به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 02 [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1399-12-12
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,540
    سطح
    30
    Points: 2,540, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا باز هم به روزهای قبل برمیگردیم؟؟؟؟

    سلام دوستان من
    ستاره هستم تاپیک قبلم رو بخونین
    من الان 5 ماهه که برگشتم با پادرمیونی مشاور و اینکه خودم خواستم که ی فرصت دوباره به زندگی مون بدم
    توی این مدت که سپری کردیم هیچکدوم با خانوده های طرف مقابل در ارتباط نبودیم البته ایشون چندین بار خانوده منو اتفاقی دیدن و سلام کردن ولی من اصلا خانواده شو ندیدن و کلا نزدیک نمیشن.
    رفتار و اخلاق ایشون کمی بهتر شده ولی متاسفانه یکی دوبار که بحث کردیم به من حمله کرد و هل داد و فحش
    همش هم میگه ما همون ادمای قبلیم و تو همون ادمی بودی که هستی البته با لحن خیلی بد
    من اگه بهش بگم این لیوان رو اب خوردی چرا روی میز رها کردی حداقل میشستی خون ب پا می کنه
    و تمااااام کارایی که واسم کرده ریز و درشت جلو چشمم میاره
    و از طرفی توی این مدت به شدت در پی اینه که نصفی از مخارج خونه رو من بدم در حالی که وسعش میرسه کاملا من حتی کمک مالی هم می کنم ولی باز متوقع تر میشه!!!
    شخصیت خود شیفته و انتقاد ناپذیرش ازار دهنده ست
    پرخاشگری و حمله کردن سر موضوعات بی ارزش بدتر
    ایا واقعا من می تونم کنترل کنم و مدیریت کنم این زندگی رو؟

    - - - Updated - - -

    هرکار می کنه با اینکه من تشکر هم می کنم ولی یه بحث کوچیک میشه عنوان می کنه همش
    توی کار خونه اصلا کمک نمی کنه
    در حالیکه قبلا کمک می کرد
    و با این توقع داره من 50 50 خرج زندگی رو بدم.

    - - - Updated - - -

    وقتی می خوام انتقادی کنم باید با هزار بسم الله و خیلی ارم بگم که بهش برنخوره
    ایا ادم همیشه توی یک وضعیته؟
    من چجوری باید یه بحث رو مدیریت کنم تا بالا نگیره
    و اینکه همون اول هنوز از دهنم حرفی درنیومده میگه ساکت باش دهنو ببند!!! و خودش شروع میکنه 2 ساعت میگه فقط
    مثلا به خطار یم لیوان ناقابل
    من سکوت میکنم دفغع بعدی میگه حق با من بو که تو سکوت کردی!!! جلوش بایستم هم دعواااااااا

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    لطفا به چند تا سؤال پاسخ بدین؛

    ۱. در مشاوره ای که گذشته داشتین تقریبا اکثریت بشما گفتن روی خودتون کار کنین، میتونین بگین چه پیشرفت هایی داشتین؟ چه تلاشی برای جذب همسرتون به زندگی مشترک کردین؟

    ۲. اون دو موردی که به خشونت کشیده شد و ... میتونین توضیح بدین چه اتفاقی افتاد؟

    ۳. اگر در حال حاضر شاغلین، درآمد شما و همسرتون چطور هست؟ این درآمدها چطور خرج میشه؟ ( یه توضیح کامل بدین لطفا )

    ........................

    شیوه ی انتقاد اگر صحیح نباشه ، نتها پذیرنده ای نداره بلکه مخرب هم هست.وقتی بگین این آب رو که خوردی، نمیشد لیوانش رو بشوری؟!

    اینطور شما شخصیت اون طرف رو هدف قرار میدین، مثل یک بچه ی خردسال باهاش رفتار کردین، نه یک آدم بزرگسال، نه یک مرد، نه یک شوهر.

    شما وقتی به این شکل رفتار میکنین، منتظر بازخورد مناسبی نباشین. اما میشه جمله ی صحیح تر هم بگین ← ( حس خوبی بهم دست میده وقتی بهم کمک میکنی ، چی بهتر از این میتونه باشه ؟ )

  3. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ammin (سه شنبه 12 مرداد 00)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 02 [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1399-12-12
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,540
    سطح
    30
    Points: 2,540, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    پاسخ سحر بهاری



    ۱. در مشاوره ای که گذشته داشتین تقریبا اکثریت بشما گفتن روی خودتون کار کنین، میتونین بگین چه پیشرفت هایی داشتین؟ چه تلاشی برای جذب همسرتون به زندگی مشترک کردین؟


    سلام سحر بهاری عزیز
    ممنون که پاسخ دادین
    من سعی کردم روی اعتماد به نفس و عزت نفسم کار کنم و خواسته هایی که دارم با التماس نگم بهش و کمتر وابسته باشم به او و چشمم به در باشه که بیاد خونه. و اینکه همیشه وقتی یه چیز میشد قهر می کرد و من به شدت دنبالش میرفتم و منت کشی می کردم که به ضرر من می شد چون به خاطر کاری که نکردم خرد میشدم و مقصر میشدم. الان سعی می کنم ارووم باشم و فرصت بدم که هرکی مقصره جلو بیاد نه فقط من.
    رابطه جنسی رو سعی کردم بهتر کنم با لباس مناسب پوشیدن و پیش قدم شدن. البته چندماه اول خوب بود ولی الان بازم سرد شدم و تمایلی ندارم.
    سعی کردن به هیچ وجه از خانوداش حرف نزنم و اگر بحثی میشه بی احترامی نکنم که تا حدودی موفق شدم. هرچند بهتر شده ولی نه کاملا حل نشده.


    ۲. اون دو موردی که به خشونت کشیده شد و ... میتونین توضیح بدین چه اتفاقی افتاد؟


    هر دو مورد سر این بود که یه ظرفی برداشت استفاده کرد و بدون اینکه بشوره روی کابینت رها کرد درحالی که من همه ظرفا رو شسته بودم. وقتی اعتراض کردم گفت من این همه کار واست می کنم تو یه قاشق رو بر نمیداری؟و اینکه 2 ساعت تمام کارایی که کرده بود رو عنوان کرد حتی اشغال بردن و خرید خونه که فک کنم وظیفه مرد باشه دیگه منت گذاری نداره
    فرداش هم پشیمون شد گفت که خیلی تند رفتم.


    ۳. اگر در حال حاضر شاغلین، درآمد شما و همسرتون چطور هست؟ این درآمدها چطور خرج میشه؟ ( یه توضیح کامل بدین لطفا )
    هر دو شاغلیم و تقریبا درامدمون یکسانه و حدود 6 تا 8 درامد داریم. درامد او صرف خرید میشه و یک سوم پس انداز می کنه و وسط برج میگه پولم تموم شد و چشمش به منه. درامد من هم معمولا خرج خودم و ارایشگاه و خرید خودم و خرجای روزانه میشه بقیه ش هم پس انداز میشه البته هر ماه یه خرجی رو منم انجام میدم تو خونه مثلا یه بار خرج فروشگاه رو میدم یه بار خرج رستوران و...
    ........................

    شیوه ی انتقاد اگر صحیح نباشه ، نتها پذیرنده ای نداره بلکه مخرب هم هست.وقتی بگین این آب رو که خوردی، نمیشد لیوانش رو بشوری؟!

    اینطور شما شخصیت اون طرف رو هدف قرار میدین، مثل یک بچه ی خردسال باهاش رفتار کردین، نه یک آدم بزرگسال، نه یک مرد، نه یک شوهر.

    شما وقتی به این شکل رفتار میکنین، منتظر بازخورد مناسبی نباشین. اما میشه جمله ی صحیح تر هم بگین ← ( حس خوبی بهم دست میده وقتی بهم کمک میکنی ، چی بهتر از این میتونه باشه ؟ )
    [/quote]

  5. کاربر روبرو از پست مفید setare21 تشکرکرده است .

    سحر بهاری (چهارشنبه 13 مرداد 00)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    بله ممنونم از توضیحتون

    تاپیک قبلتون راهنمایی کردم چطور گفتگو کنین، چطور پیش برین + توصیه های دیگر دوستان . مشکل همیشه از اتفاقات خیلی بزرگ شروع نمیشه. گاهی تنش ها میتونن سر یه حرف ساده ، یه رفتار کوچک بروز پیدا کنن.

    شما تلاشی که میکنین خوبه، اما اگر سمت و سوی اینو بگیره که مثلا من قبلا چنین بودم و الان چنانم... یجورایی بیشتر میل به این داره که انگار آدم دنبال اینه اون چیزایی که نشده یا نداشته یا از دست داده، رو زنده کنه و در نقش یه آدم قوی ظاهر بشه و از جلد اون آدم گذشته در بیاد.

    اما اینطوری اصل مطلب رو فراموش میکنه که به سهم و اندازه خودش این ماموریت رو داشته که زندگیشو و رابطشو با همسرش بهبود ببخشه، در کنار اینکه یه شخصیت قوی و آگاه میسازه.

    الان شما مطلبی رو که بهش توجه نکردین اینه که فرضا این مشاجره ها بر سر این بوده که خوب مطلب رو نرسوندین. تذکر، پشت تذکر ، بیان غلط ، انتقاد مخرب...

    وقتی شما میگین فرضا لیوانتو بشور ، بشقابتو بردار... اونم سعی میکنه مقابله کنه و بگه پس من چی که فلان کار رو انجام میدم و تو ازش معافی؟ _ شخصیتش هدف قرار میگیره و احساس ناخوشایندی بهش دست میده وقتی مثل یک کودک باهاش برخورد میشه، چه بسا بچه های این دوره هم این حرفا رو نمیشنون!

    کارهای تو خونه مشارکتی باشه بهتره، قشنگ تره، همه به هم کمک میکنن. اینو از شکل وظیفه من ، وظیفه تو بیاریم تو قالب مشارکت و کمک. در عین اینکه نیاز هامون، درخواست هامون رو درست ابراز کنیم تا نتیجه بگیریم.

    .................................................. ..

    در مورد مسائل مالی بهتر هست برنامه ریزی داشته باشین، ریز خرج و برج رو بنویسین، باید ببینین پولاتون دقیقا صرف چه چیزایی میشه و چطور میتونین مدیریت بهتری در زمینه هزینه های زندگی داشته باشین.

    _ در کنار اینکه اگر جایی سرمایه ای ندارین، شما هم سرمایه گذاری کنین. اینطور نباشه هر ماه مبلغی دریافت کنین و دور و گرد خرج آرایشگاه و لباس و ... بچرخه. اینطوری بنظر میاد برای پول خرج کردن هدف والایی ندارین و ممکنه توقع پیش بیاد.


  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 02 [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1399-12-12
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,540
    سطح
    30
    Points: 2,540, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از نظرات شما و حتما سعی می کنم تا انتقاد درست رو جا بندازم توی خونه چون ایشون هم خیلی تند انتقاد می کنه و چنیدین بار میگه تا مطمین بشه که تکرار نمیشه!!!
    و اینکه درمورد قطع ارتباط با خانوداه ها لطفا راهنمایی کنید منو
    ما الان 6 ماهه که خونه خانواده هم نرفتیم و اینکه او چندبار وقتی منو رسونده خونه بابام اینا خیلی اتفاقی با پدر مادر من روبه رو شده و سلام کرده (برخلاف میل باطنی) ولی من کلا یکبار فقط پدرمادرشو دیدم فقط و سلام اینا کردیم همین. به هیچ عنوان تلاشی نمی کنن که حتی ذره ای به من نشون بدن که ما هم دوست داریم که عروسمون برگرده حتی چندبار فهمیدم که می خواستن سبزی و اینا بدن به شوهرم بیاره ولی او قبول نکرده و انگار که بین من و خانوداش ایستاده و به اصطلاح خودش خانوده ش خورد میشن اگه جلو بیان و مقصر اصلی همسر منه که اگر تمایلی از خانوده ش میبینه نه به من میگه که دلم گرم شه و جلوی اونا رو هم میگیره که بخوان قدمی بردارن و خودش هم قدمی بر نمی داره
    در حالیکه پدر من یک بار سر یه مهمونی به ایشون زنگ زد و گفت که شما هم بیاین ولی نیومد و به من میگه در رابطه با خانوده من تو باید اقدام کنی!!!! و من اصلا دلم چنین چیزی نمی خواد
    از طرفی عروسی برادرم نزدیکه و اینکه کدورت خیلی بهم استرس داده چون به هرحال توی رفت امد من محدودیت ایجاد کرده و خیلی ناراحتم. نمی دونم راه درست چیه؟ و این رو می دونم که هنوز نتونستم کوتاهی که در حق من کردن ببخشم و این حجم بی تقاوتی که در قبال اشک و زجر من نشون دادن برام قابل هضم نیست.


    پدر مادرم خیلی ناراحتن چون دوست دارن بچه ها شون جمع باشن و از طرفی راضی نمیشن که من عزت نفسم و زیر پا بزارم مثل قبل و من پا پیش بزارم. خلاصه گره خورده خیلی بد فقط از خدا کمک میخوام که کسی وساطت کنه و این موضوع حل بشه

  8. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    به نظرم اگه ما مسیر دیروز را بریم امروز به همان مسیر می رسیم .
    اگه هر دو خانواده بر این مسیر اصرار داشته باشن نتیجه اش میشه همین نتیجه امروز و این دغدغه ها ،،،
    با همسرتون سر این قضیه یه جلسه بذارید و صحبت کنید که ادامه این روند باعث ایجاد چه آسیب هایی میشود .... وقتی اون آسیب ها را شناسایی کردید پاسخ و راه حل بهتری براش پیدا می کنید .
    اینقدر فرصت ها هست که به خاطر خیلی چیزها ساده ما انسانها از خودمون دور می کنیم - من خودم دیدم دو خانواده سر یه سو تفاهم خیلی ساده 15 سال بهم سر نمی زدن :)
    یکی باید پیش قدم بشه و این پیش قدمی به نظرم چیزی از عزت نفس و غرور کم نمیکنه .
    تلاش خودتون را بکنید - ان شالله هر چه خیره .
    بزرگتر ها هم در این جور مسائل می تونند کمک خوبی کنن به عنوان شخص ثالث .
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 01 شهریور 00 در ساعت 21:38

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 02 [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1399-12-12
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,540
    سطح
    30
    Points: 2,540, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که پاشخ دادین
    مشکل اینجاست که همسر من و خانوادش فقط و فقط چشمشون به منه که پیش قدم بشم حدودا 6 ماهه که کوچکترین تماسی با من نگرفتن حتی یه نشونه ای یه حرکتی هیچی که من تمایل نشون بدم به ادامه این رابطه
    و همسر منم میگه که اونا بزرگترن اونا نباید بیان تو باید بری من حتی گفتم دعوتشون میکنم بیان خونه ما بازم قبول نکرد گفت نه اینجوری همه فک می کننن پدرمادر من پیش قدم شدن.
    واقعا نمی دونم باید چی کار کنم این حجم غرور و اینکه نگران کم شدن هستن از کجا میاد ؟؟؟؟
    تلاش یعنی چی؟ چجوری باید تلاش کنم؟ خیلی راحت قضاوت شدم و خیلی ناراحتم خیلی

  10. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب همینه - اونها چشمشون به شماست و شما چشمتون به اونها ...
    ناراحتی ها همین طوری جمع و انباشته و تبدیل به یک گره کور میشه .
    در پست قبل هم براتون نوشتم ، دو خانواده 15 سال رفت و آمد نمی کردن با هم - در حالی که چقدر می تونستن لحظات خوبی ایجاد کنن و سر یه مسائل ساده و سوتفاهم ها و مهارت های ارتباطی این نعمت ها را از خودشون دور کرده بودن - آثار مادی و معنوی خوبی هم نداره این اختلاف ها برای خانواده ها واین موارد خودش را در آینده نشون میده .

    بعضی موقع ها باید یه امتیازی بدیم تا یه امتیاز بزرگ تری بدست بیاریم .
    تفکر کنید ببینید رفتن شما ( امتیاز دادن ) باعث میشه امتیاز بزرگتری بدست بیارین ( اتحاد دو خانواده )
    اگه جواب آری بود برید و اگه نه که یعنی این روند باید ادامه داشته باشه .
    طرفین مقابل هم همین طور .
    اونها شاید این مطلب را بهش پی نبرن - شما که می دونین برین .
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 02 شهریور 00 در ساعت 12:11

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 02 [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1399-12-12
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,540
    سطح
    30
    Points: 2,540, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتحاد دو خانوده هیچوقت اتفاق نمی افته
    من باید چجوری رفتار کنم در صورتی که رفتم؟
    اگر برخورد بدی دیدم چی کار کنم؟
    اگر دوباره همون مشاجراتی که قبلا سر رفت و امد با خانوده ها ایجاد میشد شروع بشه چی
    و اینکه اصلاااا دلم نمی خواد فکر کنن به خاطر عروسی عروس یبرادرم تحت فشار قرار گرفتیم.

  12. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setare21 نمایش پست ها
    اتحاد دو خانوده هیچوقت اتفاق نمی افته
    من باید چجوری رفتار کنم در صورتی که رفتم؟
    اگر برخورد بدی دیدم چی کار کنم؟
    اگر دوباره همون مشاجراتی که قبلا سر رفت و امد با خانوده ها ایجاد میشد شروع بشه چی
    و اینکه اصلاااا دلم نمی خواد فکر کنن به خاطر عروسی عروس یبرادرم تحت فشار قرار گرفتیم.

    اتحاد یه مسئله ای هست که هر دو خانواده باید در مسیر باشن و این چیز یه طرفه نیست .
    با همسرتون به جلسه بذارین و بگید حاضرین برین .
    د رمورد این مسائلی که نوشتین با همسرتون صحبت کنین ،،،همسرتون هم بعدها می تونن صحبتی شخصی با خانواده داشته باشن و این سو تفاهم ها را غیرمستقیم رفع کنن .
    نقش همسرتون خیلی مهمه .
    از طرفی در ذهنتون تداعی نکنین قراره اتفاقی بیافته و باز مثلا به شما بدی بشه و این رفتار باعث تحریک رفتار متقابل شما و بدی به آنها بشه .
    توقع نداشته باشین الان این اتحاد بشه 100
    برین و هدف این باشه اتحاد بشه 30
    به مرور زمان هر دو خانواده می تونین با مهارت های ارتباطی این را افزایش بدین .
    اگه اتحاد امروز شد 30 - هفته ی بعد بنا بر هر دلیل 10 تا اومد عقب شد 20 ! نا امید نشین - ادامه بدین .
    تمام زندگی ها این موارد و سوتفاهم ها و این عقب و جلوها هست .
    زنگی مثل یه اره می مونه :) برای اره کشیدن چوب باید اره را بدیم جلو و عقب .
    گاهی سختی و گاهی خوشی .
    طرفین مقابل هم حتما اینجوری نیست که بد ما را بخوان - شاید فردی در شرایط بدی بوده و رفتارهایی بروز داده ( شما هم همین طور )
    اگه رفتار بدی هم با ما انجام میشه سعی بشه بگیم این رفتار باعث ناراحتی میشه تا طرف مقابل اشتباهش و استاندارد رفتاری شما را بدونه .
    این مسیر را برین به نیت انجام شدن .
    طرفین مقابل هم وقتی استاندارد رفتاری شما را بدونن - رفتار خوب شما را بدونن - تحت تاثیر قرار می گیرن .
    خانواده خیلی مهمه و در پست قبل هم براتون نوشتم آثار مادی و معنوی داره در آینده .
    همون خانواده که 15 سال از هم دور بودن به خاطر مرگ یکیشون ، با هم متحد شدن . الان هم اتحاد 100 ندارن ولی بهتر شده و دارن این نمره را بالا می برن .
    هزینه های کمتری بپردازیم بهتره .
    به هر حال این روش هم امتحان کنین .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 02 شهریور 00 در ساعت 13:00

  13. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    فرزانه 123 (پنجشنبه 04 شهریور 00)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.