به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کارهایی که انجام دادم و زندگیم داره خوب میشه

    سلام خدمت مدیر محترم همدردی و کاربران عزیز

    من با مشکلاتی که داشتم خیلی از راهنمایتون بهره بردم نظر خیلی از کاربران و مشاوران و روانشناس های حضوری که رفتم این بود که همسرم یه فرد بیماره و باید ازش جدا بشم ولی از اونجایی که من در این مورد خیلی روحیه ضعیفی دارم ( البته دارم روی اونم کار میکنم که قوی بشم) نتونستم جدا بشم

    ولی با چند تا قوانینی که خودم نتیجه گیری کردم الان زندگی نسبتا خوب و نرمالی کنار همسرم دارم

    دوست داشتم این تجربیات رو اینجا به اشتراک بزارم تا کساییکه مثل من روحیه ضعیفی دارن شاید به کارشون بیاد

    اول اینکه رمز آرامش من توی این چند ماه سکوت و بی تفاوتی هست شوهر من یه مرزی داره که اگه از اون رد بشم اون چهره هیولایی اش ظاهر میشه (یا همون خشم انفجاری) یه کارهایی انجام میده که به ذهن آدم هم نمیرسه بنابراین من سعی کردم باهاش وارد بحث نشم . نه اینکه تو سری خور باشم ها !! فقط یه بار نظرم رو گفتم دیگه هر چی شوهرم مخالفت و تحقیر و ... خواست بکنه فقط سکوت کردم و خودم رو مشغول کاری کردم و واقعا هم به یه چیز خوب توی ذهنم فکر کردم تا خودم رو از اون جو بیارم بیرون من به کلی ذره بین رو از روی شوهرم برداشتم و به حرکت هاش و کاراش زوم نکردم یه جایی خودم نوشته بود هرگز عشق را گدایی نکن چون کسی به گدا چیز با ارزشی نمیدهد . واقعا هم همی طور هست

    البته من سعی کردم روحیه خودم رو اونقدر قوی و شاد کنم تا در مقابل بعضی حرکات همسرم بتونم بی تفاوت باشم ( مثلا زندگی رو توی شوهرم خلاصه نکردم که هر موقع به کارهاش فکر کنم اعصابم داغون تر بشه زوم کردم به حداقل چیزهای مثبت زندگیم مثل دخترم که بزرگترین داشتمه . باهاش بازی کردم دوتایی مادر و دختر بیرون میریم شعرهاش رو باهم حفظ می کنیم و کلی دل خوشی دیگه )

    و اما قوانینی که باهاش جواب گرفتم

    قانون 1 : وابستگی و سوال از همسر ممنوع ☝( من یاد گرفتم سوال هام رو از منابعی مثل اینترنت جواب بگیرم قبلا اینطوری نبودم یه خانم آویزونی بودم که اشکالات موبایلم یا حتی پیش پا افتاده ترین سوالها رو هم از شوهرم می کردم و اغلب در جواب تحقیر میشدم که مثلا تو هیچ چی بلد نیستی . این همه درس خوندی هیچ چی یاد نگرفتی و ...)

    من سعی کردم اطلاعات عمومیم رو بالا ببرم چون جهانمون دائما در حال پیشرفته پس نمیشه به اطلاعات و دانش گذشتمون تکیه کنیم و تا حدوی از اخبار روز اطلاع داشته باشم ولی زود زود نظر ندم که مثلا منم چیزهایی میدونم به وقتش ازشون استفاده کردم و ابراز بی اطلاعی نکردم

    قانون 2) مسئولیت خرید ممنوع ☝ ( شوهرم همیشه حساب پس می گرفت مثلا مثل بچه ها سه هزار بهم پول میداد می گفت برو سبزی بخر خیلی تحقیر میشدم تازه وقتی برمی گشتم بحثها شروع میشد که گرون خریدی . جنس آشغال خریدی و ... دیگه خرید نمیرم و کل اون بحث ها در این مورد تموم شده)

    قانون 3 ) اصرار برای خرید خوراک خونه ممنوع ☝ ( همیشه سر خرید خوراک خونه خیلی بهش می گفتم و در نهایت هر جوری شده بود یه چیزی سر هم می کردم تا بگذرونیم گاهی خونه مامانم که بودم مامانم برای شاممون غذا می کشید می آوردم ولی الان اگه خرید نکنه چیزی درست نمیکنم اصرار هم نمیکنم که بخر فقط نمیزارم به دخترم بد بگذره اینجوری شوهرم حس مسئولیتش بیشتر شده چون میبینه اگه خرید نکنه ناهار یا شامی هم در کار نیست)

    قانون 4) درست کردن دسر های پر زحمت ممنوع☝ همیشه کلی زحمت می کشیدم تا مثلا یه کیک خامه ای حرفه ای درست می کردم کلی هم از خودم هزینه می کردم در آخر همسرم می گفت تو بخاطر کانال آشپزی درست کردی که عکسش رو بزاری . یا مثلا می گفت روغن رو حیف کردی . تخم مرغ حیف شد و ... با این حال که غر میزد نصف بیشتر دسر یا کیک رو می خورد الان یا برای سر گرمی و علاقم یه کیک آسون می پزم تا جایی که خودمو خسته نکنم و از درست کردنش لذت ببرم یا وقتی با دخترم بیرونم براش کاپ کیک و ... میخرم . بحث ها و تحقیر های این چنینی هم تموم شده

    قانون 5) سعی میکنم خونه خیلی به تیپ و قیافم برسم و همیشه خوشبو باشم اینجوری هم روحیم هم اعتماد بنفسم بیشتر میشه هر روز فکر میکنم که شوهرم توی خونه یه مهمون هست پس اون قوانینی که در مقابل مهمون میکنم رو رعایت میکنم مثلا آراسته و مرتبم . غذاهام رو با قابلمه نمیارم سر میز . اگه امکانش باشه کمی دیزاینش میکنم و کلا زیاد باهاش خودمونی نمیشم تا مشکل ایجاد نشه

    قانون 6) آروم و آسسه شدم قهرمان بازی ممنوع☝ ( کارهای مردونه و سنگین بلند نمیکنم شوهرم هم اعتراضی کرد فقط یه بار میگم زورم نمیرسه بلندش کنم دیگه هر چه غر بزنه سکوت میکنم )

    قانون 7) آرایش ملایم روزانه در خانه ( اینجوری چشم شوهرم تا حدودی عادت کرده و وقتی یه جشنی میرم از زدن یه کرم پودر تعجب نمیکنه)

    قانون 8) اگه در مورد آرایش خیلی خیلی ملایمم بیرون گیر بده دیگه براش توضیح نمیدم فقط سکوت میکنم

    قانون 9) در مورد مسائل و مشکلات خانوادگی همسرم اصلا نظر نمیدم و با سکوت کلاس خودم رو بالا می برم ( اگه به زور نظرم رو خواست میگم خودتون صلاح رو بهتر میدونید . تجربه ثابت کرده اگه کوچکترین نظری بدم میگه تو حسودی و ... )


    قانون 10) قناعت الکی ممنوع☝ بود می خوریم نبود نه ولی شوهرم رو بد عادت نمیدم ( وضع مالی شوهرم خیلی خوبه ولی به خاطر حماقت های من برای هر چی می خرید تاریخ طولانی میزاشت فقط بعضی مواقع که سر قناعت حسابی گیر میده دعوا راه میندازه طوری وانمود میکنم که دارم قناعت میکنم برای خودش هم این کار رو واقعا میکنم ولی برای دخترم اصلا


    قانون 11) دفاع از دیگران ممنوع ☝ ( مثلا قبلا حتی از سبزی فروشی هم دفاع می کردم شوهرم می گفت سبزی هاش آشغاله من می گفتم نه اتفاقا خیلی تازه و خوبه و ... ) و یه بحث حسابی شروع میشد الان یا جواب نمیدم یا در عمل نشون میدم که بده یا خوبه مثلا سبزی خوب آشغال و دور ریز کمتری داره ...

    قانون 13) خاله من . عمه من.مامانم اینا ممنوع☝( قبلا بی منظور هر از گاهی مثلا می گفتم خاله من فلان کار رو میکنه خوبه اینم یه بحث و جنجال دیگه بود که کاملا ترک کردم طوریکه الان شوهرم ازم می پرسه مثلا خالت باغشون رو چند خریدن میگم اطلاع ندارم . خیلی راحت)

    قانون 14) نمیزارم عقده ای توی دلم بمونه ( من طی رعایت این قوانین سعی میکنم روحیم رو خیلی شاد نگه دارم تا افسرده و عقده ای نشم )

    قانون 15) زیاد توی دست و پا نمیشم ☝

    قانون 16) مکالمه اضافی باهاش اکیدا ممنوع☝( چون تجربه ثابت کرده شوهرم فقط دوست داره خودش حرف بزنه و در نهایت یه چیزی پیدا میکنه که دعوا راه بندازه)

    قانون 17) بی تفاوت بودن و ندادن نقطه ضعف بهش ( به هیچی خودم رو مشتاق نشون نمیدم مثلا نمیگم فلان ظرف رو توی خونه خیلی دوست دارم یعنی بلند بلند فکر نمی کنم چون توی دعوا شوهرم اولین چیزی که نابود خواهد کرد همون نقطه ضعف من خواهد بود)

    قانون 18) فقط اتفاقات خوش زندگیم رو به خانوادم و بقیه تعریف میکنم ( قبلا یه کار زشتی که می کردم لحظه به لحظه اتفاقات خیلی بد زندگیم رو به مادرم و خانوادم تعریف می کردم و دست و پاشون رو میلرزوندم جز خورد کردن اعصاب خانوادم و خودم چیزی نصیبم نمیشد اونا اصرار داشتن که از همچین آدمی طلاق بگیرم منم که از جدایی می ترسیدم الان هرگز این کار رو نمیکنم فقط اگه از چیزی ناراحت باشم روی کاغذ می نویسم و پارش میکنم بلافاصله به چند تا از خاطره خوبی که دارم فکر کنم مثل اولین روزی که مجردیم توی شرکت خوب استخدام شدم . یا حقوقام رو جمع کردم ماشین خریدم . به دنیا اومدن دخترم و ... اینجوری حالم عوض میشه آروم می گیرم)

    قانون 19) هر خانمی باید یه پس انداز مخفی (روز مبادا) حتما داشته باشه ( شاید بعضی ها با این نظر من مخالف باشن که بین زن و شوهر نباید چیزی مخفی باشه ولی برای خانم هایی مثل من مخصوصا اگه خانه دار هم باشن که آینده نامعلومی دارن این بهترین چیزه بارها شده من پس انداز خیلی کوچولو در حد پنجاه هزار کردم ولی مخفی نبود شوهرم با اون همه دارایش اون پنجاه تومن رو به عنوان قرض ازم گرفت و هیچ وقت بهم پس نداد . بنابراین پس انداز من باید مخفی باشه شوهرم فقط یارانه خودم رو بهم میده یعنی چهل و پنج هزار تمام . خانوادم به هنگام تولدم یا شب عیدی و ... کادو ظروف . وسایل برقی و ... می آوردن که متاسفانه دو سه ماه خونه ما دوام نمیاورد و شوهرم به هنگام عصبانیت پرتشون می کرد و می شکست من از خانوادم خواستم که دیگه نیارن اونا هم به شرطی قبول کردن که پول اون وسایل رو به عنوان کادو توی هر مراسم بهم بدن الان من کلی از این طریق پس انداز مخفی دارم که بهم اعتماد بنفس میده)

    قانون 20) وقت هایی که زیادی نظر میده جواب نمیدم و خیلی بی تفاوت کار خودم رو میکنم ( مثلا در زمینه آشپزی)

    قانون 21) هرگز خاطره براش تعریف نمی کنم مخصوصا از خانوادم ( چون تجربه برام ثابت کرد همیشه شوهرم سو برداشت میکنه)

    قانون 22) برای روحیم هر چیزی که خودم در لحظه دوست دارم انجام میدم ( کتاب . اینترنت . زبان انگلیسی . بازی با دخترم . فنگ شویی . خونه تکونی . آموزش رقصی . دایره دوستهای مفیدم رو زیاد کردم و ...) بدون در نظر گرفتن نظرش که الان چی فکر میکنه در کل ذربین رو ازش برداشتم انگار اصلا وجود نداره قهر نکردم ها . قیافه هم نگرفتم فقط برای دل خودم کاری رو انجام دادم چون اگه فقط یه ذره بهش نزدیک بشم و نظرش رو بپرسم دوباره اون بهانه ها . بی احترامی ها . بد دهنی ها . اظهار نظرها . بد بینی ها شروع میشه

    قانون 23 ) درخواست احتیاجات دخترم از پدرش توسط دخترم ( قبلا من خودم همش به شوهرم می گفتم بچه لباس نداره . بچه کفش نداره . میوه می خواد . شیر می خواد و ... همش از لج من نمی گرفت یا خیلی دیر می خرید یا می خواست با من بحث کنه زود از جانب دخترم اذیتم میکرد بهش چیزی نمیخرید تا من اذیت بشم ولی الان به دخترم یاد دادم هر چی دلش می خواد خودش مستقیم از پدرش بخواد و من دخالتی نخواهم کرد انصافا این روش خیلی جواب داده


    قانون 24) در عین اینکه نیش تا بنا گوشم باز نباشه و سبک بازی در نیارم ولی نیاز عاطفی همسرم رو به طور کامل برطرف میکنم


    قانون 25) برای سرو چایی عجله نمی کنم چایی رو بیشتر میزارم دم بکشه ( توی این مورد هم دعوا بیشتر داشتیم سعی کردم قلق چایی رو پیدا کنم . گاهی وقتها بعضی انتقاد ها تبدیل به فرصت میشه که آدم بتونه یه چیزی رو بهتر یاد بگیره البته انتقاد همسر من در این مورد بیشتر شبیه بهونه گیری بود ولی بازم سعی کردم بهونه دستش ندم)

    قانون 26) منت کشی ممنوع ☝ قبلا حتی مقصر هم نبودم معذرت می خواستم اینجوری اون فرصت رو از شوهرم می گرفتم که به اشتباه و کار بدش فکر کنه . الان فقط وقتی واقعا مقصرم معذرت خواهی میکنم

    قانون 27) به کوچک ترین کار خوب که انجام میدم برای خودم جایزه میخرم حتی شده یه فنجون قهوه یا کلیپس و ... مثلا روز مرد برای خودمم جایزه خواهم گرفت 😉 چون من مرد خودمم

    قانون 28) سعی میکنم بدون اینکه تابلو کنم از بعضی موقعیت ها در برم تا دوباره بحث و دعوا شروع نشه مثلا مواقعی که من و دخترم داریم باهم بازی می کنیم شوهرم همش نظر میده و بازی رو تبدیل به دعوا می کرد یه بار من و دخترم داشتیم باهم منج بازی می کردیم شوهرم گفت منم بازی می کنم از وقتی اومد فقط غر زد که شما تاس رو خوب نمی چرخونید . سطح میز صاف نیست . شما ها بازی بلد نیستید و اینا رو با صدای بلند و فحش می گفت در آخر هم عصبانی شد و کاغذ منج رو پاره کرد درسته بعدش به خاطر این حرکتش خجالت کشید ولی مزه بازی رو به کل تلخ کرد من الان یاد گرفتم که این مواقع یه بهونه ای بیارم و باهاش هم بازی نشم مثلا دفعه آخر گفتم الان پدر و دختر رو تنها میزارم تا باهم بازی کنن و من برم غذای خوشمزه براشون درست کنم

    قانون 29) سعی میکنم از اخبار روز دریه حدی خبرداشته باشم و اگه در مورد چیزی نمیدونم اصلا نظر ندم

    قانون 30) هیچ کدوم از سوالهای بی منطقش رو با جزئیات جواب نمیدم تا خودش متوجه بشه که داره زیادی سوال میپرسه و گیر میده فقط جواب های کوتاه تا مجبور بشه برای رسیدن به جوابش سوالات زیاد بپرسه بلکه خسته بشه از سوال و جواب


    قانون 31) وابستگی ممنوع ☝ حالم رو به رفتار ش وابسته نکردم که اگه حالش خوب بود و تحویلم گرفت احساس خوشبختی و خوشحالی کنم و حالش بد بود افسرده بشم بلکه واسه دل خودم کاری رو میکنم


    قانون 32) مقایسه حسادت و حسرت رو کلا از زندگیم پاک کردم : از یه نفر یاد گرفتم که اگه قرار باشه مقایسه بکنم خود دیروزم رو با خود امروزم مقایسه کنم ببینم نسبت به دیروزم چقدر پیشرفت کردم و کاستی هام رو پیدا کنم و تلاش کنم رفعشون کنم اگه بخوام مقایسه هم بکنم دیگه به پایین تر از خودم زوم میکنم . ظاهر زندگی ها با باطنشون کلی فرق میکنه


    قانون 32) دیگه احتیاجاتم رو از شوهرم می خوام هرچند که نخره : قبلا از ترس اینکه دوباره جواب (نه) بشنوم چیزی از همسرم نمی خواستم و اونم خودش رو یه همسر تمام عیار میدونست که کل رفاه رو برامون تامین کرده ولی الان به خودم قبولوندم که جواب( نه) خواهم شنید ولی مثلا میگم لباس ندارم . گوشیم کهنه هست . دندان پزشک لازمه برم و ... 80 درصد مواقع تامین نمیکنه ولی اون طرز فکرش هم از بین رفته یه جورایی مدیونه

    قانون 33) به خواهر شوهرم به چشم یه زن نگاه میکنم شاید ظاهرش نشون نده ولی اونم مشکلات یک زن رو حتما داره پس سعی کردم دیدگاهم رو بهش عوض کنم و مثل مادر خودم دوسش داشته باشم و اگه تیکه ای هم انداخت بی تفاوتم چون انسانهای شاد و خوشبخت هیچ وقت با کنایه و تیکه حرفشون رو نمیگن شاید گذشته تلخی داشته که نسبت به همه بد بین شده ( بعضی موقع ها باید قبول کنیم که نباید زیاد حساس باشیم من اگه یه لباس مشکی بپوشم مامانم با لحن بلندی میگه این چه وضعیه بازم که خودت رو شبیه عزیز مرده ها کردی و ... اصلا بهم بر نمی خوره تازه خندم هم میگیره میگم چشم مامان عوضش میکنم حالا اینو خواهر شوهرم با لحن خیلی آروم بگه که مثلا سیاه نپوش شوهرت جونه یا یوم اش خوب نیست رنگهای شاد بپوش دیگه خودت هم جوانی ( احساس می کردم داره تو مسائل شخصیم دخالت میکنه) این طرز فکر خیلی مسمومه

    قانون شماره34) خودم رو مشغول کاری می کنم : اینطوری فرصت پیدا نمیکنم که بابت کارهای همسرم حرص بخورم مثلا یه فهرستی از کارهای نیمه تمام رو لیست کردم ( مثل اقدام به تعویض کارت گواهینامم . کارت ملیم . یا مرتب کردن فایل های درهم توی کامپیوتر و خیلی چیزهای دیگه که نیمه تمام موندن )

    قانون شماره 35) من طی این چند سال به این نتیجه رسیدم که توی دعوا اونیکه با صدای آروم حرف میزنه و خونسرده حتی حرفش غیرمنطقی هم باشه برد با اونه . سکوت بهترین هدیه ی خداس ( البته خیلی کم گاهی اوقات تنوع توی رفتار هم لازمه ولی در کل اونی که آرامش داره بدنده هست)

    یاد گرفتم بعد از دعوا اگه اومد منت کشی خیلی کوتاه در چند جمله از کلمه "من" استفاده می کنم تا "تو" ، مثلا میگم من ناراحتم که اینو بهم گفتی... نمیگم تو ناراحتم کردی . یا مثلا نمیگم تو همیشه این کار رو میکنی ... میگم تو گاهی این کار بد رو میکنی و اینکه سعی میکنم الکی هم باشه یه نقطه مثبت ازش پیدا کنم اول مکالمه اون رو بگم و بعد ... مثلا تو قلبت خیلی مهربونه ولی گاهی من از فلان ... کارت ناراحت میشم دلم خیلی می خواد که ... . فعل منفی هم بکار نمیبرم که مثلا نمیکنی . نمی خری . مثلا میگم بهتر نیست ؟ یا صلاح میدونی ...؟ و ..اینجوری شوهرم مقاومت کمتری نشون میده .( البته خیلی کم این موقعیت ها پیش میاد که با هم منطقی صحبت کنیم)


    ودر آخر ارتباط با خدا توی آرامش و اعتماد به نفسم خیلی خوبه انگار یکی رو همیشه دارم که بهش تکیه کنم و ازش کمک بخوام چون هنوز راه نرفته زیاد دارم

  2. 9 کاربر از پست مفید بی کران تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 18 مهر 99), saeeded (جمعه 18 مهر 99), Samin28 (یکشنبه 09 آذر 99), فرزانه 123 (پنجشنبه 24 مهر 99), میشل (یکشنبه 20 مهر 99), آنه ماری (جمعه 16 آبان 99), الهه زیبایی ها (جمعه 18 مهر 99), خادم رضا (پنجشنبه 17 مهر 99), عطر بهار (جمعه 09 آبان 99)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا عالی بود
    آفرین بی کران عزیز که انقدر روحیه مستقل و خودساخته ای داری ،انشالله شادی و موفقیت و خوشبختی و سلامتی ات روزافزون باشه

  4. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    Samin28 (یکشنبه 09 آذر 99), میشل (یکشنبه 20 مهر 99), الهه زیبایی ها (جمعه 18 مهر 99)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    واقعا عالی بود
    آفرین بی کران عزیز که انقدر روحیه مستقل و خودساخته ای داری ،انشالله شادی و موفقیت و خوشبختی و سلامتی ات روزافزون باشه
    ممنون از شما Eram عزیز منم برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم

  6. کاربر روبرو از پست مفید بی کران تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 20 مهر 99)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    بی کران جان خیلی خوبه که بالاخره یه تغییری به خودت دادی. و خیلی خوشحالم که میگی یه مدته زندگیتون تو ارامشه اگرچه اون مدت چهار ماه باشه.
    امیدوارم این مسائلی را که نوشتی انقدر تکرار کنی که بشه عادت زندگیت و اگر جایی شکست خوردی عقب نشینی و برنامه را برای دراز مدت در نظر بگیری.

    البته به نظر من چون همسرت مشکل حاد روانی داره و دست به کارهای خطرناکی میزنه اونقدر قابل اعتماد نیست که خودت و دخترت باهاش زیر یک سقف باشید ولی این تصمیم خودته که با زندگیت چکار کنی.

    عزیزم سعی کن روی رفتار خودت وقتی همسرت به شدت عصبانی میشه هم کار کنی. توی اون لحظه عکس العمل تو و رفتار تو خیلی تعیین کنندست.

    اینو بتونی درست کنی نصف راه را رفتی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    زن ایرانی (یکشنبه 20 مهر 99)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنه ماری نمایش پست ها
    بی کران جان خیلی خوبه که بالاخره یه تغییری به خودت دادی. و خیلی خوشحالم که میگی یه مدته زندگیتون تو ارامشه اگرچه اون مدت چهار ماه باشه.
    امیدوارم این مسائلی را که نوشتی انقدر تکرار کنی که بشه عادت زندگیت و اگر جایی شکست خوردی عقب نشینی و برنامه را برای دراز مدت در نظر بگیری.

    البته به نظر من چون همسرت مشکل حاد روانی داره و دست به کارهای خطرناکی میزنه اونقدر قابل اعتماد نیست که خودت و دخترت باهاش زیر یک سقف باشید ولی این تصمیم خودته که با زندگیت چکار کنی.

    عزیزم سعی کن روی رفتار خودت وقتی همسرت به شدت عصبانی میشه هم کار کنی. توی اون لحظه عکس العمل تو و رفتار تو خیلی تعیین کنندست.

    اینو بتونی درست کنی نصف راه را رفتی.
    آنه ماری عزیز خیلی خیلی ممنونم که به فکرم هستی . به روی چشم حتما روی این رفتارم اون مواقع بیشتر دقت میکنم . من ضمن اینکه سعی میکنم روحیه خودم و دخترم رو شاد نگه دارم . تلاش می کنم را هایی پیدا کنم وابستگی هام رو از همسرم کم کنم . و خودم رو اونقدر قوی کنم که در وقتش بتونم راحت بهترین تصمیم رو بگیرم . ولی الان توی این شرایط نیست به گذشته خیلی آرامش دارم ممنونم که بهم توجه می کنید امیدوارم هر جا که هستید سالم و خوشبخت باشید

  10. 4 کاربر از پست مفید بی کران تشکرکرده اند .

    Samin28 (یکشنبه 09 آذر 99), فرشته مهربان (شنبه 03 آبان 99), میشل (یکشنبه 11 آبان 99), آنه ماری (جمعه 16 آبان 99)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلام بی کران عزیز
    خوشحالم که تونستین یه راههای پیدا کنین و عمل کنید بهش.
    فکر می کنم شاید بعضی از راهکارهات برای مشکلاتی که من دارم بد نباشه.

    قانون های 14 و 15 و 16 و 24 برام جالبتر بود. فقط چند سوال برام پیش اومد. خودت اذیت نمیشی؟ یعنی مثلا با شوهرت زیاد حرف نمیزنی برات مهم نیست؟ و اینکه شوهرت چه عکس العملی نسبت به تغییر تو داره؟ چیزی در این مورد بهت گفته؟ یا شکایتی نداشته؟ یا اینکه اونم راضیه و بهتر شده؟

    ممنون که تجربه ات رو به اشتراک گذاشتی.
    ویرایش توسط فرزانه 123 : پنجشنبه 24 مهر 99 در ساعت 12:50

  12. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 11 آبان 99)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه 123 نمایش پست ها
    سلام بی کران عزیز
    خوشحالم که تونستین یه راههای پیدا کنین و عمل کنید بهش.
    فکر می کنم شاید بعضی از راهکارهات برای مشکلاتی که من دارم بد نباشه.

    قانون های 14 و 15 و 16 و 24 برام جالبتر بود. فقط چند سوال برام پیش اومد. خودت اذیت نمیشی؟ یعنی مثلا با شوهرت زیاد حرف نمیزنی برات مهم نیست؟ و اینکه شوهرت چه عکس العملی نسبت به تغییر تو داره؟ چیزی در این مورد بهت گفته؟ یا شکایتی نداشته؟ یا اینکه اونم راضیه و بهتر شده؟

    ممنون که تجربه ات رو به اشتراک گذاشتی.
    سلام فرزانه عزیز امیدوارم هر جا که هستین حالتون خوب باشه

    فرزانه جان همسرم خیلی فرق کرده عصبانیتش دست خودش نیست ولی با این تغییر رفتار من خیلی داره خودش رو کنترل میکنه یه جورایی از برخورد خودش خجالت میکشه . مثلا با یه مشتری تلفنی که حرف میزنه باهاش بحثش میشه پیش من و دخترم به طرف فحش های رکیک میگه ولی زود خودش رو جمع میکنه و بعد از قطع کردن حتی ازم معذرت هم می خواد که نباید پیش بچه اینجوری حرف میزد . در حالیکه قبلا ها اصلا اینجوری نبود عین این فحش ها رو به روی خود من پیش بچه می گفت اینم بگم که برخورد و خونسردی و بی تفاوتی من باعث شده اینجوری باشه الان اگه فقط چند ثانیه به رفتار قبلی خودم برگردم فورا چهره هیولایی همسرم هم برمیگرده . این روزها شوهرم حتی از حداقل های منم تعریف میکنه مثلا میگه اینکه تو رانندگی بلدی خودش یه نعمته . یا مثلا زبان انگلیسیت خوبه برای دخترمون خوبه و ... قبلا همه اینا رو مسخره می کرد . اینکه سوال کردید که خودم اینجوری اذیت نمیشم ؟ من توقعاتم رو از همسرم به صفر آوردم در عوض با دخترم و خانوادم اون خلا رو پر میکنم . اینجوری همسرم بهم راغب تر هم میشه حتی چند روز پیش بیست هزار همینجوری بدون اینکه ازش بخوام آورد داد گفت برو هر چی دوست داری برای خودت بگیر . درسته خنده داره با بیست هزار هرچی بخوام بگیرم ولی این برای همسر من قدم خیلی مثبتی بود چون توی این ده سال هرگز همچین حرکتی نداشت . با وجود اینکه وضع مالی همسر من فوق العاده خوبه ولی ... من رفتارم با همسرم طوری نشده که مثل اینکه با شوهرم قهرم . نه اصلا فقط مثل اون سابق تو دست و پا نیستم و سبک نیستم و ... قبلا ها اگه همسرم هر از گاهی میوه می خرید من همیشه براش پوست می کندم یا انار دون می کردم براش میاوردم و یه دفعه هم که سرم شلوغ بود نمی تونستم خونه غوغا می کرد که چرا پوست نکندی لعنت به من که اگه دوباره به این خونه میوه بخرم و ... در حالیکه خیلی دیر به دیر می خرید منم از ترسم زود پوست میکندم ولی الان هر پنج بار یه دفعه این کار رو میکنم تا لطف رو تبدیل به وظیفه نکنم اگه هم اعتراضی بکنه میگم آخ ببخش یادم رفت بزار به غذا نگاه کنم نسوزه بیام و طولش میدم خودش پوست میکنه یا یه کار واجب دیگه . اینطوری بعدا یه دفعه که حاضر و آماده پوست میکنم و دیزاینش میکنم میارم براش اون بشقاب با ارزش میشه( البته این رفتار هم در مورد همه آقایون صدق نمیکنه در بعضی موارد با یه پوست کندن میوه میشه یه عالمه محبت رو بین هم زیاد کرد ولی در مورد من فقط هر از گاهی خوبه ) این طرز رفتارم باعث شده شوهرم به طرفم میاد اصلا باورم نمیشه همون آدمی که باید التماسش می کردم تا ده روز یه بار اجازه بده برم خونه مامانم بعضی وقتها خودش میگه ماشین رو بردار برو مامانت رو ببین حوصلت خونه سر میره یا مثلا میگه دخترمون رو بردار یکم باهم برین پیاده روی و ... اگه قبلا این اجازه ها رو بهم میداد یه عالمه ذوق می کردم و می پریدم بغلش می کردم و کلی تشکر می کردم که تو بهترینی و .. آخر سر هم شوهرم شک می کرد می گفت نه پشیمون شدم هفته بعد خودم می برمتون . الان فقط در مقابل این کارش میگم باشه خیلی ممنون . و موقع برگشتن هم از سیر تا پیاز خونوادم رو بهش تعریف نمیگم باز هم رفتار آقایون با هم فرق داره شاید یکی ببینه این همه ذوق میکنی بیشتر تشویق بشه تا خوشحالترت کنه ولی این رفتار در مورد همسر من اصلا صدق نمیکنه من در این مورد سبک بازی رو کلا تعطیل کردم و سعی میکنم خانومانه رفتار کنم الان تقریبا برعکس شده همسرم موقع برگشتن از خونه مامانم همش می خواد صحبت کنیم میگه اونجا چه خبر منم کوتاه میگم هیچی سلامتی همه سلام رسوندن . قبلا اونقدر تعریف می کردم همسرم هم همش به گوشیش نگاه می کرد و در آخر می گفت داری پز خانوادت رو میدی و یه بحث جدید شروع میشد . یا الان همسرم همش صدام میکنه میگه بیا یه کلیپ خنده دار پیدا کردم با هم ببینیم و مدام سعی میکنه بهم نزدیک تر بشه (( هنوز راه نرفته زیاد دارم ولی با این روند آرامش خودم و از همه مهمتر دخترم خیلی بهتر شده ))

  14. 3 کاربر از پست مفید بی کران تشکرکرده اند .

    میشل (یکشنبه 11 آبان 99), آنه ماری (جمعه 16 آبان 99), الهه زیبایی ها (یکشنبه 04 آبان 99)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلام عزیزم خیلی ممنون از توضیحاتت
    راستش نمی دونم چرا فکر می کنم که من باید خیلی از قوانین شمارو اجرا کنم. البته قبلا یه نفر این توصیه رو بهم کرده بود که رفتار سبک نداشته باشم. ولی پشت گوش می نداختم و گهگاهی بخاطر احساساتی و هیجانی بودنم، شبیه دختر بچه ها رفتار می کردم. در کنار راهنمایی های خیلی مفیدی که از مدیر بزرگوار همدردی گرفتم، تجربه هایی مثل تجربه شما فکر می کنم خیلی به کارم میاد.

    از شما چه پنهان از وقتی تاپیک شمارو دیدم دارم بعضی از قوانینت رو اجرا می کنم. راستش نتیجه هم داده. هرچند امروز یه خرابکاری کوچک کردم.

    طبق راهنمایی مدیر محترم، توقعات خودم رو دارم از همسرم کم و کمتر می کنم تا اگر برآورده نشدن، من برآشفته نشم. خیلی سخته ها ولی گویا امکانش هست. وابستگی آدم هم کم و کمتر میشه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 11 آبان 99)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از توجهت فرزانه عزیز

    میدونی فرزانه جون این از اول خصلت من هست که سر مسائل کوچیک ذوق کنم و کودک درونم فعال باشه ولی وقتی میبینم شوهرم اخلاقش این طوری نیست و با همچین شخصی مثل بچه رفتار میکنه و بهش ارزش نمیده منم روندم رو عوض میکنم دیگه . مثلا ذوق کردن رو نگه میدارم برای مسائل خیلی بزرگ . برای مسئله های کوچیک فقط یه تشکر معمولی میکنم البته ذوق و شوق کودک درونم رو سرکوبش نمیکنم اون رو نگه میدارم برای دخترم که خیلی هم از این برخوردم استقبال میکنه مثلا باهاش هم خوانی شعر می خونم . کاردستی درست میکنیم و بعضی وقتها باهاش کیک و دسر درست می کنم و ... همسرم کم کم داره متوجه میشه که چیزهای کوچک دیگه نمی تونه مثل سابق من رو شاد و ذوق زده کنه .
    میدونید رفتار ها متفاوته . من یکی از سخنرانی های دکتر حبشی رو گوش کردم که یه جاش می گفت مثلا وقتی همسرتون پرتقال خریده اومده خونه کلی ذوق کنید و بچه ها رو صدا کنید و بگید بچه ها بدوید بیاید بابا پرتقال خریده به به و ... من ذاتم این شکلی بود ولی این حرکت برای زندگی من مثل سم بود . شاید برای خیلی ها کارساز هم باشه همسرها تشویق بشن و ... ولی من هر بار سر همچین مسائلی ذوق کردم و تشکر اضافی کردم جواب عکس گرفتم مثلا همسرم گفت آره تو که دو سه روزه اینا رو حروم میکنی . یا گفت بله باید هم ذوق کنی میدونی چقدر بهش پول دادم کیلویی فلان قدر . تو که خونه راحت نشستی از وضع جامعه خبر نداری و .... و کلی بحث سر یه جیز بی ارزش . الان فقط یه تشکر میکنم و کاملا حس میکنم شوهر رفتار سر سنگین رو بیشتر می پسنده و بهش ارزش و احترام قائله

  18. 2 کاربر از پست مفید بی کران تشکرکرده اند .

    میشل (یکشنبه 11 آبان 99), آنه ماری (جمعه 16 آبان 99)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.