به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 77
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    دوست مهربانم ff-noshi
    سلام و از بابت پاسخهای کاربردی و نگاه نقادانه و دلسوزانه ات سپاسگذارم
    درست حدس زدی
    من در انتخابم همیشه ملاکم خیلی متعارف به نظر نمیرسید البته از دید مردم مثلا همیشه به بلوغ سنی اعتقاد داشتم تا به اعداد تو شناسنامه و یا تفکرات یکدست را مرتبط با تحصیلات همسنخ یا هم رتبه نمیدیم . و واقعا در انتخابم خداوند مرا یاری کرد تا کمترین اختلاف رااحساس کنم. (گرچه به اعتقاد خیلیها من شرایط عالی تری را داشتم اما همین افراد بعد از چند برخورد با همسرم مجذوب شخصیت او میشدند)
    اما واقعیت این است که او در خانواده ای پرورش یافته که از ابتدا به او مسوولیت یا نداده اند و یا کم داده اند و تاثیرات مخرب ان نیز در زندگیمان خودش را نشان داد.
    البته در هنگام عقدمان او ساز خود را فروخت تا بدون اتکا به خانواده مراسم را برگزار کند اما در نهایت من با جنبه های از شخصیتش اشنا شدم که با ان خصوصیات مثبت اصلا هم خوانی نداشت.
    من جمله بسیار بد قول بود (که بعدها اعتراف کرد چون می خواست جلوی بحث را بگیرد ) و یا در انجام امورات خانه (غیر ازپول) امروز و فردا میکرد و بعد هم که رسوم پول در اوردن را یا نمی دانست و یا اگر پولی دستش می امد بسیار ولخرج بود

    من باب مثال اگر 20 هزار تومن تو جیبش هست اصزار میکنه منو شام بیرون ببره . ولی من حرص میخوردم که چرا اینو برای شارز خونه نمیزاره و وقتی اعتراض میکردم می گفت تو ذوقم میزنی و هی میخوای بگی من حالیم نیست

    نهایتا هم اون پول خرج میشد و من باید پول شارژو می دادم. (این حرص خوردن نداره). به طور کل اینده نگریش ضعیفه (بر عکس من)
    و من به قول شما چون مهارتهای زندگیم ضعیف بود بسیار با پرخاشگری و حرص خوردن و جر و بحث های طولانی و حتی پای خانواده ها را وسط کشیدن با این موارد برخورد میکردم تا اینکه کم کم متوجه کم رنگ شدن حضورم در قلب او سری روابطش با خودم شدم .
    احساس کردم علی رغم بر حق بودنم اما با روش برخوردم هم او طلبکارانه با من برخورد میکند(تو بد اخلاقی ،یا کاش اخلاقت مثل قیافهات خوب بود ،یا دیگه تحمل سروصدا و غر زدنهاتو ندارمو...) هم کم کم داشت دوست باز میشد و توجهش به خانواده و خصوصا مادر وپدرش خیلی بیش از من شده بود
    که سعی در یک تغییر فاحش در خودم دادم با خواندن کتابهای مثل اسکاول شین و... اینقد رو خودم کار کردم تا الان احساس میکنم کم کم اعتماد و عشق قدیمیش به من دارد بر می گردد (مثلا تازه دارد در روز چندین با ر smsهای عاشقانه برایم میفرستد . و دایم عذر خواهی بابت شرایط بد مالیمان میکند و تشکر از من میکند که در این شرایط کمک حالش هستم و او را درک میکنم و ...)
    الان همانطور که اشاره فبلا اشاره کردم بر اساس پیشنهاد من و توافق او از هم دور زندگی میکنیم تا وقتی که او با کار مناسب و یا با بستن یکی از قراردادها این مشکل را حل کندو الان این دوری (که البته تلفنیهر روزه و یا دیدار گاه گاهی داریم) بسیار کار ساز بوده. چون هم من اعصابم ارامتر هست و خیلی از رفتارهامو دارم تعدیل و یا اصلاح میکنم و هم او کم کم این زمان را برای خود یک اولتیماتوم حساب کرده و تلاشش را بیشتر کرده است
    درست میگید من اعتماد به نفسشو به شدت تخریب کرده بودم و لان که دارم علی رغم مشکلاتمان با احترام با هاش برخورد میکنم احساس میکنم عشق قدیمی تازه دارد در او شکوفا میشه (قبلا هی میگفت بذار دلم واسه زندگیمون بسوزه)
    اما دوست خوبم
    دارم خسته میشم گرچه به شدت رو خودم دارم کار میکنم اما میدانم اگه بهم بریزم و حالتهای قدیمی در من پررنگ شود او با شدت از من دور میشود
    اما در عین حال نمید انم چگونه با این احساسات متضادم کناربیایم این جنگ روانی انرژی فوق العاده ای از من میگیرد و در عین حال نمی خواهم همان خصوصیات دیروزی برمن غلبه کند.
    با خودم جملات مثبت تاکیدی را روزانه کار میکنم. مثبت نگری سر لوحه خودم قرار داه ام دایم به خودم می گم پایان شب سیه سفید است اما راهکارهای دوام این احساسات و هم تغییر شرایط موجود را نمی دانم.
    میخواهم با امید و توکل به خدا و علم به این مساله که خداوند روزی دهنده است به خواستهایم برسم اما قدرتم دارد کاهش میابد و میترسم برگردم جای اول

    شما درست اشاره کردید باید اعتماد به نفسش را در یک احترام سالم ومعتدل حفظ کنم اما با خونسردس و حال نگری او چه کنم او مثل سایر مردان خودش به فکر اینده نیست پس اگر من هم بی خیال شوم که زندگیمان را اب میبره
    او الان پافشاری میکنه که وضعیتش از من هم بد تر است چون به وضوح اعلام کرد من مرد خانه هستم و این شرایط منو بدتر ازار می ده اما این موقعیت منو کلافه کرده
    باید با این احساسات متضادم چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم دوست دارم مثل همه جونها پیشرفت کنم آخه خودشم به شدت دوست داره)
    اما تا انتقاد و یا اعتراض میکنم (نه گلایه مختصر) سریع گارد میگیره خوب من که زورمو دارم میزنم پی کا کنم ... باز بحثهای قدیمی


    واقعا باید چی کار کنم


    چچچچچچچچچچیکار کنم

    راستی چرا من نمیتونم پیغام خصوصی بذارم

    بقیه دوستان کججججججان چرا به من سر نمیزززننین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    انی عزیز
    سلام وممنون از همدردیت
    اما حتی نداشتن یک شغل ثابت هم غصه خوردن نداره
    خونه هنوز هم اجاره نرفته و اون بنده خدا هم هر روز کارش زنگ زدن به شوهرمه و کلی بابت این مورد تو فشارم
    منم ارزو دارم یک تنه که نمیشه

    خدا کمک کنه و برام دعا کن
    و من هنوز هم هستم ...

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    سلام دوستان خوبم انتظار هم فکری بیشتری از شما دارم
    دوست خوبم اف اف نوشی منتطر الگوی فکری شما هستم نازنین
    و من هنوز هم هستم ...

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1387-10-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,066
    سطح
    34
    Points: 3,066, Level: 34
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 67 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    سلام به شما دوست عزيز
    در مورد پيغام خصوصي شما بايد قبلا حق عضويت پرداخت نماييد من هم اصراري به اين موضوع ندارم كه شما به خاطرش به زحمت بيافتيد.
    من قبل از هر صحبتي نكته‌اي را به شما يادآوري كنم و آن اينكه فضاهاي اينترنتي اگرچه محاسني دارد ولي هرگز نمي‌تواند جاي يك مشاوره رو در رو را بگيرد و هرگز كيفيت ارتباط مانند مشاوره حضوري و گفت و شنود رو در رو نيست و ما همگي از اين جهت با محدوديت مواجه هستيم و لذا اگر شما بتوانيد از خدمات مشورتي رو در رو استفاده كنيد بسيار مفيد تر است.
    من مطالب شما را خواندم اينكه شما بر روي مهارت هاي خودتان كار مي‌كنيد جاي اميدواري و خوشحالي دارد.
    ببينيد دوست من شما در مطالب خود نوشتيد كه " من چي كار بايد بكنم" و من مي‌خواهم به شما بگويم كه هيچ كس نمي تواند به شما بگويد چه كار بايد بكنيد. ديگران فقط ديدگاه هاي خود را به شما مي‌گويند و اين شما هستيد كه بايد در نهايت تصميم بگيريد و انتخاب كنيدكه چه كاري انجام دهيد . شما بايد بتوانيدمسئوليت انتخاب ها و تصميم گيري هاي خود را بپذيريد( يكي از مهارتهاي زندگي مسئوليت پذيري در برابر تصميم هاي شخصي است)
    ولي من سعي مي كنم انتخاب هاي ممكن براي شما را به شما بگويم و بعد از شما مي خواهم تا 1- روي تك تك آنها فكر كنيد 2- اگر انتخاب هاي ديگري هم به ذهنتان مي‌رسد به ليست اضافه كنيد 3- عواقب و فوايد هر كدام از انتخاب ها را يادداشت كنيد 4- خواسته ها و انتظارات خود از زندگي را بنويسد و ببينيد اولويت اين نياز ها براي شما در چه حد است و آنها را به ترتيب اولويت مرتب كنيد.
    5- حالا مجددا به ليست انتخابهاي خود نگاه كنيد و ببينيد هر كدام از اين انتخاب ها چقدر خواسته ها و نيازهاي شما را مرتفع مي‌سازد و كداميك از اين انتخاب‌ها نيازهاي شما را كه اولويت بالايي دارند بر‌اورده مي كند.
    6- در نهايت انتخاب خود را مشخص كنيد و مسئوليت عواقب و فوايد احتمالي آن را بپذيريد.
    و اما انتخاب هاي ممكن براي شما(از نظر من)
    1- از انجايي كه امكان تغيير دادن افراد بسيار كم است(مگر آنكه آنها منطقا و بدون اجبار به اين نتيجه برسند كه لازم است تا جنبه‌هايي از خود را تغيير دهند) و شما هم نه مي‌توانيد ايشان را تغيير دهيد و نه مي‌توانيد از خواسته‌هاي خود چشم پوشي كنيد و با توجه به اين كه رفتارهاي ايشان و جرو بحث ها باعث مي‌شود كه اعصاب هر دو نفرتان خورد شود و ادامه اين ارتباط ممكن است هرگز آنطور كه شما مي خواهيد نشود و هميشه حسرت روزها و فرصت هاي از دست رفته را بخوريد پس بهتر است اقدام به جدايي كنيد و بعد از گذشت مدتي كه اثرات طلاق در زندگي شما كم رنگ شد بار ديگر به خود فرصتي براي ازدواج مجدد با كسي كه معيارهاي مورد نظر شما را دارد ، بدهيد.
    2- شما مي توانيد همين وضعيت فعلي را ادامه دهيد يعني همچنان بر روي خواسته هاي خود پافشاري كنيد و به هر روشي سعي كنيد كه ايشان را متقاعد كنيد تا مطابق خواسته هاي شما عمل كند. به همين جرو بحث ها و غر زدن ها ادامه دهيد تا ببينيد كه بالاخره چه مي شود. دائما غصه بخوريد ، حرص بخوريد و ايشان را حرص بدهيد، خودتان را مضطرب و افسرده كنيد و ايشان را هم همينطور، بعد مجددا تصميم بگيريد كه براي مدتي خودتان را تغيير دهيد ولي در اين شرايط هم باز خودخوري كنيد و به جاي غر زدن مشكلات را در خودتان بريزيد.
    3- مي‌توانيد الگوهاي رفتاري قبلي و تكراري و ناكارآمد خود را كنار بگذاريد و به جاي اما و اگر كردن با جديت در جهت اصلاح روابط تان حركت كنيد ، دست از سرزنش كردن همسرتان و مضطرب و افسرده كردن خودتان برداريد و به جاي آنكه زندگي توام با اضطراب يا افسردگي را براي خودتان انتخاب كنيد، به دنبال يك ارتباط توام با عشق و اعتماد باشيد.
    دو ست من بودن با آدمي كه بر خلاف ديگران ما را مورد قضاوت قرار نمي دهد و از ما نمي‌خواهد كه تغيير كنيم خيلي خوشايند است.در اين حالت دنيا خيلي اميدوار كننده مي شود.ما با چنين آدمي راحت هستيم و دائم بگو و بخند داريم. اين خيلي خوب است كه با ادمي ازدواج كنيم كه ما را بي هيچ قيد و شرطي مي‌پذيرد، ما ادمي را پيدا كرده‌ايم كه مي توانيم بدون ترس از طرد شدن،انتقاد،سرزنش يا گلايه او را در دنياي خود سهيم كنيم. و اين چيزي است كه همسر شما و شما به ان احتياج داريد.
    من از شما سوالي مي پرسم كه به خودتان پاسخش را بدهيد: آيا مي تواني ديگر در مورد مسائل مادي حرف نزني و مسائل مادي را پيش نكشي؟
    اگر جواب مثبت است پس به تو توصيه مي كنم كه بيش از هر چيز روي اين موضوع تمركز كن كه با او كنار بيايي حتي بيش از زماني كه ارتباطتان را با هم شروع كرديد اين همه حرف زدن در مورد مسائل مادي باعث تخريب روابط تان شده. تو كنترلي بر آينده و يا مسائل كاري همسرت نداري ، او هم مي داند كه شما دقيقا چه مي خواهيد پس لازم نيست دائما به او گوشزد كنيد. تو دائما او را وادار مي‌كني به آينده و به مسائل اقتصادي فكر كند و به همين دليل هر دو ناراحتيد. دوست من حال خوب مي تواند آينده خوب بسازد و حال بد مي تواند آينده‌اي بد و يا اينده نداشتن را بسازد.
    حالا خودت فكر كن و به روشي كه گفتم تصميم بگير و مسئوليت تصميم ات را بپذير.
    شاد باشي

  4. 8 کاربر از پست مفید ff_noshi تشکرکرده اند .

    ff_noshi (سه شنبه 27 مرداد 88)

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    دوست خوبم اف اف انوشی

    من مورد 3 را ترجیح میدهم اما راهکارهای رسیدن به این مطلوب را نمید انم و یا در ضمیر ناخوداگاهم مقاومت می بینم
    باور کنید پیش 2-3 مشاور رفتم و هیپ حرف و یا راهکار اساسی به من ندادند من مشاوره شما و سایر عزیزان را بسیار کاربردی میبینم و از شما بابت این احساس مسولیتان تشکر میکنم

    دوست خوبم
    من با نقدی که به من کردید تا حدود زیادی موافقم
    شاید ادم کنترل گری هستم(نقطه مقابل همسرم) شاید تغییر دادن ادمها خیلی راحت نباشه ولی تبعات رفتارهای انان که پاگیر زندگی مشترک(عرض میکنم مشترک)!!! میشه پس چی؟؟؟
    یهنی من باید خونسرد باشم ولی اگه اون حرکتی نشان نداد پس چی کاری باعث ترغیب تغییر خود جوش او میشود؟؟؟
    گرچه همسرم عنوان می کند مرا با هرچی هستم ونیستم قبول دارد اما اگر من هم نخواهماو را تشویق به تغییر بکنم امنیت خودم در زندگی چه میشود


    به واقع دوست خوبم من دنبال راهکار هستم همان راهکارهای غیر سنتی که اشارهای گذرا با ان داشتید تا ضمن ایجادو ترغیب ایشان به تغییر خودم هم از نظر روانی افت نکنم .


    دیروز یک اتفاق جدید افتاد و میخواستم از شما و عزیزان سوال کنم که ایا در مسیر درست حرکت کرد ه ام؟


    دیروز تلفنی اشاره کردم که در خانه میوه نداریم ومنم پون ماشین همراهم نیست بار سنگین نمیتوانم ببرم و او با سرعت جواب داد لازم نیست خودم میخرم و بعد در کمال ناباوری در حالیکه اصلا انتظار امدنش به خانه را نداشتم با دستی پر از میوه امد (در حالیکه همین چند وقت پیش که با هم بگو و مگو داشتیم اگه صد بار هم میگفتم باز بهانه میاورد)
    یا اعلام کرد اخر هفته پول شارژخونه را میدهد

    و یا عنوان کرد باید حداقل 3 میلیون پول جور کند و به مستاجر بدهد (من حتی خبر نداشتم)

    ایا این جرقه های کوچکی برای به روی غلتک افتادن نیست. اگر اشتباه میکنم راهنماییم کنید
    چون خودم احساس بسیار خوبی بهم دست داد . احساس کردم صبوری و برخورد احترام امیز و بدور از غر غر و بهانه گیری من باعث شده در این مدت دوری او نیز شرمنده شود و اشتیاق اصلاح خودش را پیدا کند

    اما دوست نازنینم
    جالبه بحثی که دیروز بینمان افتاد کمی مرا در فکر فروبرد گرچه بسیار بحث ارام و ساده ای بود اما مرا به شدت به فکر فرو برد
    صحبت از جور شدن یکی از معاملات شد (هر دقت که جور بشود) و طبق پیشنهادی که من داده بودم قرار بود با پول ان ما یک مغازه بخریم (هر چند کوچک )که در آن مثلا با استفاده ار مجوز داروخانه شخصی داروخانه باز کنیم و با بقیه اش ماشینمان را تبدیل کنیم و کم کم با پولی که از درامد ان خواهیم داشت خانه امان را تبدیل به احسن کنیم
    اما به جدیت اعلام کرد: نه !
    یه خونه می گیریم حتی به نام خودت که خیالت بابت مستاجری و ... راحت باشه و ماشین شاید بخرم شاید هم نه
    ولی مغازه نه
    گفتم پس درامد ماهیانه پی میشه
    گفت یه پولی بانک میذارم و هردقت بخوای بهت پول میدم
    تا خواستم حرف بزنم حرفمو قطع کرد و گفت چرا نمیخوای یکم مثل خانهای دیگه باشی و بدون نگرانی فقط از من پول و یا رفاه بخوای
    من جایی که لازم باشه پس انداز میکنم به هر حال من مرد خونه هستم
    تو زندگیمون هرکی باید جای خودشو پیدا کنه

    نمیدنم احساس کردم اینطوری تمام رشته از دستم خارج میشه شاید اون تمام پول را حیف و میل کند وشاید....

    در ظاهر دیگه حرفی نزدم اما وافعا من خیلی کنترلگرم و یا عواقب کارهای اون منو میترسونه که اینقد حساس شدم

    اصلا باید در این مواقع چه موضعی بگیرم انفعالی و یا اکتیو؟؟؟

    بذارم خودشو در این مسولیتها پیدا کنه و یا باید خودم وارد عمل شم(گرچه اصلا دوست ندارم بر خلاف تفکر اون) و نذارم ضربه بخوریم
    شما درست میگی

    من با تاکید روی نقاط مثبتی که شما من را ترغیب به نوشتن و تمرکز روی ان کردید بیش از پیش پی بردم مایل به پاشیدن زندگیم نیستم
    اما واقعن تشنه یادگیری هستم


    دوست نازنینم مرا میتوانی (با عرض تشکر فراوان) ریز تر راهنمایی کنی ؟؟؟
    و من هنوز هم هستم ...

  6. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 91 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1387-10-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,066
    سطح
    34
    Points: 3,066, Level: 34
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    65

    تشکرشده 67 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    سلام دوست من
    آنچه كه ديروز براي شما اتفاق افتاد دقيقا نتيجه تغيير رفتاري است كه من آن را نقطه مقابل كنترل گري مي دانم .شما كاملا درست گفتيد به محض اينكه دست از سرزنش و غرغر برداشتيد نتيجه آن را داديد. دوست من همسر شما مشكل بي مسئوليتي ندارد بلكه گرفتار امر و نهي ها و معلم بازي هاي شما شده ،اين را خودش هم به شما گفته كه براي من مامان بازي و رئيس بازي در نيار!!! حالا كه متوجه شدي مايل به فروپاشي زندگي ات نيستي و گزينه 3 را انتخاب كردي پس بهتر است بار ديگر توصيه هايي را كه در زير آن براي شما نوشته بودم بخوانيد .شما ظاهرا آن ها را خيلي كلي ديديد و سرسري گرفتيد در حالي كه آنها، همه كاري است كه شما بايد انجام دهيد يعني ايجاد يك ارتباط صميمانه و بدون كنترل . شما بايد مدتي بي خيال پول شويد و تا مي توانيد به همسرتان نزديك شويد با او مثل يك دوست رفتار كنيد، ديگران از جمله پدر و مادر را وارد مسائل زندگي خود نكنيد و او را به عنوان همسر و با نقشي كه بايد داشته باشد بپذيريد. مطمئن باشيد همسر شما مسئوليت پذير است و فقط نياز به اين دارد كه خودش و جايگاهش از طرف شما پذيرفته شود.من اين موضوع را در جملاتي كه به شما گفته به وضوح مي‌بينم و تعجب مي‌كنم كه چطور شما به عنوان همسر ايشان به اين موضوع در جملات ايشان پي نبرديد؟!!! دوست من شما گوش هاي خود را به روي همسرتان بستيد و يكسره دهان شده‌ايد !!!
    آنچه كه من از مطالب شما دستگيرم شد اين است كه شما مي‌خواهيد راه 3 را انتخاب كنيد ولي عملا گزينه دوم را انتخاب كرديد.
    در مورد معاملات همسرتان اصلا دخالت نكنيد و با پولي هم كه احتمالا بدست مي‌اورد كاري نداشته باشيد شما فقط بايد در زمان حال زندگي كنيد و به بهبود روابط بيانديشيد. همسر شما اكنون در نقطه حساسي قرار گرفته و بايد خودش تصميم بگيرد و اعتماد به نفسش را بازيابد حتي اگر به قيمت از دست دادن تمام پول آن معامله باشد . به نظر شما سلامت روحي همسرتان و بازيابي نقش و جايگاهش در درون خانواده مهم تر است يا از بين نرفتن آن پول؟؟؟؟
    من در نقل قول هايي كه از همسرتان در مورد پول معامله خواندم نكات ظريفي را ديدم ولي نمي خواهم آنها را فعلا به شما بگويم. مي خواهم بدون دانستن آن نكات بتوانيد آن طوري كه در بالا برايتان گفتم رفتار كنيد . مي خواهم ببينم آيا شما مي‌توانيد بدون پول هم در كنار همسرتان بمانيد؟؟؟ مي خواهم ببينم آيا شما مي توانيد دست از كنترل كردن ايشان بر داريد؟؟؟؟ مي‌خواهم ببينم آيا شما مي توانيد با بهبود روابط تان با همسرتان آنچه را كه من (يك غريبه كه هرگز همسر شما را نديده) از جملات ايشان متوجه شدم دريابيد؟؟؟؟ مسلما اين كار فقط با كنار گذاشتن روش هاي منسوخ روانشناسي كنترل بيروني(كنترل گري) اتفاق خواهد افتاد. پس بار ديگر تمام نكاتي را كه از ابتدا تا كنون براي شما نوشتم به دقت بخوانيد و سرسري نگيريد به خصوص راه كارهايي را كه در اين پست و پست قبلي براي شما نوشتم.

  7. 8 کاربر از پست مفید ff_noshi تشکرکرده اند .

    **روشنا** (پنجشنبه 09 مرداد 93), ff_noshi (چهارشنبه 28 مرداد 88)

  8. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    دوست خوبم اف اف نوشی
    سپاسگذار از راهنماییت

    من بدون مقاومت میخواهم به روی راهکار شما فکر کنم و به همین علت حداقا تا شنبه به پستم سر نمیزنم تا ببینم عکس العمل درونی من نسبت به راهکار شما چیست

    ولی بعد از ان صادقانه تمامی افکارو نتیجهگیری شخصیم را برایتان بازگو خواهم نمود

    حرفهای شما هم مرا کلی به فکر برد

    مصلحت اندیشی و یا بهبود رابط؟؟؟؟

    پیشرفت و یا چشم پوشی روی انتظارات حقیقی من به عنوان یک همیر از شوهرم و بالعکس ایجاد یک رابطه خوب ؟؟؟

    باید روی همه اینها فکر کنم و بعد منتطر راهنمایی صیمیانه شما و سایر عزیزان هستم
    اینجا فرصتی برای من و سایر عزیزیان هست که با حقایق واقعی نه تجملی روبرو شویم
    و ممنونم که در این را کمکم میکنی


    چقدر فکر تو سرمه چقدر ؟؟؟

    خدایا بگذار طرح الهی تو در زندگیم خودش را نشان دهد

    مرسی نازنین
    و من هنوز هم هستم ...

  9. کاربر روبرو از پست مفید aruo تشکرکرده است .

    aruo (شنبه 07 شهریور 88)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    دوست خوبم اف اف نوشی
    سلا
    من هنوز دارم فکر میکنم و تا جدالهای درونیم تمام نشود منیتوانم به چیز دیگری فکر کنم شما و سایر دوستان برایم دعا کنید
    به محض رسیدن به پایان تفکراتم در خدمتتان هستم
    اما برایم دعا کنید این روزا خیلی گریه میکنم نکنه افسرده دارم میشم؟
    و من هنوز هم هستم ...

  11. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    [quote=ff_noshi]
    . شما بايد مدتي بي خيال پول شويد و تا مي توانيد به همسرتان نزديك شويد با او مثل يك دوست رفتار كنيد، ديگران از جمله پدر و مادر را وارد مسائل زندگي خود نكنيد و او را به عنوان همسر و با نقشي كه بايد داشته باشد بپذيريد. مطمئن باشيد همسر شما مسئوليت پذير است و فقط نياز به اين دارد كه خودش و جايگاهش از طرف شما پذيرفته شود.من اين موضوع را در جملاتي كه به شما گفته به وضوح مي‌بينم و تعجب مي‌كنم كه چطور شما به عنوان همسر ايشان به اين موضوع در جملات ايشان پي نبرديد؟!!! دوست من شما گوش هاي خود را به روي همسرتان بستيد و يكسره دهان شده‌ايد !!!
    آنچه كه من از مطالب شما دستگيرم شد اين است كه شما مي‌خواهيد راه 3 را انتخاب كنيد ولي عملا گزينه دوم را انتخاب كرديد.
    در مورد معاملات همسرتان اصلا دخالت نكنيد و با پولي هم كه احتمالا بدست مي‌اورد كاري نداشته باشيد شما فقط بايد در زمان حال زندگي كنيد و به بهبود روابط بيانديشيد. همسر شما اكنون در نقطه حساسي قرار گرفته و بايد خودش تصميم بگيرد و اعتماد به نفسش را بازيابد حتي اگر به قيمت از دست دادن تمام پول آن معامله باشد . به نظر شما سلامت روحي همسرتان و بازيابي نقش و جايگاهش در درون خانواده مهم تر است يا از بين نرفتن آن پول؟؟؟؟
    من در نقل قول هايي كه از همسرتان در مورد پول معامله خواندم نكات ظريفي را ديدم ولي نمي خواهم آنها را فعلا به شما بگويم. مي خواهم بدون دانستن آن نكات بتوانيد آن طوري كه در بالا برايتان گفتم رفتار كنيد . مي خواهم ببينم آيا شما مي‌توانيد بدون پول هم در كنار همسرتان بمانيد؟؟؟ مي خواهم ببينم آيا شما مي توانيد دست از كنترل كردن ايشان بر داريد؟؟؟؟ مي‌خواهم ببينم آيا شما مي توانيد با بهبود روابط تان با همسرتان آنچه را كه من (يك غريبه كه هرگز همسر شما را نديده) از جملات ايشان متوجه شدم دريابيد؟؟؟؟ مسلما اين كار فقط با كنار گذاشتن روش هاي منسوخ روانشناسي كنترل بيروني(كنترل گري) اتفاق خواهد افتاد. پس بار ديگر تمام نكاتي را كه از ابتدا تا كنون براي شما نوشتم به دقت بخوانيد و سرسري نگيريد به خصوص راه كارهايي را كه در اين پست و پست قبلي براي شما نوشتم.




    سلام دوست خوبم اف اف نوشی

    من روی تک تک حرفها و مشاوراتی که دادی فکر کردم و جملات زیزین بازتاب نتایجی است که از تفکراتم گرفتم

    - تاکید کردید که از کنترلگری فاصله بگیرم من مدتی است که این کار را شروع کرده ام و نتیجش بهبود روابط زخم خورده من و همرسم است به طوریکه الن عنوان میکند من همیشه ارزوم داشتن خانه ای با ارامش بوده که چند مدت قبل به شدت ازش (از خانه) فرار میکردم و لی الان احساس می کنم با وجود اینکه از هم دوریم ولی این خانه تبدیل به خانه ارامش شده است

    و شاید الان تازه دارم درمیابم با دوری از خشو نت ولی با قاطعیت میتوان به تمام اهداف رسید

    ولی دوست خوبم نیاز به رشد و ارتقا و همچنین داشتن همسری که شغل مناسب با فرهنگ خانواده را داشته باشد نیازی نیست که در طولانی مدت بتوانم ان را نادیده بگیرم

    شاید من به دلیل عدم ثبات همسرم در امور مالی دچار واهمه از دست دادن همین پس اندازهای زندگیمان(خانه،پول پیش،...) را داشتم و یا دارم که ناچار به مداخله میشوم وگرنه قلبا ارزو دارم به حدی از ثبات زندگیمان برسد که نیازی به حرص خوردن متمادی من نباشد

    گواه تغییرم تصمیمی بود که گرفتم

    همسرم چند روز پیش زنگ زد که باید برای این که پول مستاجر را بدهیم ماشین را بفروشیم و بعد که خانه را اجاره دادیم با پولش ماشین میگیریم با وجود این که ماشین به نام من هست و اگر میخواستم میتوانستم موافقت نکنم اما قبول کرد و لان قرار است این اتفاق بیافتد

    الان مذکرات من و همسرم خیلی بهتر شده همدیگر را بهتر میفهمیم
    اما همچنان او در پی جور کردن یکی از معاملات است و همچنان من پول اقساط و خیلی چیزها را میدهم و هنوز از هم دور زندگی می کنیم

    واین مسایل مرا دوباره کلافه وبی حوصله و کمی افسرده کرده

    میترسم برگردم (خدای نکارده) سر جای اولم

    از یک طرف رواطمان را که تازه خیلی خوب شده را نمیتوانم و دوست ندارم خراب کنم و ا ز یک طرف شرایط دارد خارج از تحمل من میشود

    دیروز که همدیگر را دیدیم من باز اسکام همینطور سرازیر شد انم شروع کرد به دلداریم امام اخرش با ییه لحن بغض الودی گفت :
    من مسوول زندگیم و نه میتونم تو رو تو این شرایط ببینم و نه کار دیگری ازم برمیاد

    تو هم حق داری هم لیاقتشو که تو شرایط خیلی بهتری باشی اما ...

    من نه تو خونه بابااینها میتونم ناراحتیمو بروز بدم نه تو بیرون و نه حتی پیش تو که روچیه اتو نبازی اما پس من چی؟؟

    ولی من احساس خوبی از این حرفا بهم دست نداد یعنی انتظار داشتم محکم تز بهم دلداری میداد اما زود درستش کرد که نارحت نباش گلم همه چی درست میشه و ...

    دوست خوبم من تمام تلاشمو کردم و میکنم اما حتی بدون حرف پول بین ما،واقعیت زمخت و تلخ جلوی دید ماست
    من از خداوند بابت تمامی نعماتش شاکرم
    اما کمک کن تا با افقهای روشن شرایط،من امید و انگیزه امو از دست ندم

    در ضمن اگر بهای عدم کنترل من خیلی سنگین بود چی؟؟

    میشه حدود و یا راهکارهاشو بهم نشون بدی

    از توجهت سپاسگذارم
    و من هنوز هم هستم ...

  12. کاربر روبرو از پست مفید aruo تشکرکرده است .

    aruo (چهارشنبه 25 شهریور 88)

  13. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-6-20
    نوشته ها
    133
    امتیاز
    4,161
    سطح
    41
    Points: 4,161, Level: 41
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 181 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    دوست خوبم اف اف نوشی منتظر پاسخ کارشناسانه ات هستم

    سایر دوستان مشارکتی با من نمی خواهند داشته باشند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
    و من هنوز هم هستم ...

  14. #30
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,022 در 7,409 پست

    Rep Power
    1094
    Array

    RE: سردرگم موندم چی کار کنم

    اریوی عزیز

    من خلاصه و مفید نظری دارم که امیدوارم به دردت بخوره .

    بهتره یه مدت به جد با ترس مبارزه کنی .
    هر وقت می ترسی که مبادا فلان شود ، به خودت بگو اصلاً بشود !!!! شد که شد ، فدای سرم .
    عزیزم شما به جای اینکه برای زنده بودنت زندگی کنی ، داری برای زندگی مردگی می کنی .

    این همه دغدغه امواجی ایجاد می کند که زمینه تحقق آنچه دغدغه داری رو فراهم می کنه .
    نشنیدی میگن آدم از هرچه می ترسه سرش میاد ؟؟
    مدتی هم برعکس فکر کنی که بد نیست ، امیدوارانه و مثبت و خوشبینانه دیدن .

    یه مدتی سعی کن آقای گلان نباشی ، بهتر نیست ؟
    یه مدتی اصلاً فکر نکن ، به فکر و ذهنت سکوت بده .
    اونوقت تغییرات رو خواهی دید.
    .



    ***

  15. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 16 مهر 88)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.