واقعا" سخته
من بعضی وقتها فکر میکنم اون به فکر آخرت هم هست؟
به من میگه دخترم هستی ولی هیچ وقت طرف من نیست
من هم زیاد به حرفهاش گوش نمیکنم و بی خیال شدم اعصابم خیلی راحت شده
باهاشون هم دیگه صمیمی نیستم
احترام میذارم اما دیگه مثل قبل دوستش ندارم
تشکرشده 498 در 242 پست
واقعا" سخته
من بعضی وقتها فکر میکنم اون به فکر آخرت هم هست؟
به من میگه دخترم هستی ولی هیچ وقت طرف من نیست
من هم زیاد به حرفهاش گوش نمیکنم و بی خیال شدم اعصابم خیلی راحت شده
باهاشون هم دیگه صمیمی نیستم
احترام میذارم اما دیگه مثل قبل دوستش ندارم
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور
نکرده است\"
تشکرشده 109 در 49 پست
خیلی جمله قشنگیه ، نوشتمش ،گذاشتمش در کیف پولم .نوشته اصلی توسط elina
الینا ، شما پیش مشاور رفتید ؟ برای من هم بنویسید که دیگه چی گفت . خیلی برام مفید و جالبه .
راستی سال نو مبارک .
التماس دعا
کیمیا (چهارشنبه 01 خرداد 87)
تشکرشده 2,234 در 570 پست
سلام دوستان خوبم ،
هربار که نوشته های شما رو می خونم با خودم فکر می کنم چقدر سخته آدم در شرایطی قرار بگیره که احساس کنه نسبت به او بی انصافی و بی توجهی می شه و یا حقوقش نادیده گرفته می شه و ...
اما اگر بشه یه جور دیگه به موضوع نگاه کرد شاید بتونیم شرایط متفاوتی رو تجربه کنیم ...
مثلا تصور کنید شما مادری هستید که عمر و زندگیتان را به پای پسرتان گذاشته اید و متناسب با این امر ، سهم قابل توجهی از محبت و توجه او مختص شماست . در تمام مدت از زمان بارداری تا تولد و تا دوران کودکی و جوانی نفس او ، نگاه او ، لبخند او ، درددل او ، غمهای او ، شادیهای او و ... همه و همه از آن خود شماست ...و غیر از این چیز دیگری را متصور نیستید ... (همانطور که اکثریت مادران اینگونه اند )
و احساس مادرانه جز این نیست ...
حالا او را در شرایط ازدواج تصور کنید ... و کسی را ببینید در کنار او که خواه ناخواه گاهی و شاید اغلب از شما به او نزدیکترست .... و البته خواهان حقوقی نه کاملا یکسان اما مشابه شماست ... چه می کنید ؟ طبیعی ست که حتی به سرتان بزند که او می خواهد فرزندتان را از شما بگیرد و چون پسر شما او را دوست دارد و به او دلبسته است ممکن است تصور کنید که دیگر شما را دوست ندارد ... گاهی حتی می دانید که ذهنیت شما منطقی نیست اما احساسات و عواطف شما عنان اختیار را به دست می گیرد و شما حتی مبادرت به رقابت با فرد تازه می کنید به حدی که شاید قلب او را هم بشکنید ...
در اینگونه موارد اگر عروس یک عروس کاردان باشد سعی به همذات پنداری و همدلی با مادر شوهر می کند تا جایی که این احساس را به او بدهد که مهر مادری جای خودش است و با مهر ورزیدن به همسر متفاوت (همه ی مادر ها این موضوع را می دانند اما می خواهند با تمام وجود این موضوع را درک کنند )... از طرفی با این رفتار همسر خود را درگیر تعارض وحشتناک انتخاب یا مادر یا همسر نمی کند و از این طریق آرامش ، عشق و دعای پر مهر پدرها و مادرها را ضمیمه ی بلافصل زندگی خود خواهد کرد ...
البته قطعا نگاه کردن از زاویه ی دید یک مادر شوهر همیشه برای عروسها سخت و غیرقابل درک است .اما چه کنیم ؟ سعی کنید به این فکر کنید که احیانا یک روز خود شما هم مادر شوهر می شوید و ممکن است تحت تاثیر عاطفه مادری چنین احساساتی(و حتما نه چنین رفتاری ) را تجربه کنید ... و به این فکر کنید که انتظار شما از عروستان چه خواهد بود ؟ ...
به نظر من برای هر پدر و مادری (حتی شما )جدا شدن از فرزندان می تواند یک بحران باشد اما شکل پشت سرگذاشتن بحران با توجه به میزان مدیریت احساس و عقل در افراد مختلف ، متفاوت است ...
به هر حال این شما هستید که باید راهی را انتخاب کنید که کمترین آسیب و هزینه را برای خودتان و اطرافیانتان داشته باشد ...
موفق باشید .
طاهره (چهارشنبه 27 دی 91)
تشکرشده 498 در 242 پست
سلام کیمیا جان
من با یه خانم مشاور یه آشنایی دارم اون به من گفت تو نمی تونی اون عوض کنی ولی فکر خودتو چرا
همین
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور
نکرده است\"
تشکرشده 498 در 242 پست
ولی آخه ما که نمیخوایم پسرشونو ازشون بگیریم یه جوری با ما رفتار میکنن انگار ما دشمن جونشونیم
اگه با ما مهربان باشند خب ما هم بیشتر به اونها سر میزنیم اونها یه کاری میکنن که ما ازشون گریزون بشیم
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور
نکرده است\"
elina (دوشنبه 26 دی 90)
تشکرشده 3,145 در 958 پست
سلام
با نظر طاهره خانم موافقم البته اینم قبول دارم که بعضی مادرشوهرها زیادی خودخواه هستن. اما چه میشه کرد؟
یادمه یکی می گفت هر وقت از دست کسی عصبانی شدید فکر کنید یه دیوونه یه کاسه ماست ریخته تو سرتون، چی کار می کنید؟
به زندگی طوری نگاه کنیم که همیشه احساس خوشبختی کنیم. همونطور که گفتم همسر منم روی مادرش تعصب داره اما تمام لحظه هاش برای منه تمام خوشی ها و غمهاش ... اونقدر با من راحته که کنار من خود واقعیشه.
حتی اگه خود واقعیش یه کم بی حوصله اس اما فقط منم که میبینم . بقیه چیزها می گذره خیلی عادی .
بهتره حساس نباشیم
shad (چهارشنبه 27 دی 91)
تشکرشده 467 در 211 پست
کیمیا جان ، صدا جان
تقریبا مشکل هردوی شما یکیه شما می تونید به محبت به مادر شوهرتون و راضی کردن اون توجه همسرتون رو به خودتون جلب کنید وقتی همسرتون محبت خالصانه شما رو به مادرش می بینه می فهمه که شما مادر شوهرتون رو مثل مادر خودتون دوست دارید پس نصف مشکلات حل می شه ازاین به بعدش باید کم کم با سیاست خاص خودتون و با محبت و عاطفه زنانه ای که دارید توی دل همسرتون جا باز کنید مادرشوهراتون می خوان ثابت کنند که هنوز مالک پسراشون هستند و می خوان راه و روش زندگی رو به شما یاد بدن ولی نمی دونن چطوری این کار رو انجام بدن عزیزان با صبر و تحمل مشکلات برطرف می شه
تشکرشده 467 در 211 پست
عروس خانمهای جوان به نیکی آگاهند که اغلب مادرشوهرها بر خلاف بسیاری از نگرشها و باورهای نادرست و ذهنیتهای غلط، از شخصیّتی والا و برجسته برخوردار هستند و وجودشان همواره منبع خیر و برکت است.
عروس خانمهای فهیم میدانند که مادرشوهرهای امروز، خودشان در سالهایی نه چندان دور در منزلت و جایگاه عروس خانم پای به زندگی مشترک نهادهاند و همه ی عروس خانمها نیز بالقوه از منزلت مادرشوهری و مادرزنی برخوردارند و لذا همه ی عروس خانمها باید در اندیشه ی زدودن نگرشهای منفی، باورهای نادرست و ذهنیتهای ناروا نسبت به مقام و منزلت «مادرشوهری» باشند.
عروس خانمهای فهیم خوب میدانند که هر قدر نسبت به مادر همسر خود مهربان و صبور باشند، شخصیّت او را مورد تأیید و تکریم واقعی قرار دهند و از سویدای دل او را دوست بدارند، در واقع جاودانهترین دوستیها و محبّتها را در دل همسر خویش بارور میکنند.
احترام به مادر و پدر همسر و تکریم شخصیّت ایشان توسط عروس خانم از اصول مهم زندگی مشترک و از معیارهای اصلی حسن تدبیر در حیات زوجهای جوان است.
آقا دامادها در یک نگاه بیشترین مسوولیّت را در تألیف قلوب، تنظیم حسن روابط، تعمیم نیکیها و مهربانیها و تقویت پایههای استوار کانون پرنشاط خانواده را برعهده دارند.
آقا دامادها، حلقه ی اتصال و پیوند عاطفی و موجب نزدیکی دلها و مهربانی قلبها هستند.
آقا دامادهای فهیم و برتر آنانی هستند که از هیچ کوششی در جهت تألیف قلوب مادر و همسر و همدلی وهمراهی ایشان دریغ نمیورزند.
آقا دامادهای موفّق آنانی هستند که هرگز از قدردانی و تمجید از وجود گرامی همسر و اظهار محبّت و دوستی نسبت به وی و نیز تعظیم و تکریم شخصیّت بزرگوار و ارجمند مادر غافل نمیشوند.
آقا دامادهای برتر، مردان پرصلابت و فهیمی هستند که پس از ازدواج رابطه ی عاطفی خویش را با مادر و پدرعزیز خویش بیشتر میکنند و همواره تلاش مینمایند دوستی و محبّت همسرشان را نیز بهطور مستقیم و غیرمستقیم نثار آنان نمایند.
آقا دامادهای بصیر با توجه به حساسیت احتمالی والدین خود، بخصوص مادر نسبت به زندگی تازه و شخصیّت عروس خانم، همچون تنپوشی مطمئن برای همسر، هرگز ذرهای از کاستیها و نارساییهای زندگی مشترک و ضعفها و کوتاهیهای احتمالی همسر خویش را به خانواده ی مادری خود انتقال نمیدهند، بلکه همیشه از مهر و محبّت و گرمی و صمیمیّت همسر خود سخن گفته، با ابلاغ ارادت خاص و محبّت خالصانه ی وی نسبت به والدین و خواهرانش، دل ایشان را شاد و قلبها را به هم نزدیک میکنند.
آقا دامادها هرگز گلههای احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرشان انتقال نمیدهند و در عوض از تعریف و تمجید آنان نسبت به شخصیّت خوب عروسشان سخن میگویند و این خود زمینه پدیدآیی نگرشهای مثبت و رفتارهای خوشایند نسبت به خانواده همسر در اندیشه و عمل عروسخانم خواهد بود. 1
آقا دامادها و عروس خانمهای فهیم هرگز اجازه نمیدهند که فرصتی فراهم شود تا جمعی زبان به غیبت گشوده، شخصیّت همسر و یا خانواده ی ایشان را مورد نقادی و تحقیر قرار دهند.
آقا دامادهای مهربان و منطقی و عروس خانمهای با وقار و متین همواره تلاش میکنند که با محبّت متقابل و گرمی روابط، دلهای والدین خود را نسبت به همدیگر نزدیک و نزدیکتر سازند.
آهو (سه شنبه 25 خرداد 89)
عزيزان با تمام اين حرف ها آنچه مسلم است خوش خط و خال بودن و بد ذات بودن آدمهاست .
من وقتي ازدواج كردم بدلايلي با شوهرم به مسافرت نرفتم تا عيد 87 (يعني نقريبا 1 سال ) من كه خيلي خسته شده بودم به شوهرم اين پيشنهاد رادادم و او نيز موافقت كرد .كلي اصرار كردم كه مادرش و برادهايش با ماا بيايند كه مادرش قبوا نكرد.اما به محض رفتن و اينكه تماس گرفتيم كه رسيديم خنده بر لب هاي شوهرم خشك شد و تا وقت آمدن اخم او باز نشد.پشت تلفن مادرش كلي گريه كرده كه منم حوسلم سررفته و خلقم تنگ شده و00000
اگر واقعا اين مادر بي غرض و مرض باشه يه همچين كاري ميكنه ؟
ديروز شوهرم به من زنگ زد كه من دارم به جلسه اي ميرم و كار دارم اما شب كه اومد فهميدم رفته بوده باز مرخصي گرفته و خونه مامانش رو خونه تكوني كنه !
جالبه نه !
با اينكه يكبار من در حضور مادرش بهش گفتم كه من راضي نيستم تو از كارو زندگي بزني و خيلي كارها رو به گردن من بياندازي اما باز اين زن فهيم ! گوشش بدهكار نيست و با آه و ناله و گريه شوهرم رو ميكشومه ميبره خونه و كاراشو راست و ريست ميكنه .جالبه !
تشکرشده 715 در 251 پست
سلام به دوستای عزیز. من فکر می کنم اکثر مادرشوهرها همینطورن. مهم اینه که ما چطور برخورد کنیم. اول بذارین یه اتفاقی که چند روز پیش برام افتاد رو براتون تعریف کنم تا هم درددل کرده باشم هم تجربه ای باشه برای بقیه.
چند روز پیش یه سوء تفاهمی برای مادرشوهرم پیش اومد و مبنی بر اون هرچی از دهنش دراومد به من گفت. من که خیلی ناراحت شده بودم هیچی نگفتم و با قهر به خونه مون که طبقه بالای اوناست رفتم. شب وقتی همسرم اومد و چشمای پف آلوی منو دید با اصرار ازم خواست تا موضوعو براش تعریف کنم و من بعد از مدتی قضیه رو براش تعریف کردم اما ازش خواستم که هیچ عکس العملی انجام نده و با مادرش اینا حرفی از این بابت نزنه.نمی خواستم تصور کنن همیشه چغلیشونو برای پسرشون می کنم. اما تا آخرشب از گریه آروم نمیشدم. آخه خیلی توقعم شده بود که چه طور اون به خودش اجازه داده با من این طوری صحبت کنه. گاهی هم برای شوهرم درددل می کردم اما نه با لحن بد....فقط از احساسی که برام پیش اومده بود می گفتم. خلاصه همسرم برای اینکه منو از این حال و هوا درآره فرداش منو برد ده.در این مدت با مادرش اینا هیچ تماس و برخوردی نداشتم. وقتی از ده برگشتیم می خواستم به قهرم ادامه بدم اما تصمیم گرفتم اجازه ندم جو دلخوری بینمون پیش بیاد . این شد که انگار نه انگار قضیه ای بوده به خونه اونا رفتم و به مادرشوهرم با روی خوش سلام کردم. جالب بود که او هم انگار نه انگار همین برخوردو کرد. خلاصه تصمیم گرفتم همیشه حرفاشونو از این گوش بشنوم از اون گوش در کنم.
مهم اینه که همسرامون تحت تأثیر حرف دیگرون قرار نگیرن و زندگی مشترک ما شاد و خوش باشه. همسرم همیشه میگه بیا اوقاتمونو به خاطر حرف دیگرون خراب نکنیم. ول کن حرف مردمو. خودمونو بچسب.
بهتره سعی کنید در ظاهر با مادر همسرتون خیلی خوش برخورد، مهربان و صمیمی باشین اما لازم نیست به بعضی چیزها عادتشون بدین. مثل اینکه براشون خرید کنید یا اونا رو به جایی ببرین یا هر هفته دعوتشون کنید یا ظرفای ناهارو بشورین. منظورم خود شما عروسا هستش. با پسرشون کاری نداشته باشید. پسرشونه چشمش... بکنه. اما باید طوری با سیاست برخورد کنید که همسرتون به خونه زندگی خودش هم برسه..مهم نیست چقدر برای اونا مایه میذاره .مهم اینه که شما رو از یاد نبره.. پایدار و شاد باشید.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)