به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    یه مدت ازش کناره گیری کن ببین عکس العمل اون چیه
    شایداون فقط قصدش دوستی بوده شما نباید وابسته میشدی ی جورایی احساسی عمل کردی سعی کن بتونی بیخیالش بشی

  2. 2 کاربر از پست مفید sadafdarya تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 14 بهمن 92), mahkameh (دوشنبه 14 بهمن 92)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 17 اسفند 92 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1389-11-11
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,422
    سطح
    29
    Points: 2,422, Level: 29
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی یه پسر یه یه دختر میگه بیا باهم دوست بشیم قصد ازدواج نداره مگر اینکه توی دوستی به دختر وابسته بشه و مجبور بشه ازدواج کنه
    این جمله یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مگه تو قرن شاه وزوزکیم آخه؟؟؟ درست و غلط بودنش مطرح نیست ولی اینجوری قضاوت نکنید آقای 1234567 همه مثل هم نیستن... نمیشه ی نسخه ثابت پیچید....
    منم منظورم این آقا نبود ولی هستند کسایی که دوستن تا شریط درست شه ( ی جورایی تعهد به هیچی ندارن تا وقتش حالا اگه اون دوست بود ک خب چه بهتر هم شناخت هست هم صمیمیت و... اگه هم نه ک ی فرد دیگه به قصد ازدواج)... این حرف شما حرف ی پسر 20سالست که ی تب تند عشق قبول داره....
    همه مثل هم نیستن (هم دخترا هم پسرا)

  4. 3 کاربر از پست مفید kaktous تشکرکرده اند .

    mahkameh (دوشنبه 14 بهمن 92), reza 12 (دوشنبه 14 بهمن 92), بابک 1369 (دوشنبه 14 بهمن 92)

  5. #13
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    73
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 124 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahkameh نمایش پست ها
    سلام دوستان
    راستش من دو سه ماه پیش از طریق فیسبوک با پسری آشنا شدم که یک سال از من کوچیکتره.
    راستش این پسره منو تو یک همایش سه روزه دیده بود ولی من ندیدمش و تو فیس هم از طریق همایش و فرندای همایش ادش کردم. خلاصه پس از صحبت درباره همایش و مسابقه بحث و به خودمون ربط داد و خلاصه همینطور چند روز از طریق چت در ارتباط بودیم و اون هم با من خیلی صمیمی حرف میزد که البته این مدل صحبت کردن وابستگی میاره، خلاصه پس از کلی صحبت کردن در مورد خودمون و درخواستای اون تصمیم گرفتم ببینمش. خب اوایل من به دلیل شرایط خانوادم خیلی سنگین لباس میپوشیدم و مثلا با مقنعه رفتم پیشش. البته رفتارمم سنگین بود. خلاصه روز اول که همو دیدیم و ایشون هم خیلی مشتاق بود خوب بود حسابی حرفیدیم، دفعه دوم هم همینطوری بود با هم کافی رفتیم و کلی صحبت کردیم و بعدشم ارتباطمون خوب بود , واز طریق چت با هم در ارتباط بودیم. و من هی بیشتر وابستش میشدم. دفعه سوم که با هم رفتیم سینما و پیاده روی من یکم بیحوصله بودم چون همش به اون فکر میکردم نمیتونستم زیاد بگم و بخندم، بعدشم از پیش هم رفتیم از اونجا به بعد بهش چند تا اس دادم و معذرت خواهی کردم. و بهش خیلی صادقانه گفتم که خیلی ازش خوشم اومده و شخصیتشو خیلی دوست دارم ولی اون از اینجا بود که دیگه مثل قبلش نبود و فقط من بودم که حالشو میپپرسیدم و اون فقط جواب میداد. البته اون پدربزرگش فوت کرده بود و درگیر امتحاناش بود. و برای صحبت همش من شروع میکردم و هم اس ام اس هم چت و اونم همش میگفت امتحاناش تموم بشه، ولی امتحاناشم تموم شد و بازم اصلا محل نمیداد بهش چند بار گفتم اگه از من خوشش نمیاد رک و راست بهم بگه و اصلا طولش نده. اونم قبول کرد، بعد یکی دو هفته جدی باهش حرفیدم که با من چه مشکلی داره اونم مابین حرفاش میگفت تو مذهبی ای ولی من اونجوری نیستم و از رفتارام میگفت که چطوری به این موضوع پی برده. ولی من هیچ کدوم از قضاوتاشو قبول نکردم چون غلط بود.خلاصه آخرم حرف رسید به اینکه باید بیشتر صبر کنم و بدبین نباشم. خلاصه اینکه با به هر بدبختی شد همدیگرو دیدیم و اون روز ناراحت بودم ولی اون در جواب رفتارای سردش گفت که نمیخواد مثل یه پسر نوجوون رفتار کنه و میگه باید بیشتر صبر کنیم تا همو بشناسیم ولی خوب چطوری؟ اون که یه جواب اس ام اس رو هم به سختی میده. شناخت از چه طریقی؟ خلاصه الان بعد از دو سه ماه من اونو دوست دارم و علت اصلیشم اینه که از رفتارا و شخصیتش خیلی خوشم اومده و برام مثل پسرای دیگه نیست چون من هیچ وقت سعی نکردم با پسرای دیگه رابطه طولانی داشته باشم و پس از یکی دو هفته بعد آشنایی بیخیالشون میشدم چون ازشون خوشم نمیومد و به خواسته های خودخواهانه شون از دوستی پی میبردم و من اونطوری نبودم. ولی درمورد این فرق میکنه و من پس از اینکه دیدم یه ویژگی های اولیه داره خیلی وابستش شدم، خیلی دلم براش تنگ شده. ولی اون دیگه اصلا محل نمیده.راستش این اواخر خیلی پاپیچش نمیشم و سه روز یه بار یه اس ام اس احوالپرسی براش میفرستم و اونم ج میده.
    حالا ازتون راهنمایی میخوام که چطوری باهش حرف بزنم و ادامه بدم که نظرش در مورد من مثبت بشه و بفهمه که من واقعا دوسش دارم؟ چیکار کنم که بیشتر بیاد سمتم تا اینکه دور بشه. اصلا چرا این کارا رو میکنه؟ نمیفهمم؟
    دختر خوب اینکه بعضیا میگن تو صبر کن که اگه پسره بهت علاقه داشته باشه خودش میاد جلو منظورشون این نیست که بشینی تو این مدت دوری فک کنی که کی میادا!!منظورشون اینه که تو این مدت کلن بی خیالش باش و قبول کن این امکان وجود داره که به همون دلیلی که شما دوستیتو با بقیه پسرا قطع میکردی اونم این کارو کرده باشه و فقط چون شما بهش ابراز علاقه کردی زنگ خطرش به صدا در اومده که اگه بیشتر باهات رابطه داشته باشه هم تو رو عذاب میده هم خودشو!دوستی و این جور رابطه ها حتما قبول داری واسه اینه که همیدیگه رو بشناسین!اینم قبول داری قرار نیس چون شما از اون خوشت اومده اونم همین حسو نسبت به شما داشته باشه که!!
    پس اینجوری فک کن که آنکه رفت دیگر باز نمیگردد!!اون طور که خودت گفتی با پسرا زیاد رابطه داشتی و قطع کردی!پس فک کن اینم قط شد رفت
    ویرایش توسط reza 12 : دوشنبه 14 بهمن 92 در ساعت 15:09

  6. 5 کاربر از پست مفید reza 12 تشکرکرده اند .

    kaktous (دوشنبه 14 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 14 بهمن 92), mahkameh (دوشنبه 14 بهمن 92), toojih (سه شنبه 22 بهمن 92), ستیلا (دوشنبه 14 بهمن 92)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 اردیبهشت 95 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1392-11-10
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,838
    سطح
    25
    Points: 1,838, Level: 25
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیز از راهنمایی همتون ممنونم، اصلا فکر نمیکردم بر و بچ همدردی اینقد فعال و دلسوز باشن که برای مشکلات بقیه زمان بذارن و تجربه هاشونو بگن- همدردی واقعا دمت گرم اینجا آدم با خیال راحت مشکلشو میگه و دوستان با صداقت کامل راهنمایی میکنن. خیلی خوشحالم که با همدردی آشنا شدم.
    khaleghezey عزیز ازت ممنونم که منو توی پست هام راهنمایی میکنی و همینطور همه دوستان.

    آره بچه ها من اشتباه کردم نباید زود درگیر احساسات میشدم و تاوان اشتباهم و الان دارم میدم ولی خوب من تجربم خیلی کمه، ولی آقا پسری که واسه خودت خیلی منطقی هستی تو که میخوای با عقلت تصمیم بگیری خب از همون اول همینطوری باش وقتی از احساست مطمئن شدی بعد ابراز احساسات کن. نه اینکه از همون اول کلی چرت و پرت عاشقونه واسه خودت میگی تا دختر و به سمت خودت بکشونی بعد یه هویی از در منطق در میای ینی برای راحتی خودت از احساسات دخترا سوء استفاده میکنی ولی نمیفهمی که این دختره بعدش دچار چه مشکلاتی میشه.
    ولی بچه ها من هیچ وقت سعی نکردم سریع عاشق کسی بشم. خب بر اساس تجربم که با آدما بودم همیشه شخصیت فردی رو که دوسش دارم و تو ذهنم ترسیم میکردم و سعی میکردم به سمت اینجور افراد برم خب این پسره هم یه جورایی با توجه به شرایط زندگیش و کار و درس و رفتارهاشو اخلاقاش و علایقش یه جورایی به خواسته های من نزدیک بود برای همین بیشتر به سمتش رفتم و بهش فکر کردم. وگرنه هیچ وقت تا الان به هیچ پسری احساس خاصی نداشتم و تازه بیشتر هم ازشون فرار میکردم.
    من همیشه سعی کردم تسلیم نفسم و هوسهای زودگذر نشم و ساختن آینده مورد نظرمو ترجیح میدادم به این هوسهای زودگذر. دوست نداشتم به خاطر دو روز خوشگذرونی شخصیت خودم و طرف مقابلمو زیر سوال ببرم.
    ولی خب اگه یه دختری تو این دنیا بخواد انسانی زندگی کنه و عشق و محبت و تو زندگیش اولویت قرار بده و هیچ وقت فرد آیندشو بر اساس پول و سواد و خانواده انتخاب نکنه و فقط عشق مد نظرش باشه باید چیکا کنه. منتظر باشه افراد هی بیان و برن تا ببینه کدوم مطابق خواسته هاشه؟ خب اگه این میون کسی و پیدا کرد که مورد علاقشه باید سکوت کنه و بزاره این دنیای نامرد احساسه اونو سرکوب کنه.
    چه قدر حقیقت داره متنی که این دوست عزیزم 1234567 گفته که:
    دنیا را بد ساخته اند.........
    کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد.
    کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری
    اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین .....هرگز به ه
    م نمی رسید و این رنج است . زندگی یعنی این
    فکر کنم از این به بعد باید جلوی قلبمو بگیرم چون کافیه روزگار بفهمه که قلبت جایی گیر کرده، هیچی دیگه تمام تلاششو میکنه که یه وقت تو به عشقت نرسی.
    ولی من زندگی با عشق و دوست دارم نه زندگی که طرفتو بر اساس کار و پول و تیپش انتخاب میکنی.
    چقدر بدبختیم ما دخترا یا کلا ما انسانها


    - - - Updated - - -

    راستی khaleghezey عزیز من منظورم از ارتباط با یکی دو نفر دیگه این بود که قرار شد یه مدت هم بشناسی بعد ببینیم به درد هم میخوریم برای ازدواج یا نه مثل خواستگاری و اصلا بحث دوستی و روابط صمیمی و ... درکار نبود چون من تا به الان هیچ وقت تصمیم دوستی نداشتم. علت این که به اونا علاقه ای نداشتم اصلا مشکل رفتاری من یا اونا نبود،به نظر من اوناها خیلی ظاهر بین و تجمل گرا بودن و اغلب دوستدار این زندگی های سنتی و مهمونیهای خونوادگی و از همه مهمتر رسم و سومایی که من ازشون متنفر بودم و ... بودن که من اصلا دوست نداشتم چون من به هیچ وجه دوست ندارم به خاطر نگاه مردم و حرف مردم زندگی کنم و فکر میکنم زندگی تو ایران که بیسش آبروهست بر اساس افکار و نگاه و حرف دیگران شکل میگیره. یا اینکه با حرف خواستگاری میومدن بعد کمکم فهمیدم که هدفشو چیز دیگه ای هست منم بیخیا میشدم
    ویرایش توسط mahkameh : دوشنبه 14 بهمن 92 در ساعت 18:08

  8. 3 کاربر از پست مفید mahkameh تشکرکرده اند .

    1234567 (دوشنبه 14 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 14 بهمن 92), reza 12 (دوشنبه 14 بهمن 92)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اولا این گل تقدیم به شما بخاطر حس قدردانی که دارین نسبت به بچه های تالار

    یه انتقاد میکنم ناراحت نشین لطفا
    اینو بخون:

    ولی خب اگه یه دختری تو این دنیا بخواد انسانی زندگی کنه و عشق و محبت و تو زندگیش اولویت قرار بده و هیچ وقت فرد آیندشو بر اساس پول و سواد و خانواده انتخاب نکنه و فقط عشق مد نظرش باشه باید چیکا کنه. منتظر باشه افراد هی بیان و برن تا ببینه کدوم مطابق خواسته هاشه؟ خب اگه این میون کسی و پیدا کرد که مورد علاقشه باید سکوت کنه و بزاره این دنیای نامرد احساسه اونو سرکوب کنه.

    ببخشید ماها خیلی رک و راست میگیم شما هم خداوکیلی فرقی نداری مثل خانواده هم میمونیم توی همدردی بهتون چیزی میگم از روی دوست داشتن و با ارزش بودنتونه اگرم بچه ها و بخصوص خودم یکم تند مینویسیم دیگه ببخشید

    بزار جواب سوالت رو خیلی راحت بهت بدم نه تنها این سوال بلکه در مورد اقتصاد و فرهنگ و اجتماعی و محیط زیستی و اخلاقی و بقیه کاستی های کشور و مردممون.

    این جمله رو یه استادی گفته که خدا خیرش بده :

    هرووقت صبح از خواب بیدار شدی اولین چیزی که بخودت میگی این باشه که اینجا ایرانه!!!

    همین بادت باشه این افکارت رو منم داشتم چوبشو خوردم بدجورم خوردم 2سال عمرم رفت احساسم رفت انرژی که هدر رفت تلاشمو کردم ولی نشد ولی چون پسر بودم و منطقی تصمیم گرفتم واسم مشکل خاصی بوجود نیومد الان هم یه ازدواج سنتی کردم فوق العاده هم راضی و خوشبختم هزار مرتبه هم خداروشکر میکنم که اون اشتباه رو نکردم.

    دوس داری میتونی تجربه کنی شاید شما شانس بیاری مثل من نباشی ولی امکانش خیلی خیلی کمه خیلی کم

    خواهشا در برابر ازدواج سنتی لطف کن جبهه نگیر من خودم حداقل 3جلسه 45 دقیقه ای با خانومم حرف زدیم جیک و پیکم رو کشید بیرون خوبی شما دخترا اینه واسه خودتون روانشناسی هستین از بس براتون خواستگار میاد و میره متوجه میشین اینجوری مسیر رو که طی میکنین درست و عقلانیه

  10. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mahkameh (دوشنبه 14 بهمن 92), toojih (سه شنبه 22 بهمن 92)

  11. #16
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    73
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 124 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمیدونم چرا به یه جمله حساسیت پیدا کردم!! D:
    این که دختر خانوما بگن ما باید منظر باشیم بقیه از ما خوششون بیاد و نمیتونیم اول ابراز عشق کنیم !!!
    نه دختر خوب همه ی این کارا رو میتونی بکنی به شرط اینکه قبول کنی پسرا هم حق دارن کسیو برای ازدواج دوس نداشته باشن(همین) دقیقا مثل دخترا(یعنی ببین هم جنسای خودت چطور با پسرا رفتار میکنن دقیقا همونا،مثلا بعضیا دخترا فقط دوس دارن با یکی دوست باشن حالا به هر دلیلی تا پسره میگه خاسگاری دختره دیگه در افق محو میشه یا خب بعضیا دوست دارن فقط ازدواج کنن و ....)
    یه تاپیکم یه نفر اینجا در همین مورد زده بود انگار!!!!!

  12. کاربر روبرو از پست مفید reza 12 تشکرکرده است .

    mahkameh (دوشنبه 14 بهمن 92)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 اردیبهشت 95 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1392-11-10
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,838
    سطح
    25
    Points: 1,838, Level: 25
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای khaleghezey و reza 12ممنونم

    ولی این سوالموجواب ندادین هم شما هم پسرای دیگه که میگن اون پسره حق داره. که این پسرایی که دم از منطق میزنن چرا از همون اول با منطق نمیان جلو؟ اد دست میزارن رو احساس دخترا، بعد که دیگه این دخترای بد بخت و تحت تاثیر قرار میدن اونوقت میگن ما منطقی ایم و این حرفا. خب آدم برای اینکه بتونه راست و دروغ اینا رو بفهمه باید تجربه داشته تا سریع تحت تاثیر قرار نگیره دیگه. من فکر میکنم یه جور عقده محبت دیدن و دارن

    خدا کنه بتونم بی خیالش بشم
    ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﻘﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺸﯿﺪ ...
    ﺍﻭﻟﺶ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ...
    ﺑﻌﺪ ﺣﺲ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺵ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ
    ﺭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﺘﻪ ....
    ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ
    ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ .......
    ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺭ ﺁﺩﻣﺎﯼ
    ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻧﻪ
    ویرایش توسط mahkameh : دوشنبه 14 بهمن 92 در ساعت 20:30

  14. #18
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahkameh نمایش پست ها
    چه قدر حقیقت داره متنی که این دوست عزیزم 1234567 گفته که:
    دنیا را بد ساخته اند.........
    کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد.
    کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری
    اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین .....هرگز به ه
    م نمی رسید و این رنج است . زندگی یعنی این
    فکر کنم از این به بعد باید جلوی قلبمو بگیرم چون کافیه روزگار بفهمه که قلبت جایی گیر کرده، هیچی دیگه تمام تلاششو میکنه که یه وقت تو به عشقت نرسی.
    ولی من زندگی با عشق و دوست دارم نه زندگی که طرفتو بر اساس کار و پول و تیپش انتخاب میکنی.
    چقدر بدبختیم ما دخترا یا کلا ما انسانها
    سلام
    این حرفایی که از صحبتای من انتخاب کردید مال دکتر شریعتی هستش و فقط نقل قولش از جانبه من
    در خصوص اینکه دخترا بدبختن یا خوشبخت من نظری ندارم

    اما به نظر شما پسرا خوشبختن :

    برای ازدواج باید به اندازه دیه خانواده عروس مهریه براشون ببرن
    (یعنی اگه میخواستی طرف مقابل رو بکشی و دیه شو بدی یک دهم این مهریه هایی بود که میبرن)
    پسره باید تا دکترا درس خونده باشه
    مستقل باشه
    خانوادش ثروتمند باشن
    خودش درامدش ماهی بوق تومن باشه یه کار دولتی هم داشته باشه
    از لحاظ تیپ و ظاهر مانکن باشه (همون جمله معروف دخترا که ما زیاد نمیخوایم فقط به دلمون بشینه مثل برد پیتم باشه کافیه)
    از لحاظ اعتقادی و مذهبی هم توی اخرین سطح باشه
    و هزار تا تناقض دیگه

    بخوام بشمرم دو سه تا کتاب پر میشه

    حالا به نظر شما پسرا دارن این وسط حال میکنن و دخترا هم بهشون ظلم شده

    اما ازدواج بسبک کشورهای مدرن ( نه کشورهای جهان سومی مثل ایران):
    اونجا چند سال با هم دوستن،خونه همدیگه زندگی میکنن ،با هم سفر میرن با هم رابطه دارن
    و بعد از اینکه از هم مطمئن شدن و شناخت کافی از هم پیدا کردن با هم ازدواج میکنن (البته بازم به طلاق منجر میشه)
    طلاق گرفتنشونم خیلی راحت و عقلانی هستش
    یکیشون میگه که من امروز به این نتیجه رسیدم که ما دیگه نمیتونیم با هم باشیم و وقتی به این نتیجه میرسن خیلی راحت از هم جدا میشن مثل ایران نیست که زن بخاطر آبرو مجبور باشه تحت هر شرایطی زندگی کنه تا بهش نگن مطلقه و مرد هم بخاطر مهریه مجبور باشه همه چیزو تحمل کنه
    و مجبور بشن از هم طلاق عاطفی بگیرن
    حالا وای بحال اون بچه ای که توی خونه ای زندگی میکنه که زن و مرد از هم طلاق عاطفی گرفتن


    حتی تعریف دوستی توی آمریکا هم یه چیزی مثل ایرانه اونا هم بین علاقه و عشق فرق گذاشتن: like
    love
    یعنی دو کلمه دوستت دارم و عاشقتم با هم فرق داره

    هر دو ابتدا با هم دوست هستند اما بعد از یه مدت پسر وقتی حس میکنه عاشق دختر شده براش یه حلقه میخره و یه جای مناسب و رمانتیک رو پیدا میکنه و زانو میزنه و حلقه رو به دختر میده
    و دختر هم از اینکار شکه میشه (چون از دوستی توقع ازدواج نداره)و اگه حلقه رو قبول کنه یعنی به درخواست ازدواج پسر جواب مثبت داده و اگه رد کنه یعنی جوابش منفیه

    کشور های دیگه وقتی پسر به 18 سالگی میرسه دیگه پدر مادر ساپورتش نمیکنن تا روی پای خودش بایسته یعنی آزاده کار مناسب رو انتخاب کنه و همسر دلخواهشو پیدا کنه بدون دخالت والدین

    اما توی ایران تا 50 سالگی بازم بچه هستی و استقلالی از خودت نداری

    اینکه درصد خیلی بالایی از طلاق ها در ایران بخاطر دخالت والدینه اصلا در کشور های دیگه اینطوری نیست
    کلا فقط توی ایرانه که خانواده ها میرن خواستگاری و مادر پدر طرفین اگه از هم بدشون نیاد که حله اما اگه از هم بدشون بیاد حتی اگر پسر و دختر عاشق هم باشن اون ازدواج به هیچ دردی نمیخوره


    خودمن هم به ازدواج سنتی علاقه ای ندارم اما نوع مدرنشم برای ایران قبول ندارم
    اگه توی اروپا یه دختر با یه پسر دوست بشن و رابطه جنسی برقرار کنه خیلی راحت هم میتونن از هم جدا بشن و دختر بره با یکی دیگه ازدواج کنه (اونجا اصلا مرد از زن نمیپرسه که قبلا با کی بودی)

    اما خود شما میتونید دوست بشید و رابطه جنسی برقرار کنید بعد از هم جدا بشید
    آیا توی ایران با این شرایط هیچ خواستگاری میتونه این مسئله رو بپذیره که دختری که قراره همسرش بشه قبلا با دیگری بوده

    شما اگه میخوایید اروپایی ازدواج کنید باید همه معیاراتون اروپایی باشه
    مثلا دنبال مهریه و ازین چیزا نباشید
    با طلاق خیلی راحت کنار بیایید
    توی دوران دوستی اگه طرف مقابل بهتون درخواست ازدواج نداد و دوستیتون تموم شد هیچ توقعی نداشته باشید
    و مهمترین چیز اینه که همسرتونو بخاطر خودش بخواهید نه پولش یا کارش یا مدرکش یا بابای پولدارش ....

    اگر واقعا میتونید با این شرایط ازدواج کنید پس مدرن ازدواج کنید

    من بازم میگم که نه مدرن نه سنتی من یه چیزی مابین این دوتا رو قبول دارم
    از نظر من آشنایی قبل از ازدواج لازمه
    درخواست ازدواج از پسر حتما مطرح شده باشه (دقیقا فرق دوستی و ازدواج مشخص بشه)
    خانواده ها در جریان قرار بگیرن و مدت آشنایی طرفین حداقل 6 ماه باشه
    و ...........

    من روانشناس نیستم اینا شیوه ایه که من قبول دارم و هر شخصی برای خودش طرز فکری داره که محترمه

    موفق باشید

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    دلت که جایی گیر باشد ،تمام زندگی ات نخ کش میشود!
    فرقي نميكنه به نظر من چه دختر چه پسر اگر در رابطه اي احساسش رو درگير كرد ولي طرف مقابل اينطور نبود . واقعا سخته برگرده به حالت بيتفاوت.

  16. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    1234567 (سه شنبه 15 بهمن 92)

  17. #20
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی یه چیزی یادم رفت
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahkameh نمایش پست ها
    من هیچ وقت سعی نکردم با پسرای دیگه رابطه طولانی داشته باشم و پس از یکی دو هفته بعد آشنایی بیخیالشون میشدم چون ازشون خوشم نمیومد
    فکر نمیکنید کاری که شما با بغیه میکردید رو اینبار اون پسره با شما داره انجام میده
    دست بالای دست زیاده
    از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری
    امیدوارم هیچکس چه دختر چه پسر احساسات دیگرانو به بازی نگیره


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دختری را دوست دارم که میدانم او قبلا پسری دیگر را دوست داشته، چیکار کنم؟
    توسط behroozoorheb در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 اردیبهشت 93, 06:42
  2. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  3. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00
  4. +دخترها جواب بدین چه پسرهای رو دوست دارین
    توسط ramin2009 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 دی 87, 16:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.