من الان در محل کارم هستم ساعت ١١.٣٠ شبه ٢ ساعت پيش گشنم شد تو يخچال هيچي نداشتم تو فيريزرو نگاه کردم ديدم يه تيکه گوشتچرخ کردس انقد خوشحال شدم که نگو , درستش کرمو با نون خوردم مزه سگ ميداد خيليم بو ميداد.
الان که خورمش يادم افتاد اين يه تکه گوشت نظري بود که فاسد شده بود که مامانم 6 ماه پيش داده بود بدم به سگم که حتي سگه هم نميخوردش.
روم به ديوار الان انتظار ملک الموتو ميکشم, تو اين منطقه صنعتي در پيتي که کار ميکنم حتي اگه رييس جمهورم به اورژانس زنگ بزنه کسي به سراقش نمياد.
فقط اي کاش قبل رفتن يه بار سوسانو رو از نزديک ميديدم :(
چند وقت پیش از بانک اومدم بیرون سوار ماشین شدم همون آن یه موتوری که 2 نفر بودن کیف یه پیرمردی رو زدن و فرار ...منم حس ژان گورل بازی گرفتم افتادم دنبالشون بعد مدتی تعقیب و گریز پلیسی جفت کردم باهاشون یارو عقبی دست کرد تو کاپشنش یه کلت دروورد واسم بای بای کرد ... همون لحظه یاد یه ضرب المثل تبتی افتادم که میگه :
*فاصله بین شجاعت تا حماقت از مو نازکتره *
گفتم نوش جانتون سر فرمون و کج کردم و فـــــــرار
یه روز که با مامانم بیرون بودیم با هم تو ماشین داشت با موبایل به بابام زنگ میزد که یه دفعه یه افسر از دور نمایان شد مامانمم همچین هول شد دست و پاشو گم کرد و گوشی رو آورد پایین گفت ای وای پلیس!!!!!!!!!
قیافه من در اون لحظه :-O
واقعا حرفی برای گفتن ندارم !!!
الان توو شریعتی یکی از پشت زد بهم :|
پیاده شدم دیدم راننده ماشین پشتیه خون صورتشو ور داشته
حول کردم میگم آغا انقد شدید نبود تو چطوری اینجوری شدی ؟
میگه دستم توو دماغم بود زدم به تو آرنجم خورد به فرمون انگشتم تا بند دومش رفت توو دماغم :|
پدسگ تعریف کردن داره آخه؟؟؟؟
خبرت خسارت بخوره توو سرت تعریف نکن واسم حد اقل :|
علاقه مندی ها (Bookmarks)