سلام shad
با تشکر شناخت توانایی و محدودیت های خویشتن یکی از مجموعه هایی هست که در خودشناسی کاربردی مورد توجه قرار می گیرد.
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام shad
با تشکر شناخت توانایی و محدودیت های خویشتن یکی از مجموعه هایی هست که در خودشناسی کاربردی مورد توجه قرار می گیرد.
مدیرهمدردی (دوشنبه 09 شهریور 88)
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
با سلامنوشته اصلی توسط philosara
چارچوب و فرمتی که برای شناخت خویشتن بیان فرمودید عالی و کامل هست. و شاید برای ورود به بحث ضروری باشد.
البته ما در این کارگاه سعی می کنیم سیر ورود به مسائل کاربردی خودشناسی را بیشتر مد نظر قرار دهیم
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام صبا_2009نوشته اصلی توسط صبا_2009
به موارد خیلی مهمی اشاره کردید. جمبندی مفیدی هست.
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام faezehنوشته اصلی توسط faezeh
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید:
یکی از بخش مهم در خودشناسی کاربردی اشاره به این موانع ناخودآگاه مثل سرکوب کردن و صادق نبودن با خود و... هست که بعدا توضیحاتی را می طلبد
مدیرهمدردی (شنبه 17 دی 90)
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام aniنوشته اصلی توسط ani
جامعیت مطالبتون مفید هست. اما در مورد چالشهایی که اشاره کردید، مربوط به شناخت بخشی از خودمان هست که سرکوب شده، یا به روشی به ناهوشیار فرستاده ایم. در اینگونه موارد باخوردهای دیگران در شناخت خویشتن به ما بیشتر کمک می کند.
del (سه شنبه 20 فروردین 92), مدیرهمدردی (سه شنبه 10 شهریور 88)
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام عزیزان
با تشکر از همه شما اعضاء محترم که در کارگاه خودآگاهی کاربردی شرکت کردید.
نظرات شما عزیزان هر کدام به جنبه های مهمی اشاره داشتند که می تواند تکمیل کننده بحث باشد و همه ما بتوانیم به صورت کامل استفاده کنیم.
لطفا توجه فرمایید برای اینکه بحث تاپیک مربوط به کارگاهها بتواند مفید واقع شود چند نکته را حتی المقدور رعایت کنیم.
1 - خلاصه....
2 - مصداقی، با مثال و جزئی اشاره کنیم.
3 - به عنوان کاربردی توجه شود.
4 - به مطالبی که دیگران اشاره کردند خیلی خلاصه اشاره کنیم و مطالب خودمون را بسط بدهیم.
5 - سعی کنید مثل نقاب در مورد شخص خودتون بیشتر تاکید داشته باشید و مثال بزنید
مدیرهمدردی (چهارشنبه 25 شهریور 88)
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
سلام دوستان
برای شناخت خود، ابتدا باید مرز خود مشخص شود.
مرز ما با دیگران کجاست؟ مرز خواست و نیازهای ما و دیگران کجاست؟ (در ادامه تنها این مسئله را بررسی می کنیم، مطالب ذیل توضیحات همین هست.)
آیا مانند آنچه که یکی از دوستان اشاره کرد، صرفا ما عکس العملهایی هستیم به محیط ؟ یا نیازهایی درونی؟ یا نیازها و درخواستهای اجتماع ؟ یا مجموع آنها. آیا بازشناسی مرز خودمان با دیگران می تواند به شناخت ما کمک کند؟
مدیرهمدردی (شنبه 14 شهریور 88)
تشکرشده 3,145 در 958 پست
اگه درست موضوع رو فهمیده باشم، «من» هر شخص ممکنه حد و مرزهای متفاوتی داشته باشه، و حتی این «من» میتونه به دو بخش ظاهری و اصلی تقسیم بشه.
«من» ظاهری، اون چیزی هست که باعث ارتباط اون شخص با محیط و اطرافیانش میشه، که این هم بستگی به روابط اجتماعی فرد حد و حدود متفاوتی داره. اما فکر میکنم اون چیزی که مد نظر هست «من» اصلی باشه، که اون هم با توجه به شخصیت فرد و میزان تأثیر پذیری و یا تأثیر گذار بودنش میتونه تعاریف و حدود متفاوتی داشته باشه.
افرادی که شخصیت تأثیر پذیری یا تأثیرگذاری دارن حد و حدود «من» اصلیشون میتونه شامل اجتماع، محیط و نیازهای درونیشون باشه، با این تفاوت که افراد تأثیرگذار به «من» وجودشون تسلط دارن و افراد تأثیرپذیر تحت تسلط هر چیزی که وارد مرزشون شده میشن.
و همچنین افراد تأثیرگذار حد و حدود «من» اصلی و ظاهریشون رو خودشون تعیین می کنن و یا حداقل میتونن کنترل کنن اما در مورد افراد تأثیرپذیر معمولا محیط و اجتماع و نیازهاشون هست که حد و حدود «من» اصلی و ظاهریشون رو تشکیل میده.
امیدوارم درست متوجه شده باشم...:D
تشکرشده 3,584 در 906 پست
وقتي مي گوئيم خودآگاهي يعني چه؟ يعني آگاهي نسبت به چه؟)
آگاهي فرد از انديشه هاي خود و هم بيداري نسبت به احساسات و عواطف خويش .
وقتي قصد داريم خودمان را بشناسيم ، بايد چه چيز را در خودمان شناسايي کنيد
جنبه فيزيكي خود -خود آرماني -خود واقعي-خود اجتماعي -خود تاريك - خود براي ديگران -خود معنوي -خود جنسي
شناخت چه چيز در خودمان باعث تغيير خويشتن مي شود؟
شناخت افكار -حس ها و عكس العمل ها
مثلا با شناخت وآگاهي ازافكار و حس هاي منفي و استفاده از تفكر خود گردان مي توان عكس العمل هاي مناسب بروز داد.يا بر عكس با شناخت و آگاهي از افكار وحس هاي مثبت مي توان آن ها را بهره برداري و هدايت نمود ودرمسير رشد و تكامل خود انها را بكار برد.
اگر کسي خود آگاهي دارد يعني چه آگاهي از خود پيدا کرده است؟
باضعف و قوت هاي خود اشناست با داشتن برنامه و هدف هاي مشخص با درنظر گرفتن ظرفتهاي خود در مراحل گوناگون و شرايط و موقعيت هاي خاص مي داند به كجا مي رود ؟چه مي خواهد؟چه بايد بكند؟
البته اين امر (شناخت خود)نسبي صورت مي گيرد چون اين قدر پيچيدگي وجود دارد كه گاه در شرايط و موقعيت هاي خاص انسان متحير مي ماند .پس هيچگاه نمي توان ادعا كرد كه به صورت كامل شناخت حاصل گرديده .
عزيزان بفرماييد آيا خودتان را مي شناسيد؟ اگر آري چه چيز را در مورد خوتان مي شناسيد ؟ آنها را بيان کنيد؟
با سرچي كه اخيرا در وجود خودم انجام دادم متوجه شدم كه فايل هايي (افكار منفي)رم وجوديم حضور دارند كه بايد براي هميشه آنها را دليت كنم .
درست جايي كه نقطه ي قوت خودم مي دونستم (احساسات )متوجه شدم كه بايد بسيار تحت كنترل و هنگام ابراز و بروز آنهاازفيلترهاي مناسب عبورداده شوند .
متوجه شدم كه استعدادها و توانايي هاي نسبتا خوبي دارم كه اگر بتونم انشعابات فراوان فرعي سرراهشون رو بردارم و به سمت انشعاب اصلي هدايت كنم . موفق تر خواهم بود .
خودم رو به عنوان يك فرد بسيار مهربون مي شناختم اما متوجه شدم بعضي جاهها اين مهربوني من ممكنه طرفم رو محدود كنه(اين رو بيشتر از باز خورد بچه هام فهميدم ).
دراين بعد(پذيرا بودن و راحت گيري كارها )مي خوام زياد كار كنم
بازم بگم
آيا تا کنون فکر کرده ايد خود شناسي يعني چه؟
چه كسم من چه كسم من كه بسي وسوسه مندم گه از اين سوي كشندم گه از آن سوي كشندم
نفــسي آتــش سوزان نفـــسي سيـل گريـــزان ز چـه اصلم زچه فصلم ز چه بـازار خرنــــدم
setareh (سه شنبه 10 شهریور 88)
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
با سلام
با تشکر از setareh ، مخصوصا بیت قشنگی از مولانا که در مورد تعارض درونی آدمی آورده است.
برای پرداختن بیشتر به خود و مرزهای خود مقدمه ای را عرض کنم:
شخصیت از یک دیدگاه بخشهای مختلف دارد که در این پست 2 بخش آن را مورد اشاره قرار می دهم:
1 - غرایز و کشش های درونی
«مرز خود» عبارت پیچیده ایست. هر کدام از ما یکسری نیازهای برخواسته از غرایز و کشش های درونی (نهاد =Id) داریم . این نیازها در هر انسانی میل به بی نهایت می کند، لیکن از آنجا که انسان بصورت اجتماعی زندگی می کند پس نیازهایش درتعارض یا تداخل با نیازهای دیگران محدود می شود و حتی قوانین اجتماعی در مرزبندی های خود دخالت دارد.
2 - مسائل اجتماعی ، اخلاقی آموخته شده
همچنین از کودکی آموزه های عقلانی ، اعتقادی ، اجتماعی (فراخود = Super ego ) که توسط والدین ، مربیان و محیط به ما آموزش داده می شود، بخشی از وجود ما می شود که به محدودیت غرایز درونی ما کمک می کند.
اگر همین 2 بخش شخصیت را در نظر بگیریم (یعنی: 1 - کنش های لذت طلبانه 2 - محدودیت های اخلاقی، اجتماعی که آموخته ایم)
متوجه می شویم که هر یک از این بخشها پیشی بگیرند ، شخصیت ما واجد خصوصیات خاصی می شوند.
آیا شما در شناخت خویش و «مرزهای خود» تا کنون اندیشیده اید که کدامیک از این 2 بخش فوق در شما قویتر است؟
یا ساده تر بگویم:
1 - آیا کنشهای لذت طلبانه خود را می شناسید، آیا آنها شما را آزادانه کنترل می کند؟ یا
2 - آیا محدودیت های اخلاقی ، اجتماعی آموخته شده شما (وجدان)، موجب سرکوب خواسته های درونی اتان می شود؟ آیا این آموزه ها را به شفافیت می شناسید.
3 - تعامل این 2 بخش در شما به چه نحو است؟
del (سه شنبه 20 فروردین 92), مدیرهمدردی (شنبه 14 شهریور 88), صداقت بی پایان (چهارشنبه 27 شهریور 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)