به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    با سلام با تشکر کامل از دوستانی که نظر بنده رو نقد کردند و همچنین سحر جان.
    راستش ناراحتی اقای سالم ۹۶از همسرشون کاملا قابل درکه و همچنین حسی که تو قلبشون نسبت به همسرشون دارن ولی زیاد هم جالب نیست که هر کسی بیاد و همسرش رو با الفاظ سیب زمینی و ..... خطاب کنه
    مطمعن باشید بیان احساسات بد حال ادمو خیلی بدترو بدتر میکنه
    بارها شده اومدم اینجا و از همسرم بد نوشتم و یا اینکه پیش دوستی درد دل کردم و احساس کردم خیلی احساس بدتری نسبت به همسرم و زندگیم پیدا کردم.
    بازم ممنون ازتون

  2. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    وااااااااااای اقای سالم شما متاسفانه دچار پیش نویس نادیده گرفتن شده اید
    الان دارید همش تمبر جمع می کنید
    هنگامی میگویند که فرد تمبر جمع کرده است که او احساس تخریبی را تجربه می کند و میتواند با آن دو کار انجام دهد. یا در همان لحظه بیان کند و یا آنرا انباشته سازد و بعدها بکار گیرد. وقتی انباشته سازد در اصطلاح می گویند تمبر جمع می کند. آیا در هفته گذشته احساس تخریبی را تجربه کرده اید ولی بجای بیان، انباشته کرده باشید؟ اگر چنین است شما یک تمبر جمع کرده اید. شاید ما کلکسیونی از این تمبرها جمع کرده باشیم. این کلکسیون را با چه چیزی عوض میکنید؟

    مثلا فرض کنید در محل کار من با انتقادهای رئیسم مواجه میشوم و خشم خود را بروز نمیدهم و آنرا با خود به خانه می آورم و بر سر همسر و فرزندم خالی میکنم. این تمبری است که در همان روز نقد کردم.

    تمبرها و پیش نویس زندگی

    چرا افراد تمبر جمع می کنند؟ اریک برن در پاسخ می گوید: افراد تمبر جمع می کنند زیرا با نقد کردن آن می توانند به طرف پیامدهای پیش نویس خود حرکت کنند. اگر پیش نویس شخصی از نوع شدید و نابهنجار باشد، احتمال دارد به کلسیونهایی از تمبر بپردازد تا بعدها با پیامدهای سنگین معاوضه کند. مثلا میتواند تمبر افسردگی را برای سالهای سال جمع کرده و آنرا بصورت خودکشی بیان کند.


    کسی که پیامد سخت و سنگین او آزار دیگران باشد، ممکن است کوهی از تمبرهای خشم عصیان را جمع آوری کند سپس آنها را برای توجیه قتل و جنایت بکار گیرد. در یک سطح خفیف تر شاید یک مدیری به جمع آوری تمبرهای خود آزاری روی بیاورد و آنها را با حمله قلبی، زخم معده و فشار خون معاوضه کند. زنی که تمبرهایی را جمع می کند که شوهرش او را درک نمیکند، ممکن است هر چند ماه یکبار آنها را با دعوای شدیدی با شوهر عوض کند.


    شمام الان با تنفر و طلاق میخواین اونو تعویض کنید

    چگونه ان تمبر ها را رها کنید
    اگر تابحال این تجربیات را داشته اید و الان می خواهید این تمبرها را رها کنید، باید بدانید که پیامدهایی برای شما خواهد داشت و دیگر از جایزه هایی که در اضاء پرداخت تمبر از دیگران می گرفتید، خبری نباشد. چشم های خود را ببندید و کلکسیون تمبرهای خود را تجسم کنید. ببینید بر روی تمبرها چه احساس تخریبی را نوشته اید؟

    رنگ تمبرها را تجسم کنید. اگر تمبرها بر ضد یک فرد خاص است، اسم آنرا بخوانید. اگر مطمئن هستید که میخواهید تمبر را رها کنید، آنرا به آتش بیاندازید یا در رودخانه ای رها سازید و سعی کنید با آن احساس بد خداحافظی کنید. به دستان خود نگاه کنید که هیچ تمبری در آنها وجود ندارد و خالی است. چه حسی دارید؟

    حال به دور و بر خود نگاه کنید و کسی یا چیزی را که خوشایند شماست ولی هرگز او را نمی دیدید، می بینید. به آن حس یا فرد خاص درود فرستید و احساسات خوب را در اطراف خود حس کنید و دنیای بدون تمبر و احساسات ناخوشایند را تجربه کنید. تجربه خوب و سبکی که از عدم حمل احساسات ناخوشایند داشته اید را در سراسر بدن جاری کنید و با احساس خوب چشمان خود را باز کنید و تمرین را به پایان برسانید.

    امتیاز گرفتن در یک رابطه به سود هیچ یک از طرفین نخواهد بود و در تحلیل رفتار متقابل بپاز آن بعنوان بازی یاد می شود.



    از هر رفتاری ناراحت میشید همانجا واکنش نشون بدید
    نه واکنش بد بلکه حلش کنید با بالغ درونتان
    مثلا خیلی از خانوم ها شب عروسی برای همسرشون اخم میکنند مثلا دارن کلاس میزارن و خودشونو یه جورایی خوشحال نشون نمیدن بخاطر دید اشتباهی است که دارن نه اینکه با شوهر مشکل داشته باشند

  3. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    Eram (جمعه 25 اسفند 96)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1396-12-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با تشکر فراوان از دوستان به پاسخهای شما فکر کردم
    در ارتباط نکات
    masamasa

    بنده بی ادبی خودم رو قبول دارم،و هدفم جریحه دار کردن احساسات دیگران نیست...عنوان تاپیکم _مشکل کنونی منه_
    در ارتباط با لغت سیب زمینی:تصورم اینه که فردی که تعصب روی خانواده اش نداره اینطوری معرفی میشه هدف توهین کردن با انتساب القاب نبود و البته کاملا موافقم که وقتی درونم تیره میشه از القاب نامناسب استفاده میکنم و باعث تیرگی بیشترهم میشه...و من از توانایی همسرم در دفاع از برادر زاده اش که دختره در برابر برادرش دیدم که با چه توانایی و هیجانی اینکار رو انجام میده....در کوتاهی های خانواده اش در برابر عملکردشون برای زن داداشش میبینم چه انرژی میزاره...در دفاع از خواهرش و برای اینکه روابط زندگی خواهرش رو خوب نگه داره میبینم چطور سعی داره پدرش رو کنترل کنه تا با دامادشون رفتار مناسبی داشته باشه..و البته در سرپوش گذاشتن به رفتارهای نابهنجار مادرش
    چطور شد بمن که رسید اسمون تپید!!!
    اگر من رو خانواده خودش میدونست اجازه میداد کسی هتک حرمت کنه بمن؟ و حتی خودش!فقط نگاهش این شد که اونا خانواده پدری من هستن..و من در کنار اونا از درجه پایین تری برخوردارم///ایا این طرز تفکر صحیحی هست....وابستگی عاطفی معنای وادادگی عاطفی داره@ من با همسرم تو خواستگاری مطرح کردم نمیخوام زندگی تشکیل بدم که مرد با خانواده پدری خودش و زن هم با خانواده پدری خودش زندگی کنه...شرط کردم اولویت در زندگیش من هستم یا خانواده پدریش...گفته که من هستم...ولی تمام لحظات زندگیمون را قربانی احساس پنهان خودش کرد..میتونست بگه من ادمش نیستم رو من حساب باز نکن...نه اینکه منو بازی بده
    من سال اول زندگیم با خودم میگفتم همینکه خانمی با این همه عیب من حاضر شده با من زندگی کنه خیلی خانمه....و به خودم دلداری میدادم....من از عیوب و نواقصم تا حدی مطلعم...و منکر باقی عیوبی که ممکنست داشته باشم نیستم....الان بدنبال همدردی هستم تا اروم شم دوست داشتنی نیس با گفتن عیوبم..خواننده بگه با همچین مردی حقش همچین برخوردی بشه!
    برخی مسائل فطرتا ضامن بقا زندگیه..با تسویه حساب روی اونا نمیشه زندگی رو به گروکشی کشوند...اول ازدواج که رفتیم پیش مشاور توصیه کرد زندگی اکواریومی نداشته باشید که بقیه از مسائل داخلی زندگی شما اگاه باشن...حالا شما به هر دلیلی ناراحتی از همسرتون داشته باشید...
    من اثر سو بازگو کردن مشکلات زندگی رو دیدم...خانواده مقابل درصدی از خوبیهای طرف مقابل رو میبینند..با گفتن بدیها و بروز ناراحتیها کلا دیدشون نسبت به شخص عوض میشه ..حتی بعداز برطرف شدن مسئله..شخصی که وارد خانواده دیگری شده دیگه احترام سابق رو دریافت نمیکنه اصلا شان خانواده لطمه میخوره....
    ویرایش توسط سالم96 : شنبه 26 اسفند 96 در ساعت 05:12

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1396-12-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با تشکر از شما امید
    خیلی ممنونم بابت نکته ای که بمن اضافه کردین و نظریه ای داشتم که میگفتم معمولا کسی برای انجام هرکاری تعدادی دلیل بر انجام و تعدادی دلیل برای عدم انجامش نیاز داره که قاعدتا هر کفه ای که سنگین تر بشه انسان برای انجام اونراغب تره و مطمئن تر...
    و همچنین ایده ای داشتم که هیچ کس برای انجام یک کار بد یا حال بد با یک علت اقدام نمیکنه مگر انباره ای از اتفاقات ناخشنودکننده ای رو تجربه کرده باشه و منجر به عکس العملی بشه.و ممنونم که به من اموختین که نظریه تمبرها روی این مسئله تمرکز داره و اتفاقا تحلیل خوبیه.
    بنده خلال پستهای قبلیم توضیح داده بودم که بزرگترین مشکل من که طی چندسال گذشته وقتی به مشاور مراجعه میکردم این بود که من و همسرم نمیتونیم باهم حرف بزنیم...یعنی نمیشه باهاش راجع به مسائل گفتگو کرد..بعبارت ساده تر اجازه نمیده کار به بررسی مشکل برسه و حتما از مسیر منحرف میشه و تهش با یک معذرت خواهی موضوع رو میبنده.که البته بقول برخی از دوستان از زمانیکه که احساس خطر کرده الان وقتی به مشاور مراجعه میکنیم سعی میکنه رعایت کنه و موفق هم هست که خود این هم منو بیشتر اتیش میزنه..که چندسال دارم التماسش میکنم هفته ای حداقل دوبار مشاجره داشتیم و میگفت نمیتونم دست خودم نیس و منو عذاب میداد و زندگیمون رو جهنم کرده بود ولی الان در سه سوت رعایت میکنه بدون اینکه اتفاق خاصی بیفته.دلم ازرده هست نمیتونم درمانش کنم....
    جالبه بدونید که مطلبی خوندم در رابطه با نظریه ناجی-قربانی-ازاردهنده (مثلث کارپمن) : اگر وقت داشتین مطالعه کنید جالبه.ومن در نقش ناجی شکست خورده به ازاردهنده هستم و دوست دارم انتقام بگیرم....خیلی دلم شکسته.والبته معرفی کننده نظریه میگه راه حل فقط در شروع نکردن این مثلث هست وگرنه راه حل پایانی فقط به پایان رسوندن رابطه هست!

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1396-12-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس ازهمراهی مو
    شکافانه
    شما.
    ما هم به این نتیجه رسیدیم....علیرغم م
    شکلات زیادو تلاش هم داشتیم میکردیم که متوجه شدم مثل همیشه همسرم با خودش احساسی رو حمل میکنه و بخاطر همین چوب لای چرخ گذاشتنها شدت یافت و اون چیزی نبود جز وابستگی به مادر.....میتونستم توجه نکنم وبریم اما موضوع الان دوتا شده بزرگترین مشکل من در خانه من است که هرجا بروم بامن خواهد بود و با این اوصاف چون در خانه ارامش نباشد و هم بخاطر تحلیل رفتن توان فیزیکی و روانی خودم...دیگر نمیتوانستیم بر مشکلات این هجرت مسلط بشویم و زمین میخوردیم....پس سعی کردم راه حلی پیدا کنم که اول مشکل در خانه خودم رو حل کنم...اونم به اینجا رسید که نمیتونم دیگه بهش محبت کنم...یعنی حیفم میاد محبتم رو خرجش کنم...از جلوی گل فروشی رد میشم از گلی خوشم میاد میگم بگیرم ببرم براش...یکدفعه یه چیزی درونم میگه برای کی میخوای ببری ... تحمل اینکه بهش محبت کنم رو ندارم...ناراحت میشم ببینم از محبت و توجه من خوشحاله...نمیخوام ازارش بدم میخواستم زودتر تمومش کنیم.البته ناگفته نماند واقعا همدردی شما یزرگواران در کاهش این حس من بسیار مفید بوده

  7. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سالم96 نمایش پست ها
    سپاس ازهمراهی مو
    شکافانه
    شما.
    ما هم به این نتیجه رسیدیم....علیرغم م
    شکلات زیادو تلاش هم داشتیم میکردیم که متوجه شدم مثل همیشه همسرم با خودش احساسی رو حمل میکنه و بخاطر همین چوب لای چرخ گذاشتنها شدت یافت و اون چیزی نبود جز وابستگی به مادر.....میتونستم توجه نکنم وبریم اما موضوع الان دوتا شده بزرگترین مشکل من در خانه من است که هرجا بروم بامن خواهد بود و با این اوصاف چون در خانه ارامش نباشد و هم بخاطر تحلیل رفتن توان فیزیکی و روانی خودم...دیگر نمیتوانستیم بر مشکلات این هجرت مسلط بشویم و زمین میخوردیم....پس سعی کردم راه حلی پیدا کنم که اول مشکل در خانه خودم رو حل کنم...اونم به اینجا رسید که نمیتونم دیگه بهش محبت کنم...یعنی حیفم میاد محبتم رو خرجش کنم...از جلوی گل فروشی رد میشم از گلی خوشم میاد میگم بگیرم ببرم براش...یکدفعه یه چیزی درونم میگه برای کی میخوای ببری ... تحمل اینکه بهش محبت کنم رو ندارم...ناراحت میشم ببینم از محبت و توجه من خوشحاله...نمیخوام ازارش بدم میخواستم زودتر تمومش کنیم.البته ناگفته نماند واقعا همدردی شما یزرگواران در کاهش این حس من بسیار مفید بوده
    سلام خدمت شما
    پیشاپیش فرا رسیدن سال جدید رو تبریم میگم با آرزوی بهترینها برای شما

    اگرچه همه ی انسانها کشش و وابستگی به خانواده مخصوصا والدین رو دارن و از میان اونها مادر براشون خیلی مهم هست . . اما گاهی پیش میاد که رفتار و گفتار اونها روی فرزندان در زمان مجردی یا تأهل تأثیر میگذاره.
    گاهی این رفتارها و گفتارها مثبت و در جهت پیشرفت هستن و گاهی منفی و در جهت تخریب.
    اگر نمیتونین دور بشین پس راه دیگر رو امتحان میکنیم.
    من شما رو درک میکنم و احساسی رو که در قلبتون هر روز و در هر جایی با خودتون همراه دارین، اما بخاطر تلاشتون و بخاطر عشقی که هنوز در اعماق قلبتون هست سعی کنین هنرمندی خودتونو در این زندگی اثبات کنین و جوری عمل کنین که نتیجش برای شما همون چیزی بشه که انتظارشو دارین.
    آقای سالم
    نظر من تقویت ارتباط با والدین همسرتون هست.
    اینبار تمرکز خودتون رو روی توجه و محبت به اونها بگذارین. مخصوصا مادر خانومتون.

    سعی کنین فرصت هایی رو پیش بیارین که همانند پسر خودشون بهشون محبت کنین و با ایشان صحبت کنین. هدیه ای بخرین که عید بهترین فرصت برای چنین کاری هست.
    بازخورد این عمل مداخله کمتر در زندگی شما و آرامش بیشتر در روابط با همسرتون هست.
    این کار علاوه بر بازگشت تدریجی آرامش .. سبب تقویت ارتباط شما با خانوادتون هم میشه و کم کم این دیوارها برداشته میشن.
    شما میتونین با مادر و پدر همسرتون صحبت کنین و از اونها بخواین درباره تجربیات و ... برای شما حرف بزنن ، به اونها شخصیت بدین و ازشون تعریف کنین.
    صدرصد میبینین که کم کم آرامش در حال برگشت هست.
    وقتیم آرامش داشته باشین کدورت ها و ناراحتی های پیش آمده رنگ میبازن و به همسرتون نزدیک میشین.
    اونوقت احساس مطلوب تری خواهید داشت.
    میتونین با همسرتون گهکاهی رستوران برین یا اینکه با هم بازی کنین و از تفریحات متنوع لذت ببرین.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  8. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    miss seven (شنبه 26 اسفند 96)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.