سلام
به نظرم همسرت از خودش و زندگیش خسته است. از شکستهای مکرر و ...
یه مدت به حال خودش بذارش. اصلا کاری بهش نداشته باش
خواست بره دنبال طلاق هم بگو باشه، اگه واقعا فکر می کنی جدایی برای ما سه تا بهتره، من حرفی ندارم، برو اقدام کن (توافقی نباشه، بگو شما برو اقدام کن. بعد تا بخواد مراحل دادگاهش طی بشه زمان داری)
اگه یه مدت ازتون دور زندگی کنه، احتمال این که زودتر به نتیجه برسه بیشتره.
چون می گی آدم بدی نیست. سر و گوشش هم نمی جنبه. شما و زندگیتون هم دوست داشته و داره. شاید اگه بره با مادرش زندگی کنه کم کم مایل به برگشتن بشه.
هیچ پیشنهادی نده، اما اگه خواست بره با مادرش زندگی کنه، خیلی مخالفت نکن. فقط بگو می ترسم شب با بچه تو خونه تنها بمونم. حس حمایتش از شما و بچه را تحریک کن. اما التماس نکن.
واسه این که کمتر بهش گیر بدی برای خودت یه سرگرمی جور کن. کلاس آموزشی، کار و فعالیتی ... یه چیزی که مجبور باشی وقتت را جای دیگه بذاری و 24 ساعتت نشه موضوع همسرت.
تاپیک سوده را که می خونی به زمانها دقت کن. الان خوب یادم نیست ولی فکر می کنم ماجرای سوده از یکسال قبلش شروع شده بود و تا چند ماه بعد از تاپیک ادامه داشت.
صبور باش
علاقه مندی ها (Bookmarks)