نوشته اصلی توسط
آی تک
سلام ممنون از کامنتی که گذاشتین آقایgholam1234
در مورد علت کتک زدن:اوایل عروسی که کتک میزد من سعی میکردم سکوت کنم و فقط میرفتم تو اتاق دیگه و گریه ام میگرفت.بعدها میومد عذرخواهی میکرد که دستم بشکنه و..
اما به مرور دیدم وقتی جواب توهین ها و تحقیرهاشو نمیدم انگار جری تر میشه منم این اواخر دیگه جوابش رو میدادم و دعوامون شدت میگرفت.
پارسال تابستون من کلی پیام داخل گوشیش دیدم که از محتوای پیامها متوجه شدم یکی از همکاران خانم هستش(همسرم پیامهای ارسال شده توسط خودش رو پاک کرده بود و شماره این خانم رو بلاک کرده بود تا وقتی تو خونه هستیم من متوجه پیامهاش نشم و من خیلی اتفاقی تو پیامهای مسدودی ،پیامهای اون خانم رو دیدم.این پیامها که از طرف اون خانم بود اولش حالت دل و قلوه دادن بود مثلا دلم برات تنگ شده،صبح بیام تو سالن ببینمت،رفتی خونه که دیگه عصر زنگ نزدی و... ولی بعدش حالت تهدید داشت که چرا جواب من رو ندادی میام آبروت رو میبرم و...) و همین طور برای بار چندم شماره اون خانم آرایشگر رو تو گوشیش دیدم. اما به جای توضیح به من، من رو گرفت به کتک.اونم در حد وحشتناک.مثلا گلوم رو محکم فشار میداد طوری که گفتم دیگه الآنه که خفه بشم.گوشی من رو ازم گرفته بود تا به خونوادم زنگ نزنم.منم رفتم با تلفن خونه به پدرم زنگ بزنم اومد سر من رو چندین بار محکم کوبید به دیوار.بعدش که خواستم برم از کمد دیواری مانتوم رو بردارم و برم خونه پدرم در کمد دیواری باز بود من رو محکم هل داد که محکم خوردم به دیوار داخل کمد.چندین بار محکم پرتم کرد روی تخت دستم رو میپیچوند صورتم رو محکم با دستاش فشار میداد.فردای این دعوا من نرفتم سرکار و رفتم خونه پدرم .کل بدنم کبود شده بود همون موقع خواستم برم پزشکی قانونی و اقدام کنم برای طلاق اما دوباره با گفتن اینکه غلط کردم و مادرش گفت این دفعه رو به خاطر من برگرد دیگه حماقت کردم و برگشتم.
بعد از اون کتک کاری شدید، پدرم خیلی باهاش صحبت کرد که مگه تو این دوره زمونه آدم زنش رو کتک میزنه و...بعد از اون به اون شدت کتک نمیزد میگفت من به بابات قول دادم.اما دستم رو می پیچوند صورتم رو محکم با دستاش فشار میداد یا هولم میداد و میگفت اینا که کتک نیست.
در مورد علت های دیگه کتک زدنش:به نظرم خودم یه قسمتیش ژنتیکی باشه چون دایی همسرم یک فرد خیلی شر و دعوایی بوده که سابقه درگیری داشته حتی با پلیس و آخرشم هم تو درگیری با پلیس کشته شد.همسرشم ازش طلاق گرفته بود.همسرم هم مدام تو دعواها من رو تهدید میکرد میگفت ببین دایی من فلانی بوده ها.یا مثلا بیرون که میرفتیم یه نفرو نشون میداد میگفت من چند سال پیش با این درگیر شدم زدم دندونش شکست یا یه مامور پلیس رو نشون میداد میگفت این پلیسه رو من زدم.منم میگفتم یعنی چی؟فکر میکنی من مثلا خوشم میاد از این کتک کاریهات داری تعریف میکنی اتفاقا من از مردهای دعوایی و شرور بدم میاد.
پدر،مادر،برادر و خواهر همسرم آدمهای آرومی بودن و بینشون فقط همسرم خشونت کلامی و فیزیکی داشت. حتی با برادرش چندین سال قهر بودن.البته خودش به من این رو نگفته بود من خودم متوجه شدم.مثلا برای خواستگاری و روز عقدمون برادرش نبود من گفتم چرا برادرت نیومده گفت رفته خارج مسافرت من گفتم خب بهم میگفتی قرارامون رو مینداختیم برای یه فرصت دیگه.
بعد از عروسی من با حرفهای همسرم فهمیدم همسرم حتی با دایی بزرگش هم که سن و سالی ازش گذشته سابقه دعوا و درگیری داشته.
یا تو دوره عقدمون هیچ وقت من رو نمیبرد خونه شون یا مادرش زنگ نمیزد دعوت کنه من خودم میگفتم بریم یه سر بزنیم به مادرت و کلا تو 8 ماه عقد،سه بار من رو برد خونه شون اونم هر بارش دو ساعت کلا طول کشید.تو این سه بار هم اصلا برادرش خونه نبود فقط یه بار که داشت من رو میرسوند خونه پدرم،دیدیم برادرش داره میاد خونه که من از ماشین پیاده شدم احوالپرسی کردم ولی دیدم همسرم اصلا یه سلام هم نداد به برادرش از اونجا فهمیدم که با برادرش قهره.تا اینکه نزدیک عروسی احتمالا با وساطت بزرگان فامیل آشتی کرده بودن.
همون طور که گفتم من چندین بار قرصهای اعصاب و روان هم تو ماشین همسرم دیدم که هر بار انکار کرد و بازم کتک و دعوا پیش اومد.
یه حدس دیگه که خودم با حرفهای یکی از دوستان صمیمی ام میزنم اینه که شاید ماده مخدر خاصی مصرف میکرده که این طوری رفتارهای خشونت آمیز از خودش نشون میداد.چندبار هم به من گفت آی تک میدونی گل و علف چی هستن؟بعد شروع میکرد به توضیح دادن.همسر من با شناختی که ازش دارم بی دلیل در مورد چیزی صحبت نمیکنه و حدس میزنم خودش از این مواد مصرف میکرده.همون طور که مدام میگفت مردهای دیگه خیانت میکنند و حتی مثال میزد از همکاراش و بعدها فهمیدم اصلا خودش داشته خیانت میکرده و این مثالها هم احتمالا در مورد خودش بوده.
متشکرم ازتون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)