حال و احوال یاران همدردی (12)

[طنین باران]

سلام خانم شمیم الزهرا ذکر لا اله الا الله رو زیاد بگید شده روزی هزار مرتبه بگید
ذکر یا الله و یا علی هم همینطور
دعا خیلی خوبه و اثر مثبت داره هم رو خودتون هم رو جنین تون

[فرشته اردیبهشت]

سلام شمیم الزهرای عزیزم
خوبه که حالت رو برامون نوشتی

شمیم الزهرا نمیدونم در مورد همسرت چی بگم فقط در مورد خودت میتونم بگم که تو خیلی مقدسی تو تو زیباترین حالت ممکنت قرار داری یه انسان درون خودت پرورش میدی تو نزدیک ترین جا پیش حق ایستادی و بیشترین محبت رو ازش میگیری ...
واقعا در کلام نمیگنجه که یه خانم باردار چقدر مقدسه
عزیز دلم دوست داشتم پیشت بودم و بغلت میکردم و بهت میگفتم گریه نکن شمیم به جای همه بی احترامی ها به خودت احترام کن به جای همه دوست نداشتن ها خودت خودت رو دوست بدار نوازش کن قدر لحظه هاتو بدون سعی کن به این فکر کنی که چقدر برا خودت و خدا و اون کوچولو دوست داشتنی هستی ...
شمیم نزار هیچی حالت رو بد کنه اما نه با مقابله با توجهی که به حال خودت داری این کارو بکن خودت کافی هستی...
و یه چیزی اینکه هیچ وقت نخواه بی احترامی کسی برات عادی بشه حداقل این راهش نیست ...
تو توانشو داشتی که با علم به همه اخلاقای همسرت بازم‌ مادربشی یعنی انتخاب کردی تونستن رو قوی بودن رو ...
پس به اندازه قدرت انتخابت حال خودت رو خوب کن بزار رابطه ای که با خودت تو این دوره داشتی شیرین ترین دوران باشه
نصفه شب بیدار شو و با عاشقت زمزمه کن نزار اشکات رو بالشت بریزه اونها رو ببر پیش صاحبش که نازت رو میکشه همه چی رنگ میبازه و تو عاشق تر میشی...

[آی تک]

سلام.
من داغونه داغونم.اصلا باورم نمیشد یه روزی بیام اینجا در مورد خودم اینارو بگم.
من تصمیم به جدایی از همسرم گرفتم.
تو مدتی که باهاش ازدواج کرده بودم بارها بهش فرصت دادم خودش رو اصلاح کنه اما هر بار زد زیر قول های مردونه اش!!!!
کتک،فحاشی،توهین و تحقیر و خیانت،ارمغان زندگی مشترک برای من بود.
وقتی متوجه خیانتهاش شدم با هر جمله ای که برای معشوقه متاهلش نوشته بود قلبم از ضربان ایستاد.اون شب بدترین شب زندگی من بود.با دروغ و قسم های الکی مثلا باور کردم.بعدش بازم تکرار و تکرار.نه فقط با یه نفر.با چند نفر.
هر بار قسم های دروغ میخورد عقل و منطقم با شواهد و قرائنی که دیده و شنیده بودم بهم میگفت خیانت میکنه اما قلبم نمیخواست باور کنه.نمیخواستم باور کنم از قبل از ازدواج با من تا همین چند روز پیش دنبال این کثافت کاریا بوده.
تحقیرهای وحشتناک،توهین به خودم و خونوادم و...
این مدت فقط حفظ ظاهر میکردم اما دیگه بریدم.
دیروز رفتم پیش یه وکیل خانم.وقتی کل اتفاقات رو برای وکیل گفتم وقتی به قسمت تعریف ماجرای خیانتش رسیدم گریه ام گرفت.وکیلم گفت پرونده تو از ساده ترین پرونده هاس و اصلا ارزش یه لحظه پر شدن چشمای تو رو نداره.
تنها شانسی که آوردم اینه که بچه ای در کار نیس که این وسط بیچاره تر از خودم بشه.
این چند روز احساسات مختلفی رو تجربه میکنم.یه لحظه حس رهایی از اون تحقیرها و کتک ها،یه لحظه حس افسردگی از آینده مبهم،حس حسرت با دیدن زندگی خانمهای دور و برم که چرا برای من این طور شد و...با خودم میگم وقتی با اون معشوقه متاهل 45 ساله اش این کثافت کاریا رو میکرد یه لحظه به من فکر کرد؟هر چند بعدها فهمیدم تعداد معشوقه هاش زیاد بوده
هر وقت از خواب بیدار میشم یهو یادم میفته تو چه مسیری قرار گرفتم کلا دیگه آرزوی مرگ میکنم.
نمیدونم طاقت این همه فشار روحی و روانی رو خواهم داشت یا نه

[Mvaz]

سلام سرکار خانم ایتک
به خونه خوش اومدین، بچه های همدردی مثل همیشه کنارتون تمام قد ایستادن،

به نظرم هیچی تو این دنیا ارزش اینو ندارن که یک انسان از ارزش های درونی خودش عقب بایسته،
زندگی متاهلی چه تو بهترین شرایطش و چه تو بدترین شرایطش هم به همین صورته. اصل مهم ارزش درونی یک انسان، اینجا شما آیید. باید بهش بها بدین.

یه تاپیک باز کنید، در مورد مشکلتون که خیلی ناراحت کننده بود صحبت کنید،

[طنین باران]

سلام خانم آی تک برای شرایط پیش اومده متأسفم . عزیزم ازتون میخوام در کنار تاپیک زدن و مشاوره گرفتن از اقای مدیر ، حتما حضوری به روانشناس و مشاور مراجعه کنید و صحبت کنید (برای بهتر شدن حال خودتان)
من برای شما دعا می کنم خداوند به شما صبر و تحمل عنایت کند و به زودی به آرامش برسید

[paiize]

سلام دوستان خیلی دلتنگ تون بودم.
شمیم جان پستت منو مجاب کرد که واست بنویسم.
عزیزم اینکه الان چه مسئولیتی گردنته وچقدر حالِ تو روی جنینت تاثیر داره واست تکراریه چون تجربه اشو داری وزیاد شنیدی...
اما بازهم باید این تکراری ها رو توی ذهنت مرور کنی
میدونم خیلی ناراحتی میدونم زندگیت اونجوری نیست که دوست داری میدونم چقدر حساس شدی توی این دوران اما خدا رو یادت نره که الان بیشتر از همیشه مواظبته ودوستت داره،اگه ناراحت نبودی احتمالا بهت میگفتم که منم چه حال بدی دارم وبیشتر واست مینوشتم اما فعلا وقت مرثیه سرایی من نیست!
دوست عزیزم به خاطر اون جنین پاک ومعصوم هم که شده روحیه خودت رو حفظ کن وبیشتر به خدا پناه ببر

[Niagara]

سلام آی تک ما بچه های همدردی تا آخر در کنارت هستیم . برای همه ماها تو زندگی امکان داره اتفاق هایی بیافته که فکرشم نکنیم . همه راه ها را با هم بررسی می کنیم . همین که الان نوشتی خوبه از احساساتت و فشار روحیت کم می کنه . اگه شرایطتش را داری و صلاح می دونی بیا تاپیک بزن دختر .
احتمالا شرایط سختی داری . خیلی ناراحت شدیم . دعا می کنیم این مشکل به بهترین شکل براتون حل شه . آمین .

[آی تک]

دوستان عزیزم ممنون از همدردی و نظراتی که لطف کردین ارایه دادین.
عذرخواهی میکنم که تک تک اسم نمیبرم چون واقعا حال و حوصله نوشتن ندارم.به همین خاطر اصلا نتونستم تاپیکی ایجاد کنم.همین که چند تا دوست وجود دارن که با وجود مجازی بودن درکت میکنن آرومم میکنه.
من شدیدا حس انتقام دارم.تا چند روز پیش فقط میخواستم هر چه سریعتر این موجود کثیف رو از زندگیم پرت کنم بیرون و بهش گفتم در قبال بخشش مهریه بیا طلاقم بده اما بعدش فکر کردم که من همه چیزمو باختم از همه مهم تر آسیب هایی که به روح و روانم وارد شده با هیچی قابل جبران نیس.

به همین دلیل به وکیلم گفتم من تمام مهریه ام رو میخوام حتی اگه بگه طلاقش نمیدم اوکی قبول طلاق نده اما مهریه رو بده.تمام اموالش،خونه،ماشین،حسابهای بانکی و...رو توقیف کردم.اما خواسته مهم تر این بود که حتما قضیه خیانتها باید پیگیری بشه که با شواهد و قرائن و مدارکی که برای وکیل توضیح دادم به احتمال 99 درصد خیانت جنسی بوده و تا این موجود کثیف و اون زنهای کثیف تر از خودش رو رسوا نکنم آروم نمیگیرم تا شوهر بدبخت اون زنه هم متوجه خیانت زنش بشه.

چیزی که برام درد این خیانت رو بیشتر میکنه اینه که یه وقتی یکی خیانت میکنه میگن همسرش لابد براش تو یه زمینه ای کم گذاشته اما این نامرد از قبل از ازدواج با من با این زنه ارتباط داشته تا چند روز پیش.
خیانت دردناکترین حسی هستش که یه نفر میتونه تجربه بکنه.یه درد عجیب که خیانت کننده ککش هم نمیگزه اما کسی که در حقش خیانت شده زجرکش میشه.

امروز به مادرم گفتم میشه یکی دو ساعت من تو خونه تنها باشم.وقتی تنها شدم به حدی داد زدم،زار زدم تا بلکه یکم آروم شم.
عذرخواهی میکنم دوستان اما وقتی یادم میفته با چند تا هرزه تر از خودش رابطه داشته و بدن نجسش به بدن من خورده از خودم چندشم میشه.

روحیه مو کاملا باختم.از کل کارای روزمره ام عقب موندم.این چند روز درگیر پیدا کردن وکیل و کارای مربوط به اون بودم و فرصت نکردم برم پیش مشاور.
دوستان عزیز مجددا عذرخواهی میکنم اگه از کلمات نامناسب استفاده کردم.
فقط امیدوارم بتونم این بحران وحشتناک رو با آسیب کمتری پشت سر بذارم.
شاید به خاطر اوضاع بحرانیم دیگه نتونم پاسخ بدم به همدردی هاتون اما حتما سر میزنم به تالار

[Pooh]

سلام.

شمیم الزهرا، تو چقدر پاک و دوست داشتنی هستی. من همیشه به تو غبطه می خورم.

شمیم الزهرا جان، اصلا دنبال این نباش که برات بدرفتاری و توهین دیگران عادی بشه. چون وقتی برات عادی بشه به این منجر میشه که یه روزی میبینی از شمیم فاصله گرفته ای و اون رفتارها در خودت هم ایجاد شده.

میفهمم که دلت درک و احترام از همسرت میخواد و کاملا حق داری که از رفتارهای نادرست ناراحت بشی. ولی به جاش براش دعا کن و براش خیر بخواه. اینجوری یه لذت و شادی قلبی عمیقی حس خواهی کرد که عمرا با یه عالمه احترام شوهرت هم چنان شادی رو حس نمی کنی.

تو خیلی پاکی و مهربانی و بزرگواری. حالشو ببر. واقعا کیف خودتو کن.

[Niagara]

ممنون آی تک که نوشتی - ولی راست میگی اکه بخوای تاپیک بزنی و این اتفاقات را برای ماها شرح دهی اذیت میشی و برات تداعی میشه . کار خوبی هم انجام دادی با وکیل مشورت کردی .
گزینه طلاق هم یه گزینه بسیار قدرتمند هست خب . ولی قبل هر تصمیمی پیش مشاور خانواده برو شخصا و یه بار هم با همسرتون برین ، .بعد تصمیم نهایی را بگیر . الان تو این احساسات به هیچ عنوان تصمیم نگیر و با مشاور برین جلو .