نظر ایشون هم همون جلسه اول خیلی مساعد بود و شب که برگشتیم خونه بهم پیام دادن.
به گفته خودشون، مادرشون هم خیلی پسند کرده بودن و قرار بود از طرف خانواده ایشون تاریخ تعیین بشه برای خاستگاری.
که دقیقا سه چها روز قبل از خاستگاری اعلام رسمی کرونا کردن.
من نمیتونم واضح براتون بنویسم چون خیلی احتمال داره شناسایی بشم، فقط اینو از من بپذیرین که خواهرشون و خودشون خیلی خیلی خواستار این ازدواج و مشتاق بودن ولی مادرشون رو کاملا مطمئن نیستم...
ولی خودشون بعد از اون جلسه که حضور نداشتن و فقط مادر و خواهرشون بودن بهم گفتن چیکار کردی که انقد دلشون رو بردی (البته میدونم میتونه اغراق یا دروغ باشه)
ایشون تصمیمشون برای ازدواج با من خیلی جدی هست و تو تصور خودشون ما دیگه اواخر خرداد عقد میکنیم.
این سوالاتی که مطرح کردین رو خیلی دوس دارم ازش بپرسم ولی فکر نکنم به این زودیا بشه، چون ایشون هیچوقت وقت ندارن و تنها ارتباط ما چت هست، همیشه خسته هستن و صحبتهای جدی ما به بحث تبدیل میشه که ایشون باید حتما حرفشون رو به کرسی بنشونن و حرفها و دلایل و نظرات من از نظر ایشون اصلا منطقی نیست.
سوال اول رو همون جلسه اول ازشون پرسیدم، البته اینجوری:
شما خودتون دلتون میخواد ازدواج کنید یا فشار جامعه و اطرافیان؟
ایشون جواب دادن خودم فکر میکنم که دیگه وقتش رسیده و نیاز دارم.
اینو پرسیدم ازشون چون اگه به خاطر فشار اطرافیان قرار بود ازدواج کنه، من نمیتونستم با همچین کِیسی ازدواج کنم.
منم الان با شما هم نظر شدم که این رابطه سرد بهتره تا اینکه بخوام بعدا آسیب ببینم و .....
ممنون از حسن توجه شما به تاپیکم
اگه موفق شدم حتی یکی از این سوالات رو یه جوری ازش بپرسم میاد مینویسم
علاقه مندی ها (Bookmarks)