سلامي مخصوص به اقاي سنگ تراشان احسنت يك لحضه فكر كردم كه دارم به طور زنده توي اين سايت مي گردم كه اسمم و براي خوش امد گويي ديدم با اين خوش امد خيلي انرژي گرفتم خيلي زياد فكر كنم براي همه همين جوري باشه خيلي جالب بود
تشکرشده 496 در 278 پست
سلامي مخصوص به اقاي سنگ تراشان احسنت يك لحضه فكر كردم كه دارم به طور زنده توي اين سايت مي گردم كه اسمم و براي خوش امد گويي ديدم با اين خوش امد خيلي انرژي گرفتم خيلي زياد فكر كنم براي همه همين جوري باشه خيلي جالب بود
امروز همان فردايي است كه ديروز نگرانش بوديم
honarmand (سه شنبه 27 دی 90)
تشکرشده 496 در 278 پست
اگر ميخواي خوشبخت باشي فقط لازمه با گذشت باشي اون وقت همه چي برات عين شيريني و خوشبختيه
امروز همان فردايي است كه ديروز نگرانش بوديم
honarmand (سه شنبه 27 دی 90)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
سلام به همه ی دوستان خوشبختم
راستش رو بخواهید هر چه کردم نتونستم در مقابل وسوسه ی دوباره سر زدن و نوشتن در این انجمن مقاومت کنم .
علیرغم شوخی ظریف و لطیف آقای رئیس ، با خودم فکر می کنم حضور من در این تالار و در این انجمن اصلا تصادفی نیست برای اینکه باور دارم خوشبختم و از داشتن این احساس خوشبخت تر ...
نمی دونم شماها چرا و چطور احساس خوشبختی می کنید اما دلم میخواد به شما بگم که خوشبختی من از چیه .
رمز خوشبختی من اینه که از زندگیم راضیم . این به این معنی نیست که در زندگی من اتفاقات بد ، تلخ و ناگوار نیافتاده ، این به این معنی نیست که من تا حالا اشتباه نکردم ، این به این معنی نیست که تا حالا همه جور امکاناتی در اختیار من بوده باشه ، این به این معنی نیست که دست گذاشتم روی دست و می گم هر چی خدا بخواد ، ما چیکاره ایم ؟ حتی به این معنی هم نیست که به قول جوونا یه نموره سرخوشم و خوشال و بیخیال ... نه ... به معنی هیچ کدوم از اینا نیست ...
فکر می کنم مهمترین دلیل این رضایت در اینه که با خودم رفیقم و خودمو دوست دارم همونطوری که خانواده ، دوستام و بقیه رو دوست دارم ...
علاقه ی من به خودم باعث می شه با خودم مهربون باشم . اگر غمگینم مثل یک دوست خودم رو دلداری بدم ، اگر اشتباه می کنم مثل یک پدر و مادر (که به خاطر دوست داشتن از خطاهای بچه شون می گذرن ) از گناه خودم بگذرم ، اگه احساس می کنم کم می دونم مثل یک معلم به خودم آموزش بدم ، اگه احساس کمبود می کنم مثل یک دست مصمم و پرتلاش آب بریزم تو لیوان زندگیم و اونو پر کنم ...
...
من دوباره بر میگردم . مطمئن باشید .
طاهره (یکشنبه 29 اردیبهشت 87)
تنها كسي كه آدمو بيشتر از همه ميشناسه ،خودشه وچه خوبه با خودمون رفيق و دوست باشيم و خودمون رو كمك كنيم دقيقا مثل اين خواهر عزير ، من چند سالي با خودم خيلي رفيق بودم واتفاقا همه توفيقاتم مال همون دوره است ، الان ديگه اون روحيه رو ندارم وخيلي براش غصه ميخورم
ماجد (پنجشنبه 02 اسفند 86)
تشکرشده 79 در 55 پست
امشب می خوام مست بشم
عاشق یکدست بشم
بدون تو نیست بودم
امشب می خوام هست بشم
یه جونه ناقابلی هست
بذار فدای تو بشه
بیفته زیر قدمات
تا خاک پای تو بشه
نمی دونم چرا با شنیدن این آهنگ(اگه نشنیدید و خیلی بچه مثبتید بگم خواننده اش امیده)آرامش می گیرم
اگه خوشبختی رو می خواید اول باید دنبال آرامش باشید که اگه نداشته باشید به خوشبختی نمی رسید
merka (سه شنبه 27 دی 90)
تشکرشده 328 در 117 پست
اشک های دیگران را به نگاه های پر از شادی مبدل کردن،بهترین خوشبختی هاست."بودا"
termeh (شنبه 04 اسفند 86)
تشکرشده 47 در 27 پست
سلام و تشکر فراوان
این یک چیز کاملا مشخص است داشتن خدای مهربون، لطف و کرمش، دو گل مهربون پدر و مادر غنچه های خوش بوشون خواهر و برادر و ازهمه مهمتر سلامتی و باز هم مهمتر سایت خوب و دوستان خوب مثل شما
دوستان می دونی چیه فقط باید به آنچه در زندگی برایمان پیش می یاد یه مقدار عاقلانه تر فکر کنیم که ما یک خدای خیلی مهربون داریم که در سختیها فقط اوست که به دادمون می رسه این باعث می شه که خیلی بهتر احساس خوشبختی کنیم
mishka (شنبه 04 اسفند 86)
تشکرشده 59 در 29 پست
کمکم کنید احساس خوشبختی کنم....
با دوست عزیز merka موافقم. آرامش در زندگی باعث می شه آدم در کنار خیلی مشکلات احساس خوشبختی کنه. ولی متاسفانه من نه آرامش دارم و نه آسایش. حالا اگه از آسایش صرف نظر کنم. خیلی دلم می خواد به آرامش دست پیدا کنم و احساس امنیت کنم. ولی .....
تشکرشده 37,119 در 7,019 پست
سلام تارا
یاد حکایتی افتادم که مولانا در مثنوی نقل میکنه....
یک نفر فقیر، خیلی گریه می کنه و از خدا ثروت می خواهد.... شب خواب می بینه که به او خطاب می کنند که فردا برو .... ( بزودی بقیه اش را خواهم آورد)
راستی به انجمن آرامش بیشتر سر بزن....
مدیرهمدردی (سه شنبه 27 دی 90)
تشکرشده 99 در 49 پست
سلام من حقیر هم این جا واقعا خوشبختم دیگه احساس تنهایی نمی کنم دیگه فکرم را مشغول نمیکنم این جا را مثل را مثل جمع خانواده میدونم و همه بچه ای تالار خواهر و برادرم هستند و پدری مهربان چون اقای سنگ تراشان عزیز همیشه میگفتم باید من بمیرم منی که مشکل دارم منی که حتی نمیتونم مشکلم را به هیچکی بگم اما وقتی تو این تالار اومدم دیگه با وجود شما احساس تنهایی نمی کنم دوستون دارم زیاد
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
نه به خود امدم اینجا نه به خود باز روم
ان که اورد مرا باز برد در وطنم
hasty (شنبه 04 اسفند 86)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)