به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 33 از 40 نخستنخست ... 313232425262728293031323334353637383940 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 321 تا 330 , از مجموع 392
  1. #321
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    چند روزیه که همسرم سرما خورده وقتی هم سرما میخوره بدجور مریض میشه و اگه دیر هم دکتر بره سرفه های وحشتناکش شروع میشه دیشب ساعت 2:30 بود که با صدای سرفه اش بیدار شدم من توی اتاق دخترم خوابیده بودم رفتم توی اتاق خواب گیج بودم که چیکار کنم اونقدر بد سرفه میزد که اشکاش بیرون میاومد پرسیدم چیکار کنم ؟ چی میخوری.چی بهت بدم ؟ گفت هیچی
    یه کم فکر کردم رفتم مخلوط عسل و سیاه دانه واسش آوردم خورد یه لیوان آب دادم بعدش یه کدئین و و یه کلداستاپ بهش دادم و کنارش دراز کشیدمو پشتشو ماساژدادم .سرفه اش بهتر شد پا شدم بیام بیرون بهم گفت مریم من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم. خیلی دلم آروم گرفت

  2. 23 کاربر از پست مفید saint mary تشکرکرده اند .

    saint mary (سه شنبه 20 تیر 91), کلانتر جو (شنبه 05 اسفند 96)

  3. #322
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    اصولا همسر من اونقدر رکه و اونقدر کم از خوبیهام تعریف میکنه که وقتی ازم تعریف میکنه بال درمیارم
    نمونش اینه که خواهرش تازه ازدواج کرده و ما رفتیم خونشون.خواهرش قیمه پخته بود ولی غذاش نه خوشمزه بود نه قیافه داشت
    شوهرمم تابلو دو قاشق خورد و دیگه نخورد .
    ولی من تعریف و تشکر کردم
    وقتی برگشتیم خونه گفت : خواهرش پرسیده دستپختم خوب بود؟
    و شوهر من هم نامردی نکرده بود و گفته این چی بود پخته بودی یه کم آشپزی یادبگیر آبرو آدمو نبری .خداییش دستپخت هیچکی مثل دستپخت مریم نمیشه اولها فکر میکردم دستپخت فاطمه خیلی خوبه (آبجی بزرگش) ولی الان میدونم دستپخت مریم از همه بهتره .
    (ادای قیافه خواهرش هم درآورد که وقتی از دستپخت من کلی تعریف کرده بود چه جوری شده بود )

    بعد از اونم خونشون از دستپخت من تعرف کرده بود مادرشوهرم گفت الف میگه دستپخت فقط دستپخت مریم

    البته ناگفته نماند به همسرم گفتم خیلی تو ذوق خواهرت زدی گناه داشته بلاخره زحمت کشیده بود

  4. 20 کاربر از پست مفید saint mary تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 13 اردیبهشت 97), saint mary (سه شنبه 20 تیر 91)

  5. #323
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    دیشب سالگرد ازدواجمون بود .توی اینجور مواقع اصلا انتظار ندارم که همسرم حتما واسم کادو بگیره اتفاقا از کادو دادن خیلی لذت می برم . رفتم بازار واسش یه هدیه گرفتم و یه نوشته هم گذاشتم روش:
    امروز سالگرد ازدواجمون هست خیلی وقت که منتظر بودم فرا برسه و بهت بگم این روز مهم ترین روز زندگی ام هست چون در این روز کسی دستام رو محکم فشرد و گفت تا آخرش هستم در سختی ها و شادیها وبهت معنای واقعی عشق را نشون می دم .
    عزیز ترینم روزهای اخیر روزهای سختی بود و روزهای سخت زندگی در پیش است اما امیدم تو هستی چون می دونم تو برای منی وهمراه منی.
    توی اتاق داشتم با پسرم بازی می کردم که حس کردم داره نامه را می خونه وقتی اومد توی اتاق چیزی نگفت فقط دیدم چشماش خیس . حتی به من هم نگاه نکرد .گفتم گریه کردی؟ چیزی نگفت . بعد 1 ساعت ازش پرسیدم متوجه هدیه شدی گفت آره پرسیدم پس چرا به روی خودت نیاوردی گفت پس فکر می کنی برای چی اشکم درومده بود چون هیچی نمی تونستم بگم.
    تمام این لحظات برام زیبا بود .

  6. 22 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بی نهایت (سه شنبه 20 تیر 91)

  7. #324
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 03 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    706
    امتیاز
    29,043
    سطح
    99
    Points: 29,043, Level: 99
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 957
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,286

    تشکرشده 2,388 در 560 پست

    Rep Power
    166
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    چند وقته همسرم به شدت قرض داره و خیلی نگرانه و از لحاظ روحی به هم ریخته و ما دو روز بابت گرفتاریهاش همو ندیدیم و درست و حسابی و طولانی تلفن حرف نزدیم
    بعد دو روز که 1 تلفن طولانی داشتیم قشنگ ترین جمله دنیارو بهم گفت :
    اگه تورو نداشتم اصلا حاضر نبودم اینهمه سختی رو به جون بخرم...تنها امیدم اینه که با تو زندگی کنم.
    خیلیییییییییی بهم چسبیییییییید خدایا شکررررتتتتتتت

    و بهم گفت قشنگترین رویام اینه که برای همیشه با تو زندگی کنم...

  8. 20 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    شمیم الزهرا (سه شنبه 20 تیر 91)

  9. #325
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1390-9-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    990
    سطح
    16
    Points: 990, Level: 16
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    8
    تشکرشده 8 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    اینجا خیلی خووووووبه

    همشو خوندم

    با اینکه مجردم اما این خاطره ها ادمو شاد میکنه

    همگیتون ایشالا شااااااااد باشین همیشه

    و خوشبخت

    ما جوونا هم خوشبخت شیم

  10. 8 کاربر از پست مفید farzane-khaterat تشکرکرده اند .

    farzane-khaterat (جمعه 12 خرداد 91)

  11. #326
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    126
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    انشاءالله.

  12. 4 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (پنجشنبه 03 آذر 90)

  13. #327
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 03 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    706
    امتیاز
    29,043
    سطح
    99
    Points: 29,043, Level: 99
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 957
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,286

    تشکرشده 2,388 در 560 پست

    Rep Power
    166
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    بازم 1 خاطره دیگه از دوران تصادفم ...
    ساعت 6تا 8 شب تو زمستون سرد 1کلاس خیلی مهم داشتم که باید با اون حال بدم میرفتم دانشگاه...(از زمان تصادفم اولین بار بود دانشگاه میرفتم)
    همسر نازنینم منو با اون همه خستگی کارش رسوند وتا تو کلاس مواظبم بودو وقتی جای مناسبی پیدا کرد و من نشستم رفت بیرون و 2ساعت تو اون سرما نمیدونم چی کار کرد و بعد کلاسم دوباره اومد تو کلاس و با احتیاط منو تا در ماشین همراهی کرد... خیلی حس خوبی داشتم که همسرم مهربون ترین ادم دنیاست...
    بعد چند روز اییملمو که چک کردم دیدم به تاریخ همون شب سرد برام ایمیل ازش اومده که...
    الان تو سرما در حالی که دارم میلرزم تو کافینت جلوی دانشگات نشستم و منتظرم کلاست تموم شه و مواظبت باشم.بی نهایت عاشقتم...

    وای که چقدر همسر گلم تو خوبی

  14. 24 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    شمیم الزهرا (سه شنبه 20 تیر 91)

  15. #328
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    سلام دوستان یه خاطره خوب از پارسال من اون موقع شیفت شب کار می کردم و چون علی سالهای قبل برام کادو نخریده بود اندفعه هم منتظر چیزی نبودم وقتی رسیدم خونه و رفتم رو تخت که بخوابم دیدم زیر بتو یه چیزی هست اون برام یه عطر دو تا گل شکلات گذاشته بود با یه نامه عشقولانه خیلی خوشحال شدم .

  16. 19 کاربر از پست مفید جان سخت تشکرکرده اند .

    جان سخت (سه شنبه 20 تیر 91)

  17. #329
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    سلام دوستان گرامی
    اولش تشکر می کنم از tesoke گرامی به خاطر تاپیک قشنگش
    حققتش من خاطره خوب با همسرم خیلی داشتم و بارها و بارها به زندگیمون ذوق بخشیده وهمیشه بهم گفته که بدون من زندگی رو دوست نداره
    همسرعزیزم تنها تکیه گاه من بوده و در همه مراحل مرا یاری کرده بله دوستان روز ازدواج گذشت و سالگردها آمدند و رفتند روزهای تولد سپری شدند و روزهای بارداری به پایان رسیدندو روز زایمان زیباترین لحظه پدر و مادر شدن هم گذشت و ما خاطرات خوبی برای هم ساختیم
    ولی زیباترین لحظه زندگی من که بارها و بارها که تکرار میشه لحظه ایست که وقتی ناراحتم جلوی چشمان من میشینه و از علت ناراحتی من جویا میشه و با حرفهای قشنگش منو آروم میکنه و بهم میگه تو از همه عالم برای من عزیزتری و دوست ندارم ناراحتیت رو ببینم
    اوایل زندگی من مشکلات روحی زیادی داشم ولی نه با همسرم با دیگر عزیزانم که شامل حال خانواده همسرم هم می شد که من از ترس اینکه پیش او صحبت کنم و عکس العمل بدی نشان دهد از او خواستم که اگر یک روانشناس خوبی را سراغ دارد به من معرفی کند تا من بتوانم در مورد مشکلاتم با او صحبت کنم نگاه زیبایی به چشمانم کرد و گفت آیا من می تونم کمکت کنم گفتم نمی دونم شاید بعضی مواقع از کوره در بری و نتونی با من همدردی کنی ولی او با لبخند زیبایش به من گفت که من سعی می کنم همیشه درکت کنم چون تورو به همه ترجیح می دهم این حرفش برام تموم عالم بود چون از اون موقع تا الان منو واقعا درک و راهنمایی می کنه حتی وقتی در مورد خانوادش با او صحبت می کنم خیلی با آرامش با من صحبت می کنه بدون اینکه از کسی دفاع کنه و این درکش برای من می ارزه به تموم دنیا
    هیچگاه دلت را به روزگـــــــار مسپار که دریایی از ناامیدی هست ...
    دلت را به خــــــدا بسپار که دریایی از امید است...

  18. 26 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    کلانتر جو (شنبه 05 اسفند 96), چشمک (سه شنبه 20 تیر 91)

  19. #330
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"

    سلام دوباره
    بچه ها من همین الان رفتم سراغ همسرم اونو از خواب نازش بیدار کردم و ازش خواستم که اونم یه خاطره ی خوب بگه ولی از اونجایی که در خواب عمیقی بود حرفهای منو متوجه نمی شد اولش ناراحت شدم که چرا جوابم را نمی دهد ولی کنار ایستادم و او را تماشا کردم و احساس خستگی را در او درک کردم
    (چون همسر نازنینم به خاطر علاقه ای که به کوهنوردی و شکار دارد من این اجازه را به او داده ام که روزهای جمعه می تواند با دوستانش به کوهنوردی برود به خاطر همین خیلی خسته بود)
    سعی کردم اروم از اتاق بیام بیرون که یهو گفت از اینکه به خاطر کوهنوردی من در کل روز جمعه ناراحت نمی شی و از خود گذشتگی کردی به خاطر این علاقه من ازت ممنونم و گویا دنیا برای من است چون همسرم مرا خیلی دوست دارد
    و باز با این حرف دلبندم باز من احساس خوبی پیدا کردم که حتی او روزهای کوهنوردی هم مرا درک می کند
    عزیزم خیلی دوست دارم
    هیچگاه دلت را به روزگـــــــار مسپار که دریایی از ناامیدی هست ...
    دلت را به خــــــدا بسپار که دریایی از امید است...

  20. 19 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (جمعه 12 خرداد 91)


 
صفحه 33 از 40 نخستنخست ... 313232425262728293031323334353637383940 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.