به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 97

موضوع: من و مادرم

  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    آقا غلام
    درست یا غلطش رو نمی دونم ولی بهتره باور داشته باشیم که عمر هر کس مشخص هست و نمیشه کم و زیادش کرد. اگر خودمون رو مجبور به پذیرش این باور کنیم یه خرده راحت تر کنار میایم
    از موارد دنیوی هم من تنها چیزی که یه خرده قانعم می کنه اینه که پدرم سالم و خوش بود یعنی تا آخرین لحظه زندگیش به جز اون چند روز آخر که برادرهام بالا سرش بودن حتی یک ذره وابسته به کسی نبود
    نه اینکه اگه رو جا افتاده می شد یا مثلا آلزایمر می گرفت ما کنارش میذاشتیم قطعا این کارو نمی کردیم ولی قطعا برای کسی که یک عمر روی پای خودش بوده سخته که نیازمند دیگران باشه و چندین بار خودش گفته بود که دلم نمی خواد تا آخر عمرم نیازمند کسی بشم. از جمله افرادی نبود که دوست داشته باشه مریض باشه و دیگران نازشو بکشن. چون از این مدل افراد هم دیدم دور و برم
    البته فقدان عزیزان کلا خیلی سخته
    مرگ ناگهانی عزیزان خیلی سخته
    تا کسی براش اتفاق نیفته نمی فهمه چقدر سخته

    ولی آدم مجبوره استدلالهایی پیدا کنه و خودش رو قانع کنه
    و بابت عذاب وجدان بابت عدم رسیدگی در زمان حیات این عزیزان (در حد و اندازه ای که باید و شاید) هم تنها کاری که میشه کرد اینه که برای شادی روحشون کارهایی انجام بدیم چه صدقه و خیرات و چه انجام اعمال خیر دیگه
    واقعا نمیشه زمان رو به عقب برگردوند و اشتباهات رو جبران کرد
    مجبوریم بپذیریم که انسان جایز الخطاست و خودمون رو بابت کوتاهی های احتمالی ببخشیم.

    امیدوارم روحشون در آرامش باشه. این مهمترین چیزیه که آدم از خدا بعد مرگ عزیزان میخواد
    ویرایش توسط فکور : پنجشنبه 22 مهر 00 در ساعت 13:47

  2. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 22 مهر 00), Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), لاله123 (پنجشنبه 22 مهر 00), باغبان (پنجشنبه 22 مهر 00)

  3. #42
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gholam1234 نمایش پست ها
    ممنونم باغبان جان، خیلی مفصل و خوب نوشتی. یادآوری بسيار خوبي بود...


    حالت اول :
    اطلاعات : مادرم بر اثر کرونا رفت.
    تفسیر اطلاعات : مادرم بخاطر من رفت. چون باعث انتشار ویروس شدم. یا اینکه من توی آی سی یو میتونستم کاری کنم که مادرم حالش خوب بشه.
    احساس : خشم، تنفر، بی کفایتی، دلتنگی، غم.
    تصمیم گیری : با سیستم دپرسی و نامیدی میرم جلو، هیچ امیدی به زندگی و بخشایش از سوی مادرم نیست.
    اقدام : خودکشی! یا تعلل در کارها، عدم انجام کارهای خیر برای شادی روح مادر.



    حالت دوم :
    اطلاعات : مادرم بر اثر کرونا رفت.
    تفسیر اطلاعات : من تاجایی که میتونستم تلاشمو کردم که مادرم برگرده، خیلی واسش دعا کردم، خیلی روحیه دادم. انتشار ویروس حقیقتا دقیق مشخص نیست که توسط چه کسی انجام شده. ولی کار هر کسی بوده، مطمئنا عمدا انجام نداده. ضمن اینکه این حرفا مادرم زنده نمیکنه!
    احساس : احساس خاصی ندارم! خیلی کنجکاوم بدونم روح مادرم حالش چطوره الان. کلا توی این یه ماه خیلی روحیه م لطیف شده! و نمازام رو معمولا سروقت میخونم (شما که منو نمیشناسین، ریا نیست پس!!!. مادرم همیشه دوست داشت نمازا رو اول وقت بخونیم. کل عمرش هیچ وقت بهمون نگفت اینو، ولی با کارش و در عمل بهمون نشون داد، خودش همیشه نمازاشو اول وقت میخوند)
    تصمیم گیری : کارای خوب بکنم برای شادی روح مادرم. بیقرارم برای دیدن روی مادرم.
    اقدام : انجام کارهای خیر، نماز اول وقت، قران خواندن. امیدواری، فکر نکردن به چیزی که دیگه از دست ما خارجه.



    آفرین خیلی خوب آنالیز کردی .
    باید استدلال و حالتی را انتخاب کنی که هم مادر گرامی خوشحال بشه ، هم خودت در مسیر تعالی بمانی و هم خداوند راضی باشه .
    اون راهی که این ویژگی را داشته باشه باعث آرامش بازماندگان و روح اون گرامی هست .
    خب اون حالت و استدلالی که موارد بالا توش باشه کدام هست ؟


    این بهترین خیرات هست برای رفتگانمون ،،،
    اینکه با تمام سختی ها و دلتنگی ها ، در مسیر تعالی باشیم و راه را ادامه بدیم .
    اون بزرگوران هم خوشحال میشن و برای بازمانده ها دعا می کنن .
    صد البته در این مسیر خداوند هم کمک میکنه .
    وقتی هم دلت تنگ شدی دو رکعت نمار بخون براشون - خیلی کمک می کنه .
    یاد خدا آرامش قلب هاست .




    ببخشید اگه در خلوت و در درد و دل هایت وارد شدم
    خداوند تمام رفتگان این جمع را بیامرزه .
    مراقب باش.
    در پناه حضرت دوست .
    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 22 مهر 00 در ساعت 14:43

  4. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 22 مهر 00), Mvaz (پنجشنبه 22 مهر 00), Niagara (پنجشنبه 22 مهر 00), لاله123 (پنجشنبه 22 مهر 00)

  5. #43
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,459
    سطح
    94
    Points: 23,459, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 891
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,219 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    پدرم سالم و خوش بود یعنی تا آخرین لحظه زندگیش به جز اون چند روز آخر که برادرهام بالا سرش بودن حتی یک ذره وابسته به کسی نبود
    نه اینکه اگه رو جا افتاده می شد یا مثلا آلزایمر می گرفت ما کنارش میذاشتیم قطعا این کارو نمی کردیم ولی قطعا برای کسی که یک عمر روی پای خودش بوده سخته که نیازمند دیگران باشه و چندین بار خودش گفته بود که دلم نمی خواد تا آخر عمرم نیازمند کسی بشم. از جمله افرادی نبود که دوست داشته باشه مریض باشه و دیگران نازشو بکشن. چون از این مدل افراد هم دیدم دور و برم
    عجیبه، دقیقا چنین شرایطی برای مادر منم بود. سرپا و اکی، البته دیابت و مشکل ریوی داشت، ولی دوست داشت خودشو قوی نشون بده. راه رفتنشم خیلی مثه آدمای نرمال بود.
    مادر منم همیشه میگفت خدایا اون روزی که دیگه ناتوان شدم، خدا منو از این دنیا ببره! آخه چرا چنین دعایی کردی؟ دقیقا هم مستجاب شد، مادرم با حال خوب (البته بغیر از روزهای آخر) رفت.
    خدا پدرتون رو رحمت کنه و روحش در اسایش باشه انشالا

  6. 4 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), فکور (پنجشنبه 22 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (پنجشنبه 22 مهر 00)

  7. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام جناب غلام . چقدر روحیه خوبی دارین و چقدر قشنگ تحلیل کردین اون تمرینی که که آقای باغبان براتون گذاشتن . منم وقتی اتفاقی بدی برام پیش میاد افکار منفی میاد سراغم . چقدر خوبه آدم بتونه مدیریت کنه وجودش را در این چنین شرایط سخت . مطمئن هستم خدا بهتون کمک می کنه و این شرایط سخت را مدیریت می کنین و مادرتون هم ازتون زاضیه .

  8. 3 کاربر از پست مفید لاله123 تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 22 مهر 00), Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (پنجشنبه 22 مهر 00)

  9. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    46
    Array
    این اتفاق های سخت دیر یا زود برای هممون می یافته .. باید خودمان را آماده کنیم و راهش هم همون طور که دوستان گفتن وصل کردن خودمون به خداست . منم یکی از عزیزان مدتی قبل بر اثر کرونا فوت کردن . هر کسی می گفت کاش این کار را می کردیم ، کاش زودتر می آوردیم .. کاش اونکار را می کردم ...همه یه احساس گناه داشتیم که اون احساس کمکی به ما نمی کرد . فقط هر روز داشتیم افسرده تر میشدیم . داشتیم صمییت خانواده و اقوام خودمون را از دست می دادیم . داشتیم خدا را از دست می دادیم . واقعا تنها چیزی که به ما آرامش میده فقط خداست .. اگه آماده نباشیم یه جا مشکل می خوریم . همون طور که ما مشکل پیدا کردیم در فوت عزیزمون و از قبل خودمون را آماده نکردیم که دیر یا زود خودمون یا عزیزانمون از دنیا میریم . خدا کمک کنه خودش به هممون و صبر و ایمان بده .
    ویرایش توسط Niagara : پنجشنبه 22 مهر 00 در ساعت 20:07

  10. 4 کاربر از پست مفید Niagara تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 22 مهر 00), Mvaz (پنجشنبه 22 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (پنجشنبه 22 مهر 00)

  11. #46
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,459
    سطح
    94
    Points: 23,459, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 891
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,219 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    چند روز قبل از فوت مادرم،‌ بردمش یه جای دنج و خوش آب و هوا. فضای ساده ای داشت ولی من خوشم میومد. بردم مادر رو اونجا و باهم یه قدمی زدیم.

    اونجا همون جایی بود که همش تنهایی میرفتم برای قدم زدن، با مادر نمیرفتم چون انسان بی حوصله ای هستم و نمی‌تونستم قدمهای آهسته مادر رو همراهی کنم باهاش. همش تنهایی میرفتم و توی ذهنم کلی نقشه میکشیدم، کلی با خودم حرف میزدم....

    وقتی مادر رو بردم اونجا، مادر گفت: آها، پس اینجا میومدی برای قدم زدن! خیلی جای خوبیه.

    بعد اینکه مادرم اونجا رو دید، دو بار دیگه هم اومدیم بهمراه خواهرم. یه بار اومدیم یه قهوه ای خوردیم، یه بار هم اومدیم خورشت بامیه خوردیم جاتون خالی. خیلی مادر بهش خوش گذشت، هم بخاطر دورهمی که داشتیم و هم دنج بودنش چون کسی به اون صورت اونجا رفت و آمد نمیکرد....

    الان که از اونجا رد میشم، انگار بوی مادرم توی هوا هست، تک تک لحظات میاد جلوی چشمام.

    خیلی دلتنگتم مادر

  12. 4 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), فکور (یکشنبه 25 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (دوشنبه 26 مهر 00)

  13. #47
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,459
    سطح
    94
    Points: 23,459, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 891
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,219 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    یه عزیزی بهم گفت که مادر طی چند سال اخر خیلی شکسته شده بود. من مخالفت کردم توی دلم باهاش! گفتم نه اینجوری نیست. بعد یه لحظه شک کردم...
    رفتم آلبومهای قدیمی رو در آوردم و عکسها رو مقایسه کردم، دیدم داره درست میگه. مادرم این اواخر خیلی خسته شده بود. از چهرش خستگی می بارید. سالم بود، ولی خیلی خسته بود. نمی دونم حواسمون کجا بوده، واقعا شاید بخاطر این بوده که مدام پیشش بودیم و تغییرات رو حس نمیکردیم...

  14. 4 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), فکور (یکشنبه 25 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (دوشنبه 26 مهر 00)

  15. #48
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,459
    سطح
    94
    Points: 23,459, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 891
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,219 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    و اینجوری بود که ما هر روز دلتنگ مادر میشیم. احساسات متناقض و گاه آزاردهنده مانند بی کفایتی، اشتباه محسباتی و .... میاد و میره و بقول ام و از نباید بهشون محلی بذاریم.

    یه جوری تمرکز میکنم موقع نماز خوندن که شاید خدا یه پل ارتباطی با مادرم قرار بده، شاید بتونم دو کلام باهاش حرف بزنم و سه مقدار از دلش در بیارم. ولی تقریبا میشه گفت آرزوی محالی ست و خیلی احتمالش پایینه.

  16. 4 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), فکور (چهارشنبه 28 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (سه شنبه 27 مهر 00)

  17. #49
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام جناب gholam1234


    فقدان عزیزان ، دردی نیست که هرگز فراموش شود. و همیشه با یاد آن می سوزیم. و این درد و سوز برای هر انسانی اجتناب ناپذیراست.
    اما اینکه با وجود فقدان عزیزان برای همه آدمیان، چگونه و به چه نحوه و در چه زمانی افراد می توانند تحمل خودشان را بالا ببرند و به این درد رسیدگی کنند و ارزشهای زندگیشان را دنبال کنند شاید نیاز به کمک باشد.

    به همین خاطر مشاوره حضوری برای شما بسیار می تواند کارگشا باشد.
    اگر برایتان مقدور نبود می توانیم در بخش مشاوره خصوص و تخصصی در خدمتتان باشیم.
    با تشکر

  18. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    gholam1234 (سه شنبه 27 مهر 00), Mvaz (چهارشنبه 28 مهر 00), Niagara (سه شنبه 27 مهر 00), فکور (چهارشنبه 28 مهر 00), لاله123 (سه شنبه 27 مهر 00), باغبان (سه شنبه 27 مهر 00)

  19. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    این تاپیک را خوب شد ایجاد کردید جناب غلام . تا حدی دلتون را بیرون می ریزین و به شما کمک می کنه . خیلی کم دیدم آقایون تالار بتونن اینجوری از احساس خودشون بنویسن . ولی جناب غلام همان طور که آقای مدیر گفتن مرگ عزیزان درسته خیلی سخته ولی باید خودمون را به یه سیستمی مجهز کنیم تا بتونیم با این دلتنگی ها مقابله و کنترلش کنیم خب تا روند زندگی خودمون مشکل پیدا نکنه . برای همین می تونین از مشاور هم مشورت بگیرین و باهاش درد و دل کنین علاوه بر این تاپیک .مطمن باشید خیلی کمک می کنه . راستی مراسم یادبود در بازه های متفاوت هم خیلی خوبه بگیرین . الان که نمیشه به خاطر کرونا مراسم حضوری گرفت . می تونین این کار را مجازی انجام بدین . ما هم همین کار را کردیم . یکی از اقوام ما فوت کرد . خانواده اون شخص خیلی بی تابی می کردن و میگفتن چرا ما حتی نمیتونیم مراسم بگیریم . برای همین اقوام تصمیم گرفتن هر چند یک بار از طریق شبکه آنلاین آپارات مراسم ختم مجازی بگیرن و خیلی بهشون کمک کرده و الان خیلی بهترن .
    خدا بهتون صبر بده هم به شما و هم به فکور عزیز .
    ویرایش توسط لاله123 : سه شنبه 27 مهر 00 در ساعت 14:09

  20. 4 کاربر از پست مفید لاله123 تشکرکرده اند .

    gholam1234 (سه شنبه 27 مهر 00), Mvaz (چهارشنبه 28 مهر 00), فکور (چهارشنبه 28 مهر 00), باغبان (سه شنبه 27 مهر 00)


 
صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.