بنده فراوان از تذکرات و نقطه نظرات و راهنمایی های مدیر محترم همدردی بهره برداری کرده و سعی کرده ام عملگرا باشم .
همچنان منت پذیر راهنمایی ها بخصوص نقد و تذکرات هستم و البته طالب آن و امیدوارم از راهکارهای مفیدشان در رفع ضعفها بهره ببرم .
در خصوص بیان قوتهای بنده از نگاه ایشان فقط می توانم بگویم اگر خدای متعال هم همین ارزیابی را از جنبه مثبت از من داشته باشد کلاهم را می اندازم آسمان هفتم چون همیشه خود را شرمنده الطاف و نعمتهای بیکران خدا و کوتاهی های خودم می بینم و می دانم که نسبت به تواناییها و استعدادها و فرصتهایی که ارزانی ام داشته خوب بهره برداری نکرده ام که شاکر عملی باشم و مهمترین درد و رنج من در زندگی همین است
در خصوص نقدهای به عنوان ضعفهایم بعضی را بد نمی دانم بازخورد داشته باشم .
خوشبختانه با تذکر و راهنمایهای مفید شما تعدیل شده اگر چه عمده آن در رابطه با خانواده بود که مهمترین عامل کمک کننده در تعدیل و مهار آن که در واقع به نوعی تلنگر شما و .... باعث بازیابی و احیاء آن شد توکل می دانم .
وقتی خدای رحیم هست نباید دایه مهربانتر از مادر شد و وجدان اخلاقی اینگونه در مهار می آید
خیلی سعی کرده ام مشاوره ای عمل کردن در این شرایط را اما مواردی که اشاره داشتید بخصوص تلفیق کار مدیریتی در کنار مشاوره و مهمتر اینکه فضای مجازی و همزمانی مدیریت و مشاوره در کنار نبود فرصت کافی دست به دست هم داده ، مانع شده آنچه تمایل دارم را پیاده کنم ( پررنگ شدن نقش مشاوره ای )
خوشبختانه موارد معدود بوده و از بعد از تذکرات و راهنمایی شما کنترل داشته ام و تمرین جرأت مندی را در دستور کار قرار داده ام و در مسیر اجرا و تمرین هستم باز هم نیاز به تذکر به موقع در صورت مشاهده نقض غرض دارم در خصوص رنج هم احساس رنج نداشته ام فقفط وقت گیری و باز ماندن از امور شخصی را آسیب آن برای خودم می دانم
هم هم حسی را در این زمینه که قبولش ندارم ( دوستی های متدوال آسیب زای دختر و پسر را)خوب بلد نشده ام ( دارم روی آن کار می کنم که البته در دنیای غیر مجازی بخاطر عمومی نبودن مشاوره ها و ... بیشتر این هم حسی را سعی کرده ام به اجرا در بیارم ) هم اینکه بد آموزیهای غالب این تاپیک ها مرا نگران آسیب پذیری مستعدین نموده و به حاشیه رفتن تاپیکهایشان ورود به ناچار در نقش مدیریتی را موجب شده . مایلم در این زمینه راهکارهای شما را برای ایفای نقش مشاوره ای با هم حسی بیشتر در کنار مدیریت را اگر شدنی هست در دنیای مجازی داشته باشم ان شاء الله
در خصوص قسمت اول به نوعی احساس تکلیف مرا چنین وا می دارد و حقیقتاً هم انرژی می گیرم و البته در تجربه هایم متوجه شده ام که تا وقتی به راه می افتند و آموخته می شوند نیاز هست کنارشان باشم بعدش مستقل می شوند و خود نسخه پیچ دیگران می گردند ، مثالی که برایش یافته ام این است که مثل مادری که دست طفلش را می گیرد و تاتی تاتی راه رفتن را بهش یاد می دهد نیاز هست آنها را کمی مستمراً راه ببری بعد خودشان راه افتاده بدو بدو می کنند . تا حالا هر موردی اینگونه داشته ام این شده و بعد از مدتی فرد را تا مدتها من حتی بی خبر ازش می مانم اما می دانم که یاد گرفته مدیریت زندگیش را شاید چون خودشان هم طالب بوده و فعال هستند و خلاق از طرفی شاید هم چون کسی که وابستگی مستمر و عدم عملگرایی را در پیش می گیرد و لقمه آماده می خواهد را من با او ادامه نمی دهم نتیجه تجربه هایم افرادی شده که مستقل می شوند و خود راهنمای دیگران می گردند
اگر منظور کمک اعتقادی به آنهاست که چون می خواهم تاپیک ها جای بحث و چالش نشود و ..... رعایت قوانین همدردی شود بسیار تمایل دارم به انجمن آزاد وارد شوند و در آنجا یاری شوند که اقدام نمی کنند
اگر در خصوص مسائل روانشناختی و مشکلات زندگی کسانی هست که اعتقاد ضعیفی دارند قابل تأمل هست و مایلم روشنتر بفرمایید و اگر نمونه مصداقی هست بدانم و ضعفم در این زمینه را بهتر بشناسم و راهنمایی شوم که چطور می شود کمک کرد و نیاز هست چه چیز را در خود تقویت کنم . منت پذیر هستم اگر پاسخ شما را در جای خود داشته باشم
متقابلاً بخاطر آموخته های خودم و دیگر اعضاء از شما و تالار همدردی متشکرم و از درگاه خداوند مهربان بهترینها را برای خود و خانواده محترمتان در خواست می نمایم و توفیقاتتان را روزافزون می طلبم
علاقه مندی ها (Bookmarks)