[FONT="Tahoma"][COLOR="DarkSlateBlue"][SIZE="2"][QUOTE=فرشته مهربان;448013]سلام و صد سلام
می خواهی اینگونه باشی پوی عزیز.....چون نمیخواهی باورکنی که میشود از زندگی نترسید و راضی بود حتی در میانه مصائب و مشکلات ....
گاهی درد ما از بی دردی استیک شب آتش در نیستانی فتادقدمی بزنیم از خود برون آییم و ببینیم امثال پسر بچه حکایت سرشار را که با همه مشکلاتشون راز رضایتشون از زندگی چیست ....؟!!!
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم
زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
لینک موسیقی
https://as4.cdn.asset.aparat.com/apa...60p__13528.mp4
تقریباً دوماهه با خانواده ای آشنا شدیم .... چهار فرزند داشته و یکی هم در راه ..... بسیار وضعیت سخت معیشتی داشتند چون پدر خانواده در اثر حادثه ای توان کار های سنگین ندارد و کارهای سبک هم برای اینگونه افراد سخت پیدا می شود ....
اما آنچه از زندگی اینها برای من جالب است .... هرلحظه شکر گذار بودن .... شادابی و ادب و احترام و امیدواری .... وقتی مرور کردم که چقدر عجیب یکی از دوستان با این خانواده آشنا شده و بعد بسیجی داد و همه دست بکار شدن و کمکشون دادند و الآن پیگیر محل سکونت مناسب هستیم برایشان و اینکه افراد خاصی توفیق یاری رساندن به اینها را یافتند .... و مقایسه کردم با نمونه هایی که به سختی می شد برایشان کاری کرد .... و راز آنرا جستجو کردم .................................................. ....................
یافتم که شاکر بودن و قدردان بودن و حسن اخلاق و ادب و مهمتر از همه عزت نفس ... با وجود شرایط بسیار سخت راز جذب یاریها بود .... و می دانم فردای اینان بهتر از امروزشان خواهد بود ....
اما ما چقدر به داشته هایمان توجه داریم ؟؟؟ چقدر داشته های خود را با بساکسا که به روز ما آرزومندند مقایسه می کنیم و شرمنده می شویم که چرا تا حالا ندیدم این همه داشته را ؟؟
اینکه حتی از بودنمان هم ناراضی هستیم پرچم ناشکری به احتزاز در آوردن نیست؟ ..... تازه این راهی است که خود انتخاب کرده ایم ... یعنی خواسته ایم که باشیم و قدم در این دنیا بگذاریم ..... قصه عهد الست را مروری کنیم و کمی از عالم ذر بدانیم بهتر خواهیم فهمید ..... و فراموش کرده ایم و فریادها بر می آوریم که چرا ما را به این دنیا وارد ساخته ای ... نمیخواهم باشم و مرا ببر ......
اماکافیست کمی سلامتیمان به مخاطره بیافتد و .... آنوقت هم فریادمان بلند می شود که چرا من و ...... غافل از آنکه روزی همین سلامتی را قدر ندانسته ایم ، امنیت را قدر ندانسته ایم و داشتنی ها را قدر ندانسته ایم .....
نظر به نداشته ها و ناراضی بودن ... درد و رنج جانکاه و آزار دهنده را در پی دارد و بیمار می کند .... بیماری روح و روان
نظر به داشته ها و شاکر بودن .... آرامش و شادابی را در پی دارد و حتی درد و رنجها را آسان می کند و دیده به سوی حکمتهایش باز می کند.
برای آنکه ببینیم باید از خود برون آییم و آنان که داشته های ما را ندارند را ببینیم
(ایام زیارتی مخصوص امام رضا علیهم السلام و روز دحوالارض لطف خدا شامل حال شد و در آستان مقدسش بودیم و جمعیتی مملو را نظاره گر بودیم .... بارها خدا را شاکر شدم و اشک شوق که چه نعمتی است .... بودن در این زمان ... ایرانی بودن ، مسلمان بودن ، شیعه بودن ، معصومین را داشتن ، در این بحبوحه آخرالزمانی و قریب به ظهور بودن که شکر آن از عهده بر نمی آید .
مقایسه کردم با غیرهای آن ور آبی که اینها را ندارند .... برای آنها هم خواستم تشرف و برخورداری را .
شلوغی جمعیت به ظاهر کلافه کننده می آمد اما من خوشحال بودم و می گفتم خدایا شکرت که هستند و در کنار هم هستیم ... با همه مشکلات ....)
هیچ نداشته باشیم اگر همینها هم باشد بسا شکر ...... و من عینی این حال را در این خانواده به ظاهر فقیر اما غنی دیدم ... که فقیرانی چون ما به ظاهر به مددشان آمده بودند اما در واقع ما از آنان روزی می گرفتیم .....
کمی دیده را وسیع تر کنیم و ببینیم ... از بسته نگری هیچ چیز جز غمهای جانسوز و فرساینده نصیبمان نخواهد شد .
بخواهیم تا بشود .....
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)