سیگار...

[شمیم الزهرا]

خیلییی ازتون ممنونم جناب بی وفا بابت همدردیتون.من چشمامو بسته بودم قبل ازدواج... اما الان نگاه به اون زمان بی فایدست.

جناب امین بله درست میگین.البته با قسمت اول صحبتتون که فرمودید وقتی بو میده فیلم بازی کنم که کسی پیشت بوده... مخالفم.من اصلا نمیتونم . و اینجوری دروغ هم گفتم و اونو هم وادار به دروغ گفتن کردم. اما با قسمت دوم صحبتاتون یعنی چشم پوشی و اینکه به همون شیوه قبلم ادامه بدم و صبر کنم تا مرور زمان بهش زشتی کارشو بفهمونه خیلی موافقم گرچه فوق العاده سخته...
نه من بچه ندارم.بد نوشتم و ویرایش هم بلد نبودم.منظورم اینه از آینده میترسم که خدایی نکرده جلوی من و بچمون هم سیگار بکشه...

- - - Updated - - -

ممنونم گل آرای عزیز.حرفات برام همیشه قشنگ بوده.
نمیدونم کار درست چیه...

[گل آرا]

خواهش میکنم.
اما زهرا جان به حرف های آقا امین توجه کن....خیلی راهکارهاش قشنگه... هرچی باشه یه مرده و مردها رو میشناسه !!! به نظرم خیلی کمک بزرگی بهت کرده.
کی گفته این کار اسمش دروغه؟؟؟
اینکه حرف بذاری تو دهنش خیلی کار درستیه... من از آقا امین تشکر میکنم. حرف هاش به درد منم خورد.
2 تا جمله اش، حقیقت محضه ! یکی اینکه یه مرد تا خودش نخواد ترک نمیکنه !!! به نظر من همینطوره. نه تنها سیگار، هیچی رو تا خودش نخواد ترک نمیکنه.
و دوم اینکه پنهون کردن این قضیه از شما احتمال ترکش رو بالا میبره.
اینکه شما تو خودت تب کنی و سکوت کنی و به رو خودت نیاری و داغون شی که چیزی رو عوض نمیکنه.
به نظرم تک تک نظرات آقا امین رو انجام بده.

[milad08]

ببخشید با گوشی تایپ کردم دیدم اشتباه تایپی زیاد دارم ، گفتم بیام سریع اصلاحش کنم تا خدای ناکرده فکر نکنین بی سوادم

سلام خواهرم
این خیلی خوبه که همچین مووضعی براتون مهمه و باید به خودتون افتخار کنید.
به نظرم شما پتانسیل اینو دارید که به همسرتون کمک کنید و خدارو شکر راه رو هم بلدین، پس چیزی در این باره نمیگم که تکرار نظرات دوستان میشه فقط خواستم یخرده از تجربه شخصی خودم رو بهتون بگم شاید مفید باشه:



- من سیگاری نیستم ولی دوستان سیگاری زیادی دارم . تو خانواده من هم مثل خانواده شما خیلی خیلی سیگار رو بد میدونن اما یادمه یه روز که دانشجو بودم سیگار یکی از دوستامو گذاشتم تو کیفم, فردای اون روز پدرم دفترچه بیممو خواست,من بهش گفتم از تو کیفم میتونه برداره ، بابام سیگارها رو تو کیفم دید, اما اصلا به روم نیاورد و به مادرم گفته بود که من اطمینان دارم که میلاد اهل این برنامه ها نیست,همین رفتارش باعث شد که من اصلا دنبال این برنامه ها نرم و به خاطر اطمینان پدر و مادرم با خودم عهد بستم دنبال این برنامه ها نرم.

- همون دوستی که سیگارشو من گذاشتم تو کیفم رو باباش یه روز توی پارک با سیگار دیده بود و بلافاصله زد بود تو گوشش و خلاصه غرورش رو شکسته بود، باباش تنها نتیجه ای که دید این بود که دوستم توی سیگار کشیدن جسور شد و گفت آب که از سر گذشت چه یک وچب چه صد وجب، حتی با این که الان حدود 7 سال از اون ماجرا می گذره ، سیگار و که ترک نکرد هیچ ، الان بیشتر هم می کشه و دیگه اصلا براش مهم نیست که پدر و مادرش میدونن

به نظرم ورزش های مشترک با همسرتون مثل بدمینتون ، والیبال و ... توی پارک هم خیلی میتونه موثر باشه

موفق باشید

[شمیم الزهرا]

ممنونم جناب میلاد درست میفرمایید اگر هم تغییری بخواد اتفاق بیفته فقط با محبت و صبوریه.

مثلابهش بگو بوی سیگارمیدی پیش آدم سیگاری نشستی یاموقع اومدن کسی تو ماشین سیگارکشیده(حرف بزاردهنش)وقتی یکی ازایناروگفت بهش بگو اگه ممکنه لباست وعوض کن بوی سیگارگرفته یایه دوش بگیر.اینا باعث میشه خودش بعدن بیشترمراعات کنه(من که به دست راستم پونه ونعناع میمالیدم هرچی

جناب امین من برداشت کردم که اینجوری همسرمو محافظه کارش کنم.یعنی بهش یاد بدم که من نباید بفهمم تو سیگار میکشی و این که من بفهمم خیلی بده درسته؟
اما من میخوام اون کلا نکشه نه اینکه بیشتر مراعات نفهمیدن منو بکنه.

بازم ممنونم از حرفاتون.فکنم باید درباره مضرات سیگار برم مطالعه کنم تا بتونم در موقعیت های مناسبی که فرد سیگاری دیدیم براش از ضرراش بگم البته با مخاطب قرار دادن همون فرد سیگاری.
ممنونم از همتون دوستان خوبم که مثل همیشه راهنماییم میکنین

[heaven65]

سلام عزیزم.منم با ذوستان موافقم.بهتره اصلا به روش نیارید که می دونید.تنها اینکه اونو از عواقب این کار آگاه کنید.من بیشتر از این نمی تونم راهنمایی کنم اما براساس صبوری که از شما سراغ دارم می دونم که از پس حل این مشکل برمی یاید.موفق باشید

[ammin]

خانم شمیم زهرامنم بادروغ مخالفم،ولی بوی سیگار یک نشانه است نه خودواقعیت(دیدن سیگارکشیدن باچشم خودت که امیدوارم این اتفاق نیفته).منظورم از این واکنشی که به شما گفتم"تابوسازی"برای شوهرت بود که دراو"تثبیت"شود سیگار یه ناهنجاری برعلیه خانوادشه(حتی اگه خودت حرف نذاری دهنش بگی بوی سیگارمیاد حداقل باراول یکی ازاون بهانه هارومیاره).الان مهمترین مساله واسه او واکنش شماست وطرزفکرشمادرمورداحتمال سیگارکشیدن او. حتی شایدواسش دلپذیرباشه یه روز شمابپذیریدوبا"عشق"جلو شماسیگاربکشه."ارجحیت رفتار جرأت مندانه است"به شرطی که شما مطمئن باشید با رفتارجرأت مندانه نتیجه عکس نمیگیرید که کلاروی شوهرت رو بازکنی.شما یه جاگفتید توان پذیرش دارم اگه منظورت ازتوان پذیرش اجازه دادن به شوهرت که جلوت سیگاربکشه ولی به فکرترکش هم باشه"ره به خطارفتی"،دربسیاری موارد سیگارباپنهانکاری لذت بخشه اگه پنهانکاری ازش گرفته شود ممکنه یه چیز دیگه با پنهانکاری واسش لذت بخش باشه خاطره لحظات پاک بدون سیگارش پیش شمابرای بعدن او لازمه واینکه بخاد به خاطرکشیدن یه نخ سیگارکلی به زحمت بیفته حتی بادوش گرفتن ومالیدن نعناع بدست .................................................. .................................................. ...............................................ا� �ا اگه شخصیت شوهرت منطقی وفضای ارتباطی خوب وخاصی بین شما حاکمه ومطمئنی با رفتارجرأت مندانه میتونی قانعش کنی ترک کنه وصددرصد ازخودت مطمئنی که میتونی بدون دعوا وقاطعانه جلوسیگارکشیدنش توی خونه وجلوچشم خودت،یازیادکردنش خارج ازچشم خودت(اگه نخاست یانتونست ترک کنه فعلا)روبگیری اونوقت با رفتار جرأت مندانه اقدام کن.............................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..................................اما درموردخودت بهت حق میدم هم دختری هم توی خانوادت نبوده هم اکثر مردم به سیگار"کراهت احساسی"دارند (علاوه براینکه عقلا میدونن مضرهست)امابه نظرم بایدکم کم این کراهت احساسی رو به کراهت منطقی وفکری استحاله وانتقال بدهی البته بخشی ازاون کراهت احساسی باقی میمونه که طبیعی ولازمه(هرچندالان هم منطقا میدونی بدهست ولی تب شمایک واکنش احساسی بود)داشتن کراهت منطقی(که باکسب اطلاعات ازمضرات سیگاروتمرین ذهنی خودت بدست میاد)باعث میشه واکنشهای سنجیده ترنشون بدی چه با چشم پوشی چه با جرأت مندی.

- - - Updated - - -

خانم شمیم زهرامنم بادروغ مخالفم،ولی بوی سیگار یک نشانه است نه خودواقعیت(دیدن سیگارکشیدن باچشم خودت که امیدوارم این اتفاق نیفته).منظورم از این واکنشی که به شما گفتم"تابوسازی"برای شوهرت بود که دراو"تثبیت"شود سیگار یه ناهنجاری برعلیه خانوادشه(حتی اگه خودت حرف نذاری دهنش بگی بوی سیگارمیاد حداقل باراول یکی ازاون بهانه هارومیاره).الان مهمترین مساله واسه او واکنش شماست وطرزفکرشمادرمورداحتمال سیگارکشیدن او. حتی شایدواسش دلپذیرباشه یه روز شمابپذیریدوبا"عشق"جلو شماسیگاربکشه."ارجحیت رفتار جرأت مندانه است"به شرطی که شما مطمئن باشید با رفتارجرأت مندانه نتیجه عکس نمیگیرید که کلاروی شوهرت رو بازکنی.شما یه جاگفتید توان پذیرش دارم اگه منظورت ازتوان پذیرش اجازه دادن به شوهرت که جلوت سیگاربکشه ولی به فکرترکش هم باشه"ره به خطارفتی"،دربسیاری موارد سیگارباپنهانکاری لذت بخشه اگه پنهانکاری ازش گرفته شود ممکنه یه چیز دیگه با پنهانکاری واسش لذت بخش باشه خاطره لحظات پاک بدون سیگارش پیش شمابرای بعدن او لازمه واینکه بخاد به خاطرکشیدن یه نخ سیگارکلی به زحمت بیفته حتی بادوش گرفتن ومالیدن نعناع بدست .................................................. .................................................. ...............................................ا� �ا اگه شخصیت شوهرت منطقی وفضای ارتباطی خوب وخاصی بین شما حاکمه ومطمئنی با رفتارجرأت مندانه میتونی قانعش کنی ترک کنه وصددرصد ازخودت مطمئنی که میتونی بدون دعوا وقاطعانه جلوسیگارکشیدنش توی خونه وجلوچشم خودت،یازیادکردنش خارج ازچشم خودت(اگه نخاست یانتونست ترک کنه فعلا)روبگیری اونوقت با رفتار جرأت مندانه اقدام کن.............................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..................................اما درموردخودت بهت حق میدم هم دختری هم توی خانوادت نبوده هم اکثر مردم به سیگار"کراهت احساسی"دارند (علاوه براینکه عقلا میدونن مضرهست)امابه نظرم بایدکم کم این کراهت احساسی رو به کراهت منطقی وفکری استحاله وانتقال بدهی البته بخشی ازاون کراهت احساسی باقی میمونه که طبیعی ولازمه(هرچندالان هم منطقا میدونی بدهست ولی تب شمایک واکنش احساسی بود)داشتن کراهت منطقی(که باکسب اطلاعات ازمضرات سیگاروتمرین ذهنی خودت بدست میاد)باعث میشه واکنشهای سنجیده ترنشون بدی چه با چشم پوشی چه با جرأت مندی.

[شمیم الزهرا]

بی اندازه از شما ممنونم جناب امین

[sara 65]

سلام
توی همه ی تاپیکاتون یه چیز مشترکه! شما خودتون رو نهایت درستی و پاکی میدونین و هر چند وقت یک بار یه رفتاری از شوهرتون که برخلاف اعتقاداتو باور و تربیت خودتونه رو پیدا میکنین! اونوقت به جای اینکه در مورد این اخلاق و رفتار، که میتونه ناشی از یک اختلاف فرهنگی ساده یا یک اشتباه کوچک باشه، باهاش صحبت کنینو سعی کنین حلش کنین ترجیح میدین نقش یک زن صبور و باگذشت رو بازی کنید و با اون موضوع که به نظرتون به شکل یک فاجعه است خودتون کنار بیاین! مثلا شما فقط چند بار بوی سیگارو حس کردینو چنان به شکل یه فاجعه نوشتین که من فک کردم اشتباه خوندمو شوهرتون معتاده! یا برخورد شوهرتون با دختر خالش... یا موضوع سکه ها که ترجیح دادین به شکل یه مشکل بزرگ بمونه تا اینکه حل بشه! دوست عزیز اون رفتاری که برخلاف باور شماست لزوما یک گناه کبیره نیست!انقدر توی ذهنت فاجعه سازی نکن! مشکلاتو اونقدر بزرگ نکن که حتی خودت قدرت رویایی باهاش رو نداشته باشی... من مطمئنم که شما با هرکس دیگه ای ازدواج میکردی این مشکلات وجود داشت پس روی خودت بیشتر کن.

[farassoo]

سلام دوستان راهکار آقای امین رو باید با طلا نوشت. خانم شمیمالزهرا شما یه برگ برنده دارید اونم اون حرمتیه که سر این قضیه هنوز ریخته نشده. پس باید دست به عصا بری جلو . مطمئن باش مطمئن باش اگه قبح ماجرا از بین بره دیگه نمیتونی ترکش بدی. با حرفهای خانم سارا هم موافقم. اکثر اعضای وقتی مشکلشونو عنوان میکنن یه جورایی خودشونو قدیسه میدونن. اما شاید این کار شوهر شما بازخورد رفتار نادرست شما در گذشته بوده .من تو فامیلامون دیدم خانومه زیاد رو مخ شوهره راه میرفت و همش دعوا و استرس. اون آقا هم واسه جلوگیری از ادامه دعوا از خونه میرفت بیرون که بعدها سیگاری شد و الان هم کاملا معتاده. اون آقا یکی از ورزشکارای سرشناس بود که اکثر شماها میشناسیدش. اما موفقیتش تا زمانی خوب پیش رفت که ازدواج نکرده بود. بعد از ازدواج خانمش ازش حمایت نکرد و حتی یه بار شاهد بودم لباسای ورزشیشو آتیش زد. اون آتیش 7 سال بعد گریبان زندگیشو گرفت. خواهر گلم هیچ مردی از روی خوشی سیگار نمیکشه. اینا یادت باشه. سعی کن زمینه و بستر رو آماده کن. جو رو آروم کن بعد واسه ترک دادن تلاش کن.

- - - Updated - - -

سلام دوستان راهکار آقای امین رو باید با طلا نوشت. خانم شمیمالزهرا شما یه برگ برنده دارید اونم اون حرمتیه که سر این قضیه هنوز ریخته نشده. پس باید دست به عصا بری جلو . مطمئن باش مطمئن باش اگه قبح ماجرا از بین بره دیگه نمیتونی ترکش بدی. با حرفهای خانم سارا هم موافقم. اکثر اعضای وقتی مشکلشونو عنوان میکنن یه جورایی خودشونو قدیسه میدونن. اما شاید این کار شوهر شما بازخورد رفتار نادرست شما در گذشته بوده .من تو فامیلامون دیدم خانومه زیاد رو مخ شوهره راه میرفت و همش دعوا و استرس. اون آقا هم واسه جلوگیری از ادامه دعوا از خونه میرفت بیرون که بعدها سیگاری شد و الان هم کاملا معتاده. اون آقا یکی از ورزشکارای سرشناس بود که اکثر شماها میشناسیدش. اما موفقیتش تا زمانی خوب پیش رفت که ازدواج نکرده بود. بعد از ازدواج خانمش ازش حمایت نکرد و حتی یه بار شاهد بودم لباسای ورزشیشو آتیش زد. اون آتیش 7 سال بعد گریبان زندگیشو گرفت. خواهر گلم هیچ مردی از روی خوشی سیگار نمیکشه. اینا یادت باشه. سعی کن زمینه و بستر رو آماده کن. جو رو آروم کن بعد واسه ترک دادن تلاش کن.

[شمیم الزهرا]

سلام دوستان
بازم ممنونم که راهنماییم میکنین.

سارا جان شما اولین کسی هستی که حتی در جمع آشنایانم چنین برداشتی کرده و البته بسیار هم برداشتتون محترمه. چون من یکی از مشکلاتی که دارم اینه که خودمو باور ندارمو این رو از افراد دیگر هم شنیدم که بهم متذکر شدن. حتی خود همسر بهم گفته که تو چرا خودتو پایین میبینی؟ چرا با اعتما به نفس کاراتو نمیکنی؟البته من فکر میکنم حقیقت همینه.
بارها هم من اشکالاتمو تو تایپیکام گفتم و کارشناسان محترم هم برام اشکالامو توضیح دادن (اگه بخوایم اشکالای خودمون که با رفعش میتونه مشکلمونو واقعا تعدیل کنه نبینیم که فقط اینجا وقت تلف کردیم.چون فقط این رفتار خودمونه که قابل تغییره و دست ماست.).مشاوری که میرفتیم هم همینطور و تمام این نقدها صحیح بوده و من هم واقعا تلاش میکنم تا اخلاقای بدمو کم کنم.

اما بازهم ممنونم از نظررتون و سعی میکنم اگر خودبزرگ بینی دارم بیشتر دقت کنم و رفع کنم.

در مورد فاجعه سازی از مشکلاتم ،خوب هرکسی وقتی داره جریانی از زندگیشو تعریف میکنه اینجا یعنی براش مشکل بوده.مشکل من از نظر شما چیزی نیست و شاید مشکل یک نفر دیگه از نظر من ساده باشه (که خیلی مواقع پیش اومده ) .مهم اینه به هرحال داره یک اتفاقی یک نفرو آزرده میکنه و اون درخواست کمک کرده.من اول تایپیکم هم توضیح دادم که شاید خیلیا نتونن درکم کنن اما تربیت من جوری بوده برام خیلی سنگینه چنین چیزی و برای همین از خانوادم اولش گفتم که با دید من به موضوع نگاه کنین.


جناب فراسو (یا خانم فراسو نمیدونم!) بله درست میگین خیلی ها از سر شدت فشار به سیگار یا بدتر ازون روی میارن.
اما همین طور که من از ابتدای عضویتم اینجا توضیح دادم من همون اوایل عقدمون متوجه شدم که ایشون قلیون میکشن و از دوستانشون شنیدم که تا قبل ازدواج در مهمونی ها پیپ میکشیده اما الان نمیکشه.(قبل ازدواجشون که من نبودم که باعث فشار روی ایشون بشم ) و با شناختی که از روحیه تفریح طلب همسرم پیدا کردم سیگار کشیدن اون در مجردی خیلی امر طبیعیه.