دفع بلای تن و آزار خلق
جز به مناجات و ثنای تو نیست
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
دفع بلای تن و آزار خلق
جز به مناجات و ثنای تو نیست
تشکرشده 77 در 52 پست
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
این آخرین ارسالم احتمالا خواهد بود واسه همین یه شعری رو دلم می خواد اینجا بگم
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
طاهیا گو به نگاه من و توست
تو خاموشی خونه خاموشه
شب آشفته گل فراموشه
بخواب که امشب پشت این روزن
شب کمین کرده رو به روی من
تب آلوده تلخ و بی کوکب
شب شب غربت شب همین امشب
لایی لایی من به جای تو شکستم
تو نبودی من به سوگ غم نشستم
از ستاره تا ستاره گریه کردم
از همیشه تا دوباره گریه کردم
لالا لالا آخرین کوکب
لباس رویا بپوش امشب
لالا لالا ای تن تب دار
آشکامو از رو گونه هام بردار
لالا لالا سایه بیدار
نبض مهتاب رو دست من بسپار
معذرت می خوام که روند مشاعره رو بهم ریختم ولی چه کنم که کار دل بود از همتون خداحافظی می کنم
دوستون دارم
خداحافظ
تشکرشده 34 در 22 پست
حالا تکلیف آخرین حرف چیه؟
تشکرشده 34 در 22 پست
ک بدیم؟
کیف حالی ، کیف حالک؟ لست ادری لست ادری
و متی طال فراقک؟ لست ادری لست ادری...
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
تشکرشده 116 در 62 پست
ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند
تشکرشده 2,229 در 569 پست
در شأن من به درد کشی ظن بد مبر
کالوده گشت جامه ولی پاک دامنم
تشکرشده 26 در 14 پست
روزگاری درخت بیدی را می شکستند
آنهایی بشکستند که زیر آن می نشستند.
اول و آخر یار.
تشکرشده 9 در 6 پست
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
تشکرشده 160 در 86 پست
آنان که خاک را به هنر کیمیا کنن
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)