به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 67
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    بنده و چند نفر دیگه وضعیت فعلی تان رو براتون ارقبل گفته بودیم ولی شما اصرار داشتید مه به همسرتون فرصت بیشتری بدید و دادید. متاسفانه نتیجه مثبت نگرفتید که هیچ بدتر هم شد.

    الان هم اگر تصمیم قطعی گرفته اید به حرف های کسانی که هم خودشان مشکل دارند و هم برای دیگران ازجمله شما ایجاد مشکل می کنند توجه نکنید. بیشتر از همه منظورم پدر شما است.

    در مورد اون آقای وکیل معلوم نیست تا چه حد تصورات شما واقعی باشند. به هیچوجه این تصورات که اون آقا درآینده بخواهند با شما ازدواج کنند مبنای تصمیم گیری الان تان نباشه.

    برفرض هم درست حدس زده باشید احتمال بیشتری داره براتون خطرساز باشه تا کمک کننده. نمیشه اینجا طولانی صحبت کرد و دونه دونه احتمالات رو شمرد. فقط چند نکته رو همیشه درنظر داشته باشید.
    * هیچ کس و در هیچ زمانی کاری رو رایگان برای دیگران انجام نمیده (استثناها ملاک نیستند). در واقع کمک های رایگان معمولا هزینه بیشتری دارند فقط یا متوجه اون نمیشیم یا خیلی دیر متوجه میشیم.
    * همیشه با مادرتان برای انجام امور طلاق تان بروید. مخصوصا طوری باشه که دیگران ازجمله این آقای وکیل مطمون بشوند که تنها و بی کس نیستید. و تصمیم گیری های تان با مشورت انجام میشه.
    * چک یا هر چیزی که شما رو بدهکار می کنه امضا نکنید. حتی برگه رسید هم بخواهید امضا کنید دقت کنید به گونه ای نوشته نشده باشه که شما رو بدهکار فرد دیگری معرفی کنه. همین ها اسناد طلبکار بودن شما می شوند و اگر توان پرداخت آن ها رو نداشته باشید (که ندارید) درآینده می تونند شما رو مجبور با انجام خواسته شون کنند. اگر قراره رایگان بهتون کمک کنند باید بدون مدرک و سند و رسید هم باشه.
    * مراقب باشید درمقابل کمک های احتمالی ازتون درخواست های نامعقول یا مبهم نداشته باشند. مثلا چک یا ضمانت نامه ای امضا کنید. جائی صفحه ای رو امضا کنید. به جای فرد دیگری خودتان رو جا بزنید و امضا کنید. یا هر توقع و خواسته ای نظیر این ها.
    * اگر می توانید برای شما بهتر است تاحد امکان بدون وکیل کارتان را پیش ببرید یا از این وکیل هائی که در دادسراها به مراجعین مشورت رایگان می دهند کمک بگیرید. وکلای خانم مسلما مطمئن تر هستند.

    *** هیچ وقت به کسی که میگه رایگان بهتون کمک میکنه یا پول میده یا بجای شما هزینه پرداخت می کنه "اعتماد نکنید"

  2. 8 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (پنجشنبه 06 اردیبهشت 97), mastanehh (یکشنبه 09 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (جمعه 07 اردیبهشت 97), فکور (شنبه 08 اردیبهشت 97), نیکیا (یکشنبه 09 اردیبهشت 97), بی نهایت (شنبه 08 اردیبهشت 97), ترانه بهاری (دوشنبه 24 اردیبهشت 97), صبا_2009 (شنبه 08 اردیبهشت 97)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    روناک جان شما دفعه پیش بین بد و بدتر، گزینه بد رو انتخاب کردی و رفتی پیش شوهرت
    اون موقع اشکال شوهرت مصرف مواد بود ولی خوش اخلاق و حمایتگر بود و از طرفی شاغل بود. قرار بود بری و سعی خودت رو بکنی مهارتی یاد بگیری که از نظر اقتصادی مستقل بشی. هر چند شما رفتی و در این زمینه نتونستی فعالیت کنی
    الان شرایط فرق کرده اون موقع شما از نظر مالی تامین بودی و همسرت هم اخلاقهای توهمی نداشت و خودت می گفتی که مصرف موادش خطری برای من نداره

    الان ولی همسرت دچار توهم شده و بازگشت شما برات خطر داره پس من شخصا بهت پیشنهاد بازگشت نمیدم

    ولی مراقب این وکیل باش خیلی
    اون اگر قصد ازدواج با کسی داشته باشه بالاخره جایگاه اجتماعیش در حدی هست که بتونه یه دختر مناسب با ظاهر مثل شما و بدون سابقه ازدواج پیدا کنه پس بعیده که قصد ازدواج با شما رو پیدا کنه

    پس مراقب سو استفاده های احتمالی باش
    با وجود پدرت که اعتیاد داره و موارد دیگه ای که توی زندگیت هست اگر یه سابقه سو استفاده هم بیاد توی زندگیت یه خاکستر ازت می مونه

    فقط به دنبال قویتر شدن و مستقل شدن از نظر اقتصادی باش
    انقدر قوی باش که کسی نتونه ازت سو استفاده کنه
    مطمئنا افراد قوی ازدواج موفقتری هم می تونن داشته باشن

    منظورم از قوی هم داشتن یه موقعیت شغلی فوق العاده نیست شما حتی اگر منشی هم باشی با یه درآمدی که از پس مخارج خودت + کمی پس انداز بربیایی نگاه خودت و اطرافیانت و مردم نسبت بهت فرق می کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  4. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (شنبه 08 اردیبهشت 97), mastanehh (یکشنبه 09 اردیبهشت 97), نیکیا (یکشنبه 09 اردیبهشت 97), Ye_Doost (یکشنبه 09 اردیبهشت 97), بی نهایت (شنبه 08 اردیبهشت 97), صبا_2009 (شنبه 08 اردیبهشت 97)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مجدد به همگی
    سحر جان درسته ولی من چون همسرم اعتیاد داشت و پابه پای نشئگیش بیدار بودم تنظیم خوابمم بهم خورده بود اما الان هر روز بهتر قبل میشم،خونه پدرم ارامش دارم،راستش از همون بچگی هم پدرم ازاری واسه ما نداشت ازارش واسه مامانم بود فقط،الانم از محدودیت هاشون هر روز کمرنگ تر میشه فقط بابام میگه میترسم مثلا بدزدتت یا بلایی سرت بیاره و تهمت بخواد بزنه واسه همین میگن تنها نرو و من اکثرا با خواهرم که خیلی پایه بیرونمه یا خواهرزادم که ۳سال اختلاف سنیمونه میرم و خیلیییییم خوش میگذره حداقلش اینه ارامش دارم و بدون جنگ و دعوا برمیگردم خونه
    پرستوجان بله من اونسری تو شرایط سخت عجولانه تصمیم گرفتم و برگشتم ولی ای کاش نمیکردم و میذاشتم تموم بشه چون اخرای کارم بود ولی الان دیگه عاقلانه تصمیم میگیرم و تا نمیخوام برگردم اصلا دیگه دلم نمیخواد ازدواج کنم بااینکه من هنوز جدا نشدم کلی پیشنهاد دارم ولی از ازدواج فعلا بیزار شدم و دلم مجردیم و ازادیم رو میخواد،خانوادمم با کار کردنم مخالف نیستن و پدرم میگه دوسو دارم پیشرفت کنی،شرایط خونمونم خداروشکر بهتره،من اصلا هیچگونه رابطه ای با اون وکیل ندارم چون دلم ممیخواد تو این شرایط وارد رابطه جدید بشم مطمئنن وابسته میشم و ضربه بدی میخورم اون بعنوان وکیل و فقط به قصد کمک کردن بدون توقع داره بهم کمک میکنه چون میدونه شاغل نیستم و ندارم واسه خیلیا اینکارو کرده نمونش دختر عموی خودم که پرونده داشت ولی طلاق نبود اون واسه پس گرفتن پولش بود،خواهر این وکیل به من زنگ زد دیشب و با من صحبت کرد و گفت من متوجه شدم برادرم به شما علاقه داره خواستم عرض ادب کنم مشتاق دیدارم و....من خیلی جاخوردم ،اخه ما باهم اصلا ارتباطی نداریم،بعدشم خود وکیل زنگ زد و کلی عذرخواهی کرد که خواهرم اتفاقی فهمیده و منم حسم به شمارو بهش گفتم و میخواست باهاتون صحبت کنه
    فکور جان و یه دوست گرامی
    من هیج برگه ای پیشش امضا نکردم و هیچ وجه و ضمانت و هیییچی از من دریافت نکرده و اصلا چنین ادمی نیست این شخص رو خانوادگی میشناسیمش و سابقه خیلی خوبی داره اونم مارو کاملا میشناسه اما خب درسته اعتیاد پدرم و...نمیدونه اما بارها گفته بود توی اکثر طلاق هایی که انجام دادم فقط چند درصد کمی بوده که خانم مقصر نبوده و اکثرا خیانت بوده و بالا کشیدن اموال مرد و....میگفت خانما رو دارم میبینم دخترای این دوره و توقعات بالاشون و زندگی شمارو با اون شخص معتاد که چقدر صبوری کردی با سن کم و سنجیده عمل کردی و همین الانشم انقدر پایبندی و معتقد منو جذب کرد و تحت تاثیر قرار داد من خیلیا بودن که مشکل شمارو داشتن و پیشم مراجعه کردن ولی شما واقعا هم خودت هم شخصیت خواهرات و خانوادت و جایگاهت پیشم خیلی بالاست این حرف خیلی وقت پیشه الان که دیگه هیچی نمیگه و میگه صبر میکنم تا بعد جداییتون با خانوادتون مطرح میکنم و....من نمیدونم چند درصد درسته چند درصد اشتباه ولی من دیگه به کسی دل نمیبندم و وارد رابطه عاطفی این مدلی نمیشم خیلی احتیاط میکنم ضربه نخورم
    راستی دوستان دیشب همسرم بهم پیام میداد و منم یه شرایطی گذاشته بودم همون اوایل قهرم یعنی پدرم گفته بود از طرف خودش منم گفتم باشه گفت بره سرکار.خونه جدا بگیره.اعتیادشم کاملا ترک کنه و از سلامتش مطمئن بشی بعد برمیگرده دخترم.الان همسرم مدام میگه برگرد و من تنهام و.....منم گفتم نمیام و کلی حرف گفتم خونه ای که حتی اختیار کلیدش رو نداشتم برنمیگردم توش گفت تغییر میکنم قول میدم و فلان گفتم نیاز نیست بارها خودتو بهم نشون دادی و شروع کرد بد و بیراه گفتن به خانوادم منم بهش گفتم دیگه نه پیام میدی نه زنگ نمیخوام حتی شمارت رو ببینم فقط گمشووووو حرمت نون و نمک هم نگه نمیداری همش میگه تو و مادرت رفتید پیش دعانویس مادرت میره پیش ملاها درصورتیکه مادر خودش توی دعاس خیلیییی و به چشم میدیدم بارها حتی از خودم و همسرم لباس گم شد من یه کاپشن داشتم زمانیکه اونسری اومدم قهر جاش گداش ووقتی برگشتم از قهر خونه خودم دیدم نیستش و فقط اونا کلید خونه رو داشتن وقتیم بهش میگم کلی بازی در میاره و میگه تهمت نزن و میگه مادر تو اینکارست و.....درصورتیکه مامان بیچاره من خیلیییی مومنه و سادس و اصلا تو این چیزا نیست و اعتقاد نداره و میگه قدرتی بالاتر خدا وجود نداره و این چیزا فگورات میارن تو زندگی
    این مسائل تصورات ذهنی خودشن احتمالا
    و یچیز دیگه اینکه فک کنم بیمه بیکاری میگیره و به من دروغ میگه چون میگم امکان نداره نگیره و الان نزدیک ۱سال بیکاره و میگه نه نمیگیرم و همش میگه از خانوادم قرض میکنم مثلا گفت پول مشاور ندارم ولی عکس جا کفشی فرستاده میگه بخریم واسه خونمون یا رفته گل و گلدون خریده و.....باورش ندارم دیگه همش تو این مدت حرفای عاشقانه میزد و قربون صدقه انگار یه ادم دیگه بود ولی دیگه نمیتونم به حرفا ش اعتماد کنم میگه پول ندارم خونه بگیرم بیا تا برج ۳که اون خونه خالی بشه یا میگه تو توی سختی منو ول کردی و تنهام گذاشتی رفتی همه فشارها روی منه منم ادمم و خسته شدم و فلان ..... و از دیشب کلا مسدودش کردم میخوام محکم باشم در برابرش و احساسم دخالت نکنه

  6. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 09 اردیبهشت 97)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    ظاهرا ساده گی شما تمومی نداره. من که باور نمی کنم خواهر کسی همینجوری گوشی رو برداره و بگه برادرم شما رو دوست داره، مشتاق دیدار. اون هم به زن شوهر دار. یعنی منتظر بوده شما چی بگید؟ بگید بفرمائید منزل آشنا بشیم؟ (فقط وقتی بیائید که شوهرم منزل نباشه!).
    به این آدم هم اعتماد نباید کرد. شما شوهر دارید و اظهار علاقه به زن شوهردار معادل کلمه ای زشتی داره که نمی خوام ذکر کنم.

    * به صلح تونه کارتون رو از مسیر دیگه ای پیش ببرید. شما اگر خیلی به کمک های این آقا احتیاج دارید
    اولا هیچ نوع ارتباطی حتی کلامی باهاشون نداشته باشید که بعدا برای خودتون دردسر بشه.
    دوما نه رد کنید و نه بپذیرید. مودب ولی قاطع برخورد کنید. اصلا فکر کرده اید که نظر دیگران و مخصوصا مردی که بخواد زنی رو بگیره چیه وقتی ببینه خانم هنوز شوهر داره و به جای تودهن نامحرم زدن، اجازه میده بهش ابراز علاقه بشه یا ساده برگزار می کنه؟

    * همانطور که آقای فکور گفتند موقعیت ازدواج برای آقایان و بخصوص برای افرادی نظیر ایشون کم نیست. قحطی دختر دوشیزه خوشگل خوب و نجیب هم نیست. برای چی باید با زنی که قبلا شوهر داشته ازدواج کنه؟ اینقدر ساده نباشید.

  8. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    نیکیا (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), ترانه بهاری (دوشنبه 24 اردیبهشت 97)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط روناک محمدی نمایش پست ها
    سلام مجدد به همگی
    فکور جان و یه دوست گرامی
    من هیج برگه ای پیشش امضا نکردم و هیچ وجه و ضمانت و هیییچی از من دریافت نکرده و اصلا چنین ادمی نیست این شخص رو خانوادگی میشناسیمش و سابقه خیلی خوبی داره اونم مارو کاملا میشناسه اما خب درسته اعتیاد پدرم و...نمیدونه اما بارها گفته بود توی اکثر طلاق هایی که انجام دادم فقط چند درصد کمی بوده که خانم مقصر نبوده و اکثرا خیانت بوده و بالا کشیدن اموال مرد و....میگفت خانما رو دارم میبینم دخترای این دوره و توقعات بالاشون و زندگی شمارو با اون شخص معتاد که چقدر صبوری کردی با سن کم و سنجیده عمل کردی و همین الانشم انقدر پایبندی و معتقد منو جذب کرد و تحت تاثیر قرار داد من خیلیا بودن که مشکل شمارو داشتن و پیشم مراجعه کردن ولی شما واقعا هم خودت هم شخصیت خواهرات و خانوادت و جایگاهت پیشم خیلی بالاست این حرف خیلی وقت پیشه الان که دیگه هیچی نمیگه و میگه صبر میکنم تا بعد جداییتون با خانوادتون مطرح میکنم و....من نمیدونم چند درصد درسته چند درصد اشتباه ولی من دیگه به کسی دل نمیبندم و وارد رابطه عاطفی این مدلی نمیشم خیلی احتیاط میکنم ضربه نخورم
    روناک جان سلام

    در رابطه با همسرت که بعید می دونم بتونه حالا حالاها تغییر خاصی بکنه
    در رابطه با این آقا
    حرفهاش که بیشتر به تملق شبیهه
    اینکه توی بیشتر طلاقها زنها خیانت کردن و پول مردو بالا کشیدن ولی تو فرق داری

    یه نوع تعریف برای خام کردن طرف مقابل

    خودت تاپیکهای این تالارو بخون
    چند درصدش زنها خیانت کردن و مال مردو بالا کشیدن
    چند درصدش مرد مقصره؟
    اینجا هم یک مقطع از جامعه است

    اگر میخواد کمکت کنه اشکال نداره
    فقط اصلا بهش پا نده از این حرفها بزنه که من ازت خوشم میاد و ...

    زیادم باور نکن که اون خانمه خواهرش بوده باشه
    حتی اگر بوده باشه هم باز خودتو نده دست احساسات

    اگر طلاق گرفتی
    اگر اومد رسما خواستگاری رسما روش فکر می کنی

    ولی این مدل ابراز علاقه ها برای یه زن بی پناه و کسی که ضربه خورده از زندگی و دنبال یه حامی هست زیاد معقول و بی منظور به نظر نمیاد
    یه وقت دیدی یه چند وقت دیگه ازت درخواست صحبت های پیاپی پیرامون طلاق رو کرد و باز هم همون صحبتهای متملقانه وقتی احساست رو درگیر کرد دیگه هر پیشنهادی از جانب ایشون برات معقول به نظر میاد

    و لو اینکه یه تفریح کوتاه مدت باشی براش و بعدش بره سراغ موردهای بعدی

    خیلی در برابرش محکم باش
    حتی اگر واقعا آدم پاکی هم باشه از محکم بودن شما اتفاقا خوشش میاد

    بگو من فعلا در پروسه طلاق هستم و اصلا نمیخوام راجع به چیزی فکر یا صحبت کنم

    بیش از حد هم نخواد باهات صحبت کنه حتی راجع به کارهای طلاقت
    کمترین صحبت ممکن رو انجام بده و کاملا رسمی و جدی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  10. 7 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Erica (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), نیکیا (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), Ye_Doost (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), آنیتا123 (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), ترانه بهاری (دوشنبه 24 اردیبهشت 97), زن ایرانی (دوشنبه 10 اردیبهشت 97)

  11. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    حرفاتون درسته دوستان
    من دیگه تودم کسی رو باور ندارم هیچکس رو نمیتونم باور کنم و ز شروع رابطه تو چنین بازه زمانی ترس دارم
    من نمیدونم اون شخص حالا خواهرش بوده یا نه یا هر چیز دیگه و نمیخوام هم بدونم بعدشم روز بعد زنگ زد که خواهرم شگارت رو خواسته و بش دادم و من بهش گفتم کار شما اشتباهه من موکل شما هستم در حال حاضر نه بیشتر شما چرا شماره منو دادید من تو شرایط حساسی هستم و ترس دارم لطفا درک کنید و کلی عذرخواهی کرد که نمیدونستم ناراحت بشی چشمومیگم پاک کنه و دیگه هیچوقت تماش نکگره گفتم ممنون میشم
    دوستان همسرم رو بلاک کردم از توی واتساپ اما همش منتظرم از تلگرام یا اسمس یا زنگ یا هر طریقی ازش خبری بگیرم خیلی دلتنگشم خیلییییییی الان حدود یکماه میگذره طبیعیه اینجور باشم؟؟مثلا تو اوج خنده و خوشی یهو میزنم زیر گریه نه گریه اینجوری هاااا فقط زجه میزنم،پرخاشگر شدم و حوصله هیچی رو ندارم.بااینکه خداییش مامان و خواهرم هوامو دارن الان ازادم گذاشتن و ارامشم اینجا بیشتره ولی دلتنگ خونه و زندگیمم،هر کی رو میبینم با همسرشه حسادت میکنم و حسرت میخورم یه حس و حال بدی داره.....چکار کنم حالم خوب بشه

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    روناک جان
    با دوری از همسرت داری آینده خودتو میخری.
    یه وقت نذاری دلتنگی باعث بشه بهش برگردی. ایشون امتحان خودشو پس داده. اگر دنبال یک عمر غم و غصه هستی بسم الله همین امشب هم میتونی برگردی، اما اگر دنبال آرامشو و خوشبختی هستی با این فرد بهش نمیرسی.

    نه آینده مالی، نه عاطفی، نه فرزندی ... بمراتب از امروز مادرت سخت تر.
    من قبلا برات نوشتم اون درد اعتیاد و اراده ی سوخته خودش رو میکشه و تو درد وابستگی.

    سال دیگر به امروزت میخندی به شرط اینکه سرگرم و موفق باشی. راه برای زندگی خوب هموار هست . تأهلی که اینشکلی باشه بیفایدس، تو باید چند سالی رشد کنی تا به ضعف های خودت غلبه کنی، اونوقت با یک فرد که ارزش خودش رو اثبات میکنه تحت نظر مشاوره ازدواج کنی.

    من هیچوقت دوست ندارم کسی رو به طلاق سوق بدم اما متأسفانه گاهی هیچ راهی به خوشبختی با یک نفر ختم نمیشه.

    روزی من فهمیدم ادامه با همسرت اشتباه هست که ایشون برگشت بهتون گفت ؛

    نقل قول نوشته اصلی توسط روناک محمدی نمایش پست ها
    برنگردی به پدرت از اولین روز آشناییمون و دوستیمون و اولین همخوابیمون ومادرت و کاراش و دروغاش و.....میگم
    یعنی تمام محبت شما رو مثل یک مرد غریبه نه شوهر پاسخ داد.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : دوشنبه 10 اردیبهشت 97 در ساعت 16:38

  13. 3 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), نیکیا (دوشنبه 10 اردیبهشت 97), ترانه بهاری (دوشنبه 24 اردیبهشت 97)

  14. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام سحر جان
    چقدر حرفات ارومم میکنه و چقدر مصمم و ارامش بهم میده
    انگار نیاز دارم کسی مدام از این حرفا تو گوشم بزنه
    خودمم میدونم با این شخص اینده ای ندارم اما باورت نمیشه انقدر وابستشم متاسفانه که فک میکنم شاید همین حرفاشم از رد عصبانیت بوده بعد دوباره بخودم میگم خاک تو سرت کنن ارزشت اینه؟اینکه با یه همچین ادمی زندگی کنی؟حتی مشاوره گفت جدا از اعتیادش اخلاقاش ذاتی هستن و بااعتیاد تشدید پیدا کردن این حرفارو هم تو دوران ترکش بهم زد که مصرفی هم نداشت
    این آدم بدرد من نمیخوره درسته ولی چرا اخه چرا من انقدر وابستشم چرا خاطرات و عکس و فیلم ها انقدر اذیتم میکنه؟سحر جون شما هم جنسمی درکم میکنی مطمئنم.من هنوز فیلم و عکس عروسیمم نگرفته بودم فقط میگم خدایا خودت جوابشو بده و بخودت سپردمش حتی دلم نمیاد نفرینش کنم
    چقدر یه ادم میتونه پست و کثیف باشه که خوب لذت هاش رو با کسی ببره و وقتی که هیچی نداره رو کنه بگه میام از اولین شب و فلان میگم
    خدا کمکم کنه فقط بتونم محکم وایسم و تمومش کنم
    با احساسم بازی میکنه مثلا الان خبری ازش نیست یهو یخبری ازش میشه بعد حرفای قشنگ و عاشقانه میزنه که دلم رو بلرزونه قشنگ و کاملااااااا منو میشناسه من ۲۹این ماه تولدمه به من میگه بیا بریم تو هتل مشهد واست تولد میگیرم رمانتیک باشه قرض میکنم فقط برگرد اخه مگه یه ادم چند رو داره؟؟؟وقتی راااحت تهمت میزنه بهم و راحت میگه از مادرت خوشم نمیاد برادرت میزنه پدرتم بگو ساقیشو عوض کنه
    دلم خیلی گرفته و شکستس از نظر نالی خیلی تحت فشارم پدرم یه هزاری کف دستم نمیزاره فقط خواهرم که شاغله ماهی۱۰۰به من میده بنظرت کافیه؟؟هرجا هم میرم واسه کار حتی به فروشندگی راضی شدم نمیشه خیلی جاها هم فرم پر کردم.کمبود همه چی دارم .....ای خدا کمکم کن نجاتم بده
    دلم میخواد برم باشگاه.کلاس نرم افزار مرتبط با رشتم.به خودم مستقل باشم ولی نمیشششششه .بابامم میخواد بهم فشار بیاره برگردم ازش متنفرررر شدم من یه دخار بزرگم ولی پول درست حسابی تو کیفم نیست اونجا که بودم حتی همسرم بااینکه بیکار بود کمترین موجودی کارتم ۳۰۰بود یا میرفتم جایی انقدر احساس مسئولیت داشت کمترین مقدار ۲۰۰تومن کیفم میذاشت میگفت جلو کسی هیچوقت کم نیار چون زن منی
    خیلی گرفتارم اینجا از هر نظری اوووج خوشیم هفته ای یکبار رفتن پیش خواهرمه که جدا شده خیلی اونجا راحتم اونم دوتا دختر داره کلی باهام حرف میزنه میخندونتم یا بیرون میبرتم و سعی میکنه خیلییی بهم خوش بگذره وقتی میخوام دوباره برگردم اینجا انگار عزا میگیرم
    بابامم هی میگه پشیمون میشی از طلاقت تف کن تو روم اگه نشدی میبازی بدطور هم میبازی میشی مطلقه میشی انگشت نما میشی گوشت قربونی و.....

  15. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    sahar.66 (دوشنبه 10 اردیبهشت 97)

  16. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    قربونت عزیز دلم

    همسرت هنوز نمیدونه مشکلت چیه و نمیدونه اینهمه رنج رو برای چی تحمل کردی ..، فکر میکنه با هتل رفتن و جشن حل میشه. تو هتل و گل نمیخوای ازش، جشن پیشکش ... تو میخواستی سلامت بشه، آرزوی یه بچه داشتی، یه زندگی آروم
    من شاهد بودم وقتی میومدی و مینویشی و با چه شوقی تلاش میکردی اون بهتر بشه و واقعا حق اینو داشتی که همسرت به احترام تمام دوندگی تو حداقل سکوت کنه.

    چند روز پیش وقتی رو صندلی داغ بودم آقا سیا ازم پرسید پول جیبی دختر چقدره؟ من گفتم هرگز پول جیبی نخواستم و نگرفتم... اینو میگم که فکر نکنی همه پول جیبی میگیرن .
    اگر خواهرت یه پولی میده ... بعدش یچیزی بهت بگه یا خدایی نکرده بزنه تو گوشت باز گوشت و خون هم هستین و هیچ وقت دنیای تو رو تاریک نمیکنه. اما همسرت آره.

    بابات اشتباه فکر میکنه... بابات اگر لطف بزرگی در حقتون کرده باشه اینه که محیط خونه رو برای مادرت پر از آرامش کنه... چرا باید انگشت نما بشی؟ فکر به این کن دقیقا الان کدوم فامیل و آشنا یکم از غم های تو رو بدوش میکشه؟ هیچکس... فقط خودت تنها میدونی چقدر اذیت میشی ، فردا این آدمها اجازه ندارن برای زندگی تو نظر بدن و حرفی بزنن... پس نصیحت پدر فعلا درست نیست.

    این روزها سخته ..، من انکار نمیکنم اما تو دختر لایقی هستی. یک حجم از خاطره و علاقه و یک کوه دلشکستگی و رنج

    اما یکبار برای همیشه یک تصمیم خوب میتونه نجاتت بده.






    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : دوشنبه 10 اردیبهشت 97 در ساعت 22:47

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام به همگی
    سحر جان واقعا ازت ممنونم عزیزم
    دیدگاهت ،طرز فکرت و دیدت خیلی منو تحت تاثیر قرار میده ترس منو خیلی کمتر میکنه
    من دیگه حاضر نیستم به اون زندگی برگردم همسرم پیام داده بود که واسه میلاد امام زمان واسم نذری بیار و عکست رو بفرست دلتنگتم من نمیدونم انگار اصلا منو جدی نگرفته یا اینکه سرش گرمه زن های دیگس که مطمئنم هست چون راحت چند روزی ازش خبر نمیشه و دوباره میاد سراغم
    شما درست میگی اینجا هر چی باشه خونه پدرمه ارامش دارم،کسی کار به کارم نداره،پدرم نمیتونه بهم زور بگه ووادارم کنه مطتبق میلش باشم و کلا اینجا بهتر از اونجا موندنه حرفای پدرم خیلی اذیتم میکردن تا اینکه دیشب جوابشو دادم و بش گفتم تو که انقدر اونو تایید میکنی و منو توبیخ تو که میگی من زن زندگی نیستم و همش قهرم وناسازگارم و.....خب خودت برو باهاش زندگی کن چرا نمیری؟شاید تو بتونی تحقی و توهین و اعتیاد و زن بازی و...رو تحمل کنی و واست این چیزا از جانب یه مرد عادی باشه و بگی همه مشکل دارن همه همینجورن ولی من نمیتونم پدر من بیستر از اینم بهم فشار نیار و انقدر تحت فشار نزارم و ازارم نده من که حمایتت رو ندارم لااقل بزار کار خودمو بکنم گفت تو بچه ای و عجولانه داری تصمیم میگیری و نمیدونی از زندگی چی میخوای گفتم اتفاقا یچیز رو خوب میدونم اینکه دلم یه زندگی سالم و پر از عشق و احترام و صداقت و وفاداری میخواد کنار یه مرد باشخصیت و فهمیده نه کسی که از زندگی فقط همخوابیش رو یاد گرفته وبعدش دیگه هی اون ناامیدم میکرد که باید بدیم همچین کسی واست بسازن یاتهش یه مرد طلاق داده یا زن مرده میگیرتت و...گفتم نخیر اینجورا هم نیست دورش فرق کرده بعدشم اصلا گیرم ازدواج نکنم تنها میمونم بهتر از باخفت زندگی کردنه بعدش دیگه سکوت کرد و الانم باش حرف نمیزنم کلا
    سحر جان راستش تا کم میارم میام تاپیک های امیدوارکننده رو میخونم و اروم میشم تنها همدم و رفیق تنهایی هام شده خدا و واقعاااا هم همه جوره کنارمه و خیلی بش نزدیکم و میدونم زمینه طلاقم رو خودش داره فراهم میکنه و هر چی بصلاحمه همون میشه
    اما گاهی واقعا یهو همین حرفا پدرم تو ذهنم میان و از تنهایی میترسم بعد اطرافیانمو میبینم دوباره اروم میشم اخه مامانم میگه همیشه از بچگی از تنهایی میترسیدی
    گاهی میگم بااین شرایط خانوادگی که خواهرم جداشده و پدر و برادرم اینجورن کسی میمونه با من؟؟بعد دوباره یادم میاد که مثلا یه دختر عمو دارم که حدود دوسال با پسرعموم نامزد کرد و عشق به اون کورش کرد طوریکه تو این دوسال همه مدت پیش اون و تو خونشون بود و تهشم پسره و خانوادش انداختنش بیرون عموم هم یه ادم کتک زن و معتاد بود خواهربزرگشم طلاق گرفته بود و تو خونه بود دخترعموم دچار افسردگی شدید شد چون حتی دختریش رو از دست داد بعدشم عموم هرچی به پسره گفت بیا لااقل عقدش کن و طلاقش بده بدونن زنت بوده گفت نه و این مومد و یه اسم روش و ابدوش که رفته بود ولی بعد دیدمش سر کار میرفت و ورزش میکردو خوب شده بود و الانم بعد ۴سال با یه شخص بهتر که خیلی ازش راضیه و خوشبخته ازدواج کرده و زندگی خوبیم داره تازه اون شرایطش خیلی بدتر من بود
    گاهی هم میگم فوقش اینه هیچوقت ازدواج نمیکنی دیگه ولی اینجور به این زندگی جهنمی ادامه نده
    کارای همسرم که یادم میان ازش متنفرمیشم منکرش نیستم دلتنگش میشم ته دلم دوسش دارم اما دیگه نمیخوام بااحساسم تصمیم بگیرم میخوام یکبار تو زندگیم تصمیم درست بگیرم و حس میکنم تصمیم کاملا درسته و بخودم مطمئنم
    گاهی میرم فیلما و عکسارو میبینم و گریه میکنم و هر کاریم میکنم دلم نمیاد پاکشون کنم که راحتتر باشم

    البته الان خیلی بهترم خیلییی فقط مشکلم مادیه بیشتر و پدرم که گاهی باعث میشه بحثام با پدرم و دلم که میشکنه از حرفای سنگینش و فکر خرابش باعث بشه به اون فک کنم ولی دوباره بخودم میام و میگم نه اونم دست کمی از این نداره این بالاخره میدونی پدرته و امید به اینده داری که بری از اینجا ولی بااون تا اخر عمر باید بسوزی و خودمو راضی میکنم....وگرنه مشکلی ندارم و خیلی راحتم و ارامش دارم
    خداروشکر
    برام خیلی دعا کنیدمن بازم از شما و باقی دوستلی گل این سایت که انقدر دلسوزانه و دوستانه راهنمایی میکنن و همراهیم میکنین ممنونم امیدوارم بهترین ها هر روز براتون اتفاق بیفته

  18. 2 کاربر از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده اند .

    sahar.66 (شنبه 15 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (شنبه 15 اردیبهشت 97)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: جمعه 21 شهریور 93, 11:37
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 04 مرداد 93, 13:42
  3. چطور بدون قهر کردن، اعتراضم را به همسرم اعلام کنم؟
    توسط هستی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 23 دی 90, 00:08
  4. اعتراف به خیانت
    توسط dorsa65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 11:43
  5. اعتراض به قوانین تالار
    توسط ashnayedirooz در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 دی 89, 12:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.