تشکرشده 6,831 در 2,389 پست
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94)
تشکرشده 36,034 در 7,413 پست
هم سئوالات مصباح حاکی از این است که اگر حقیقت مطلب درست درک نشود شبهه پیش می آید و هم این نکته در کلام بعضی دوستان که خداوند بعضی از دعاها را اجابت نمی کند و ذخیره آخرت قرار می دهد .
بسیاری از این سئوالت اینچنینی با یک رویه و روند دقیق و مبتنی بر منطق توحیدی پاسخ درست را می یابد .... آن هم این روند است که ما از سوی خدا به سوی پدیده ها بیاییم ..... غالباً ما از پایین به بالا نظر می کنیم یا به عبارتی از جزء به کل ، یعنی از سوی پدیده ها و مخلوقات و خودمان به سوی خدا نظر می کنیم و می خواهیم درک کنیم و اینجاست که چون نقص در فهم و بصیرت داریم حقیقت را در نمی یابیم و شبهه پیش می آید .....
نوع سئوال مصباح تا حدی به همان شکل از کل به جزء است که وقتی نظر به مطلق بودن خدا را داشته باشد به صورت سلبی مطرح نمی شود یا به عبارتی سئوال معترضه نخواهد بود بلکه سئوال می شود حکیمانه و جنبه حقیقت جویی می یابد ....
روشنتر بخواهم بگویم یعنی اینکه مثلاً ما کلام خدا را که می فرماید ادعونی استجب لکم را مطلق می پذیریم و مطمئنیم که صدق است، یا کلام معصوم را و وقتی جای سئوال برایمان پیش می آید ، به گوینده که نظر می کنیم می بینیم جای نقص و هیچ شبهه ای ندارد پس اگر به ظاهر اشکالی مثل آنچه مصباح اشاره داشته در آن تصور می کنیم می گوییم نمی تواند اشکال داشته باشد پس لابد حکمتی هست که من باید آنرا بفهمم، آنوقت سئوال و چرایی جنبه جستجوی حکمت را پیدا می کند آن هم از سوی خود خدا ، یعنی با جهتی توحیدی ، چون با نگاه توحید نظری و عملی دنبال جوابیم یعنی گویی از خود خدا جواب می خواهیم جواب دهنده کامل است پس پاسخ می شود حقیقت و حکمت موضوع مورد سئوال ما ....
مثال :
در مورد همین دعا کردن مثال می زنم و اینکه می گویند گاه عدم اجابت ذخیره آخرت است ....
من اینرا قبول ندارم و می گویم خب گاه آنچه من میخواهم یقین دارم خیر و رشد این دنیای مرا به گونه ای رقم می زند که قرب مرا باعث می شود و خیر آخرت را نیز ..... آیا برآورده نشدنش و برای آخرت نگه داشتنش مرا بی بهره از آنچه به همین طراز یا بیشتر ، خیر آخرت مرا هم رقم میزند و این دنیایم را هم آباد می کند تنها ذخیره آخرت بگذارد ( نقد را به نسیه سپردن ) از عدالت بدور نیست .....؟
اکنون این یک شبهه است ....
وقتی از سوی خدا نظر می کنم که ذره ای نقص در کارش نیست و با نظر به باوری که به صفاتش دارم به بررسی می پردازم و می فهمم که اگر من یقین داشته باشم که ذره ای شر در آنچه می خواهم نمیتوان لحاظ کرد و آداب را هم بجا آورده ام و مانع هم ندارم .... آنگونه که خدا را شناخته ام امکان ندارد اجابت نکند و مطلوبم را ندهد چون خدا عادل است ، لطیف است و کلی از صفات جمالیه را ردیف کنید است پس حتماً اجابت می شود و شک ندارم و دلم هم قرص خواهد بود ....
پس یقین این است ، مبتنی بر باور ناشی از صفاتی که از او شناخته ام ( نگاه و نظری توحیدی )
آنجا که اجابت نمیشود :
یا مانع از خود ما در میان است ( حق الناسی ، گناهی و ..... هرآنچه راه را مسدود کرده ) ، یا مهمترین عامل را بگویم ، باور و اعتماد به اجابت نداریم ( من معتقدم درصد بسیار زیادی از ما می خواهیم ، دعا می کنیم اما ته ته دلمون باور نداریم که خدا اجابت می کند و اگر هم می گوییم فقط زبانی است باور قلبی نداریم)
یا اینکه میخواهیم و اعتماد نداریم که خدا خیر ما را می خواهد و اگر نداد حتماً خیر نیست و لذاپیشاپیش گله مند خواهیم بود و ناامید و غمزده ایم مثل آقای گلان که می گوید من که میدونم نمیشه ......
ریشه عدم باور و یقین به اجابت شدن در وقت خواستن هم به همین بی اعتمادی به خدا و خیر خواهی و قادر بودنش بر می گردد
پس اگر یقین و باور به اجابتش داشته باشیم .... به اضافه اعتماد به او و خیر خواهیش ...... می خواهیم ، جدی هم می خواهیم ، عمیق هم می خواهیم اما ..... اما می سپاریم .....
التماس می کنیم ، قسمش می دهیم .... اما در اون آخر التماسها و نذر و نیازها و ..... می گوییم آخدا من میخوام اما نمیدونم خیر من در آن هست یا نه ، تو آگاه تر از منی ، تو بر حال و آینده من اشراف داری ، اگر تایید می کنی و رضایت داری و صلاح می دانی اجابتم کن ... اگر صلاح نمی دانی و اجابت نمی کنی راضیم کن و دلمو آروم کن به هرچه خود می خواهی و باور داریم که چنین می کند ......
اما کجاست که اجابت نمی کند و ذخیره آخرت قرار می دهد ؟؟
آنجا که آنچه ما می خواهیم به خیر و صلاح ما نیست ، مضر است برایمان و ... واو ما را دوست دارد ، خیر ما را می خواهد ، سلامت ما را می خواهد و نمی دهد اما چون به دعا بودیم ، چون تضرع داشتیم ، چون به درگاهش رو آوردیم ، چون دست به سویش بلند کردیم که همه عبادت به معنای بندگیست .... و او به قدر ذره ای کار خوب هم انجام شود بی پاسخ نمی گذارد .... می شود اینکه این دعا کردن ... پاداش اخروی دارد و خواسته ای که به صلاح نبوده اجابت نمی شود اما عوضی برای آن جهت آخرت ذخیره می شود و یا حتی در همین دنیا اون خواسته اجابت نمی شود اما بنده ای با حب خاص و حال رضا و تضرع و اعتماد و توکل و امید به درگاهش رفته و خواسته و مصر بوده اما متواضع و گفته راضیم به رضای خودت و ... وقتی اجابت هم نشده لب به گله نگشوده و شکر کرده و برزبان جاری ساخته که لابد صلاح نبوده و راضیم به رضای خدا .... اینجا دیگر عوض در دنیا هم دارد یعنی چه بسا خدا بهتر از آنچه خواسته را در همین دنیا به او می دهد و پاداش آخرت را هم می دهد ....
گاه خواسته های ما را خدا ویرایش شده اجابت می کند .... یعنی ما چیزی می طلبیم و .... اجابت می شود اما نه آنگونه که ما خواسته ایم و لذا ما حواسمان نیست که فلان پیشآمد ، فلان موقعیت ،در واقع پاسخ درخواستمان بوده چون تصورمان این است که باید عین همانطوری که خواسته ایم بشود، نمی بینیم و نمی فهمیم که اجابت شده ایم . در واقع آنچه خواسته ایم خوب بوده و خیر اما یه نقصهایی داشته و خدا ویرایش کرده و اجابت کرده و ما هم چون وسعت دید نداریم فقط همان شکل ترسیمی خود را به رسمیت می شناسیم و دقت نداریم که محتوای خواسته ما اجابت شده ....
پس با یقین و باور و اعتماد و توکل و راضی به هرچه که شود بخواهیم ، تضرع کنیم ، اسباب را بکار گیریم و خواهش و تمنا و بسیج دعا و ...... مطمئن باشیم و شک نکنیم که اگر خیرمان در آن باشد خواهد شد ..... و اگر نشد هم مطمئن باشیم که خیرمان در آن نبوده و خدا ما را بیش از خود ما و هر کس دیگر دوست می دارد و برایمان جز خیر نمیخواهد ....
و اما :
با تضرع و گریه خواستن و گفتگو با خدا به هیچ وجه نیاز خدا را نمی رساند بلکه نیاز ماست که از آن غافلیم ..... برای سخت و زمخت نشدن از انواع امواج منفی از سوی شیاطین جن و انس و نفس خود ما .... و همچنین تخلیه شدن از زنگارها .
ما هر از گاهی و حتی در طی شبانه روز ، وقت هایی نیاز به تجلیه و تخلیه و تحلیه داریم اما ما کجا و این جهد کجا لذا به اعتقاد من دعا با این احوالاتی که گفته شده راه میانبر است و بهانه ای از سوی خدا ، یعنی چنان ارتباطی بین بنده و خدا برقرار می نماید که این انس و الفت و محبت که باید با تجلیه و تحلیه و تخلیه پدید آید ، برعکس می شود ، یعنی با دعا و مناجات همراه با تضرع و گریه و شکر و استغفار این لطافت و محبت و انس و .. ایجاد می شود و این انس و محبت و به خدا نزدیک شدنها خود موجب اعراض آدمی از ناصواب می شود و در نتیجه موجب تجلیه و تخلیه و تحلیه و عاقبت فنا در او شدن می گردد و زهی سعادت ..... ( چیزی مثل مجذوب سالک شدن یعنی اول جذب می شود و بعد سلوک ....)
دعا و نماز از نظر من دو میانبر و راه نزدیک هستند که کار سالها سلوک را می کنند به همین خاطر هم سنگین می نماید و غالباً بی تمرکز و باور به آنها می پردازیم چون ابلیس به شدت و با تمام قوا مقابل این اعمال می ایستد .... و اینجاست که با درک حکمت این اعمال که باور را محکم می کند و نگاه توحیدی می بخشد بیشتر بر انگیخته می شویم به سوی این امور ....
این همه سفارش به دعا و نماز برای همین است
امید که این تاپیک همین را سبب شود و زهی سعادت برای بانی و استارتر که خدا گویی عنایت کرده که وسیله ایجادش شود .همچنین نظر لطفی از سوی خدا به همدردی است
معجزه تاپیک های دعا در این تالار را انگار که وقت آن آمد تا به حکمت و رمز و رازش نیز توجه شود
این هم عرایضی الکن و ناقص از این حقیر در این باب
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), hanie_66 (شنبه 06 تیر 94), مسافر زمان (شنبه 06 تیر 94), مصباح الهدی (شنبه 06 تیر 94), باغبان (شنبه 06 تیر 94)
تشکرشده 6,831 در 2,389 پست
سلام
خانم مصباح الهدی ، حرف دل من را زد !
خانم فرشته مهربان و دیگر دوستان جامع پاسخ دادند ( استفاده کردم )
از دیگران یاد گرفتن افتخاریست .
ممنون .
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), مصباح الهدی (شنبه 06 تیر 94), اعجاز عشق (شنبه 06 تیر 94)
تشکرشده 882 در 242 پست
نمی دونم. من نمی تونم با این حرفها قانع بشم.
تو گاهی دعا می کنی در حالی که حالا شاید اگر به اون خواسته نرسی هم اتفاق مهمی نیفته. مثل همین دوست داشتن یک فرد و دعا برای رسیدن به اون
گاهی دعا می کنی چیزی رو که واقعا اولین حق تو روی زمین هست. چیزی که دیگران با دعا نکردن بهش رسیدن و تو حتی با دعا کردن هم بهش نمی رسی. مثل خود ازدواج کردن که اگر ازدواج نکنی به گناه می افتی
ذهن من نمی تونه باور کنه که چرا خدا باید مانع از تحققش بشه
که چی؟ ذخیره کنه و در آخرتی به من اون رو بده که خود اون آخرت رو به خاطر همین موضوع از دست دادم
یا تبدیلش کنه. مثلا به چی. به موقعیت کاری و تحصیلی خوب؟ یعنی به جاش چیزهایی رو به من داده که من اصلا برای اونها دعای چندانی نکردم. چرا خدا نباید خواسته دل من رو که زیاد هم نیست در مقابل کرمش برآورده کنه.
یا دیرتر برآورده کنه. مثلا چقدر دیرتر؟ یک چیزهایی اگه دیرتر بشه دیگه به دردت نمی خوره. ازدواج کردن در 40 سالگی لذتی برای من به شخصه نداره. آدم تا وقتی مثلا 25 ساله ست تمایل داره کسی توجه کنه بهش و اون احساساتش زنده ست. هرچیزی زمانی داره و اگه از زمانش بگذره دیگه لطفی نداره.
یا بگم به خاطر گناه هایی که کردم! آخه چه گناهی باعث میشه تا این حد خدا بخواد از تو رو بگردونه؟ در حالی که خودت واقعا داری می بینی گناهکار نیستی. حداقل اون قدر گناهکار نیستی که این عقوبتش باشه. مثل یه شاگرد مدرسه ای که اگه مطمئن نباشه نمره ش 19 نیست ، حداقل مطمئن هست که نمی افته و زیر ده هم نیست.
ببخشید که در مورد ازدواج مثال زدم. چون آقا محمد مثالشون در این حیطه بود و البته من هم در این مورد مشکل دارم که این رو مطرح کردم.
نمی دونم. من احساس می کنم این همه دلیل همش برای گول زدن خودمون هست. برای آروم کردن ذهن و دلمون .
خدا هرچیزی رو که بخواد به ما میده و هرچیزی رو نخواد نمیده. ما هم باید کاملا مطیع باشیم.
به نظرم این مدل نگاه کردن آدم رو کمتر اذیت می کنه.
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94)
تشکرشده 29 در 14 پست
سلام.
جوابی که برای این سؤال برای خودم پیدا کردم اینه که ارزش گذاری های ما نادرسته. از نظر خدا کسی که همسر خوبی نصیبش شده، کار خوبی داره، پول زیادی داره و... یا اون کسی که این ها رو نداره، هیچ فرقی ندارن. ما باید ارزش گذاری هامون رو درست کنیم و زمانی که چه نیازمون برطرف شده، و چه زمانی که نیازمون برطرف نشده به مشکل نیوفتیم. ما نباید اسیر ارزش های بی ارزش باشیم. اتفاقات زندگی همگی سپری می شن و فکر می کنم آخر عمر از این که به خاطر بعضی اتفاقات عکس العمل های نامناسبی داشتیم پشیمون می شیم. اتفاقات زندگی برای رشد پیدا کردنه.
متأسفانه من خیلی بیان خوبی ندارم و شاید نتونستم اون چیزی که بهش باور دارم رو درست بیان کنم. و شاید مطالب دیگه ای که فعلاً در خاطرم نیست.
anisa (یکشنبه 07 تیر 94), hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), فرشته مهربان (سه شنبه 09 تیر 94), مسافر زمان (شنبه 06 تیر 94), باغبان (شنبه 06 تیر 94)
تشکرشده 6,831 در 2,389 پست
سلام
قانون خدا را بلد نیستیم !
اگر من ، دانه ی سیب را در زمین بکارم - آبش بدم - غداشو بدم - مراقبش باشم - صبر کنم !
خوب ، میشه درخت سیب !
حالا اگر من یهودی باشم یا مسلمان یا بی خدا
باز خدا سیب را بمن میده ! چون معرفت داره !
مثل باغبان بی معرفت نیست .
خدا می دونه 10 سال دیگه باغبان چی میشه !
مثلا من تو زندگی 10 تا تصمیم دارم - خدا آخر همه ی این تصمیم ها را می دونه . اولش هم میدونه - وسطش هم میدونه - باقی همه این ها هم میدونه !
ولی می زاره خودت تصمیم بگیری !
اجباری هم در کار نیست - خود انسان تصمیم میگره - ولی خدا همه چیز را میدنه .
کسی تو خیابان - توی جوب می خوابه - و معتاد شده .....تقصیر خدا نیست
خودش خواسته ...... و خودش هم میتونه تغییر بده .( چون هنوز زنده ست )
چون اون کسی که معتاد شده ....عقل داشته .........ولی بلد نبوده استفاده کنه .
طرف در جوانی ، ورزش نمیکنه - غذا را مراعات نمیکنه - در آینده به مشکل بر می خوره !
بعد میگه خدایا تقصیر تو بود !
مثل این میمونه ، من سیب بکارم در زمین - بعد به خدا بگم چرا هلو نداده !
خدا حکمت داره !
کودک 6 ماهه سرطان داره ......به نظرت تقصیر خداست !
قبل از ازدواج آزمایشاتی باید دختر و پسر را انجام بدند - به نظرت آیا تونستند به تمام ژن ها دست یابند ! ( دکتر ها و دانشمندان )
ولی یه چیزهایی پیدا کردند - باز هم اون چیز ها جلوی خیلی چیز ها را میگیره ( بیماری ها )
یه مثال عرض کنم :
یکی میگه ، الان من خودم را ارتفاع 100 می ندازم پایین - اگر خودش را بندازه پایین - خوب می میره - یعنی قانون خدا را رعایت نکرده !
در مورد ازدواج :
به خود شخص - به خانواده - به جامعه و ...... ارتباط داره
مثلا اگر بگیم خواستگار نیست یا دختر مناسب نیست .... نمی تونیم بگیم تقصر خداست ! - نباید هم بگیم !
( بیکاری - عدم امنیت شغلی - عدم مسئولیت پذیری - تنوع طلبی - و ..........)
تقصیر خدا چیه ؟
مثل این میمونه که من برم شمال - به خدا بگم : خدایا چرا من جنوب نیستم ! من الان باید قشم باشم - چرا چالوس هستم !
مثلا دختری ، پسری را دوست داره -یا برعکس :
باید اول ببینه ، آیا معیارهای همدیگر را دارنند ! ( خودش - خانواده - افکار و .......)
بعد به خدا میگیم - اگر به اون نرسم ----دیگه هیچی !
خدا می دونه من چی میشم با اون ازدواج ....... !!
متنی خیلی سخته منظورم را برسونم .
ببخشید .
ویرایش توسط باغبان : شنبه 06 تیر 94 در ساعت 18:17
...zahra (شنبه 03 تیر 96), hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), فرشته مهربان (سه شنبه 09 تیر 94), مسافر زمان (شنبه 06 تیر 94), مصباح الهدی (شنبه 06 تیر 94), اعجاز عشق (شنبه 06 تیر 94)
تشکرشده 882 در 242 پست
در مورد ازدواج :
به خود شخص - به خانواده - به جامعه و ...... ارتباط داره
مثلا اگر بگیم خواستگار نیست یا دختر مناسب نیست .... نمی تونیم بگیم تقصر خداست ! - نباید هم بگیم !
( بیکاری - عدم امنیت شغلی - عدم مسئولیت پذیری - تنوع طلبی - و ..........)
تقصیر خدا چیه ؟
پس فایده ی دعا کردن چیه؟؟
منم تا ده سال پیش البته مثل شما فکر می کردم. اما الان این طور فکر نمی کنم.
شما از اون همه دلیلی که برای مستجاب نشدن دعا اومده حالا اومدید و میگید که خب شرایط نیست. تقصیر خدا چیه؟ خب پس چرا دعا می کنیم؟
- - - Updated - - -
البته منم نمی تونم مفهوم سوالم رو برسونم انگار
تشکرشده 2,190 در 377 پست
با سلام و احترام،
دعا و درخواست از خدا، مسبوق بر شناخت خداست. یعنی تا زمانی که بنده، خدا را نشناخته باشد، دعا و درخواست از او اصلا معنا پیدا نمیکند. شناخت خدا نیز اولین بخش از دین است. اول الدین معرفته...
در مورد جملهٔ شما که با رنگ آبی مشخص کردهام:
اثربخش بودن دعا به عنوان دلیلی بر وجود خدا نیست. خدا هست و این قطعی است. چه دعای بندگانش را اجابت بکند و چه نکند.
به عبارت دیگر، اثبات وجود خدا با توسل به مفهوم دعا مستلزم دور است. چرا که مفهوم دعا، جز با قبول وجود خدا معنا پیدا نمیکند.
در نهایت نتیجهای که گرفتهاید (نبودن تفاوت بین خدای ادیان ابراهیمی و هندو و بتها) نیز بر اساس این فرض است که "وجود خدا با مفهوم دعا اثبات شده است". با توجه به نادرستی فرض، نتیجه نیز صحت خود را از دست میدهد.
تفاوت بین خدای ادیان ابراهیمی و خدایان جعلی در مبحث توحید بررسی میشود.
تشکرشده 6,831 در 2,389 پست
سلام
فایده دعا :
1) کسب معرفت
از شرايط دعا، به دست آوردن معرفت لازم براي شناخت خود و خداست. اينكه انسان بداند
فقير محض است و در همه چيز محتاج خداست و خداوند بينياز از ديگران و برآورنده نياز ديگران است و بداند كه هيچ چيزي بدون اراده خداوند واقع نميشود و هرچه را او اراده كند بيدرنگ محقق ميشود.
(انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون )
با اين معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد كرد و همين باعث اجابت آن ميشود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در بيان آيه «فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي» ميفرمايند: » يعني مردم بدانند كه خداوند قادر است هر آنچه را
بخواهند به آنان عطا كند. و وقتي از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسيدند، فرمود: » چون شما كسي را ميخوانيد كه او را نميشناسيد.
علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 93، ص 368
2) آرامش درونی
خدایا هیچ آرامشی نیست – مگر در وجود تو - دعا یکی از راه های ارتباط با خداست . ( یکی از مهم ترین دلیل ها )
زیا د هست مثلا : تشویق شدن به فعالیت – من دعا کنم خونه بشینم کار نکنم - فایده نداره و ......
شما یک لیوان آب را بردار - نام خدا را در آن تکرار کن – مولکول های آب شکل قشتگتری میگرنند.
پس کلمات تاثیر داره !
دعا هم کلمه ست !
ولی باور نداریم !
یعنی یه جورایی ما با طبیعت وصل هستیم – همه یکی هستیم – با هم هستیم
من – شما – پرنده ها و ........
وقتی شما به یه پرنده زخمی کمک کنی – اون پرنده برات دعا میکنه !
اون انرژی بهت میرسه .
ما با کلمات می تونیم با کائنات ارتباط برقرار کنیم .
کلمه == دعا
پس با دعا هم میتونیم با خدا ارتباط برقرار کنیم .
درد و دل کنیم - از مشکلاتمان بگوییم و ........
دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگوییم: “سهم منو بده…”
دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به ما خواهد گفت: “سهم منو بده…” و ما
در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شویم. اما اگر به دنیا بگوییم : “چه
خدمتی برایتان انجام دهم؟…”
دنیا هم به ما خواهد گفت: “چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ !!!!
ان اشالله بیشتر صحبت میکنیم
از طرفی :
تقصیر خدا چیه ؟
ببخشید
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), فرشته مهربان (سه شنبه 09 تیر 94)
تشکرشده 312 در 128 پست
سلام
به نظر منم همونطور که باغبان گفتن بیشترین فایدش همین ارامش درونی هست و همینطور اگه دعا با انرژی مثبت باشه شاید تاثیر همون انرژی مثبت تو زندگی ادم باشه
البته قبول دارم که توجیه کردن مذهبی ها هم در این میان نقش زیادی بازی میکنه یعنی چه اتفاق خوبی بیفته و چه بد، این اتفاق رو مثبت تلقی میکنن که یا لطف خداست و یا مصلحت خدا!!! به هر حال وقتی پای توجیه به میان میاد دیگه بیماری یه بچه کوچیک هم تقصیرش کسای دیگه ای هستن و کلا یه جوری خدا رو از این میدون میکشن بیرون که انگار هیچ نقشی نداره که خب اینجا ادم میرسه به همون تفکر مردمان کشورهایی که کلا خدا رو قبول ندارن و من این وسط میمونم که با این طرز فکر چه فرقی میان یه مسلمون و یه کافر هست که کلا خدا رو قبول نداره تو زندگیش
hamed-kr (پنجشنبه 11 تیر 94), veis (پنجشنبه 18 تیر 94), اثر راشومون (یکشنبه 07 تیر 94)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)