بعد چند ماه خوشحال شدیم که برامون خواستگار اومد...
مامانم: آقا داماد چیکاره هستن ؟
مامانش : ناظر پستن ...
مامانم: خوب به سلامتی کدوم منطقه ؟
مامانش: منطقه خاصی ندارن ، تو ف*ی*س*ب*و*ک پست ها رو میخونن ، لایک میکنن و نظر میدن
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
بعد چند ماه خوشحال شدیم که برامون خواستگار اومد...
مامانم: آقا داماد چیکاره هستن ؟
مامانش : ناظر پستن ...
مامانم: خوب به سلامتی کدوم منطقه ؟
مامانش: منطقه خاصی ندارن ، تو ف*ی*س*ب*و*ک پست ها رو میخونن ، لایک میکنن و نظر میدن
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92), صبا_2009 (دوشنبه 02 بهمن 91)
تشکرشده 15,106 در 3,401 پست
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), ویدا@ (دوشنبه 02 بهمن 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 12,256 در 2,217 پست
عشقتو از بالای آپارتمان پرت کن پایین ...
.
.
.
اگه برنگشت بدون از اول هم مال تو نبوده
تشکرشده 3,286 در 817 پست
پسری عاشق دختری شد آنقدر که هر روز نامه های عاشقانه به وی می نوشتکه قدرت عشق من به تو از قدرت عشق مجنون به لیلی و فرهاد به شیرین که کوهی را برای معشوقش کند نیز بیشتر باشد.
روزی دختر به وی گفت : تو که اینقدر دم از قدرت عشق نسبت به من می زنی چقدر بر حرفت پایبندی ؟
پسر گفت : قدرت عشق من به تو آنقدر است که جهانی را زیر و رو کند !
دختر گفت : نمی خواد جهان را زیر و رو کنی اما اگه واقعا می خواهی عشقت به من ثابت شود خانه ای بخر تا دونفری در آن زندگی کنیم !
پسر گفت : عزیزم تو که خود می دانی اگر دو نفر عاشق هم باشند پتویی نیز آنها را کفایت کند !دختر گفت: پس برایم ماشینی بخر !
پسر گفت : آخر با این ترافیک خیابانها ماشین برای عشق من چیزی جز عذاب نخواهد بود و من طاقت عذاب وی را ندارم !دختر گفت : برایم جواهری زیبا بخر .
پسر گفت : جواهر مال فخر فروشان است و عشق من از این کارها مبراست !دختر گفت : برایم تلویزیونی پلاسما بخر.
پسر گفت : تلویزیون چشم عشق من را ضعیف می کند !دختر گفت : برایم یک واکمن بخر که گاهی نواری گوش کنم !پسر گفت : مگر در خانه تان نداری ؟دختر گفت : ای بابا ! پس لااقل لباس زیبایی بخر که دلم خوش باشد !پسر گفت : مگر پدر نداری که برایت لباس بخرد !
دختر گفت : مرده شور ریختت را ببرن گدا !!!پسر گفت : پس بیا با هم عروسی کنیم.
lord.hamed (پنجشنبه 28 دی 91), shapoor (جمعه 08 شهریور 92), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 15,106 در 3,401 پست
بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده...الان 2 روزه خونمون دعواست!!
مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اس و کی واست فرستاده !!!!
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), ویدا@ (چهارشنبه 04 بهمن 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 5,821 در 1,048 پست
شنبه
مرد(در تماس تلفنی قبل از رسیدن به منزل): دارم میام...راستی عزیزم! شام چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته «شوهرت واست یه انگشتر می خره» طرف رفته خونه و گفته و پس فرداش شوهره واسش انگشترو خریده. خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!
یکشنبه
مرد(در تماس تلفنی از سر کار):...راستی عزیزم! شام چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای «روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره دوست نازی می گه رفته و اومده از این رو به اون رو شده. طرف داشت 40سالگی رو رد می کرد؛ حالا بعد از اون جلسه روزی 3تا خواستگار رو رد می کنه... تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!
دوشنبه
مرد(در تماس تلفنی از سر کار):...راستی عزیزم! شام چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی «ظروف عتیقه». می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!
سه شنبه
مرد در حال خروج از خانه: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!
چهارشنبه
مرد: عزیزم! امروز دیگه یه چیزی درست کن فردا برای ناهار ببرم.
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس «بدن سازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. همه خانم های با کلاس میان گفتن فقط جای من خالیه. ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!
پنج شنبه
مرد در حال بازگشت به خانه و در تماس تلفنی: عزیزم! کجایی نیستی خونه؟
زن: ببین امروز من و نازی اومدیم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. یه چیزایی تعریف می کنه که واقعا نمیدونم چی بگم...من واقعاً از این زندگی «خسته» شدم! چیه همش مثل کلفت ها کنج خونه کار و کار و کار! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر!
جمعه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع زیادیه که انتظار داشته باشم فقط هفتهای یه بار شوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟! واقعا برای خودم و این زندگی متاسفم...اصلا یادم رفت بگم من و نازی قراره امروز بریم دربند هواخوری به یاد دوران دانشجویی کمی درد دل کنیم...آخه چرا من با تو ازدواج کردم؟ کارت سوخت تو بده ببینم! لعنت به این زندگی خسته کننده...این ملیله خانوم همسایه پایینی نازی، 17 روزه که رفته ایتالیا. آخه مگه من دل ندارم؟ پوسیدم کنج این خونه هی بشور، بساب، بپز....آخ حرص خوردم، بینی م داره از فرم می افته. زنگ بزن یه چیزی بیارن بریز تو اون شیکمت...عابر بانکت کجاست؟ مگه همیشه توی جیب کتت نبود؟ اه
انقددددددددددددددر دلم میخواد یکی از این مدل خانومها گیر همسر سابقم بیفته تا حسابی دلم خنک شه
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), نادیا-7777 (چهارشنبه 04 بهمن 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 15,106 در 3,401 پست
زن : عزیزم تو سیگار می کشی ؟
مرد : بله
زن : روزی چقدر ؟
مرد : 3 بسته
زن : پول هر بسته چقدره ؟
مرد : 7000 تومن
زن : چتد ساله سیگار می کشی
مرد : 15 سال
زن : بنابر این اگه هر بسته سیگار 7000 تومن باشه تو هم روزی 3 بسته سیگار بکشی 630000 هزار تومن هر ماه پول سیگار میدی که در یکسال میشه 7560000 تومن درسته ؟
مرد : درسته
زن : اگه تو هر سال این پول رو نگه می داشتی توی 15 سال می شد 113400000 تومن درسته ؟
مرد : درسته
زن : می دونی اگه تو سیگار نمی کشیدی اون باعث می شد پولت هدر نره و الان می تونستی یه بنز بخری ؟
مرد : تو سیگار می کشی؟
زن : نه
مرد : پس اون بنز لعنتیت کجاست؟؟؟؟؟!!!!!
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), پاییزان (پنجشنبه 10 اسفند 91), ویدا@ (چهارشنبه 04 بهمن 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 901 در 185 پست
درد و دل یک دختر باخدا:
خدایا خوبان را شوهر دادی...بدان را دوست پسر
.
.
.
.
.
پس ما به تماشای جهان امده ایم؟؟؟؟؟؟؟؟
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), پاییزان (پنجشنبه 10 اسفند 91), پرنده غريب (چهارشنبه 04 بهمن 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 4,006 در 737 پست
زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی میشه؟
مرد: دیوونه میشم.
زن: نمیری دوباره زن بگیری؟
مرد: والا به دیوونه اعتباری نیست !
shapoor (جمعه 08 شهریور 92), ویدا@ (چهارشنبه 16 اسفند 91), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), دختر مهربون (جمعه 10 آبان 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92)
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
روزی از میلتون؛شاعر معروف انگلیسی پرسیدند:چرا ولیعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی
بر تخت سلطنت بنشیند و سلطنت کند؛اما تا هیجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند؟
گفت:بخاطر اینکه اداره کردن یک مملکت از اداره کردن یک زن بمراتب آسان تر است!
.
.
بهاء الواعظین می نویسد:در ابتدای مشروطه؛به خانه ای رفتم؛پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند
.پیر زن پرسید:منظور از مشروطه چیست؟گفتم:قوانین جدید.گفت:مثلا چه؟به شوخی گفتم:
مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان!دخترش گفت:این چه فایده دارد؟
پیر زن بلافاصله به دخترش گفت:ای بی حیا!حالا کار تو به جایی رسیده که بر قانون مشروطه
ایراد می گیری؟!
.
.
برای ازدواج کردن لحظهای درنگ نکنید اگر زن خوبی نصیبتان شود،خوشبخت میگردید
و اگر زن بدی گیرتان آمد مثل من فیلسوف می شوید.
سقراط
.
.
یه ضرب المثل چینی هست که می گه:اگه از دوران مجردیت لذت نمی بری،ازدواج کن.
اونوقت حتما از خاطرات دوران مجردیت لذت می بری!
میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (دوشنبه 24 تیر 92), صاعد (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)