تشکرشده 36 در 19 پست
تشکرشده 35 در 17 پست
دوست عزیزم اگه به تالار سر زدی خبری از خودت بده لطفا⚘
a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97)
تشکرشده 36 در 19 پست
سلام. ممنون از توجه تون. متاسفانه حال روحی خوبی ندارم. مشاور اول با مامانم صحبت کرد و مامانم خیلی نرم تر شد. اما وقتی که شنید این آقا هم قراره بیاد تو اتاق پاشد رفت و جلسه رو ترک کرد مشاور خیلی تعجب کرده بود. ولی به این نتیجه رسیدیم که همه چیو به بابام بگیم یعنی ایتکه ما باهم در رابطه ایم و این خواستگاری معمولی نیست و قضیه طولانی مدتیه. مادرم این قضیه رو مطرح کرد اما با مخالفت شدید پدرم رو به رو شد که اینا در سطح ما نیستن نه فقط از نظر اقتصادی بلکه از نظر فهم و شعوری! جالبه بدون تحقیق و حتی اینکه حاضر باشن طرفشونو ببینن یا بشناسن و باز هم میگن صبر کن. دارم دیوونه میشم از طرفی حرفای مشاور روم خیلی تاثیر گذاشته که این آقا به خاطر منو خانوادم داره هم غرورش خورد میشه هم از زندگی عقب میفته و بعدها مشکلات برامون بیشتر میشه یه جورایی خودمو باعث عذاب میبینم. چاره کار من چیه نمیدونم به شدت افسرده و ناراحتم واقعا دیگه نمیدونم باید چی کار کنم.
تشکرشده 1,077 در 458 پست
عزیزم عمویی یا بزرگتری از خانواده ی پدریتون اگر باشه و با اون صحبت کنین و بخواین با پدرتون صحبت کنه بسیار مؤثره.
تشکرشده 36 در 19 پست
متاسفانه فقط یه عموی بزرگ تر دارم که سال هاست با اون ها رفت و آمد نمی کنیم و رابطه بابام با اونا اصلا خوب نیست. با هرکس صحبت می کنم میگه باید صبور باشید تا خانوادتون راضی شن. چون دلایل مخالفتشون کلی و بدون منطقه. بابام بیشتر به خاطر اینکه خانواده اسم و رسم داری نیستن و اینکه تو محله پایین تر از ما میشینن مخالفه و حتی میگه همه اونایی که اونجا میشینن آدمای بی فرهنگی هستن حالا جالبه بدونین فقط فاصله ما باهم یه خیابونه و اینکه مادرشون کرده و بابام با کمال بی منطقی میگه همه کردها بد هستن. من جز محبت و احترام از خانواده ایشون چیزی ندیدم من خانواده ایشونو تا حدودی میشناسم نمیدونم چه طوری باید اینو به خانوادم ثابت کنم در صورتی که اصلا اجازه نمیدن طرفشونو ببینن. با مشاور که صحبت میکردم میگفت پدرتون خود بزرگ بینی داره و یه سری آروزهایی برات داره که میخواد به اونا برسی. مشاور هم نظرش صبر کردن بود. حالا که به اینجا رسیده این آقا به من میگه تو زیاد تلاش نکردی باید چند روز از خونه قهر میکردی و میرفتی باید بی خبر میزاشتی میرفتی خونه کسی تا به خانوادت بفهمونی که واقعا منو میخوای یا اعتصاب غذا میکردی یا قهر میکردی. الان با پدرم قهرم تقریبا وضعیت روحیم مشخصه اما نمیدونم از خونه قهر کنم بزارم برم یا نه بیشتر صبر کنم؟
تشکرشده 1,077 در 458 پست
مثل اینکه این آقا هم خیلی بلوغ ندارن، چه پیشنهادهای بد و زشتی!
اونی که باید تلاش کنه و خودشو نشون بده اون آقاس نه شما!! آدمها با تلاششون به دیگران اثبات میکنن میتونن، میفهمن و ...
خانم عزیزم با این یه جمله ای که گفتی حقیقتا باید بیشتر فکر کنی! این پسر چندان هم مرد زندگی نیست!
فکر کن طرف قبول کنه و از خونه بی خبر بره، مثلا خونه ی یه غریبه که از دوستانشه. اونجام بد راهنماییش کنن یا مواد دستش بدن یا بهش متعرض بشن و روی بازگشت پیدا نکنه..، واقعا این حرفا از دهان آدم نپخته و بی مسئولیت در میاد.
من فکر نمیکنم خیلی ارزش جنگیدن داشته باشه، اگر میخوادتون لیاقتاشو به پدرت اثبات کنه و شما رو قربانی نکنه!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد
ویرایش توسط sahar.66 : پنجشنبه 27 اردیبهشت 97 در ساعت 10:10
a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Ye_Doost (جمعه 28 اردیبهشت 97)
تشکرشده 36 در 19 پست
ممنون از نظرتان منظورش اینه مثلا چند روزی قهر برم خونه داییم یا خالم خونه خودمون نباشم که بدونن ناراحتم و چند روزی اونجا بمونم نه خونه غریبه ها من خودم هرگز این کارو نمیکنم. اما برای رفتن خونه اقوام یکم دو دلم که آیا قهر اصلا نتیجه داره یا نه. متاسفانه پدر من اصلا و به هیچ وجه حاضر نیست طرفشو ببینه و من هرچی ازش درخواست کردم گفت باشه بگو بیان ولی یه زمانی بگو که من نباشم. به شدت لج کرده نمیدونم راه حلش چیه اصلا اجازه نمیده طرفو ببینه که بهش اثبات شه
تشکرشده 1,077 در 458 پست
عزیزم خونه ی دایی و خاله هم درست نیست ، چرا؟
چون دیگران متوجه مشکلات درون خانوادگی شما میشن.
پدر بیش از پیش دچار خشم شده و ممکنه تمامی ارتباطات شما رو قطع کنن و بهتون بی اعتماد بشن.
این عادت براتون ایجاد میشه و بارها در زندگی اتفاق میافته.
دیگران فرصت ساختن شایعه و داستان براشون فراهم میشه.
خودتونو در معرض قضاوت قرار میدین و اگر یکدرصد به این آقا نرسین بعدها واسه ی ازدواج ضمن تحقیقات شما رو قضاوت میکنن.
اعتصاب و قهر هم درست نیست. آدم با خوبی و خوش زبانی میتونه سنگ رو نرم کنه.
بنظرم صبر کنین و بگذارین یکم زمان بخوره... قطعا گذشت زمان مسایلی رو بشما نشون میده که گفتنش از جانب من و دیگران بیهودس. خودِ زمان معلم بسیار خوبی هست.
ویرایش توسط sahar.66 : پنجشنبه 27 اردیبهشت 97 در ساعت 10:36
a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)
تشکرشده 36 در 19 پست
ممنون از پاسخ خودتون. بله زمان حلش میکنه منم همین عقیده رو دارم. منتها این آقا میگه دیگه نمی خواد صبر کنه. واقعا انگار هرچی زمان بیشتر میگذره آدم طرفشو بهتر می شناسه. درسته ایشون خیلی برای من زحمت کشید و حتی خودم قبول دارم یه جاهایی به خاطر من از موقعیت هاش جا موند اما اینکه بعد از این همه سال اینو تو روم بگه خیلی درد آوره. قلبم هم از خانوادم شکسته هم از اون چون نمی تونه الان درک کنه. من ۳ سال تو قسطاش کمک میکردم با اتوبوس میرفتم دانشگاه و از همه خرج هام میزدم که ماهی ۴۵۰ تومن برای قسطاش بدم. اینارو این جا میگم که خالی شم وگرنه هیچ کسی نمیدونه هیچ وقت نمی گفتم که غرورش نشکنه. حالا بعد از این همه سال به من میگه بهم ضربه زدی و خانوادمو مسخره میکنه. من گناهم چیه که پدرم مخالفه من گناهم چی بوده هیچ وقت براش بد نخواستم آرزو و دعام پیشرفتش بود. حالا همش عذاب وجدان دارم چرا خاموادم غرورشو شکستن یا اینکه بهم میگه عاشق نبودی اگه بودی میرسیدیم همش دارم خودمو میخورم و فکر میکنم شاید درست میگه و من مقصرم. بدجور دلم شکسته. امیدوارم خدا کمکم کنه روزهای سختی دارم.
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
شما سه سال در دوران دوستی ماهی 450 تومن قسط برای دوست پسرتون می دادید، حالا هنوز ازدواج نکرده داره خانواده تون را مسخره می کنه.
مطمئنی پدرت اشتباه می کنه؟
شغل شما چیه؟ شغل پدر و مادرت؟
موقعیت اجتماعیتون؟
a.sadeghiani (شنبه 29 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Ye_Doost (جمعه 28 اردیبهشت 97), آوای بهشت (شنبه 29 اردیبهشت 97)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)