سلام دوستان من
ستاره هستم تاپیک قبلم رو بخونین
من الان 5 ماهه که برگشتم با پادرمیونی مشاور و اینکه خودم خواستم که ی فرصت دوباره به زندگی مون بدم
توی این مدت که سپری کردیم هیچکدوم با خانوده های طرف مقابل در ارتباط نبودیم البته ایشون چندین بار خانوده منو اتفاقی دیدن و سلام کردن ولی من اصلا خانواده شو ندیدن و کلا نزدیک نمیشن.
رفتار و اخلاق ایشون کمی بهتر شده ولی متاسفانه یکی دوبار که بحث کردیم به من حمله کرد و هل داد و فحش
همش هم میگه ما همون ادمای قبلیم و تو همون ادمی بودی که هستی البته با لحن خیلی بد
من اگه بهش بگم این لیوان رو اب خوردی چرا روی میز رها کردی حداقل میشستی خون ب پا می کنه
و تمااااام کارایی که واسم کرده ریز و درشت جلو چشمم میاره
و از طرفی توی این مدت به شدت در پی اینه که نصفی از مخارج خونه رو من بدم در حالی که وسعش میرسه کاملا من حتی کمک مالی هم می کنم ولی باز متوقع تر میشه!!!
شخصیت خود شیفته و انتقاد ناپذیرش ازار دهنده ست
پرخاشگری و حمله کردن سر موضوعات بی ارزش بدتر
ایا واقعا من می تونم کنترل کنم و مدیریت کنم این زندگی رو؟
- - - Updated - - -
هرکار می کنه با اینکه من تشکر هم می کنم ولی یه بحث کوچیک میشه عنوان می کنه همش
توی کار خونه اصلا کمک نمی کنه
در حالیکه قبلا کمک می کرد
و با این توقع داره من 50 50 خرج زندگی رو بدم.
- - - Updated - - -
وقتی می خوام انتقادی کنم باید با هزار بسم الله و خیلی ارم بگم که بهش برنخوره
ایا ادم همیشه توی یک وضعیته؟
من چجوری باید یه بحث رو مدیریت کنم تا بالا نگیره
و اینکه همون اول هنوز از دهنم حرفی درنیومده میگه ساکت باش دهنو ببند!!! و خودش شروع میکنه 2 ساعت میگه فقط
مثلا به خطار یم لیوان ناقابل
من سکوت میکنم دفغع بعدی میگه حق با من بو که تو سکوت کردی!!! جلوش بایستم هم دعواااااااا
علاقه مندی ها (Bookmarks)