یکی از خواستگارهام مراحل اولیه شناخت را به دست اورده بودیم .همه چیز خوب به نظر می رسید اما احساس می کردم یه جای کار اشکال داره .
با کسب اجازه از خانواده ها قرار شد که من و ایشون با هم بیرون بریم .
نکاتی که از بیرون رفتن با ایشون متوجه شدم :
ایشون به عنوان یک مرد هیچ برنامه ریزی برای اینکه کجا بریم نداشت وخیلی منفعل عمل می کرد.
بعد از اینکه من لابی یک هتل را پیشنهاد دادم این من بودم که باید جای نشستن را مشخص می کردم و یا اینکه من باید با گارسون صحبت می کردم چون ایشون سکوت کرده بودند.روابط اجتماعی پایین
در همون جلسه اول که بیرون رفتیم خواستند که از مبایلشون از من عکس بگیرند در حالی که من هنوز به ایشان جواب بله نداده بودم.عجول ومحق
ایشون نسبت به ظاهر من خیلی اظهار نظر میکردند وحتی نسبت به ظاهر دیگران هم اظهار نظر می کردند که نگاه کن این خانم چقدر چاق هست من خوشم نمی یاد .ظاهر بین وگستاخ و خود شیفته
همین نشونه ها باعث شد که بدون هیچ فکر کردنی همون شب وقتی برگشتم بهشون برخلاف نظر مثبت خانواده ها جواب منفی بدم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)