سلام
من یه رذیله اخلاقی دارم که قبلا زیاد بهش آگاه نبودم. می دونستم اما فکر نمی کردم در این حد باشه.
شاید هم قبلا به اندازه الان شهامت مواجه شدن باهاش رو نداشتم.
فکر می کنم تلخ ترین صفت آدمیزاده. حسادت. چون ریشه در حقارت داره.
من در زمینه هائی که برام مهم هستند اما درشون ضعیفم، دوست ندارم به اونهائیکه در اون زمینه قوی هستند، نزدیک باشم. از خودم دورشون می کنم.
این مسئله در شرایط فعلی، بیشتر از قبل منو دچار تضاد منافع کرده. هم انرژیم هدر می ره، هم کارام به بهترین نحو پیش نمی ره.
باید برای پروژه ای که روش کار می کنم و منافع مالی زیادی برای من و هم تیمی هام داره، یک تیم در تخصص خودم تشکیل بدم.
آدم های فعلی رو دوست دارم. هرچند قبلا به اینها هم حس منفی ای داشتم، چون باهاشون رقابت می کردم.
اما بعد شرایطی پیش اومد که در نقش های مستقلی با هم همکار شدیم. طوریکه زمینه کاری اونها متفاوت از زمینه کاری من هست. و فقط خودم در فیلد تخصصی خودم کار می کنم.
ولی کارمون داره گسترش پیدا می کنه و دیگه نمی تونم تنهایی همه کارها رو انجام بدم، باید یک تیم کار الان من رو انجام بدن.
از یک طرف به آدم های قوی تر از خودم نیاز دارم که کارها در سطحی که می خوام (و از نظر تخصصی خودم در اون سطح نیستم) انجام بشه. از طرف دیگه دلم می خواد قوی ترین آدم تیمم باشم!!!
از یه طرف آگهی استخدام می زنم و دنبال نیروهای قوی هستم، از طرف دیگه از اینکه اون کسی که دنبالشم پیدا نشده، قلبا خوشحالم!!
آدم های با این تخصص زیاد نیستن. و یک راه حل اینه که حداقل چند نفر در سطح خودم بسازم. و یه نفر سطح بالاتر رو بعنوان مشاور بگیریم.
بنابراین چند نفر رو گرفتم و باهاشون کار کردم. اما در نهایت اونیکه تیزهوش تر از بقیه بود و چند ماه دیگه قوی تر از خودم می شد رو رد کردم!! (خاک بر سرم) و اونیکه حرف گوش کن تر بود و من رو بیشتر دوست داشت نگهداشتم.
تا الان که اینا رو نوشتم، خودم درست متوجه نبودم که چه غلطی کردم!! الان که نوشتم، کلی به حماقتم خندیدم ...
اگه بخوام یه مسیر رشد خوب برای خودم طراحی کنم، تا یکی دو سال آینده باید فقط روی کار خودم و آموزش تمرکز کنم. یک عضو ساده باشم.
این به نفعمه، و اگه حسادتم اجازه بده، آرامش بیشتری رو برام به همراه داره. اما در اون صورت هیچ برتری ای نسبت به بقیه ندارم! می ترسم که از نظر حرفه ای به اندازه بقیه قوی نباشم، دلم می خواد با بعهده گرفتن مسئولیت های مدیریتی برای خودم برتری بسازم!! (خاک بر سرم)
شاید در این لحظه نتونم حسادتم رو نابود کنم، اما می تونم در جهتش حرکت نکنم. می تونم اعلام کنم که من تا یکسال هیچ مسئولیت مدیریتی نمی پذیرم. می تونم نخوام همه پروژه ها رو خودم انجام بدم و زمان قابل قبولی رو برای آموزش بذارم.
آره، می تونم در جهت حسادتم حرکت نکنم و راه خودم رو برم. اما همچنان همراهمه. وقتی قوی تر بودن دیگران رو به معنای بهتر بودنشون می گیرم. وقتی خودم رو سرزنش می کنم که خوب نیستم.
خوب نیستم....
یه مدت عزت نفسم بالا بود. حسِ خوب بودن خیلی از رذایل اخلاقی رو نابود می کنه. ولی الان که به چند ماه قبلم نگاه می کنم، می بینم که در تمام ثانیه ها داشتم خودم رو می سنجیدم. گاهی قبول شدم، گاهی رد شدم، اما هیچوقت آروم نشدم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)