سلام
فکور عزیز و جناب غلام
درگذشت عزیزانتان را به شما تسلیت عرض میکنم
سخته و خیلی سخته فقدان پدر و مادر...
اما این واقعیتیست که سراغ همه میاد و باید برایش آماده بود...
چه برای آرامش خود و چه شادی روح عزیزانتون به نیتش اعمال خیر داشتن بسیار مفیده
تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
سلام
فکور عزیز و جناب غلام
درگذشت عزیزانتان را به شما تسلیت عرض میکنم
سخته و خیلی سخته فقدان پدر و مادر...
اما این واقعیتیست که سراغ همه میاد و باید برایش آماده بود...
چه برای آرامش خود و چه شادی روح عزیزانتون به نیتش اعمال خیر داشتن بسیار مفیده
ammin (سه شنبه 06 مهر 00), gholam1234 (دوشنبه 05 مهر 00), Mvaz (دوشنبه 05 مهر 00), فکور (پنجشنبه 08 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), مدیرهمدردی (جمعه 09 مهر 00), باغبان (دوشنبه 05 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 2,219 در 904 پست
مرسی از فرشته مهربان و بی نهایت.
واقعا در این ایام کرونا تعداد بسیار کمی هستند که تسلیت گفتنشون کنارش یه مشت تحلیل و نقد و ... در مورد کرونا هست که واقعا فرد داغ دیده در شرایطی نیست که گوش بده به اینا.
اینا به کنار، میپرسن خودت ویروس دادی؟ شاید اگه فلان کارو میکردی، این اتفاق نمی افتاد... فلان دارو رو اگه میگرفتی، این اتفاق نمی افتاد... بابا یکم درک داشته باشین... یه ذره فک نمیکنین من همه اینارو توی ذهنم مرور کردم و خودم الان تحت فشارم
Mvaz (دوشنبه 05 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 542 در 278 پست
تسلیت میگم خدمتتون
بله متاسفانه همه در حال تحلیل مسائل هستند
به قول همسایه مامانم که همیشه می گفت " نمی دونم چرا هیچ کس ، حال هیچ کس دیگه ای را درک نمیکنه"
بهتر کار برای یه سوگوار اینه که دورشو خلوت کنی بزاری دوران سوگواریشو بگذرونه
بپذیره
درک کنه
و باهاش کنار بیاد
و از همه مهم تر هی عذاب وجدان بهش ندی
gholam1234 (سه شنبه 06 مهر 00), Mvaz (سه شنبه 06 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), افسونگر (جمعه 09 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 6,419 در 1,797 پست
سلام خانم zolal
واقعا میشد آموزش کتابهای دوره دبستان کمتر از ۵ ماه تموم بشه .چه کتکها که نخوردیم.
اون سیستم آموزشی زیاد موفق نبود، کتابهای اضافه و تکراری زیاد داشت.
با همه تلخ و شیرینش گذشت.
هنوزم پاییز قشنگه .میشه ازش لذت برد. البته هر کسی یه فصلی رو دوست داره.
جشن مهرگان رو توی اوایل مهر میگرفتن، هنوزم نمیدونم دقیقا چرا اسم این ماه رو مهر گذاشتن، اونا هم پاییز عاشق میشدن به خاطر اعتدال و برابری شب و روز بوده یا چیزی دیگه ولی هر چی هست بیشتر به معنای روشنایی ،دوستی ، محبت و عهد و پیمان معروفه
zolal (سه شنبه 06 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 1,419 در 465 پست
سلام مجدد، بله اگه کسانیکه متولی امر آموزش و پرورش هستند، بجای اینکه دنبال صرفا پول درآوردن و گذران دوران خدمت و احیانا گرفتن پست و ارتقا مقام نباشند و برای کاری که می کنند اهمیت قائل باشن و دلسوز، صد در صد کشور ما آباد میشه خیلی زودتر از اونچه که فکرشو کنیم.
البته قبلش هم از ته دل از خدا میخوام کسانیکه قصد خیانت به کشور و دین و مردممون رو دارند ان شاالله دستشون برای همیشه کوتاه بشه.. و قبلش اگر هدایت پذیر هستند، خدا هدایتشون کنه.
ببخشید من از دق و دلیام میگم. آخه بعضی چیزا جلو چشمه ولی نمیبینیم. همین آموزش و پرورش همین پدر و مادرایی که قراره تربیت کنه، فقط یک اصل رو یادشون بده و حسابی واسشون جا بندازه خیلی از مسائل حل میشه، اونم اینکه آدما ارزشمند هستند عزتمند هستند، باید عزت و ارزش هر انسانی حفظ بشه...همون طور که همه مون میدونیم 2+2 چنده، یا آب در چه دمایی به جوش میاد. همین اصل جلوی خیلی مسائل رو می گیره.
هرجا برای انسانی ارزشی قائل نیستند بنظر من اساس و بنیاد معضلات و دردهای بزرگی گذاشته میشه.
بگذریم.
این مطلب رو توی اینترنت خیلی وقت پیش خونده بودم. اینجا میارمش که بقیه هم بخونن قشنگه.
"مهم اين نيست که قشنگ باشي... قشنگ اين است که مهم باشي، حتي براي يک نفر.
كوچك باش و عاشق ... كه عشق خود ميداند آيين بزرگ كردنت را...
بگذارعشق خاصيت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسي...
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطهي پايان رسيدن...
هر روز صبح در آفريقا، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد. آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود، در غير اين صورت طعمه شير خواهد شد. شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود، تا گرسنه نماند... مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو... مهم اين است كه با طلوع آفتاب از خواب برخيزي و براي زندگيت، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني...
زلال باش... فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي، يا درياي بيكران، زلال كه باشي، آسمان در تو پيداست.."
ویرایش توسط zolal : سه شنبه 06 مهر 00 در ساعت 23:33
ammin (چهارشنبه 07 مهر 00), gholam1234 (چهارشنبه 07 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 6,419 در 1,797 پست
هم باورهای دینی هم باورهای فرهنگی میگه انسانها با ارزشند حتی اگه به نظر آدمهای خوبی نباشند به حکم انسان بودن با ارزشند.
کسی که این نگاه رو داره در حقیقت به خودش احترام میذاره.
فکر میکنم همچنان همون جمله قدیمی باز هم کارساز ترین مفهوم برای اصلاح جامعه ست، اگه میخوای جامعه رو اصلاح کنی خودت رو اصلاح کن. من خیلی به این فکر کردم . بسیاری از اوقات اگه دیگران رو نصیحت کنیم متوجه منظور نمیشن یا فکر میکنن یه کار سختی ازشون انتظار داریم. ولی وقتی خودمون اصلاح میکنیم، اونها مثال عینی و واضح چیزی که ازشون میخواهیم رو میبینن و اگه قرار باشه تغییری کنند اون موقع تغییر میکنند. یه فایده دیگه ش اینه اون انرژی که صرف تغییر دیگران میکنیم و در نهایت به کنترل گری منجر میشه صرف تغییر خودمون میشه. البته گفتن نظر و عقیده هم خیلی خوبه و درجای خودش موثره.
همه آدمها زیبایی رو دوس دارن، زیبا دیدن هنرمندی و فکر میخواد اما گاهی باید زیبایی رو خلق کرد. مثلا من وقتی از خونه اومدم بیرون اگه دیدم چندتا آشغال توی خیابون یا کنار سطل هست میتونم کلی فکر کنم ناراحت بشم و فلسفه ببافم که چرا این شهر اینجوریه ولی اگه خودم آشغال رو بردارم بندازم تو سطل آشغال زیبایی رو خلق کردم وقت کمتری هم ازم تلف میشه.شاید نتونم همه شهر رو زیبا کنم ولی به سهم خودم و اندازه خودم میتونم توی زیبا شدن دنیا موثر باشم.
ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 07 مهر 00 در ساعت 14:53
zolal (دوشنبه 12 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
با سلام
از همه دوستان که با پیامهاشون باعث تسلی خاطر من شدند سپاسگزارم. همینطور از طنین عزیز که برای شادی روح پدرم سوره ملک رو خونده
در رابطه با پدرم خیلی چیزها توی ذهنم آزارم میده. پدرم از سن خیلی کم حدود 15 سالگی پدرش رو از دست میده. پدربزرگم تعداد زیادی بچه داشته و اجاره نشین هم بوده. پدرم بار سنگین پدر رو به دوش می کشه. برای مادرش خونه می خره و خواهر برادرها رو سر و سامون میده بعدشم که خانواده خودمون و باز سنگین من و خواهرم و برادرهام
پدرم تازه زندگیش شروع شده بود
تازه از رنج و سختی بار سنگین زندگی این و اون رها شده بود
پدرم به شدت اهل موسیقی اصیل بود و تازه فرصت کرده بود برای خودش به این بخش زندگیش برسه. به این بخش از اهدافش که از سن کم سرکوب شده بود
خیلی دلم می سوزه از اینکه پدرم زندگی سبک بال و راحتش زود تموم شد. خیلی زود و ناگهانی
پدرم یه گوشه برای خودش آروم زندگی می کرد و کاری به کسی نداشت
هیچ توقعی از هیچ کس نداشت و شاید همین باعث شد ما هیچ کاری براش نکنیم. هیچ کاری
گاهی مادرم دو هفته میومد شهر ما می موند و پدرم چون نشستن توی ماشین خیلی حالش رو بد می کرد همراهش نمی اومد ولی هیچ موقع هم ایراد نمی گرفت که نرو که من تنها می مونم. حتی نمی رفت تو اون مدت خونه کسی مثلا خواهرم یا برادرم بمونه که دردسری هم برای کسی درست نکنه. کلا تو دست و پای کسی نمی پیچید و همه رو آزاد می گذاشت. خیلی مظلوم بود. ای کاش انقدر مظلوم و بی توقع نبود تا بقیه هم احساس مسئولیت بیشتری می کردن و یه کاری براش می کردن. حتی توی مریضیش برادرم می گفت بهش گفتم میام ببرمت دکتر. گفته می تونی؟ وقت داری؟ اگه وقت نداری مزاحمت نشم.
پدرم خیلی سالم بود و هیچ مشکلی نداشت
من هنوز در مرحله انکار هستم
هنوز هم به پذیرش نرسیدم
ammin (جمعه 09 مهر 00), gholam1234 (پنجشنبه 08 مهر 00), Mvaz (پنجشنبه 08 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), مدیرهمدردی (جمعه 09 مهر 00), zolal (دوشنبه 12 مهر 00), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 08 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 2,299 در 744 پست
سلام فکور جان با حرفات گریه کردم...
این چیزها داغی که همیشه به دل عزیزان می مونه و زندگی برای عده ای همیشه همین بوده ...ناکام از راحتی دنیا ...
بهتره امیدوار باشیم که تو دنیایی دیگه سهم بهتری خواهیم داشت.
تشکرشده 2,219 در 904 پست
خانم فکور. تسلیت مجدد میگم. واقعا غم سنگینی هست. اینو منم درک میکنم، چون داغ عزیزترین فرد زندگیم رو دیدم.
مادر منم خیلی مظلوم بود. هر چی بهش میگفتم مادر فلان چیز رو برات بخرم، جواب ثابتش این بود " نه دستت درد نکنه". آخه پسر عاقل نباید یه اصراری بکنی؟ اصلا نباید سوال میکردی، باید براش میخریدی مدام... ولی خب چکار میشه کرد که دیگه جسمش رفته از پیشمون.
خانم فکور، احساسات من نوسانی هست. بعضی وقتا از خودم بدم میاد. بعضی وقتا یاد خاطرات خوبم میفتم و ....
به قول خانم الهه زیبایی ها ایشالا رفتگان ما اون دنیا جاش خوب باشه. شاید واقعا اینجا جای خوبی نبوده براشون.
فکور (پنجشنبه 08 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), zolal (دوشنبه 12 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
متاسفانه هم اینجا زیاد جای خوبی نبوده براشون و هم در مورد خودم میگم من زیاد فرزند شش دنگی نبودم براشون
همیشه غرق کار و درسم بودم
من اطرافیانم رو زیاد ندیدم . توجهم اغلب به کار و تحقیق و پروژه هام بود
مادرم یه دوره بیماری صعب العلاج داشت و به خاطر اون شاید تا حد زیادی بهش رسیدگی کردم ولی پدرم نه
پدرم سالم بود و خیلی هم مراقب سلامتیش بود. غذای سالم می خورد پرخوری نمی کرد پیاده روی می رفت
هر سال ازش می خواستم بره چکاپ
از هر نظر سالم بود
قلب ، فاکتورهای خونی و ...
حتی گاهی آزمایشات پدرم رو به مادرم نشون می دادم می گفتم مامان یاد بگیر با اینکه بابا سنش بیشتره ولی خیلی آزمایشاتش نرمال تره
چربی خون، قند، از هر نظر که حساب می کردم سالم بود
نمیگم از دستم راضی نبود
همه میگن همش از تو حرف می زده، بهت افتخار می کرده ولی من کار عملی خاصی براش نکردم
نه گردش و تفریح اختصاصی باهاش رفتم نه کمک مالی خاصی که به کارت خودش بریزم
اگر کمک مالی هم داشتم، به حساب مادرم می ریختم و مادرم مدیریت می کرد اصلا نمی دونم پدرم می فهمید یا نه
کارت حقوق بازنشستگی پدرم هم دست مادرم بود و مدیریت مالی با مادرم بود
مادرم این دفعه که بعد پدرم رفته بودم می گفت بابات می گفت باید پول جمع کنم یا وام بگیرم و یه گوشی جدید بخرم این گوشی خراب شده
من نمی دونستم چنین نیازی داره از بس بی توجهم
مادرم می گفت می خواستم بهتون بگم برای تولدش بخرید
ولی عمر پدرم به تولد امسالش نرسید
gholam1234 (پنجشنبه 08 مهر 00), میشل (جمعه 09 مهر 00), مدیرهمدردی (جمعه 09 مهر 00), zolal (دوشنبه 12 مهر 00), باغبان (دوشنبه 12 مهر 00), طنین باران (یکشنبه 11 مهر 00)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)