این خود بوسیدن نیست که برات زجر آوره بلکه افکاری که در پی اون میاد برات آزار دهنده هست و افکار هم کاملا دست خودته . پس اگر رنج می بری به خاطر افکار خودت
هست نه کار دیگران. این مساله رو میتونی هم به عنوان تمرین و هم یه مثال خوب در نظر بگیری و روش کار کنی و ببینی آیا میتونی فکر و درنتیجه احساست رو در برابر این
مساله تغییر بدی؟
اتفاق : همسرم موقع خداحافظی خواهرش رو بوسید .
افکار اشتباه شما : این یعنی همسرم خواهرش رو به من ترجیح داده---من حقیر شدم ---من برای همسرم ارزشمند نیستم .
فکر اصلاح شده نمونه که از ذهن من گذشت: این بوسه نشونه محبت خواهرو برادری هست --- من هم نسبت به خانواده خودم محبت دارم و این رو به اشکال مختلف بروز
میدم ---هرگز محبت خواهر و برادری با محبت زن و شوهری از یک جنس نیست --- هرگز شخصیت من و جایگاه من با این رفتار کوچک نزد خودم پایین نمیاد یعنی هنوز هم
احساس ارزشمندی میکنم و حس ارزشمندی داشتن نسبت به خودم خیلی مهمه -- اگر احساس ارزشمندی ام رو از دیگران طلب کنم دائم با هر رفتار خوب دیگران اوج میگیرم و
با هر رفتار نادرستشون به زمین می خورم در حالیکه من انسانم نه یه توپ یا بازیچه دست دیگران پس چه بهتر احساس ارزشمندی ام رو ابتدا از خودم و خدای خودم دریافت کنم
و باورهامو جوری اصلاح کنم که احساس ارزشمندی داشته باشم. اعتماد به نفس و خودباوری ام به من کمک میکنه تا رفتار دیگران در قبال خودم رو در حاشیه زندگی ام قرار بدم
نه در متن زندگی ام .
علتش این هست که مساله رو با خودت حل نکردی و فقط اون رو در گوشه ای از دلت مخفیش کردی و موقتا کنارش گذاشتی.چون اون لحظه تحمل میکنم اما بعد چند روز با یه بهانه یا حرکتی بشدت منفجر میشم
این هم میتونه یه تمرین باشه برای شما که در اولین دیدار با خانواده خودت بهشون یک پله بیش از عادتی که قبلا داشتی محبت کنی . مثلا مادرت رو بی هوا ببوسی به برادر یاچون تو خانواده ما اصلا از اونجور حرکت ها نیست تحملش واسم خیلی سخته
خواهرت یا پدرت هرکدوم یه کوچولو بیش از قبل توجه و محبت نشون بده . خیلی لذت بخشه هم برای تو و هم خانوادت.
تغییرات رو قدم به قدم در خودت بوجود بیار و بیشتر سعی کن تمرین عملی داشته باشی و از موارد کوچیک شروع کنی .نخواه و نمیشه در زمان کوتاه همه رفتارهاتو اصلاح کنی .فقط من یه اخلاق خیلی بدی دارم اینکه اگه اتفاقی یا ناراحتی اتفاق میفته از کوره در میرم و همونجا نشون میدم ناراحت شدم حتی تو جمع یعنی نمیتونم خودمو
کنترل کنم و اگه کنترل کنم تا در اون مورد بحث و دعوا نکنم خالی نمیشم و یا بعد یه مدت مثل غده میمونه تو دلم و رشد میکنه و یهو با یه بهونه منفجر میشه و بعد دعوا و گفتن حرفام آرامش پیدا میکنم
بنظرتون چجوری این اخلاقم رو ترک کنم ؟؟
البته تا آخر عمر همه ی ما آدمها عیب هایی برای اصلاح کردن داریم و همین زندگی رو جذاب میکنه و مارو نیازمند و محتاج به خداوند و دیگر انسان ها میکنه.
چون تمرین نداری و عادت نکردی . اگر شیرینی رفتار وفکر درست رو بچشی بعد مدتی تمرین کردن مشتاقانه انجامش میدی چون واقعا لذت بخشه.گاهی میدونم باید چه کاری و چه رفتاری داشته باشم اما عصبانیت نمیزاره با عقلم تصمیم بگیرم ������������
از تکنیک توقف فکر استفاده کن ، وقتی فکر منفی به سراغت اومد مثل اینکه می خوای یه بچه رو از یه کاری منصرف کنی با خودت رفتار کن ، از قبل لیستی از کارهایی کهو اینکه خیلی به خاطرات تلخ فکر میکنم و اکثر اوقات دلم گرفته اس
خیلی دوست داری انجامشون بدی تهیه کن مثل دیدن یه فیلم سینمایی خوب و... . بعد هروقت فکر منفی به سراغت اومد متوقفش کن و به خودت بگو حالا بریم خوش بگذرونیم
ببینیم چی ها داریم واسه انجام دادن؟ وای ببین یه فیلم خیلی خوب هست که من وقت دارم نیم ساعتش رو ببینم به به چه خوببببب ، واقعا مثل یه بچه با خودت رفتار کن به
خودت مهربونی کن حتی میتونی خوراکی های خوشمزه هم برای خودت بخری و موقع فیلم دیدن ببینی ، من همین الان 10 تا کار لذت بخش به ذهنم رسیده شما خودت برای
خودت هم لیست رو تهیه کن هم امکاناتش رو حاضر کن که در صورت نیاز در دسترس باشه مثلا یه فیلم خوب بخر بزار برای این لیست و... .
چقدر در روز وقت آزاد داری و چه روزهایی بیکاری؟.و اینکه خیلی تو زندگیم بدون هدفم چجوری هدف داشته باشم
ممنون میشم در این موردها هم راهنمایی ام کنید
یادگرفتن یه هنر ، رفتن به کلاس های ورزشی ، فکر کردن راجع به راه اندازی کسب و کار خانگی با هنرهایی که یادگرفتی اینا همه خوبن.
اگر خیلی وقت آزاد داری میتونی همزمان هم به کلاس های ورزشی بری و هم هنری رو یادبگیری تا بعد چندسال خودت آموزش دهنده ی اون هنر میشی و از راهش در آمد هم
کسب میکنی و با افراد زیادی هم آشنا میشی.
موفق باشی
علاقه مندی ها (Bookmarks)