سلام
آقاامیر به نظر من مراقبت میتونه معنی عشق رو بده ولی کنترل خیر. شما به همسرتون اعتماد دارین و ممکنه این رو هم بهشون گفته باشین ولی وقتی دائم بخواین همسرتون رو چک کنید که کجاست و در حال چه کاریه این باور به همسرتون داده میشه که به من واقعا اعتماد نداره! قرار نیست در نبود شما کار خلافی بکنه ولی ناخوداگاه صمیمیت از بین میره و باعث مخفی کاری و دروغ میشه.
فقط خانم ها مثل ماهی نیستن آقایون رو هم اگر خیلی بخوای محکم نگهشون داری فرار میکنن. این کلا در مورد اکثر انسان ها صادقه. شما خودتون دوست دارید یکی دائم چک کنه که کجا هستین و چی کار میکنید؟ یه جایی ازتون خوندم که حتی نوشته بودین سفر کاری رو هم به همسرتون اطلاع نمیدین. وقتی این آزادی رو برای خودتون قائل هستین فکر نمیکنید برای همسرتون هم باید تاحدودی قائل بشین؟
رمز اینکه اعتماد رابطتون برگرده رفتار خود شماست. ببینید قبلا چطوری رفتار میکردین که همه چیز رو براتون تعریف میکرد حالا هم سعی کنید همونطوری رفتار کنید. گیر ندید، سوال پیچ نکنید، شک نکنید، پیگیر نشید، آمار! نگیرید. و البته صبر کنید تا اعتمادشون برگرده. اعتماد چیزی نیست یک شبه به وجود بیاد ولی یک شبه میتونه از بین بره! پس موضوع خیلی حساسیه!
به همسرتون این باور رو القا کنید که به اعمال و رفتارشون کاملا اعتماد دارین
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
اینکه خانمتون شمارو وسط خیابون ول میکنه میره به نظر من با توجه به روحیه همسرتون بیشتر یه بازیه براشون و هرچند کار زیبایی نیست ولی شما سعی کنید ازشون ناراحت نشید و به همون رفتار کودک ایشون ربطش بدین.
سوال اخرتون هم من خودم به شخصه به عنوان یک خانم علاقه ای ندارم تظاهر به ناتوانی کنم در برابر همسرم ولی دیدم خیلی از خانمها اینکارو میکنن که توجه و محبت بیشتری از همسرشون دریافت کنن مثلا حتی بچه گانه صحبت میکنند. به این معنی نیست که کلا محتاج مراقبت و ناتوان هستن یا همیشه مراقبت سفت و سخت میخوان فقط در یک لحظه ممکنه همچین نیازی داشته باشن!
شما در برابر همسری که دارین باید خیلی انعطاف به خرج بدین و با بازیگوشی ها و احساسات خانمتون خودتون رو هماهنگ کنید. و البته خیلی هم صبوری کنید.
من قبلا هم بهتون گفتم اگر نتونید رابطه صمیمانه با اعضای خانواده تون برقرار کنید (رابطه با امنیت و دوستی و بدور از ایجاد رعب و ترس) حتی اگر عصبانیتتون رو کنترل کنید در آینده برای خانواده تون فقط حکم کیف پول پیدا میکنید و تنها میمونید. دایی منم خیلی شبیه شماست. همیشه شدید مراقب خانواده ش بوده و دقیقا خانمش هم اصلا روحیه سلطه پذیری نداشت و مرتب دعوا داشتن همه جوره خانواده ش رو تامین کرده ولی هیچ رابطه صمیمی ای با زن و بچه هاش نداره. وقتی به عنوان آخرین نفر متوجه شد که دخترش دوست پسر داره و شب باهاش بیرونه انقدر بهش فشار اومد که سکته کرد! الان بعد سال ها متوجه شده که باید برای آرامش اعصاب و سلامتی خودش حداقل بیخیال خیلی مسائل بشه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)