یه سوال داشتم؛
در روش xyz؛ وقتی رفتار یا عمل فردی، احساس نفرت رو درت بوجود اورد، باید بهش بگی؟
"وقتی در موقعیت x، عمل y رو انجام دادی، ازت متنفر شدم."
فکر می کنم بیان این احساس درست نباشه، ولی حملش در سینه هم در واقع میشه همون حالت منفعل پرخاشگر.
اگه احساس فوق رو نباید به زبون اورد، بجاش چی باید گفت؟!
اولا : هدف مهم از تشريع جملات « من » و موقعيت هاي x y z در رابطه ها براي اين است كه : ما شرائطي را مهيا كنيم بر ادامه رابطه صحيح و گفتگو ، لذا اگر ما قرار باشه هر چيزي را در اين موقعيت بيان كنيد ، اصلا از هدف تشريع آن دور مانده ايم ، و لذا اگر قرار باشه ما از الفاظي استفاده كنيم كه اين امكان ادامه رابطه را از دو طرف سلب كند و در نتيجه به قهر و پرخاشگري و ... كشيده شود ، چه فرقي مي كند با جملات « تو »
لذا با ايجاد يك تغيير ، مي توانيم بيان كنيم آن را ، مثلا با لحني آرامتر ، تغيير در الفاظ ووو ... چون قرار نيست ما با استفاده از اين موقعيت ، فقط احساس خود را فقط انتقال دهيم ، بلكه هدف از بيان احساس ، روشن شدن خودمان است كه آيا قضاوت من اشتباه بود ؟ يا چيز ديگري بوده ، و يا او اشتباه كرده و بعد از آن اصلاحي صورت گيرد ...
************************************
یه سوا دیگه هم دارم؛
وقتی شدت خشم و عصبانیت و نفرتت از یه عمل فردی به شدت زیاده، طوری که می دونی نمی تونی لحن صدات رو رو یا زبان غیرکلامیت رو از ابراز این احساساتت، کنترل کنی، چطور باید گفتگو کرد.
یا اینکه نمی تونی قسمت اول که همدلی است رو قادر به بیانش نیستی. اونقدر نفرت و خشم از طرف وجودت رو گرفته که نمی تونی یه جمله تایید کننده بهش بگی یا اصلا به ذهنت نمیاد!
گاهی برام پیش اومده که گذشت زمان نه تنها احساس خشم و نفرتم رو کاهش نداده، بلکه تشدید هم کرده.
از طرفی می دونی طرف مقابلت هم فرد منفعل پرخاشگره؛ یعنی از اون دسته افرادیه که حرفش رو نمی زنه، آداب گفتگو اون هم بلد نیست.
می دونی دنبال یه جرقه است که حالت منفعل بودنش رو تبدیل به پرخاش کنه!
خوب در این حالت هردو طرف احساسات منفی هم رو بواسطه گفتگو تشدید می کنند و کار به مشاجره خواهد کشید.
در ایگونه موارد راه حل چیست؟
منم به اين نكته اشاره كوتاهي كنم و در پست بعدي در مورد همين سوال مطلبي مفصل تر مي گذارم ...
اولا : اينكه درسته خيلي وقتا گذشت زمان چيزي را درست نمي كنه ، اما از طرفي بيان آن هم به صورت فوري و ... نه تنها چيزي را حل نميكنه ، بلكه شرائط را بدتر مي كند ، در بيان انتقاد ، مهمترين نكته اي كه بايد مد نظر داشت اينه كه : بايد كمك كنيم تا حداقل شرائط از اين كه هست بدتر نشه ، و گرنه كسي كه آنقدر نفرت دارد كه مي خواهد در همان زمان بيان كنه ، آنهم با دخالت دادن همان احساس ، اين ديگر انتقاد و اصلاح نيست ، بلكه انتقام است ،
و ثانيا : ما قرار نيست تمام انتقادها از طرف مقابل را به يك شيوه و يك روش بيان كنيم ، نكته اي كه كارشناش عزيز فرمودند كه : بي شك در چنين مواردي گفتگو رو بايد طراحي كنيد ، خيلي ثمر بخشه ، طراحي گفتگو به روشها و سبك هاي مختلف ، دخالت سليقه در آن ، دخالت ظرافتهاي زنانه مخصوصا در زنان و دنبال يك زمان و محيط خاص ، كار را راحت تر مي كند ،
ثالثا : به هرصورت هر كسي در اينگونه موارد ، براي اينكه آرام شود ، قطعا زيبائي ها و دلخوشي هائي در رابطه با همسر خود دارد و يا در گذشته داشته و يا حتي داشتن فرزندان و ... ، تا با فكر كردن به آنها ، كمي آرام گردد ، و با برگشت به آنها ، خود را يه ذره آرام كند و با آرامش به تصحيح روابط بپردازد ...
نكه پاياني رو هم بگم : فكر در اين مساله كه دنيا محل مسابقه هست ، كمي انسان را مي تونه آرامتر كنه ، زن و شوهر هم در حال سبقت از يكديگر هستند ، شما فرض كنيد : در كلاسي معلمي از شاگردانش امتحان ميگيرد ، حال اگر دو نفر كه كنار هم هستند ، يكي بگيره 10 و بغل دستي بگه : حالا كه اون گرفت 10 ، مگه من مجبورم بيشتر تلاش كنم ، منم ميگيرم 8 ، خنده دار نيست ؟
يا مثلا بگه : حالا كه اون به دوتا از سوالات پاسخ نداد ، منم به سه تا پاسخ نميدم ؟ خنده دار نيست ؟ اگه همه بخواهند صفر بگيرند ، ما بايد براي 20 تلاش كنيم ...
زندگي هم اينگونه هست ، اگر همسر من اشتباهي كرم ، منم بگويم حالا كه اون اينگونه با من رفتار كرد منم ..... اگر اون دو تا فحش داد ، منم سه تاي ديگه ميزارم روش و ...
اينجوري كه ما هم رفوزه ميشيم ،
علاقه مندی ها (Bookmarks)