خوب به نظرت یه زیبای خفته ی! باهوش! اما بیعلاقه به زندگی با تو و بدون هیچ قید و بندی و بدون وفاداری بهتر از یه همسری است که مشخصه اصلیش از سوی کسی که دوستش ندارد(شما) دوست داشتن وافر همسرش و وفاداریست؟
تشکرشده 115 در 42 پست
خوب به نظرت یه زیبای خفته ی! باهوش! اما بیعلاقه به زندگی با تو و بدون هیچ قید و بندی و بدون وفاداری بهتر از یه همسری است که مشخصه اصلیش از سوی کسی که دوستش ندارد(شما) دوست داشتن وافر همسرش و وفاداریست؟
aftabgardon (شنبه 13 شهریور 89)
تشکرشده 41 در 30 پست
البته که نه!
اما منم معیارهای خاص خودمو دارم کی گفته که اگر با این نتونستم زندگی کنم. نفر بعدی حتما بی وفا و بی علاقه به من خواهد بود؟
پس مسئله علاقه من چی میشه. خب یه راهکار بدید. آیا این درسته که به خاطر یه اشتباه، تا آخر عمر با کسی که هیچ علاقه ای به او ندارم زندگی کنم؟
abuzar141592 (جمعه 20 خرداد 90)
تشکرشده 643 در 136 پست
ببخشید که رک حرف میزنم ،این هم درست نیست که تاوان اشتباه شما رو ,:همسر بی گناهتون پس بده ،یک کم وجدان تو زندگی لازم هست [/size][/font]
pardis81 (پنجشنبه 02 تیر 90)
تشکرشده 4,928 در 1,071 پست
[/align]نوشته اصلی توسط abuzar141592
the life is tradeoff[align=left]
دوست گرامی شما خودتان اعتراف می کنید که 4 سال پیش بخاطر پشتیبانی مالی از طرف خانواده تان راضی به ازدواج شدید.
پس با علم انتخاب کردید.
بین "صورت زیبا و هوش و ذکاوت همسر" و "پشتیبانی مالی"، دومی را انتخاب کردید.
حالا بعد از 4 سال که احتمالا اوضاع مالیتان از آن آشفتگی و نیاز به حمایت درآمده، تصمیمتان تغییر کرده؟
ظاهرا شما همه را کودن (با عرض معذرت از همه دوستان) فرض کردید، که بهانه های اینچنینی برای جدایی از نامزدتان را می آورید!
عدم زیبایی و هوش و فراست را در همان جلسه اول می توان فهمید. اولی را که خدا به شما چشم داده و دومی با چندتا سوال و جواب ساده. نیاز به 1 سال و 4 سال زمان نیست. اگر هست شما خودتان مشکل هوشی دارید!
شما یک دختربچه 17 ساله را قربانی بدست آوردن پشتیبانی مالی خانواده تان کردید. مرد باشید و پایش بایستید.
بنظر من بیشتر از شما نامزدتان نیاز به مشاوره دارد. من جای او بودم یک لحظه هم با چنین مردی زندگی نمی کردم و تمام حق و حقوق قانونی ام را از او طلب می کردم (تا قرون آخر مهریه و نفقه را می گرفتم).
یک دختر 21 ساله هنوز فرصت های زیادی دارد و لازم نیست پای شما بنشید و مدام تحقیر شود.
هستی (پنجشنبه 02 تیر 90)
تشکرشده 4,222 در 1,018 پست
سلام اقای ابوذر
به همدردی خوش آمدید
به نظر من مشکل شما اصلا انتخاب ایشان نیست ،شما با این طرز فکر و دیدگاه با هر کسی ازدواج کنید ،به مشکل بر خواهید خورد، شما اصلا نه از خودتان شناخت دارید و نه بالطبع از معیارهایتان ،
شما کسی رو که دوستش داشتین با وعده مالی کنار میذارید ،خب معلومه با این خانم که خانواده تون انتخاب کرده اند ،چه رفتاری رو در پیش خواهید گرفت ،شما به هیچ وجه تعهد اخلاقی ندارین نسبت به مسوولیت هاتون
به نظر من قبل از هر چیزی با یک مشاور ابتدا تنها و بعد به اتفاق خانمتون به مشاور مراجعه کنید تا با بررسی همه جانبه بهتر بتونن راهنماییتون بکنن
gole maryam (شنبه 13 شهریور 89)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
سلام،
دوستان لطفا" دنبال مقصر نگردید, حالا اشتباه شده؛ یا اون موقع دیدگاه این آقا با الان تفاوت داشت، یا هر چیز دیگه ای ,در زمان حال این مشکل پیش آمده؛
سو تفاهم نشود؛دوستان لطف کنند درست ترین راهی را که در نظر دارند به ایشان بگویند؛
با در نظر گفتن؛ 4سال وابستگی دختر خانم
آبرو خانواده؛ و عدم علاقه با دید کلی این آقا نسبت با نامزدش
keyvan (جمعه 07 بهمن 90)
تشکرشده 41 در 30 پست
سلام
با تشکر از همه دوستان که اینقدر با نیت خیر خواهی این مسئله را بررسی میکنید.
باید بگم که تنها دلیل رها کردن دختر مورد علاقه ام وعده پشتیبانی از طرف خانواده ام نبوده است پدر و مادرم به من خیلی فشار آوردند و کلی عیب و ایراد از او و خانواده اش بیان کردند که اکنون میدانم صحت نداشته. من آن زمان خود را ضعیف میدانستم و فکر میکردم نمیتوانم با خواسته پدر و مادرم مخالفت کنم. اگر حالا این مشکلو داشتم مسئله فرق میکرد من یاد گرفته ام که چگونه حرف خود را به کرسی بنشانم. موافقت با ازدواج با نامزد فعلیم هم نتیجه تعریف و تمجیدهای بی مورد پدر و مادرم بود. راستش ابتدا هم که ظاهر و رفتار او را دیدم جوابم منفی بود اما به گونه ای خود را در کار انجام شده میدیدم و توی رودر بایسی قرار گرفتم. به این دلیل جواب مثبت دادم.
البته همانطور که دوست عزیر بلو اسکای میفرمایند یک دختر 21 ساله با شرایط ایشان نباید پای من بایستد ایشان از نظر طاهر هم نسبتا خوب هستند و نظر خیلی ها را جلب کرده اند اما فقط به دل من نمی نشیند. مسئله اصلی ما خانواده ایشان است که با طلاق مخالفت میکنند و میگویند طلاق در خانواده ما مرسوم نیست. ما با هم صحبت کرده ایم و او به طلاق رضایت میدهد اما میگوید خانواده ام با این امر مخالفند.
من وضعیت مالی روبراهی هم ندارم الان دانشجو هستم و بجز اندک درامدی که خودم در میاورم بیشتر مخارجم را پدر و مادرم متحمل میشوند.
آن زمان مهمترین مسئله برای من این بود که از تنهایی در بیایم. و معیار درستی برای انتخاب همسر نداشتم.
تشکرشده 353 در 156 پست
سلام دوست عزیزنوشته اصلی توسط abuzar141592
من فکر می کنم که هر چقدر که پدر و مادر شما به شما فشار آوردند ولی در نهایت خود شما این تصمیم را گرفتی و یکی از ویژگی های بزرگ شدن این است که "مسئولیت انتخاب خودتان را قبول کنید".
به نظرم برای فردی با سن شما اینکه از زیر این مسئولیت شانه خالی می کنی مشکل بزرگی است.
بالاخره چه درست چه غلط شما با این خانم ازدواج کردید و در نهایت تصمیمش را خودتان گرفتید و همان روزی که او را دیدید قیافه و ..همه ی چیزهایی را هم که الان دارید ازش ایراد میگیرید را دیدید.
راستش با عرض معذرت بسیار من فکر می کنم شما شرایط خاص و متفاوتی ندارید در حالیکه واقعا توقعتان بالا است و من این توقع بالا را در نظرات خواهرتان هم نسبت به شریک زندگیش می بینم. در حالی که شرایط شما و حسن های شما مطابقتی با این توقع بالا ندارد.
شما اگر حتی بتوانید هم طلاق بگیرید شرایطتان پایین تر می آید:
یک مرد طلاق گرفته،دانشجو،در حالیکه با این سن هنوز پدر و مادرتان به شما کمک مالی می کنند و مسئولیت انتخابی را که کرده اید را به عهده نمی گیرید.
پس چطور انتظار دارید که دختری از نظر شما زیبا و فهمیده که به شما علاقه مند هم باشه و متعهد هم باشه شما را انتخاب کند؟
به نظر من شما بیشتر دارید با خودتان و پدر مادرتان لج بازی می کنید وگرنه همین علاقه و وفاداری همسرتان با توجه به شرایط شما برای یک زندگی کافی است و اگر همت کنید می توانید زندگیتان را بهتر هم کنید.
موفق باشید
mahsa_mhmh (شنبه 13 شهریور 89)
تشکرشده 41 در 30 پست
سلام
میدانم که این تصمیم را نهایتا من گرفتم و مسئولیت آن به عهده من است اما هر کسی در زندگیش مرتکب اشتباه می شود.
چرا فکر میکنید که توقعات من بالا است؟ اون دختری که من در ابتدا پسندیده بودم از خانواده فقیری بودند و خانواده اش هم از چنان مقام و منزلت اجتماعی خاصی برخوردار نبودند. مهمترین ویژگیهای اون خانم که مرا مجذوب خود کرده بود زیبایی او شاد بودن و پر انرژی بودن و مؤدب بودن وی بود.
من با هر مشکلی بتونم کنار بیام با خنگی نامزدم نمیتونم کنار بیام. پی بردن به این عیبش زیاد سخت نیست. کافیه با یک فرد معمولی از نظر هوش و ذکاوت مقایسه اش کنم.
موقعیت من بد نیست درسم که تموم بشه خیلی زود میتونم وارد کار بشم. در ضمن من یه پسرم گزینه های زیادی برای انتخاب دارم اگر یکی منو انتخاب نکرد یکی دیگه انتخاب میکنه. گزینه های خوب خیلی پیدا میشن.
برای نامزدم هم این بهتر است که با یه نفر دیگر که دوستش دارد زندگی کند. وقتی من به او علاقه نداشته باشم قطعا نمیتوانم از ته قلب برای او ابراز محبت کنم. و در این صورت او هم احساس خوبی نخواهد داشت و از زندگیش به اندازه کافی لذت نخواهد برد. با موقعیتی که او داره میتونه فرد مناسبتری برای خودش انتخاب کنه و با اون خوشبخب بشه.
abuzar141592 (جمعه 20 خرداد 90)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
با خانوادت و خانوادش صحبت كن و حرف اخر رو بگو...بگو نميتونم باهاش زندگي كنم دوسش ندارم...و ميخوام طلاقش بدم...
يك كلام ختم كلام...
برو طلاقش بده البته با دادن تمام مهريه و حق و حقوقش!!
parnian1 (شنبه 13 شهریور 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)