم جدا زندگی می کنم و قصد داریم از هم جدا بشیم (البته با اصرار اون )با اینکه هنوزم دوستش دارم.

    حالا که گفتید منم باید سعی در ایجاد لحظات عاشقانه بکنم یه خاطره یادم اومد یه سری من چند روز رفته بودم خونه مامانم و بعد که برگشتم دیدم شوهرم حسابی سرما خورده و رو تختواب خوابیده وقتی که رفتم چشماشو باز کرد اصلا حال نداشت من احساس کردم چقدر دوستش دارم و چقدر دلم براش تنگ شده یهو بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود دیگ تنهات نمی ذارم اونم گفت منم دلم برات تنگ شده بود.

  6. 14 کاربر از پست مفید mahya tanha تشکرکرده اند .

    mahya tanha (دوشنبه 02 بهمن 91)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 شهریور 89 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1389-6-18
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,791
    سطح
    24
    Points: 1,791, Level: 24
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    33
    تشکرشده 34 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    سلام

    من تقریبا 10 ماهه که عشقمو پیداش کردم .

    قشنگترین خاطره زندگی مشترکم با همسرم تقریبا یک ماه بعد از ازدواجمون بود. یه شب که انقد دلم گرفته بود . از صبحش همش سعی می کردم گریه نکنم . انقد مشکلات خودم و حرفهای اطرافیان روانیم کرده بود که وقتی عزیزم اومد کنارم روی تختم دوتایی نشستیم یهو بغلش کردم یه عالمه بی صدا گریه کردم . اوونم محکم بغلم کرد و گفت بمیرم عزیزم چقدر دلت پره !!! چرا؟ منم گفتم هیچی .بعد بهم گفت هیچی نگو ...... و اونقدر با حوصله توی همون حالت موند که من به آرامشی رسیدم که هیچ وقت فراموش نمی کنم . انگار دیگه هیچ مشکلی نداشتم . همه چیز یادم رفته بود .
    عشقم الان سر کاره ولی انقد دلم واسش تنگ شده
    خدایا ازت متشکرم که یکی از فرشته هاتو واسم فرستادی

  8. 34 کاربر از پست مفید آرینا تشکرکرده اند .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), آرینا (دوشنبه 02 بهمن 91)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 91 [ 14:27]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,507
    سطح
    30
    Points: 2,507, Level: 30
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 118 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    واقعا" اين خاطرات زيباست و آدمو به وجد مياره
    بيشتروقتها حس مي كنم پول درآوردن و چرخوندن زندگي كارما مردهاست
    خانومم يه چهار الي پنج ساليه توي كار آرايش خانمهاست
    واقعا" حس مي كنم بعضي روزها ميخوام دستشو ببوسم بخاطر زحمتيكه براي امرار معاش زندگي ميكشه و از خودش با اون همه استرس و ... ميگذره تا ما بهتر زندگي كنيم
    بشخصه خانومهايي كه هم كار خانه داري ميكنند و هم كاري در بيرون دارند و مشكلات و سختي ها را چشيده اند را مي ستايم

  10. 27 کاربر از پست مفید اميرپارسا تشکرکرده اند .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), اميرپارسا (دوشنبه 02 بهمن 91)

  11. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 96 [ 01:42]
    تاریخ عضویت
    1388-9-11
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    6,415
    سطح
    52
    Points: 6,415, Level: 52
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 643 در 136 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    سلام
    همسرم خیلی‌ خیلی‌ سخت ابراز محبت و احساس می‌کنه طوری که من تو ۳ سال زندگی‌ مشترک تا الان کلمه محبت آمیز ازش نشنیدم اما قشنگترین خاطراتم برای زمانی‌ هست که ۲ ماه سخت مریض شدم و حتا قادر نبود م کارای شخصیمو انجام بودم و مشکل اینجا بود که هیچ کس رو هم نداشتم به من کمک کنه چون من و شوهرم اینجا تنها هستیم و با خونوادهامون قاره‌ها فاصله داریم ولی‌ شوهرم خیلی‌ بهم کمک کردمثل مادری که بچشو ترو خشک کنه بدون اینکه برای یه لحظه بهم بگه خسته شدم .طوری که الان هم گاهی اوقات ازش عصبانی میشم یاد اون زمان میفتم کلا موضوع رو فراموش میکنم و اعصبانیتم فرو کش می‌کنه

  12. 19 کاربر از پست مفید pardis81 تشکرکرده اند .

    pardis81 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  13. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    چه خوبه که همیشه این تاپیک بالا باشه و از همدیگه عاشقی رو یاد بگیریم ...


    بعضی دوستان نوشتن همسرم زبانی بهم ابراز محبت نمی کنه ... به نظرم عاشقانه هایی که با عمل زمزه میشه هم می تونه جزو "قشنگ ترین " ها باشه ...

    مهربون من، خیلی هوامو داره و ملاحظمو می کنه ... هر وقت میریم بیرون، موقع رد شدن از خیابون خودشو می کشونه سمتی که داره ماشین میاد! ... یا همیشه کیفمو از رو دوشم بر میداره و میندازه رو دوش خودش که اذیت نشم، اونقدر که بعضی موقع ها بهش می گم" خوب صاحبش شدیا!اگه دوسش داری، بریم یکی واسه خودت بخر " ...
    وقتی توی جمع هستیم، کافیه یکی یه چیزی بهم بگه که چندان خوشایندم نیست، فوری ازم دفاع می کنه ... توی جمع، مدام نشونه و سیگنال میفرسته که به یادم هست ...
    اگه از هم جدا نشسته باشیم، هر از گاهی اس ام اس می ده ...
    بدون من مهمونی نمی ره و میگه" آخه آدم نصفه کجا بره؟!" ...
    گاهی اونقدر لطیف، دنبال خواسته و راحتیه منه که احساس می کنم مثه یه پروانه شده دورم ... می چرخه و می چرخه ...


  14. 28 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    آویژه (دوشنبه 02 بهمن 91)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 89 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1389-6-25
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,777
    سطح
    24
    Points: 1,777, Level: 24
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47
    تشکرشده 48 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Red face RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    سلام گلها سلام گلدون ها
    اولین بارمه که تو یه سایت نظر میدم.همسرم (آرشین) جراحی داشت. یه عمل سخت بعد از 5 روز درد کشیدن . به هوش که امد عینکش چشمش نبود همه ی خانوادش دورش بودن و من غریبانه و مضطرب نگاش می کردم گشت و گشت و گشت داییش گفت دنبالت می گرده. آدما رفتن کنار آرشینم من و دید تو اون درد و نج جلوی همه اولین کلماتو گفت نیمه هوشیار نیمه هوش " الهامم تولدت مبارک"

  16. 48 کاربر از پست مفید baran1357 تشکرکرده اند .

    asal2013 (چهارشنبه 15 مرداد 93), baran1357 (دوشنبه 09 بهمن 91)

  17. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 مهر 89 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1389-5-25
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,938
    سطح
    26
    Points: 1,938, Level: 26
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 44 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    دوستاي خوبم سلام
    يه روز به اتفاق خانواده ام و همسرم درحال گفتگو بوديم كه بحث به خريد ماشين كشيده شد و برادرم از همسرم سؤال كرد كه چرا پس اندازش رو براي خريد ماشين به كار نبرده كه احمدجونم در جوابش رو به من كرد و بهش گفت كه اونوقت چون ديگه پس اندازي نداشتم نمي تونستم براي خواستگاري خواهرت بيام و رو به من گفت كه اونوقت ديگه تو رو نداشتم .
    هيچ وقت اون نگاه عاشقانه احمدجونم رو در حال گفتن اون جمله فراموش نميكنم

    براي خوشبختي جوونهامون دعا كنيم

  18. 19 کاربر از پست مفید آي سوودا تشکرکرده اند .

    آي سوودا (دوشنبه 02 بهمن 91)

  19. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,348
    سطح
    29
    Points: 2,348, Level: 29
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 163 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم

    سلام به همه،
    یادمه چند ماه پیش یه شب که داشتیم از مهمونی برمی گشتیم، توی راه در اثر بی احتیاطی راننده با ماشینی که از روبرو میومد تصادف کردیم. خوشبختانه اتفاق مهمی نیفتاد و هیچ کس صدمه ای ندید ولی شوهرم از ترس اینکه نکنه یه وقت بلایی سرم بیاد اینقدر محکم منو بغل کرده بود و به خودش فشار داده بود که احساس می کردم دارم له میشم و تا دو روز بعد از اون حادثه احساس کوفتگی می کردم.

    [align=justify]
    اما قشنگترین خاطره من در این 1/5 سالی که از ازدواجمون می گذره، مربوط به اولین روزیه که با شوهرم محرم شده بودم. مراسم بله برون تموم شده بود و مهمونها رفته بودن. من و شوهرم توی اتاق کنار هم نشسته بودیم و صحبت می کردیم. اینو اولش بگم که من به شدت خجالتی بودم و خیلی طول کشید تا با شوهرم صمیمی بشم. البته شوهرمم خجالتی و سر به زیر بود. اون شب که کنار هم نشسته بودیم، شوهرم از آینده می گفت و من گوش می دادم که یهو برق رفت. من همونطور ساکت بودم و سرمو پایین انداخته بودم و منتظر بودم که شوهرم صحبتشو ادامه بده که یکدفعه احساس کردم صورتشو بهم نزدیک کرده و تا به خودم بیام منو بوسید. احساس می کردم داغ شدم. با تعجب نگاش کردم. انتظار این کار رو اینطور بی مقدمه ازش نداشتم. همین موقع بود که برق اومد. شوهرم با لبخند و خجالت نیگام می کرد و عشق تو چشاش موج می زد.
    حالا هر وقت برق میره. شوهرم منو یاد اون شب و اولین بوسه اش میندازه و میگه خیلی دلم می خواست ببوسمت ولی خجالت می کشیدم ولی وقتی همه جا تاریک شد گفتم حالا وقتشه و از فرصت استفاده کردم!!!:)

  20. 36 کاربر از پست مفید آیسان تشکرکرده اند .

    لاله بهشتی (دوشنبه 08 آبان 96), آیسان (دوشنبه 02 بهمن 91)


 
صفحه 4 از 40 نخستنخست 12345678910111213142434 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.