به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 دی 00 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1400-10-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج مجدد پر از مانع

    سلام دوستان عزیز
    من اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور هستم (بوشهر ) . قبلا ۶ سال متاهل بودم و بدلیل دخالت شدید خانواده همسرم در زندگیمون که بهشون گاهی حق هم میدم . کارمون به جدایی کشید و الان ۵ ساله از اون زمان میگذره
    مدتی که بعد از جدایی میخواستم بدنبال دختری برای ازدواج مجدد بگردم که همه بهم توصیه میکردند که بگزار مدتی بگذره تا زندگی قبلی کاملا پاک بشه از تو ذهنت و صبرداشته باش
    الان که میخوام دختری رو انتخاب کنم موانعی روبرومه که میخواستم کمکم کنید

    ۱ - محل کار من ‍پارس جنوبیه و ۱۴ روز بوشهر نیستم و بهیچ وجه هم حاضر نیستم بعد از ازدواج همسر رو به اون منطقه ببرم از بس که برای زندگی کردن مزخرفه و کسی که بوشهر زندگی کرده باشه حالش از زندگی در شهرهایی مثل کنگان و جم و عسلویه بهم میخوره

    ۲ - قبلا زن داشتم که همین رو خیلی از خانواده ها هنوز بهانه میکنن حتی بعضی خانمهای مطلقه

    ۳ - همسر سابقم بعد از رفتن از خونه من همه رازهای زندگیم و درد دلهایی که در مورد پدرم باهاش میکردم رو گذاشت کف دست پدرم و پدرم هم بدون هیچ ملاحظه خانوادگی ازم شکایت کرد و ۶ سال درگیر دادگاه پدرم بودم و در نهایت برنده شدم اما دیگه پدری ندارم که برای خواستگاری و ازدواج ازش استفاده کنم و همین خیلی به چشم خانواده های دختر بد میاد که پدرش در قید حیاته اما باهاشون نیومده مراسم خواستگاری و ....

    من مهندس نرم افزار و برنامه نویس هستم و همچنین مترجم زبان با سابقه استادی دانشگاه هستم و بسیار فعالم در زمینه هوش مصنوعی اما اینا اصلا اصلا به چشم خانواده ها نمیان و نمیبینن و ۳ مورد بالا رو فقط میبینن
    با هر مشاور خانواده هم مشورت کردم و بعد از تعریف این حرف ها که اینجا نوشتم سرم رو بلند کردم و به صورتشون نگاه کردم دیدم که به سقف خیره شدن و تنها توصیشون این بود که بزار زمان بگذره

    تا کی؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید Alexa تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 10 دی 00)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,637 در 1,207 پست

    Rep Power
    292
    Array
    درود بر شما

    متشکریم که تالار همدردی رو برای مشورت انتخاب کردین، چند سؤال دارم لطفا پاسخ بدین؛

    ۱. شما چند ساله هستین؟
    ۲. مادرتون در قید حیات هستن؟ رابطتتون با ایشان چگونه هست؟
    ۳. خواهر یا برادر دارید؟ رابطه شما با اونها چطور هست؟
    ۴. علت اصلی شکایت پدرتون چی بود که چند سال شما رو به دادگاه کشاند؟ الان هیچ ارتباطی ندارین؟
    ۵. بعد از جدایی به چه آگاهی هایی یا مهارت هایی دست پیدا کردین که قبلا نمیدونستین؟
    ۶. الان اگر بخواین ازدواج کنین، چه فردی رو برای ازدواج مناسب میدونین؟
    ۷. متوجه چه نقص ها یا عیوبی در خودتون شدین که قبلا متوجهش نبودین؟


  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 دی 00 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1400-10-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    درود بر شما

    متشکریم که تالار همدردی رو برای مشورت انتخاب کردین، چند سؤال دارم لطفا پاسخ بدین؛

    ۱. شما چند ساله هستین؟
    ۲. مادرتون در قید حیات هستن؟ رابطتتون با ایشان چگونه هست؟
    ۳. خواهر یا برادر دارید؟ رابطه شما با اونها چطور هست؟
    ۴. علت اصلی شکایت پدرتون چی بود که چند سال شما رو به دادگاه کشاند؟ الان هیچ ارتباطی ندارین؟
    ۵. بعد از جدایی به چه آگاهی هایی یا مهارت هایی دست پیدا کردین که قبلا نمیدونستین؟
    ۶. الان اگر بخواین ازدواج کنین، چه فردی رو برای ازدواج مناسب میدونین؟
    ۷. متوجه چه نقص ها یا عیوبی در خودتون شدین که قبلا متوجهش نبودین؟

    1 - 39 سال
    2 - بله و حین اینکه خودم تنها در شهری دیگه زندگی میکنم و نمیتونم استقلال زندگی خودم رو رها کنم از ایشون هم مراقبت میکنم و مرتب بهشون سر میزنم و در تماسیم
    ۳ - بله دارم هم خواهر هم برادر و روابط خیلی صمیمانه ای با هم داریم
    ۴ - پدرم به زور و در رو دربایستی با پدر زنم حاضر شد خونه ای که در بوشهر داشت به من کرایه بده تا بتونم در اون زندگی کنم و ازدواج کنم البته نه رایگان و با قولنامه و پرداخت کرایه.چون زن دوم گرفته بود و انگاری از ما کینه به دل داشت. بعد از اینکه همسر سابقم ازم جدا شد و درد دل هایی که از پدرم پیشش کرذه بودم رو به پدرم گفت پدرم هم گفت از این خونه پاشو که حاضر نشدم چون هیچ پولی نداشتم و پیش مادرمم نمیتونستم برم و ازم شکایت کرد و وکیل بازی . منم هیچ پولی نداشتم با سرچ گوگل تونستم وکلاش رو شکست بدم به تنهایی به مدت ۴ سال که ۳ سالش همزمان با دادگاه های زن سابقم بود.اون فقط خونه رو میخواد که البته قبلا به عنوان نفقه مادرم از طرف دادگاه تعیین شده بود و به همین دلیل هم بلند نشدم از این خونه.هیچ ارتباطی باهم نداریم
    ۵ - بعد از جدایی بیشتر در مورد زندگیم فکر کردم و علاوه بر پیشرفت های شغلی و علمی چشم گیری که داشتم در مورد چگونه بهتر زندگی کردن و درک متقابل و آرام تر بودن و اهمیت ندادن به برخی مسایل هم چیزهایی فهمیدم
    ۶ - الان اگه بخوام ازدواج کنم فردی تحصیلکرده باشه و همفکر خودم و دارای درک و شعور بالا و همشهری خودم باشه که بتونم جهت شناخت رفت و آمد کنم
    ۷ - قبلا زودتر عصبانی میشدم و به خیلی مسايل اهمیت میدادم که پیش پا افتاده بودند.قبلا زیادی به همسرم توجه میکردم و قربون صدقش میرفتم که کلافه میشد الان متعادل تر شدم فکر کنم

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:54]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,198
    امتیاز
    91,962
    سطح
    100
    Points: 91,962, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,875

    تشکرشده 6,853 در 2,399 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alexa نمایش پست ها


    ۳ - دیگه پدری ندارم که برای خواستگاری و ازدواج ازش استفاده کنم و همین خیلی به چشم خانواده های دختر بد میاد که پدرش در قید حیاته اما باهاشون نیومده مراسم خواستگاری و ....

    سلام
    اینکه اگه پدر و مادر نیان مراسم خواستگاری پسرشون و خانواده دختر بد می دونن ،،،مسئله ای هست که میشه از طریق مشاوره مورد بررسی قرار بگیره .
    شاید حل بشه و یا حل نشه .
    شاید دختر و یا خانواده ای پیدا بشن که این چیز ها ملاکشون نباشه
    ازدواج هایی اتفاق افتاده که این ویژگی را داشته باشه .


    مطلبی که از طرف خودم می خوام خدمتتون بگم اینکه :
    پدر و مادرتون را از خودتون راضی کنید ،،،
    بعد ببینید چه اتفاقی می افته ،،،
    گره ای که در موردهای 1 و 2 نوشتی اول تاپیک و برایت پیش آمده و دغدغه اش را داری ،،، راحت تر باز میشه.
    این سختی کدورت ها برای پدر و مادر هم هست - اون ها هم اذیت میشن و مشکل پیدا می کنن .
    بعصی موقع ها ما یه مسائل حل نشده ای داریم ،،، این مسائل حل نشده را به زندگی جدید می بریم و از اونجا به زندگی دیگر ( به فرزندان - همسر و ...)
    برآیند اینا اینکه ته دلمون شاد نیستیم و انگار یه چیزی گم شده .


    ویرایش توسط باغبان : جمعه 10 دی 00 در ساعت 14:43

  6. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    gholam1234 (جمعه 10 دی 00)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 دی 00 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1400-10-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مورد ۱ و ۲ که اول تاپیک خدمتتون نوشتم البته مورد زیاد خاصی نیستن چون کاریش نمیشه کرد ولی مورد پدرم تبدیل شده به بزرگترین مانعی که دارم.چون به هیچ وجه حاضر به آشتی و مصالحه نیست
    در زمان دادگاه هامون هم هرکاری از دستش بر اومد انجام داد تا بتونه خونه رو از چنگ من که پسر بزرگترش هستم در بیاره.از تحریک ررادر و خواهرام علیه من که من دارم سهم الارث اونا رو میخورم تا تهمت اینکه " جناب قاضی من خودم به چشم خودم دیدم پسرم تو خونه مورد بحث ، کاراهای منافی عفت انجام داده " تا بتونه قولنامه فیمابینمون رو فسخ کنه که همه پلهای پشت سر خودشو خراب کرد
    سابقا همین کار رو با برادر و خواهراشم کرده رود و بعد از فوت پدرشون ، همه پول منزل پدری رو خدج زن دوم خودش کرد و هیچی به ررادر و خواهراشون ندادن.یه جور پرستش مال و اموال دارن و در راه رسیدنش همه چیز رو قربانی میکنه حتی آبروی زن و فرزند و پسر بزرگش.دو مشاور بهم گفتند لاید منتظر گذشت زمان باشم که تلویحا به نبود ایشون اشاره کردند تا این مانع برای ازدواج مجددم از راه خارج بشه.
    عمه خودم ررام دختری رو انتخاب کرده بوده و شماره پدرم رو به پدرش جهت بررسی میده.پدر دختر با پدرم تماس گرفته و پدرم بخاطر کینه از دست دادن خونه مورد بحث دادگاه ، به پدر دختر گفته پسر من بفکر زن قبلیشه و دخترتو بدبخت نکن و اونا رو فرادی داده بود.
    من چجوری این مشکل رو که حاضر به آشتی نیست رو حل کنم؟

  8. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,637 در 1,207 پست

    Rep Power
    292
    Array
    بله متشکرم

    * در مورد ازدواج مجدد؛
    _ شما لازمه دلایل ارزشمندی برای پیوند مجدد با فردی دیگر داشته باشین. مثلا اگر شخصی بگه من بخاطر تنها نبودن ازدواج میکنم، این غلط هست و مجددا او در مسیر بحران قرار خواهد گرفت. وقتی این فرد ازدواج کنه و دیگه اون آدم تنهای سابق نباشه و این نیازش رفع بشه، میبینه در زندگی مشترکش مسائل و مشکلات متعددی در جریانه که قادر به رویارویی و حل اونها نیست.

    پس در کنار مجردی زندگی نکردن، لازمه ما دلایل ارزشمند و قابل قبولی برای ازدواج داشته باشیم. شما دلایلتون رو اینجا یادداشت کنین.

    _ مسئله ی مهم دیگری که در ازدواج باید بهش توجه کنیم مبحث «خودآگاهی» هست. یعنی رسیدن به آگاهی و هوشیاری درباره خویشتن ( باورهام ، افکارم، نقاط قوت و ضعفم، توانایی هام، هیجاناتم ... ). اگر این مهم رو در نظر بگیریم یعنی تلاش میکنم به تمامی ابعاد شخصیت خودم اشراف پیدا کنم و بدونم از زندگی چی میخوام؟ اونوقت هست که میتونم تصمیمات بهتری بگیرم و نتیجه بهتری رو هم شاهد باشم .

    _ در خصوص معیارها، معیاراتون برای ازدواج خوبه اما کافی نیست. مثلا خیلی از افراد تأکید میکنن با شخصی ازدواج کنم که تحصیلاتش به اندازه خودم باشه، یا مثل خودمون ثروتمند باشن.

    این همه ی ماجرا نیست، فردی که قرار هست انتخاب بشه لازمه تطابقات دیگری هم داشته باشه. گاهی این تطابقات سنگینی میکنن، مثل تطابق فرهنگی.

    یعنی آداب و رسوم خانوادگی، نحوه برقراری ارتباط در بین اعضای خانواده، باید ها و نباید ‌هایی و باورهای اونها، توجه به ارزش‌ هایی که در اون خانواده شکل گرفته و ...

    همین مسئله بتنهایی میتونه باعث فروپاشی رابطه عاطفی بین دو نفر بشه، یعنی شاید بشه مسئله ی تحصیلات رو با سخت گیری کمتری لحاظ کرد اما اغلب نمیشه با مسائل متعدد فرهنگی کنار آمد.

    « معیاراهای ازدواج موفق بلوغ عقلی و عاطفی و اقتصادی و اجتماعی، مسئولیت پذیری، اخلاق خوب، شرافت و اصالت فردی و خانوادگی، سلامتی جسمی و روانی، توجه به مسائل معنوی ، فرهنگی، اقتصادی، توجه به شرایط سنی، تناسب در زیبایی ظاهری، تحصیلی، ...»

    _ این خوبه که متوجه یکسری مسائل شدین و یا اینکه مهارت هایی رو کسب کردین ولی قبل از ازدواج لازمه با کمک یک فرد صاحب صلاحیت مشاوره بیشتری در خصوص مقوله ازدواج دریافت کنین که تکمیل کننده دانسته های شما باشه.

    _ در مورد اینکه نمیخواین همسرتون رو در شهر محل کار خودتون ببرین، این مسئله خیلی مهم هست. من توصیه میکنم دنبال دختری باشین که به زندگی در این آب و هوا عادت داشته باشه ( بومی منطقه باشه ). شاید برخی دخترها اولش بگن مهم نیست، اما در آینده و در جریان زندگی تنش ها بدلیل تنهایی و ... شکل خواهد گرفت.

    _ مسئله پایانی من در این بخش "شناخت" در ازدواج هست. معمولا ما به قصد شناخت جلو میریم ولی بدلیل اینکه احساسات رو وارد ارتباط میکنیم از مسیر شناخت جدا میشیم. شما نیاز هست در ازدواج دوم شناخت و تحقیق رو فراموش نکنین. برای شناختن یک فرد لازم نیست باهاش صمیمی بشین، اگر زیر نظر مشاور یا با خواندن مقالات از راههای خودش وارد بشین میتونین تصمیم بگیرین آیا این فرد مناسب زندگی با من هست یا نه.

    * در مورد شرایط مالی و مسئله مسکن؛
    شما بهتر هست متکی به پدر یا مادرتون نباشین، بله عرض کردین مستقل هستین اما خانه ای که در اون بودین بجای فراهم آوردن محیطی امن برای شما تبدیل به معضل شد. اگر با این دست معضلات وارد رابطه ی جدید عاطفی بشین اون رابطه متأثر از همین مسائل خواهد بود. شاید دفعه ی بعدی خواهر و برادران شما گله کنن.
    پس اگر شرایط ازدواج مجدد فراهم شد، از جای دیگری در حدود توانایی مالی که دارین خانه ای اجاره کنین و در اون ساکن بشین. بصورت شفاف برای خانواده طرف مقابل و خود اون فرد شرایط مالی و توانایی خودتون رو توضیح بدین و بهیچ عنوان زیر بار درخواست هایی خارج از توان خودتون نرید. حالا این درخواست ها میتونه یک جشن عروسی مطابق با میل خانم و خانوادش باشه یا نه مهریه و ماشین و خانه و ...

    * در مورد مسئله ی پدرتون؛
    بهر صورت جدایی والدین و اتفاقاتی که از اون سرچشمه میگیره روی مسائل دیگر هم تأثیر خودش رو خواهد داشت. شما بهتر هست اگر خواستگاری خانمی رفتین همون جلسه اول جدایی والدینتون رو مطرح کنین و این حق رو برای آگاهی اونها در نظر بگیرین، ما دنبال فریب در ازدواج نیستیم. وقتی اونها به این آگاهی برسن میتونن مسئله قطع ارتباط پدرتون رو متوجه بشن و برداشت های غلط نداشته باشن. میتونن علت حضور نداشتن پدرتون رو متوجه بشن.
    خانواده دختر و خودش نصف دیگر ماجرا هستن. ناراحت نباشین تلاش خودتون رو بکنین، اگر نتونن ویژگی های خوب شما و توانایی هاتون رو ببینن و همه چیز رو به جریان زندگی اولتون یا فقدان حضور پدرتون گره بزنن، اینها در ارتباط های دیگر زندگی هم اغلب مشکلاتی دارند و مناسب رابطه ی عاطفی و پیوند با شما نیستن.

    * در پایان توصیه میکنم از مقالات این تالار در زمانی که وقت دارین بهره ببرین، اگر هم نیاز به مشورت تخصصی دارین امکان مشاوره خصوصی در این سایت فراهم هست. حتما اینبار با کمک مشاور پیش برین تا درصد اشتباه رو پایین بیارین و بتونین تصمیم بهتری بگیرین.


    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 10 دی 00 در ساعت 19:27

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 آبان 03 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,074
    امتیاز
    23,798
    سطح
    94
    Points: 23,798, Level: 94
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 552
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,698

    تشکرشده 2,236 در 911 پست

    Rep Power
    224
    Array
    برادر سلام، متخصصان امر دارن توصیه میکنن. ولی من فقط یه چیز در مورد شرایط زندگی بگم توی این مناطق. درسته مثه شهرهای بزرگ نیست، ولی اونقدرا هم افتضاح نیست. میشه زندگی کرد توش بنظرم. البته بازم آدم با آدم ممکنه نظرش فرق کنه

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 دی 00 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1400-10-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من الان مهمترین مساله زندگیم مشکل پدرم هست. پدری که قید همه آبرو و فرزند زندگی رو شهادت طلبانه زده و حتی در ماجرایی دو خواهر کوچکترم در سنین ۱۷ و ۱۵ سالگی رو به بازداشتگاه کلانتری فرستاد و با وساطت داییم اونا رو در اوردند
    نمیگم اغلب بلکه همه خانواده های بوشهری که من میتونم باهاشون رفت و آمد داشته باشم جهت شناخت با این پدر کنار نمیان و شهرت این پدر در شهرستان ما باعث عدم توانایی ازدواج من و خواهر کوچکترم شده.
    در بچگی هم مشکلات و درگیریهای متعددی هم بین ما بچه ها و هم بین خودش و مادرم و هم بین خودش و خواهر و برادرانش بوجود آورد که آثارش و عدم روابط هنوز باقی هست و ادامه داره. متذکر میشم که همه این مشکلاتی که بوجود آورده بر سر مال و اموال بوده.چرا که در بچگی بابت فقط سختی زیادی کشیده و حالا از یک ریال نمیگذره و علاوه بر اون تمام سهم الارث برادر و خواهرانش رو هم برای زن دومش خرج کرد و برادر و خواهرانش بدلیل ترس از آبروی خانواده ازش شکایتی نکردند.
    در جایگاه نماز جمعه شهرمون کار میکنه و با مذهبی های دو اتیشه در ارتباطه و به مرحله ای رسیده که استنباط میکننه از طرف خدا به او وحی میشه و هر کاری که میکنه در کنترل خداوند هست و درسته و اشکالی نداره و نمیتونه اشتباه باشه.
    من در شهر بوشهر شهرت بالایی در علم و دانش و تجربیات کامپیوتری دارم و در حال برنامه نویسی و طراحی روبوت ها هستم و در ترجمه دو زبان انگلیسی و آلمانی فعالیت دارم و سفرنامه های متعددی به کشورهای اروپایی و استرالیا و روسیه دارم ولی این ها از دید خانواده های دختر به عنوان آرامش دخترشون تلقی نمیشه و پدر داماد رو میخواهند.
    من با این پدر یا با خودم چکار کنم؟ به حرف آخوندهایی که ازشون خوشم نمیاد توجه کنم و راه تقوا و پرهیزکاری در پیش بگیرم؟

    مادرم با بردن حکم دادگاه سال ۸۵ بابت نفقه اش توانست این خانه رو بنام خودش کنه و دیگه سند این منزل که نزد پدرم هست اعتباری ندارد و نمیتونه دیگه در دادگاه مشکلاتی ایجاد کنه و در زندگی آنیده من تاثیری منفی بزاره. حتی در آخرین تلاشش برای خارج کردن این منزل از دست من رفته بود بانک صادرات که روی سند خونه وام بگیره و بعدا اقساط رو نپردازه تا این خانه از چنگ من خارج و در رهن بانک در بیاد اما متوجه شد که سند رو مخفیانه بی اعتبار کردیم و نمیتونه این نقشه رو اجرا کنه
    من با این به اصطلاح پدر چکار کنم؟
    چگونه در مغز این خانواده های بوشهری فرو کنم که من خودم آدم خوبی هستم و پدرم رو نادیده بگیرند. چرا راه دور بریم؟ همین دایی خودم که دختری داره یکسال از من کوچکتر سن ۳۸ سال و حاضر نیست با خانواده ما وصلت کنه بخاطر پدرم
    ویرایش توسط Alexa : جمعه 10 دی 00 در ساعت 19:46 دلیل: غلط دیکته ای

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 دی 00 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1400-10-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gholam1234 نمایش پست ها
    برادر سلام، متخصصان امر دارن توصیه میکنن. ولی من فقط یه چیز در مورد شرایط زندگی بگم توی این مناطق. درسته مثه شهرهای بزرگ نیست، ولی اونقدرا هم افتضاح نیست. میشه زندگی کرد توش بنظرم. البته بازم آدم با آدم ممکنه نظرش فرق کنه
    من منکر زندگی با ارامش در این منطقه نیستم. اما وقتی ماه رمضون میرم در عسلویه و کنگان نان بربری بخرم و نان شیرمال رو در نانوایی ها بجای نان بربری میفروشند و میرم شیرینی فروشی کردستان در شهر جم که شیرینی نارنجکی نان خامه ای بخرم که میبینم از لحاظ کیفیت به لعنت خدا نمی ارزد هرگز حاضر نیستم نه تنها دختر بلکه هیچ پسر و اقوامی رو در این شهر ها ساکن کنم.
    وقتی میرم بازار سیتی سنتر کنگان سراغ محصولات شیايومی که یه لامپ هوشمند بخرم با الکسا کار کنه ولی میبینم مغازه ها ساعت ۱۱ ظهر تعطیله و زنگ میزنم به فروشنده میپرسم امروز چرا تعطیلین و آیا باز نمیکنین میگه بخاطر اینکه روز یلداس (روز قبل از شب یلدا )
    وقتی دندان در در به اصطلاح شهر سیراف که کمپ شرکت گاز هستیم امون من رو میبره و متوجه میشم از صبح پنج شنبه تا پایان شب جمعه هیچ دکتر و داروخانه ای در دسترسم نیست که حتی یک قرص مسکن بخرم ... به کسانی که در اون مناطق زندگی میکنن هم به دیده تحقیر نگاه میکنم
    این موارد رو به عنوان مثال عرض کردم

  12. کاربر روبرو از پست مفید Alexa تشکرکرده است .

    gholam1234 (جمعه 10 دی 00)

  13. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,637 در 1,207 پست

    Rep Power
    292
    Array
    بله بالاتر توضیح دادم، در مورد مسئله ی پدرتون میگم اون رو همینطور که میبینید " بپذیرید".

    خیلی وقت ها‌‌ رنج هایی که ما از جانب آدمهای زندگیمون تحمل میکنیم علتش بالا بودن توقعاتمون هست. انتظارات خودتون رو واقعی کنین، شما قادر به تغییر او نخواهید بود.‌ در مبحث پذیریش شما نمیخواین به زور چیزی دوست داشته باشین، بلکه فقط میخواین واقعیت رو ببینین و رفتارتون رو متناسب با واقعیت ها تنظیم کنین.

    شما به این فکر نمیکنین که شاید در برخی آشنایی ها به علل دیگری در خواستگاری توفیقی نداشتین و طرف مقابلتون بهانه رو بر این مسائل گذاشته. یکی از مشکلاتی که فرزندان در مواجهه با این مدل والدین پیدا میکنن "عزت نفس پایین" هست. تلاش میکنن رضایت همه رو بدست بیارن و کافی باشن، در حالی که غافل از اینن که نیازی به این همه تکاپو نیست.

    شما بحدی با مسئله ی پدرتون آمیختگی پیدا کردین که نمیتونین در موردش راه حل یا فکر بهتری داشته باشین. اندکی از این مسئله فاصله بگیرین ، آیا در خانواده های دیگر پدر یا مادر ناسازگار وجود نداره؟ آیا در خانواده های دیگر مسائلی مثل اعتیاد، زندان، طلاق، فساد اخلاقی و .. وجود نداره؟

    اونها فقط مسئله رو علنی نکردن، حالا مسئله شما یا از طریق خودتون یا والدین یا اقوام به بیرون درز پیدا کرده. اما اگر فردی باشین که ویژگی های خوبش سنگینی میکنه، اگر آگاهی های خودتون رو افزایش بدین میتونین وضعیت بهتری رو تجربه کنین.

    شرایط کاری شما بگونه ای هست که بقول خودتون در منطقه ی سختی زندگی میکنین، این مطلوب هر خانواده ای نیست، شاید خانواده های اون منطقه هم اگر پول باشه دوست داشته باشن نقل مکان به جای دیگری داشته باشن. شرایط کاریتون رو بررسی کنین، مطمئنا با این توضیحاتی که در مورد تخصص خودتون دادین بیکار نخواهید ماند، شاید بتونین جای دیگری فعال باشین.




 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.